تاریخ انتشار
چهارشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۲۹
کد مطلب : ۴۰۱۷۶۴
ناگفتهها و نقدهای چهارم و پنجم:
همه چیز در باره واگذاری منازل سازمانی شرکت نفت گچساران به دستگاههای اجرایی / به کارگیری خودروهای استیجاری
غلامرضا پاکدل
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛اهالی محترم رسانه و مردم شریف شهرستانهای گچساران و باشت
با سلام و دعای خیر،
به استحضار میرساند، بدون تردید، مخاطب اصلی اینجانب برای پاسخگویی به نوشتههایم، نماینده محترم بوده که به دلیل نداشتن پاسخ قانع کننده یا هر دلیل دیگری، از پاسخگویی مستند و مستدل به موضوعات مشخصِ مطروحه خودداری مینماید. یک بار که در روز معلم، تحت فشار افکارعمومی درصددِ پاسخگویی برآمدند، ناچار به فرا فکنی و صحبتهای بی ربط گردیدند و باعث شدند تا اینجانب پاسخ مفصلِ دیگری به ایشان بدهم. بنابراین به هیچ وجه قصدِ پاسخگویی به عزیزانِ دیگر که اقدام به نوشتن بعضی مرقومه ها در حد و اندازه اطلاعاتِ خودشان مینمایند، ندارم مگر سایر عزیزان به آنها پاسخی بدهند. امّا در بعضی موارد برخی از دوستان موضوعاتی را مطرح میکنند که جزء ناگفتهها و نقدهای برنامه شده بنده هستند، مانند پروژهها و طرحهای عمرانی در نقد پیشین و یا موضوع واگذاری منازل سازمانی به دستگاههای اجرایی و بهکارگیری خودروهای استیجاری که اخیراً در نقد مطلبی تحت عنوان «در خدمت و خیانت مدیریتها در شرکت نفت گچساران (1) گچسارانیها فراموش نمیکنن»، به همین دلیل به ناچار، ضمن پرداختنِ مختصر به مطالب مطروحه، اصل موضوع یعنی واگذاری منازب سازمانی به دستگاههای اجرایی و نحوه بهکارگیری خودروهای استیجاری را نیز شفاف سازی مینمایم.
1. اگر فکر کنیم مردم فرق خدمت و خیانت را نمیدانند و ماها بتوانیم با دو کلمه حرف زدن، خیانت را به جای خدمت به آنها غالب کنیم که توهینی بس نابخشودنی به مردم است. ولی خوب شد از راز بس مهمی پرده برداشته شد و آن اینکه با همین برداشت نسبت به مردم با آنها اینگونه رفتار میشود، امّا انشاءاله مردم نشان خواهند داد که اینگونه نیستند.
2. اینجانب منتقد جدی نماینده محترم بوده و هستم، دلایل و مستندات کافی برای نقدهایم دارم ولی به هیچ وجه چشمْ برْ داشتهها و توانائیهای ایشان نبسته و نخواهم بست و بغض و کینه درقضاوتهایم جایی ندارد و کلمه ضدیت را نمیپسندم. این رفتار مربوط به ایشان است که متنقدانش را بلاک میکنند.
3. چند مورد مطرح شده است که با کمال شرمندگی هیچ واژهای جز دروغ برای آنها نیافتم. زیرا این ادعاها آنقدر دروغهای واضح اند که بنده میتوانم با طرح شکایت، آنان را به سزای این دروغگویی برسانم ولی خودشان میدانند به کرّات، در ابتدای فعالیت رسانهایشان، این رفتار را داشتهاند و بنده هیچ عکس العملی بهجز چند بار زنگ زدن و روشن کردنشان، نشان ندادهام، چون بر این باورم قلم را نباید شکست، حتی اگر بد بنویسد. خوب به یاد دارند، همین مدیر عاملی که به هردلیلی! دوستش داشته و دارند و همواره میخواهد ایشان را موفق نشان دهند، پس از نوشتن خبری توسط یکی از دوستانِ رسانهای ایشان، بلافاصله شاکی ایشان شد و اشد برخورد را با ایشان نمود.
4. دروغها:
الف) سمتها سازمانی در زمان اینجانب: انتصابات مدیران و رؤسا که در «ناگفته و نقد دوم»، تحت عنوان انتصابات، کاملاً توضیح داده شده است. انتصابات سایر سمتها نیز بیش از همیشه و تقریباً در تمامی موارد، براساس ارشدیت بوده و مستندات و شاهدان آن موجودند. اتفاقاً برعکس فرمایش ایشان در زمان مدیرعاملی بعد از بنده بهعنوان نمونه بفرمایند، گماردن (چون منصوب نتوانستند بکنند حتی نمیشود گفت انتصاباتِ!!) رؤسای ادارات حقوقی و قراردادها، روابط عمومی، رئیس دفتر مدیرعامل و دبیرخانه، رئیس ترابری، رئیس خدمات بهسازی اماکن و تأسیسات، براساس چه ارشدیتی بوده است؟.
ب) تهدیدهای بشیری و به کارگیری بچههای خانوادههای متمول و ذی نفوذ: هر چند این مورد قبل از مدیرعاملی بنده بوده، ولی چون به دلیل اطلاع کافی، عدم دفاع از آن شاید خشم خدا را به دنبال داشته باشد و باز هم یکی از واقعیتها تحریف شود، باید عرض کنم، بدون شک یکی از بهترین و مؤثرترین اقدامات در دفاع از حقوق مردم و بیکارانِ گچساران و باشت بود. زیرا بیش از 250 نفر نیرو که تعدادی از آنها هم از شهرستانهای اطراف بودند، بدون هیچگونه مدرک، معیار و آزمون و فقط از طریق معرفی از سوی افراد مختلف (بهجز شخص نماینده وقت) و علی رغم مخالفت جدی اینجانب، در یک اقدام عجیب و عجولانه، مشغول بکار شدند. جوانان بیکار دست به دامن نماینده شدند. ایشان که تا آن تاریخ معتقد بودند نباید با نامه شخصی کسی را معرفی نمایند، با مشاهده این وضعیت ظرف دو روز به بیش از هشتصد نفر بیکار نامههای مشابه دادند (چو. ن معتقد بودند همه بیکاران از حقوق یکسان برخوردارند). همین امر گرچه باعث اخراج نیروهایی که جذب شده بودند، نشد، ولی سبب تشکیل کمیته جذب و حاکم شدن روالی برای بهکارگیری نیرو گردید و به هیچ وجه باعث جذب چند نفر از یک خانواده نگردید. (انصاف داشته باشیم و واقعیتها را تحریف نکنیم).
ج) آمدن پاکدل و گرفتن نیرو از یک روستای لیشتر: دوره مدیرعاملی اینجانب از تاریخ 22 /2/ 89 لغایت 7/ 2 /92 میباشد. پرواضح است مسئولیت جذب یا هر مورد دیگری در این بازه مد نظر بوده و به عهده اینجانب است. لذا ادعای مذکور دروغ محض است. تغییر نام خانوادگی نیز همانطور که قبلاً عرض شد به نظرمی رسد یک توطئه ناجوانمردانه سازمان یافته است و حتی به فرض اینکه اتفاق افتاده باشد، هیچ ارتباطی با این موضوع ندارد.
ج) بازبودن دست مدیر در جذب: اینجانب به محض شروع بکار، کمیته جذب را از کارشناسان تشکیل دادم و هیچ مدیری نه تنها در جذب دخالت نداشت بلکه حتی عضو کمیته جذب هم نبود. با کدام سند دروغ به این بزرگی گفته میشود.
د) اعطای منازل سازمانی به دستگاههای اجرایی (ناگفته و نقد چهارم)
باکمال افتخار به دلیل قانون مداری و اینکه با زحمات و تلاشهای کارکنان نفت از نزدیک آشنا بودم، ضمن مکانیزه نمودن سیستم واگذاری مسکن بشدت با واگذاری مسکن به غیر از نفت مخالفت و ایستادگی نمودم، بطوریکه نه تنها یک باب منزل در زمان اینجانب واگذار نگردید بلکه از 9 باب از منازلی که قبل از اینجانب واگذار شده بودند تخلیه و به کارکنان شرکت نفت واگذار گردیدند و یک باب نیز با یک نوع پایینتر جابجا شد. مهمتر اینکه وقتی موضوع جابجایی منازل یرخی مسئولین به منازل رنگی (بی تایپ)، مطرح گردید، در راستای دفاع از قانون وحقوق کارکنان خدوم صنعت نفت، با جدیت مخالفت کردم که شاید باعث نگرانی آن دوستان خوب هم شد ولی با کمال تأسف و تعجب مدیر عامل بعد از بنده که شما به دلیلی! سعی دارید از ایشان قهرمان بسازید، تا این خواسته را شنید، قند دردلش آب شد که شاید با دادن این امتیاز از حقوق نفتیها، حمایت آن مسئولین صاحب منصب را جلب کند و برای اولین بار در تاریخ نفت (از عهده دارسی تاکنون)، منازل رنگی که بهنوعی آرزوی یک کارمند رسمی نفت است که لااقل در سالهای پایانی خدمت در آنها ساکن شود، به دستگاههای اجرایی واگذار گردید و بدتر اینکه برای خوش خدمتی بیشتر، چه هزینههایی که در آن منازل نشد، حتی تا حدودی از بیرون قابل روئیت هستند. خدا را خوش میآید که وادادگی یک مدیر آنچنانی را بخواهید به مقاومت و شجاعت اینچنینی مدیر دیگر، با دروغ جابجا کنند؟ فردای قیامت جوابی دارند؟ از مسئولین محترم قبلی و فعلی پوزش میطلبم، چون این عزیزان هیچ گونه نقشی در این موضوع ندارند. بحث فقط مقایسه شایستگیهای مدیران عامل بوده و علت آن هم ادعای دروغین مدعیان است و بنده شرمندهام که بناچاره باید به گونهای بنویسم که ظاهراً حمل بر خودستایی میشود.
ه) خودروهای استیجاری (ناگفته و نقد پنجم)
سئوال فرموده ایدکه آیا افشای لیست پیکابها در زمان آقای پاکدل از سوی راقم به لغو آنها نینجامید؟ باید صراحتاً عرض کنم: خیر. اتفاقاً یازده دستگاه بودند که شما به درستی نام آنها را افشا کردید ولی چون همانطور که ذکر کردهاید به دلیل اینکه در بهکارگیری آنها ضابطه حاکم بود، مثل امروز نیاز به سانسور نبود و به لغو آنها نینجامید.
در خصوص بهکارگیری خودروی استیجاری در زمان بنده چهار شرط باید رعایت میشدند الف) اهل گچساران و باشت باشد، ب) از شاغلین شرکت نفت نباشد، ج) قبلاً خودروی استیجاری در شرکت نفت نداشته باشد، د) فرزندی بهصورت پیمانکار در نفت نداشته باشد.
کلاً در زمان مدیر عاملی اینجانب یازده دستگاه خودرو استیجاری بهکارگیری شدند که براساس ضوابط فوق بوده و یازده خانواده از محل نفت امرار معاش نمودند. اما بعد از اینجانب بفرمایند ضابطه چیست؟ حداقل در یک مورد شصت و چهار دستگاه بهکارگیری شدهاند که لیست آنها موجود است. متاسفانه اکثراً به افراد مدیر، رئیس، مسئول، پیمانکار، متمول، صاحب نفوذ و حتی کسانی که قبلاً فرزند یا فرزندشان هم در شرکت نفت مشغول بکار شدهاند، تخصیص داده شدهاند.
وعده دادهاند که لیست جذب نیروهای پیمانکاری منتشر خواهد شد، باعث خوشحالی است، البته لیستی که نحوه جذب و تاریخ شروع بکار براساس پرداخت حق بیمه داشته باشد. چون اولاً فقط افرادی قابل بحث و ملاک عمل هستند که از تاریخ 22 /2 /89 یعنی شروع دوران مدیرعاملی بنده مشغول بکار شدهاند دوماً حتماً در کنار این اسامی، فهرست افرادی که از آن تاریخ تا امروز بکار گرفته شدهاند و نحوه بهکارگیریشان نیز مشخص شوند تا مقایسه میسر باشد و سیه روز شود هر که در او غش باشد. بدیهی است انتشار هر گونه اسامی مربوطه به تاریخ جذب قبل از 22 /02 /89 یا انتشار هر گونه اسامی بدون استناد به لیست حق بیمه که باعث وهن و تشویش اذهان عمومی شود، حق شکایت را برای افراد لیست و کسانی که قصد تخریب یا لطمه به آبرویشان وجود دارد، محفوظ خواهد بود.
خدا را شاکرم که به این ترتیب، تاکنون مقدمه و علت نقدهایم، بی توجهی و فریب دادن کارکنان نفت اعم از رسمی و پیمانکاری، انتصابات، عدم شایسته سالاری، تبعیض، بی عدالتی، انحصار، خانوادگی و فامیلی کردن شرکت نفت و دیگر ادارات، و امروز واگذاری منازل سازمانی و واگذاری خودروهای استیجاری، بهصورت دقیق و مقایسهای، به استحضار مردم رسید و متاسفانه پاسخ مستدلی نیز وجود ندارد.
---------------------------------------
غلامرضا پاکدل - ۳ مرداد ۹۷
با سلام و دعای خیر،
به استحضار میرساند، بدون تردید، مخاطب اصلی اینجانب برای پاسخگویی به نوشتههایم، نماینده محترم بوده که به دلیل نداشتن پاسخ قانع کننده یا هر دلیل دیگری، از پاسخگویی مستند و مستدل به موضوعات مشخصِ مطروحه خودداری مینماید. یک بار که در روز معلم، تحت فشار افکارعمومی درصددِ پاسخگویی برآمدند، ناچار به فرا فکنی و صحبتهای بی ربط گردیدند و باعث شدند تا اینجانب پاسخ مفصلِ دیگری به ایشان بدهم. بنابراین به هیچ وجه قصدِ پاسخگویی به عزیزانِ دیگر که اقدام به نوشتن بعضی مرقومه ها در حد و اندازه اطلاعاتِ خودشان مینمایند، ندارم مگر سایر عزیزان به آنها پاسخی بدهند. امّا در بعضی موارد برخی از دوستان موضوعاتی را مطرح میکنند که جزء ناگفتهها و نقدهای برنامه شده بنده هستند، مانند پروژهها و طرحهای عمرانی در نقد پیشین و یا موضوع واگذاری منازل سازمانی به دستگاههای اجرایی و بهکارگیری خودروهای استیجاری که اخیراً در نقد مطلبی تحت عنوان «در خدمت و خیانت مدیریتها در شرکت نفت گچساران (1) گچسارانیها فراموش نمیکنن»، به همین دلیل به ناچار، ضمن پرداختنِ مختصر به مطالب مطروحه، اصل موضوع یعنی واگذاری منازب سازمانی به دستگاههای اجرایی و نحوه بهکارگیری خودروهای استیجاری را نیز شفاف سازی مینمایم.
1. اگر فکر کنیم مردم فرق خدمت و خیانت را نمیدانند و ماها بتوانیم با دو کلمه حرف زدن، خیانت را به جای خدمت به آنها غالب کنیم که توهینی بس نابخشودنی به مردم است. ولی خوب شد از راز بس مهمی پرده برداشته شد و آن اینکه با همین برداشت نسبت به مردم با آنها اینگونه رفتار میشود، امّا انشاءاله مردم نشان خواهند داد که اینگونه نیستند.
2. اینجانب منتقد جدی نماینده محترم بوده و هستم، دلایل و مستندات کافی برای نقدهایم دارم ولی به هیچ وجه چشمْ برْ داشتهها و توانائیهای ایشان نبسته و نخواهم بست و بغض و کینه درقضاوتهایم جایی ندارد و کلمه ضدیت را نمیپسندم. این رفتار مربوط به ایشان است که متنقدانش را بلاک میکنند.
3. چند مورد مطرح شده است که با کمال شرمندگی هیچ واژهای جز دروغ برای آنها نیافتم. زیرا این ادعاها آنقدر دروغهای واضح اند که بنده میتوانم با طرح شکایت، آنان را به سزای این دروغگویی برسانم ولی خودشان میدانند به کرّات، در ابتدای فعالیت رسانهایشان، این رفتار را داشتهاند و بنده هیچ عکس العملی بهجز چند بار زنگ زدن و روشن کردنشان، نشان ندادهام، چون بر این باورم قلم را نباید شکست، حتی اگر بد بنویسد. خوب به یاد دارند، همین مدیر عاملی که به هردلیلی! دوستش داشته و دارند و همواره میخواهد ایشان را موفق نشان دهند، پس از نوشتن خبری توسط یکی از دوستانِ رسانهای ایشان، بلافاصله شاکی ایشان شد و اشد برخورد را با ایشان نمود.
4. دروغها:
الف) سمتها سازمانی در زمان اینجانب: انتصابات مدیران و رؤسا که در «ناگفته و نقد دوم»، تحت عنوان انتصابات، کاملاً توضیح داده شده است. انتصابات سایر سمتها نیز بیش از همیشه و تقریباً در تمامی موارد، براساس ارشدیت بوده و مستندات و شاهدان آن موجودند. اتفاقاً برعکس فرمایش ایشان در زمان مدیرعاملی بعد از بنده بهعنوان نمونه بفرمایند، گماردن (چون منصوب نتوانستند بکنند حتی نمیشود گفت انتصاباتِ!!) رؤسای ادارات حقوقی و قراردادها، روابط عمومی، رئیس دفتر مدیرعامل و دبیرخانه، رئیس ترابری، رئیس خدمات بهسازی اماکن و تأسیسات، براساس چه ارشدیتی بوده است؟.
ب) تهدیدهای بشیری و به کارگیری بچههای خانوادههای متمول و ذی نفوذ: هر چند این مورد قبل از مدیرعاملی بنده بوده، ولی چون به دلیل اطلاع کافی، عدم دفاع از آن شاید خشم خدا را به دنبال داشته باشد و باز هم یکی از واقعیتها تحریف شود، باید عرض کنم، بدون شک یکی از بهترین و مؤثرترین اقدامات در دفاع از حقوق مردم و بیکارانِ گچساران و باشت بود. زیرا بیش از 250 نفر نیرو که تعدادی از آنها هم از شهرستانهای اطراف بودند، بدون هیچگونه مدرک، معیار و آزمون و فقط از طریق معرفی از سوی افراد مختلف (بهجز شخص نماینده وقت) و علی رغم مخالفت جدی اینجانب، در یک اقدام عجیب و عجولانه، مشغول بکار شدند. جوانان بیکار دست به دامن نماینده شدند. ایشان که تا آن تاریخ معتقد بودند نباید با نامه شخصی کسی را معرفی نمایند، با مشاهده این وضعیت ظرف دو روز به بیش از هشتصد نفر بیکار نامههای مشابه دادند (چو. ن معتقد بودند همه بیکاران از حقوق یکسان برخوردارند). همین امر گرچه باعث اخراج نیروهایی که جذب شده بودند، نشد، ولی سبب تشکیل کمیته جذب و حاکم شدن روالی برای بهکارگیری نیرو گردید و به هیچ وجه باعث جذب چند نفر از یک خانواده نگردید. (انصاف داشته باشیم و واقعیتها را تحریف نکنیم).
ج) آمدن پاکدل و گرفتن نیرو از یک روستای لیشتر: دوره مدیرعاملی اینجانب از تاریخ 22 /2/ 89 لغایت 7/ 2 /92 میباشد. پرواضح است مسئولیت جذب یا هر مورد دیگری در این بازه مد نظر بوده و به عهده اینجانب است. لذا ادعای مذکور دروغ محض است. تغییر نام خانوادگی نیز همانطور که قبلاً عرض شد به نظرمی رسد یک توطئه ناجوانمردانه سازمان یافته است و حتی به فرض اینکه اتفاق افتاده باشد، هیچ ارتباطی با این موضوع ندارد.
ج) بازبودن دست مدیر در جذب: اینجانب به محض شروع بکار، کمیته جذب را از کارشناسان تشکیل دادم و هیچ مدیری نه تنها در جذب دخالت نداشت بلکه حتی عضو کمیته جذب هم نبود. با کدام سند دروغ به این بزرگی گفته میشود.
د) اعطای منازل سازمانی به دستگاههای اجرایی (ناگفته و نقد چهارم)
باکمال افتخار به دلیل قانون مداری و اینکه با زحمات و تلاشهای کارکنان نفت از نزدیک آشنا بودم، ضمن مکانیزه نمودن سیستم واگذاری مسکن بشدت با واگذاری مسکن به غیر از نفت مخالفت و ایستادگی نمودم، بطوریکه نه تنها یک باب منزل در زمان اینجانب واگذار نگردید بلکه از 9 باب از منازلی که قبل از اینجانب واگذار شده بودند تخلیه و به کارکنان شرکت نفت واگذار گردیدند و یک باب نیز با یک نوع پایینتر جابجا شد. مهمتر اینکه وقتی موضوع جابجایی منازل یرخی مسئولین به منازل رنگی (بی تایپ)، مطرح گردید، در راستای دفاع از قانون وحقوق کارکنان خدوم صنعت نفت، با جدیت مخالفت کردم که شاید باعث نگرانی آن دوستان خوب هم شد ولی با کمال تأسف و تعجب مدیر عامل بعد از بنده که شما به دلیلی! سعی دارید از ایشان قهرمان بسازید، تا این خواسته را شنید، قند دردلش آب شد که شاید با دادن این امتیاز از حقوق نفتیها، حمایت آن مسئولین صاحب منصب را جلب کند و برای اولین بار در تاریخ نفت (از عهده دارسی تاکنون)، منازل رنگی که بهنوعی آرزوی یک کارمند رسمی نفت است که لااقل در سالهای پایانی خدمت در آنها ساکن شود، به دستگاههای اجرایی واگذار گردید و بدتر اینکه برای خوش خدمتی بیشتر، چه هزینههایی که در آن منازل نشد، حتی تا حدودی از بیرون قابل روئیت هستند. خدا را خوش میآید که وادادگی یک مدیر آنچنانی را بخواهید به مقاومت و شجاعت اینچنینی مدیر دیگر، با دروغ جابجا کنند؟ فردای قیامت جوابی دارند؟ از مسئولین محترم قبلی و فعلی پوزش میطلبم، چون این عزیزان هیچ گونه نقشی در این موضوع ندارند. بحث فقط مقایسه شایستگیهای مدیران عامل بوده و علت آن هم ادعای دروغین مدعیان است و بنده شرمندهام که بناچاره باید به گونهای بنویسم که ظاهراً حمل بر خودستایی میشود.
ه) خودروهای استیجاری (ناگفته و نقد پنجم)
سئوال فرموده ایدکه آیا افشای لیست پیکابها در زمان آقای پاکدل از سوی راقم به لغو آنها نینجامید؟ باید صراحتاً عرض کنم: خیر. اتفاقاً یازده دستگاه بودند که شما به درستی نام آنها را افشا کردید ولی چون همانطور که ذکر کردهاید به دلیل اینکه در بهکارگیری آنها ضابطه حاکم بود، مثل امروز نیاز به سانسور نبود و به لغو آنها نینجامید.
در خصوص بهکارگیری خودروی استیجاری در زمان بنده چهار شرط باید رعایت میشدند الف) اهل گچساران و باشت باشد، ب) از شاغلین شرکت نفت نباشد، ج) قبلاً خودروی استیجاری در شرکت نفت نداشته باشد، د) فرزندی بهصورت پیمانکار در نفت نداشته باشد.
کلاً در زمان مدیر عاملی اینجانب یازده دستگاه خودرو استیجاری بهکارگیری شدند که براساس ضوابط فوق بوده و یازده خانواده از محل نفت امرار معاش نمودند. اما بعد از اینجانب بفرمایند ضابطه چیست؟ حداقل در یک مورد شصت و چهار دستگاه بهکارگیری شدهاند که لیست آنها موجود است. متاسفانه اکثراً به افراد مدیر، رئیس، مسئول، پیمانکار، متمول، صاحب نفوذ و حتی کسانی که قبلاً فرزند یا فرزندشان هم در شرکت نفت مشغول بکار شدهاند، تخصیص داده شدهاند.
وعده دادهاند که لیست جذب نیروهای پیمانکاری منتشر خواهد شد، باعث خوشحالی است، البته لیستی که نحوه جذب و تاریخ شروع بکار براساس پرداخت حق بیمه داشته باشد. چون اولاً فقط افرادی قابل بحث و ملاک عمل هستند که از تاریخ 22 /2 /89 یعنی شروع دوران مدیرعاملی بنده مشغول بکار شدهاند دوماً حتماً در کنار این اسامی، فهرست افرادی که از آن تاریخ تا امروز بکار گرفته شدهاند و نحوه بهکارگیریشان نیز مشخص شوند تا مقایسه میسر باشد و سیه روز شود هر که در او غش باشد. بدیهی است انتشار هر گونه اسامی مربوطه به تاریخ جذب قبل از 22 /02 /89 یا انتشار هر گونه اسامی بدون استناد به لیست حق بیمه که باعث وهن و تشویش اذهان عمومی شود، حق شکایت را برای افراد لیست و کسانی که قصد تخریب یا لطمه به آبرویشان وجود دارد، محفوظ خواهد بود.
خدا را شاکرم که به این ترتیب، تاکنون مقدمه و علت نقدهایم، بی توجهی و فریب دادن کارکنان نفت اعم از رسمی و پیمانکاری، انتصابات، عدم شایسته سالاری، تبعیض، بی عدالتی، انحصار، خانوادگی و فامیلی کردن شرکت نفت و دیگر ادارات، و امروز واگذاری منازل سازمانی و واگذاری خودروهای استیجاری، بهصورت دقیق و مقایسهای، به استحضار مردم رسید و متاسفانه پاسخ مستدلی نیز وجود ندارد.
---------------------------------------
غلامرضا پاکدل - ۳ مرداد ۹۷