تاریخ انتشار
دوشنبه ۴ فروردين ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۴۹
کد مطلب : ۴۹۷۴۸۸
دیپلماسی زیر سایه فشار؛
رمزگشایی از پیام نامه ترامپ به تهران
۰
کبنا ؛با شدت گرفتن تنشها میان ایران و آمریکا، ارسال پیام ترامپ به تهران بهعنوان بخشی از سیاست فشار حداکثری واشنگتن مطرح شده است؛ اما تهران این پیامها را بهعنوان نمایشهای تاکتیکی و غیرصادقانه تلقی میکند. در برابر این رویکرد، ایران با دو گزینه مقاومت یا پذیرش روبروست. مسیر مقاومت به معنای ادامه فشارهای شدید غرب است، اما پذیرش نیز ممکن است جایگاه ایران را تضعیف کند. بررسی گزینههای جایگزین و بهرهگیری از ظرفیتهای دیپلماتیک، راههای احتمالی خروج از بنبست فعلی است.
به گزارش کبنا به نقل از فرارو، در روزهایی که تنشها میان تهران و واشنگتن بار دیگر در حال اوجگیریست، گزارشها درباره ارسال نامهای از سوی دونالد ترامپ به تهران، زلزلهای خاموش در محافل دیپلماتیک و رسانهای بهپا کرده است؛ نامهای که هنوز جزئیات رسمیاش منتشر نشده، اما بسیاری آن را ترکیبی حسابشده از تهدید و پیشنهاد توصیف میکنند. آنچه امروز اهمیت دارد، نه صرفاً محتوای این پیام، بلکه چگونگی قرائت تهران از آن است. آیا جمهوری اسلامی این نامه را نشانهای از عقبنشینی واشنگتن و آغاز فصل تازهای در معادلات میداند؟ یا آن را بخشی از بازی همیشگی فشار و چانهزنی تلقی میکند که هدفی جز تحمیل اراده آمریکا ندارد؟
پیام ترامپ اگر واقعاً حامل دوگانه «چماق و هویج» باشد، میتواند نهتنها بر مناسبات دوجانبه، بلکه بر معادلات کلان منطقهای نیز اثر بگذارد. با این حال، یک نکته روشن است: هر پیامی از واشنگتن، در چشم تهران تنها زمانی جدی گرفته میشود که پشت آن نشانهای از واقعگرایی سیاسی دیده شود. برای درک عمیقتر از آنچه پشت پرده نامه ادعایی دونالد ترامپ به تهران در جریان است، تنها به گمانهزنیها نمیتوان بسنده کرد. تحلیل این وضعیت نیازمند بازخوانی دقیق مواضع رسمی و غیررسمی دو طرف است.
در هفتههای اخیر، مواضع مقامهای آمریکایی نشان میدهد که سیاست فشار حداکثری همچنان در مرکز راهبرد واشنگتن قرار دارد؛ سیاستی که نهتنها متوقف نشده، بلکه در برخی حوزهها با شدت بیشتری دنبال میشود. اما در همین بستر، برخی تحلیلگران بر این باورند که نامه ترامپ نشانهای است از میل او به گشودن روزنهای برای گفتوگو، آن هم در چارچوبی که خود طراحی کرده و بر مبنای توازن تهدید و فرصت تنظیم شده است.
البته، تلاش برای ارسال پیام مستقیم به تهران، پدیدهای تازه در سیاست خارجی آمریکا نیست. رؤسای جمهور ایالات متحده پیشتر نیز تلاش کردهاند با عبور از مجاری رسمی دیپلماتیک، مستقیماً با رهبر انقلاب ایران وارد گفتوگو شوند. باراک اوباما، رئیسجمهور پیشین در دو نوبت با ارسال نامههایی به مقام معظم رهبری، در پی گشودن مسیری برای تعامل و مهار بحران هستهای بود؛ رویکردی که بعدها به توافق برجام ختم شد.
دونالد ترامپ نیز با وجود سیاست فشار حداکثری، از درِ نامهنگاری و استفاده از میانجیها وارد شد. در ژوئن ۲۰۱۹، شینزو آبه، نخستوزیر وقت ژاپن در سفری پرحاشیه به تهران حامل پیامی ویژه از سوی ترامپ بود؛ اما واکنش ایران به این تلاش، قاطع، سریع و بیپرده بود. مقام معظم رهبری در دیدار با آبه، صراحتاً اعلام کرد: «ترامپ را شایسته تبادل هیچ پیامی نمیدانم.» این موضعگیری نهفقط پاسخی به یک نامه خاص، بلکه بازتابی از زخمی عمیق بود که در سال ۲۰۱۸، با خروج یکجانبه ترامپ از برجام بر پیکره دیپلماسی تهران-واشنگتن وارد شد.
نامه ترامپ به تهران؛ هشت خواسته، دو گزینه، یک سرنوشت
دکتر «عبدالخالق عبدالله»، استاد برجسته علوم سیاسی که به مواضع دولت امارات نزدیک است، در پیامی توییتری به تشریح بندهایی از نامه دونالد ترامپ به رهبری ایران پرداخته است. او در این توییت به هشت خواسته اصلی دونالد ترامپ اشاره کرده که به نظر میرسد نقطه کانونی پیام وی باشند:
در وهله نخست، دونالد ترامپ خواستار تعطیلی کامل برنامه هستهای ایران شده و در ادامه، توقف تمامی فعالیتهای مربوط به غنیسازی اورانیوم را مطالبه کرده است. به دنبال این خواستهها، ترامپ از جمهوری اسلامی میخواهد که ارسال هرگونه تجهیزات نظامی به نیروهای حوثی در یمن را متوقف کند و همچنین از پشتیبانی مالی حزبالله لبنان دست بردارد. علاوه بر این، وی از تهران انتظار دارد که شبهنظامیان حشد الشعبی عراق را منحل کرده و فعالیتهای آنان را خاتمه دهد.
طبق اعلام این تحلیلگر اماراتی، دونالد ترامپ در نامه خود به ایران فرصتی دوماهه داده تا این الزامات را عملی کند. در مقابل، او وعده داده که در صورت اجرای این موارد، آمریکا تحریمهای اعمالشده علیه تهران را لغو خواهد کرد و شرایط انزوای بینالمللی ایران به پایان خواهد رسید. با این حال دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا گزینه جایگزین دیگری نیز مطرح کرده است: اگر این خواستهها برآورده نشوند، اقدام نظامی گسترده در دستور کار خواهد بود. در پایان، به گفته دکتر عبدالله، ترامپ به عنوان محل برگزاری مذاکرات بین ایران و آمریکا، کشور امارات متحده عربی را پیشنهاد کرده است.
مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده در اظهاراتی مدعی شده است که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به دنبال تقویت روند صلح در منطقه است. به گفته او، ترامپ ترجیح میدهد که مسأله مربوط به ایران از طریق راهکارهای دیپلماتیک و بدون توسل به جنگ حلوفصل شود. روبیو همچنین تأکید کرده است که رئیسجمهور آمریکا برای ممانعت از دستیابی ایران به توانایی ساخت سلاح هستهای، آماده است دست به هر اقدامی بزند.
سید عباس عراقچی که به همراه خانوادهاش در ویژهبرنامه شبکه دو سیما برای تحویل سال نو حاضر شده بود، در پاسخ به سوالی درباره محتوای نامه دونالد ترامپ به مقام معظم رهبری اظهار داشت که این نامه عمدتاً لحن تهدیدآمیزی دارد، اما در عین حال بهاصطلاح فرصتهایی را نیز مطرح کرده است. عراقچی تأکید کرد که تیم دیپلماتیک ایران به دقت تمامی جنبههای این نامه را بررسی کرده و در تهیه پاسخ به آن، هر دو بُعد تهدید و فرصت مورد توجه قرار خواهند گرفت. وی به نقل از سردار شهید قاسم سلیمانی خاطرنشان کرد که در بطن هر تهدید، فرصتی نیز نهفته است و ایران مصمم است از این فرصتها به نحو شایسته استفاده کند.
استیو ویتکاف: هدف ترامپ ایجاد فضای اعتماد میان ایران و آمریکا است
اما بخش دیگر مهم ماجرا گفتگوی «استیو ویتکاف»، فرستاده ویژه دونالد ترامپ در منطقه غرب آسیا با «تاکر کارلسون»، مجری و کارشناس مشهور آمریکایی است. ویتکاف در پاسخ به پرسشی درباره امکانپذیر بودن راهحل دیپلماتیک با ایران گفت که درست است؛ این راهحل دستیافتنی است. فرستاده ترامپ همچنین با اشاره به نامه ارسالی رئیسجمهور آمریکا به ایران، اظهارات مقامهای واشنگتن را تکرار کرد که ادعا میکنند توان پدافندی ایران پس از حملات رژیم صهیونیستی کاهش یافته است. وی مدعی شد: «اگر قدرت فزاینده خود را بهکار میبردیم، نتیجه برای آنها بسیار نامطلوب میشد. البته این سخن یک تهدید نیست، من تهدید نمیکنم و رئیسجمهور نیز چنین قصدی ندارد.»
این مقام آمریکایی درباره محتوای نامه ترامپ به ایران نیز ادعا کرد که این نامه تأکید دارد رئیسجمهور به دنبال صلح است و نیازی به تبدیل این مسئله به یک موضوع نظامی نمیبیند. او تاکید کرد: «ما باید به گفتوگو بپردازیم، سوءتفاهمها را برطرف کنیم و یک برنامه راستیآزمایی هستهای ایجاد کنیم که تضمین کند هیچکس نگران استفاده از مواد هستهای ایران برای ساخت سلاح نباشد. این راه میتواند ما را به یک نتیجه مثبت برساند؛ زیرا گزینه جایگزین، راهحل چندان مطلوبی نخواهد بود.»
بر اساس گزارش خبرگزاری فرانسه، ویتکاف اعلام کرده که مذاکرات میان ایران و ایالات متحده از طریق «کانالهای غیررسمی و چندین کشور واسطه» همچنان در جریان است. به گفته او ترامپ آماده است با حل اختلافات، شرایطی را فراهم کند که ایران بار دیگر به جامعه جهانی بازگردد، به یک قدرت منطقهای بزرگ تبدیل شود، از تحریمها رهایی یابد و توان اقتصادی خود را ارتقا دهد.
وی همچنین ادعا کرد که ترامپ تمایل دارد روابط با ایران را بر اساس احترام متقابل تنظیم کرده و اگر امکانش باشد، فضای اعتماد میان دو طرف را ایجاد کند. ویتکاف ابراز امیدواری کرد که این تلاشها از سوی ایران با نگرشی مثبت دنبال شود، زیرا بسیاری از مسائل از طریق گفتوگو قابل حل هستند. او تاکید کرد: «ترامپ قصد ندارد جنگی را آغاز کند، اما برای متوقف کردن آن، از گزینه نظامی بهره خواهد گرفت. امیدواریم نیازی به استفاده از این گزینه نباشد و همه چیز در مسیر مذاکرات حلوفصل شود.»
آیا تحریمهای اولیه آمریکا علیه ایران برداشته میشوند؟
«لارنس نورمن»، خبرنگار والاستریت ژورنال در گزارشی به نقل از استیو ویتکاف، فرستاده ویژه دونالد ترامپ در امور خاورمیانه اعلام کرده است که احتمال برداشتن بخشی از تحریمهای اصلی آمریکا علیه ایران وجود دارد. ویتکاف در سخنانی جدید اظهار داشته که سوءتفاهمها پیرامون برنامه هستهای ایران باید از میان برداشته شود. به گفته نورمن، لحن جدید ویتکاف شباهت زیادی به مواضع مورد پسند تهران دارد. ویتکاف تصریح کرده است: «ما نیاز داریم سوءبرداشتها را رفع کنیم.» او همچنین تاکید کرد: «باید برنامهای برای راستیآزمایی داشته باشیم تا هیچکس نگران ساخت تسلیحات از مواد هستهای شما نباشد.» از دید بسیاری از تحلیلگران، این اظهارات به منزله پذیرش حق ایران برای ادامه غنیسازی و حتی نگهداری مواد هستهای تحت نظارتهای بینالمللی است.
.jpg)
مهمترین نکتهای که نورمن در گزارش خود به آن اشاره کرده، امکان برداشتن تحریمهای اولیهای است که از گذشتههای دور سنگینترین محدودیتها را علیه ایران اعمال کردهاند. این دسته از تحریمها تعاملات مالی میان ایران و شهروندان، شرکتها و بانکهای آمریکایی را ممنوع میکردند و حتی در دوران دولت اوباما نیز لغو آنها هرگز مطرح نشده بود. ویتکاف با طرح این پیشنهاد، احتمالاً زمینهساز تغییر مهمی در رویکرد سیاست خارجی ایالات متحده نسبت به ایران خواهد شد.
تد گالن کارپنتر: جنگ با ایران، اوج خودفریبی است
نشریه هیل در گزارشی نوشت: «پیشنهاد مذاکره همزمان با تهدید به تشدید جنگ اقتصادی، نه تنها کمکی به پیشبرد دیپلماسی نمیکند، بلکه تنها باعث میشود که ایران نسبت به نیات واشنگتن نگاه بدبینانهتری اتخاذ کند. مسئولان ایرانی بارها تاکید کردهاند که تحت فشارهای اقتصادی یا تهدیدهای سیاسی، وارد هیچگونه مذاکرهای نخواهند شد. این رویکرد نه تنها منعکسکننده موضع سیاسی رهبران ایران است، بلکه ریشه در حافظه تاریخی و ذهنیت فرهنگی جامعه ایران دارد.»
این نشریه تاکید کرد: «از زمان کودتای ۱۹۵۳ که به کمک سازمان سیا محمدرضا پهلوی را به تخت بازگرداند، تا دههها تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی، تهران، واشنگتن را بهعنوان یک قدرت خصمانه دیده که تنها در پی گرفتن امتیاز است؛ بدون آنکه خود آماده ارائه امتیازی متقابل باشد. در این چارچوب، پیشنهاد گفتوگوهای دوجانبه، اگر همراه با تهدیدهای اقتصادی و سیاستهای خصمانه باشد، تنها به تقویت دیدگاههای تردیدآمیز و بدبینی تهران نسبت به نیات واقعی واشنگتن منجر خواهد شد.»
«تد گالن کارپنتر» (Ted Galen Carpenter)، تحلیلگر ارشد حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی موسسه کاتو معتقد است: «جمهوریخواهان تندرو مانند سناتور تام کاتن و تد کروز، از مدتها پیش خواستار استفاده از زور علیه ایران بودهاند و همچنان مواضع سختگیرانه خود را حفظ کردهاند.» تد کروز در دسامبر ۲۰۲۴ اعلام کرد: «من مدتهاست که صریحاً خواستار تغییر نظام در ایران هستم.» این جناح تندرو تلاش کرده است که هشدارها درباره وقوع یک جنگ بیپایان دیگر در خاورمیانه را بیاعتبار کند.»
تد گالن کارپنتر در ادامه اظهاراتش تاکید کرد: «دلایل متعددی وجود دارد که نشان میدهد جنگ با ایران به هیچ وجه به یک «پیروزی آسان» ختم نخواهد شد. همانطور که تاکنون مشخص شده است، متحدان حوثی ایران در یمن توانستهاند اختلالات عمدهای در کشتیرانی تجاری دریای سرخ ایجاد کنند؛ اختلالاتی که میتواند اقتصاد جهانی را تحت تأثیر قرار دهد. در عراق نیز گروههای شیعه مرتبط با تهران قادرند برای نیروهای باقیمانده ایالات متحده مشکلات جدی ایجاد کنند.»
وی در ادامه اظهاراتش به توانایی و قابلیت نظامی ایران تاکید کرد و گفت: «مدتهاست که رهبران نظامی ایالات متحده نگران این هستند که اگر ایران نفتکشها یا کشتیهای بزرگ را در تنگه هرمز غرق کند، چه عواقب سنگینی برای جریان نفت و اقتصاد جهانی خواهد داشت. این نگرانیها نه تنها کاهش نیافته، بلکه در سالهای اخیر افزایش یافته است. شاید نگرانکنندهتر از همه این باشد که ایران در زمینه فناوری پهپادی پیشرفتهای زیادی کرده است. در این شرایط حمله به ایران، حرکتی بیپروا خواهد بود که میتواند آتش یک جنگ دیگر در خاورمیانه را شعلهور کند. تصور اینکه چنین حملهای به یک پیروزی سریع و کمهزینه برای ایالات متحده منجر خواهد شد، اوج خودفریبی است. دولت ترامپ باید از این پرتگاه در حال ظهور فاصله بگیرد.»
«دبلیو جی هنیگان» (W.J. Hennigan)، خبرنگار بخش نظامی و امنیت ملی روزنامه نیویورک تایمز معتقد است: «اگر او واقعاً به دنبال توافقی برای مهار برنامه هستهای ایران است، دولتش باید از سیاستهای فعلی عقبنشینی کند. مشخص است که تاکتیکهای فشار و اجبار اثربخش نبودهاند. ایران اکنون از مذاکره فاصله بیشتری گرفته و رهبران این کشور با قاطعیت بیشتری از تعامل خودداری میکنند و چارچوب مذاکراتی پیشنهادی کاخ سفید را تسلیمشدن تعبیر میکنند. حمله نظامی مستقیم به زیرساختهای هستهای ایران که بیشتر آنها در عمق زمین واقع شدهاند، بعید است که آسیب برگشتناپذیری وارد کند. علاوه بر این، خطر شروع یک جنگ گستردهتر را نیز در پی دارد.»
ایران در دوراهی: هزینهها و پیامدها
در منظومه فکری دونالد ترامپ و تیم سیاست خارجیاش، ایران تنها زمانی وارد مسیر «پذیرش» خواهد شد که کمرش زیر سنگینی بیامان فشارها خم شود. فشار حداکثری برای آنها نه صرفاً یک ابزار، بلکه بخشی از یک راهبرد کلان برای بازطراحی رفتار جمهوری اسلامی در سطح منطقهای و بینالمللی است. اما اشتباه است اگر تصور شود که واشنگتن صرفاً بهدنبال مذاکرهای صادقانه برای حل اختلافات دیرینه است. آنچه در پشت این تلاشهای ظاهراً دیپلماتیک پنهان شده، هدایت گفتوگوها بهسوی یک توافق نامتوازن است؛ توافقی که بیش از آنکه بر مبنای منافع مشترک یا احترام متقابل تنظیم شود، بر پایه خواستههای یکجانبه آمریکا بنا خواهد شد.
در برابر چشماندازی که واشنگتن طراحی کرده، تهران با یک دوراهی بنیادین و پیچیده روبهروست: مسیر مقاومت یا تن دادن به قواعدی که آمریکا دیکته میکند. هر دو مسیر، بهای خاص خود را دارند؛ بهایی که نهتنها اقتصادی یا سیاسی، بلکه عمیقاً راهبردی است. انتخاب مسیر مقاومت، به معنای ادامه رویارویی با فشارهای همهجانبه غرب و تبعات سنگینتری در حوزه اقتصاد، دیپلماسی و حتی امنیت منطقهای خواهد بود. در سوی دیگر، ورود به مذاکره در چارچوبی که واشنگتن طراحی کرده میتواند به تضعیف جایگاه ژئوپلیتیکی ایران منجر شود.
با توجه به این معادلات، ایران ناچار است گزینههای جایگزینی را بررسی کند که بتواند بدون پذیرش الزامات واشنگتن، از افزایش تنشها جلوگیری کند. بهرهگیری از ظرفیتهای دیپلماتیک منطقهای و بینالمللی، تقویت ائتلافهای اقتصادی و امنیتی با دیگر قدرتهای جهانی، و ایجاد فضای جدید برای مذاکره در قالبهایی که از چارچوب مطلوب آمریکا خارج باشد، میتواند بهعنوان راههایی برای خروج از بنبست فعلی مطرح شود.
به گزارش کبنا به نقل از فرارو، در روزهایی که تنشها میان تهران و واشنگتن بار دیگر در حال اوجگیریست، گزارشها درباره ارسال نامهای از سوی دونالد ترامپ به تهران، زلزلهای خاموش در محافل دیپلماتیک و رسانهای بهپا کرده است؛ نامهای که هنوز جزئیات رسمیاش منتشر نشده، اما بسیاری آن را ترکیبی حسابشده از تهدید و پیشنهاد توصیف میکنند. آنچه امروز اهمیت دارد، نه صرفاً محتوای این پیام، بلکه چگونگی قرائت تهران از آن است. آیا جمهوری اسلامی این نامه را نشانهای از عقبنشینی واشنگتن و آغاز فصل تازهای در معادلات میداند؟ یا آن را بخشی از بازی همیشگی فشار و چانهزنی تلقی میکند که هدفی جز تحمیل اراده آمریکا ندارد؟
پیام ترامپ اگر واقعاً حامل دوگانه «چماق و هویج» باشد، میتواند نهتنها بر مناسبات دوجانبه، بلکه بر معادلات کلان منطقهای نیز اثر بگذارد. با این حال، یک نکته روشن است: هر پیامی از واشنگتن، در چشم تهران تنها زمانی جدی گرفته میشود که پشت آن نشانهای از واقعگرایی سیاسی دیده شود. برای درک عمیقتر از آنچه پشت پرده نامه ادعایی دونالد ترامپ به تهران در جریان است، تنها به گمانهزنیها نمیتوان بسنده کرد. تحلیل این وضعیت نیازمند بازخوانی دقیق مواضع رسمی و غیررسمی دو طرف است.
در هفتههای اخیر، مواضع مقامهای آمریکایی نشان میدهد که سیاست فشار حداکثری همچنان در مرکز راهبرد واشنگتن قرار دارد؛ سیاستی که نهتنها متوقف نشده، بلکه در برخی حوزهها با شدت بیشتری دنبال میشود. اما در همین بستر، برخی تحلیلگران بر این باورند که نامه ترامپ نشانهای است از میل او به گشودن روزنهای برای گفتوگو، آن هم در چارچوبی که خود طراحی کرده و بر مبنای توازن تهدید و فرصت تنظیم شده است.
البته، تلاش برای ارسال پیام مستقیم به تهران، پدیدهای تازه در سیاست خارجی آمریکا نیست. رؤسای جمهور ایالات متحده پیشتر نیز تلاش کردهاند با عبور از مجاری رسمی دیپلماتیک، مستقیماً با رهبر انقلاب ایران وارد گفتوگو شوند. باراک اوباما، رئیسجمهور پیشین در دو نوبت با ارسال نامههایی به مقام معظم رهبری، در پی گشودن مسیری برای تعامل و مهار بحران هستهای بود؛ رویکردی که بعدها به توافق برجام ختم شد.
دونالد ترامپ نیز با وجود سیاست فشار حداکثری، از درِ نامهنگاری و استفاده از میانجیها وارد شد. در ژوئن ۲۰۱۹، شینزو آبه، نخستوزیر وقت ژاپن در سفری پرحاشیه به تهران حامل پیامی ویژه از سوی ترامپ بود؛ اما واکنش ایران به این تلاش، قاطع، سریع و بیپرده بود. مقام معظم رهبری در دیدار با آبه، صراحتاً اعلام کرد: «ترامپ را شایسته تبادل هیچ پیامی نمیدانم.» این موضعگیری نهفقط پاسخی به یک نامه خاص، بلکه بازتابی از زخمی عمیق بود که در سال ۲۰۱۸، با خروج یکجانبه ترامپ از برجام بر پیکره دیپلماسی تهران-واشنگتن وارد شد.
نامه ترامپ به تهران؛ هشت خواسته، دو گزینه، یک سرنوشت
دکتر «عبدالخالق عبدالله»، استاد برجسته علوم سیاسی که به مواضع دولت امارات نزدیک است، در پیامی توییتری به تشریح بندهایی از نامه دونالد ترامپ به رهبری ایران پرداخته است. او در این توییت به هشت خواسته اصلی دونالد ترامپ اشاره کرده که به نظر میرسد نقطه کانونی پیام وی باشند:
در وهله نخست، دونالد ترامپ خواستار تعطیلی کامل برنامه هستهای ایران شده و در ادامه، توقف تمامی فعالیتهای مربوط به غنیسازی اورانیوم را مطالبه کرده است. به دنبال این خواستهها، ترامپ از جمهوری اسلامی میخواهد که ارسال هرگونه تجهیزات نظامی به نیروهای حوثی در یمن را متوقف کند و همچنین از پشتیبانی مالی حزبالله لبنان دست بردارد. علاوه بر این، وی از تهران انتظار دارد که شبهنظامیان حشد الشعبی عراق را منحل کرده و فعالیتهای آنان را خاتمه دهد.
طبق اعلام این تحلیلگر اماراتی، دونالد ترامپ در نامه خود به ایران فرصتی دوماهه داده تا این الزامات را عملی کند. در مقابل، او وعده داده که در صورت اجرای این موارد، آمریکا تحریمهای اعمالشده علیه تهران را لغو خواهد کرد و شرایط انزوای بینالمللی ایران به پایان خواهد رسید. با این حال دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا گزینه جایگزین دیگری نیز مطرح کرده است: اگر این خواستهها برآورده نشوند، اقدام نظامی گسترده در دستور کار خواهد بود. در پایان، به گفته دکتر عبدالله، ترامپ به عنوان محل برگزاری مذاکرات بین ایران و آمریکا، کشور امارات متحده عربی را پیشنهاد کرده است.
مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده در اظهاراتی مدعی شده است که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به دنبال تقویت روند صلح در منطقه است. به گفته او، ترامپ ترجیح میدهد که مسأله مربوط به ایران از طریق راهکارهای دیپلماتیک و بدون توسل به جنگ حلوفصل شود. روبیو همچنین تأکید کرده است که رئیسجمهور آمریکا برای ممانعت از دستیابی ایران به توانایی ساخت سلاح هستهای، آماده است دست به هر اقدامی بزند.
سید عباس عراقچی که به همراه خانوادهاش در ویژهبرنامه شبکه دو سیما برای تحویل سال نو حاضر شده بود، در پاسخ به سوالی درباره محتوای نامه دونالد ترامپ به مقام معظم رهبری اظهار داشت که این نامه عمدتاً لحن تهدیدآمیزی دارد، اما در عین حال بهاصطلاح فرصتهایی را نیز مطرح کرده است. عراقچی تأکید کرد که تیم دیپلماتیک ایران به دقت تمامی جنبههای این نامه را بررسی کرده و در تهیه پاسخ به آن، هر دو بُعد تهدید و فرصت مورد توجه قرار خواهند گرفت. وی به نقل از سردار شهید قاسم سلیمانی خاطرنشان کرد که در بطن هر تهدید، فرصتی نیز نهفته است و ایران مصمم است از این فرصتها به نحو شایسته استفاده کند.
استیو ویتکاف: هدف ترامپ ایجاد فضای اعتماد میان ایران و آمریکا است
اما بخش دیگر مهم ماجرا گفتگوی «استیو ویتکاف»، فرستاده ویژه دونالد ترامپ در منطقه غرب آسیا با «تاکر کارلسون»، مجری و کارشناس مشهور آمریکایی است. ویتکاف در پاسخ به پرسشی درباره امکانپذیر بودن راهحل دیپلماتیک با ایران گفت که درست است؛ این راهحل دستیافتنی است. فرستاده ترامپ همچنین با اشاره به نامه ارسالی رئیسجمهور آمریکا به ایران، اظهارات مقامهای واشنگتن را تکرار کرد که ادعا میکنند توان پدافندی ایران پس از حملات رژیم صهیونیستی کاهش یافته است. وی مدعی شد: «اگر قدرت فزاینده خود را بهکار میبردیم، نتیجه برای آنها بسیار نامطلوب میشد. البته این سخن یک تهدید نیست، من تهدید نمیکنم و رئیسجمهور نیز چنین قصدی ندارد.»
این مقام آمریکایی درباره محتوای نامه ترامپ به ایران نیز ادعا کرد که این نامه تأکید دارد رئیسجمهور به دنبال صلح است و نیازی به تبدیل این مسئله به یک موضوع نظامی نمیبیند. او تاکید کرد: «ما باید به گفتوگو بپردازیم، سوءتفاهمها را برطرف کنیم و یک برنامه راستیآزمایی هستهای ایجاد کنیم که تضمین کند هیچکس نگران استفاده از مواد هستهای ایران برای ساخت سلاح نباشد. این راه میتواند ما را به یک نتیجه مثبت برساند؛ زیرا گزینه جایگزین، راهحل چندان مطلوبی نخواهد بود.»
بر اساس گزارش خبرگزاری فرانسه، ویتکاف اعلام کرده که مذاکرات میان ایران و ایالات متحده از طریق «کانالهای غیررسمی و چندین کشور واسطه» همچنان در جریان است. به گفته او ترامپ آماده است با حل اختلافات، شرایطی را فراهم کند که ایران بار دیگر به جامعه جهانی بازگردد، به یک قدرت منطقهای بزرگ تبدیل شود، از تحریمها رهایی یابد و توان اقتصادی خود را ارتقا دهد.
وی همچنین ادعا کرد که ترامپ تمایل دارد روابط با ایران را بر اساس احترام متقابل تنظیم کرده و اگر امکانش باشد، فضای اعتماد میان دو طرف را ایجاد کند. ویتکاف ابراز امیدواری کرد که این تلاشها از سوی ایران با نگرشی مثبت دنبال شود، زیرا بسیاری از مسائل از طریق گفتوگو قابل حل هستند. او تاکید کرد: «ترامپ قصد ندارد جنگی را آغاز کند، اما برای متوقف کردن آن، از گزینه نظامی بهره خواهد گرفت. امیدواریم نیازی به استفاده از این گزینه نباشد و همه چیز در مسیر مذاکرات حلوفصل شود.»
آیا تحریمهای اولیه آمریکا علیه ایران برداشته میشوند؟
«لارنس نورمن»، خبرنگار والاستریت ژورنال در گزارشی به نقل از استیو ویتکاف، فرستاده ویژه دونالد ترامپ در امور خاورمیانه اعلام کرده است که احتمال برداشتن بخشی از تحریمهای اصلی آمریکا علیه ایران وجود دارد. ویتکاف در سخنانی جدید اظهار داشته که سوءتفاهمها پیرامون برنامه هستهای ایران باید از میان برداشته شود. به گفته نورمن، لحن جدید ویتکاف شباهت زیادی به مواضع مورد پسند تهران دارد. ویتکاف تصریح کرده است: «ما نیاز داریم سوءبرداشتها را رفع کنیم.» او همچنین تاکید کرد: «باید برنامهای برای راستیآزمایی داشته باشیم تا هیچکس نگران ساخت تسلیحات از مواد هستهای شما نباشد.» از دید بسیاری از تحلیلگران، این اظهارات به منزله پذیرش حق ایران برای ادامه غنیسازی و حتی نگهداری مواد هستهای تحت نظارتهای بینالمللی است.
.jpg)
مهمترین نکتهای که نورمن در گزارش خود به آن اشاره کرده، امکان برداشتن تحریمهای اولیهای است که از گذشتههای دور سنگینترین محدودیتها را علیه ایران اعمال کردهاند. این دسته از تحریمها تعاملات مالی میان ایران و شهروندان، شرکتها و بانکهای آمریکایی را ممنوع میکردند و حتی در دوران دولت اوباما نیز لغو آنها هرگز مطرح نشده بود. ویتکاف با طرح این پیشنهاد، احتمالاً زمینهساز تغییر مهمی در رویکرد سیاست خارجی ایالات متحده نسبت به ایران خواهد شد.
تد گالن کارپنتر: جنگ با ایران، اوج خودفریبی است
نشریه هیل در گزارشی نوشت: «پیشنهاد مذاکره همزمان با تهدید به تشدید جنگ اقتصادی، نه تنها کمکی به پیشبرد دیپلماسی نمیکند، بلکه تنها باعث میشود که ایران نسبت به نیات واشنگتن نگاه بدبینانهتری اتخاذ کند. مسئولان ایرانی بارها تاکید کردهاند که تحت فشارهای اقتصادی یا تهدیدهای سیاسی، وارد هیچگونه مذاکرهای نخواهند شد. این رویکرد نه تنها منعکسکننده موضع سیاسی رهبران ایران است، بلکه ریشه در حافظه تاریخی و ذهنیت فرهنگی جامعه ایران دارد.»
این نشریه تاکید کرد: «از زمان کودتای ۱۹۵۳ که به کمک سازمان سیا محمدرضا پهلوی را به تخت بازگرداند، تا دههها تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی، تهران، واشنگتن را بهعنوان یک قدرت خصمانه دیده که تنها در پی گرفتن امتیاز است؛ بدون آنکه خود آماده ارائه امتیازی متقابل باشد. در این چارچوب، پیشنهاد گفتوگوهای دوجانبه، اگر همراه با تهدیدهای اقتصادی و سیاستهای خصمانه باشد، تنها به تقویت دیدگاههای تردیدآمیز و بدبینی تهران نسبت به نیات واقعی واشنگتن منجر خواهد شد.»
«تد گالن کارپنتر» (Ted Galen Carpenter)، تحلیلگر ارشد حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی موسسه کاتو معتقد است: «جمهوریخواهان تندرو مانند سناتور تام کاتن و تد کروز، از مدتها پیش خواستار استفاده از زور علیه ایران بودهاند و همچنان مواضع سختگیرانه خود را حفظ کردهاند.» تد کروز در دسامبر ۲۰۲۴ اعلام کرد: «من مدتهاست که صریحاً خواستار تغییر نظام در ایران هستم.» این جناح تندرو تلاش کرده است که هشدارها درباره وقوع یک جنگ بیپایان دیگر در خاورمیانه را بیاعتبار کند.»
تد گالن کارپنتر در ادامه اظهاراتش تاکید کرد: «دلایل متعددی وجود دارد که نشان میدهد جنگ با ایران به هیچ وجه به یک «پیروزی آسان» ختم نخواهد شد. همانطور که تاکنون مشخص شده است، متحدان حوثی ایران در یمن توانستهاند اختلالات عمدهای در کشتیرانی تجاری دریای سرخ ایجاد کنند؛ اختلالاتی که میتواند اقتصاد جهانی را تحت تأثیر قرار دهد. در عراق نیز گروههای شیعه مرتبط با تهران قادرند برای نیروهای باقیمانده ایالات متحده مشکلات جدی ایجاد کنند.»
وی در ادامه اظهاراتش به توانایی و قابلیت نظامی ایران تاکید کرد و گفت: «مدتهاست که رهبران نظامی ایالات متحده نگران این هستند که اگر ایران نفتکشها یا کشتیهای بزرگ را در تنگه هرمز غرق کند، چه عواقب سنگینی برای جریان نفت و اقتصاد جهانی خواهد داشت. این نگرانیها نه تنها کاهش نیافته، بلکه در سالهای اخیر افزایش یافته است. شاید نگرانکنندهتر از همه این باشد که ایران در زمینه فناوری پهپادی پیشرفتهای زیادی کرده است. در این شرایط حمله به ایران، حرکتی بیپروا خواهد بود که میتواند آتش یک جنگ دیگر در خاورمیانه را شعلهور کند. تصور اینکه چنین حملهای به یک پیروزی سریع و کمهزینه برای ایالات متحده منجر خواهد شد، اوج خودفریبی است. دولت ترامپ باید از این پرتگاه در حال ظهور فاصله بگیرد.»
«دبلیو جی هنیگان» (W.J. Hennigan)، خبرنگار بخش نظامی و امنیت ملی روزنامه نیویورک تایمز معتقد است: «اگر او واقعاً به دنبال توافقی برای مهار برنامه هستهای ایران است، دولتش باید از سیاستهای فعلی عقبنشینی کند. مشخص است که تاکتیکهای فشار و اجبار اثربخش نبودهاند. ایران اکنون از مذاکره فاصله بیشتری گرفته و رهبران این کشور با قاطعیت بیشتری از تعامل خودداری میکنند و چارچوب مذاکراتی پیشنهادی کاخ سفید را تسلیمشدن تعبیر میکنند. حمله نظامی مستقیم به زیرساختهای هستهای ایران که بیشتر آنها در عمق زمین واقع شدهاند، بعید است که آسیب برگشتناپذیری وارد کند. علاوه بر این، خطر شروع یک جنگ گستردهتر را نیز در پی دارد.»
ایران در دوراهی: هزینهها و پیامدها
در منظومه فکری دونالد ترامپ و تیم سیاست خارجیاش، ایران تنها زمانی وارد مسیر «پذیرش» خواهد شد که کمرش زیر سنگینی بیامان فشارها خم شود. فشار حداکثری برای آنها نه صرفاً یک ابزار، بلکه بخشی از یک راهبرد کلان برای بازطراحی رفتار جمهوری اسلامی در سطح منطقهای و بینالمللی است. اما اشتباه است اگر تصور شود که واشنگتن صرفاً بهدنبال مذاکرهای صادقانه برای حل اختلافات دیرینه است. آنچه در پشت این تلاشهای ظاهراً دیپلماتیک پنهان شده، هدایت گفتوگوها بهسوی یک توافق نامتوازن است؛ توافقی که بیش از آنکه بر مبنای منافع مشترک یا احترام متقابل تنظیم شود، بر پایه خواستههای یکجانبه آمریکا بنا خواهد شد.
در برابر چشماندازی که واشنگتن طراحی کرده، تهران با یک دوراهی بنیادین و پیچیده روبهروست: مسیر مقاومت یا تن دادن به قواعدی که آمریکا دیکته میکند. هر دو مسیر، بهای خاص خود را دارند؛ بهایی که نهتنها اقتصادی یا سیاسی، بلکه عمیقاً راهبردی است. انتخاب مسیر مقاومت، به معنای ادامه رویارویی با فشارهای همهجانبه غرب و تبعات سنگینتری در حوزه اقتصاد، دیپلماسی و حتی امنیت منطقهای خواهد بود. در سوی دیگر، ورود به مذاکره در چارچوبی که واشنگتن طراحی کرده میتواند به تضعیف جایگاه ژئوپلیتیکی ایران منجر شود.
با توجه به این معادلات، ایران ناچار است گزینههای جایگزینی را بررسی کند که بتواند بدون پذیرش الزامات واشنگتن، از افزایش تنشها جلوگیری کند. بهرهگیری از ظرفیتهای دیپلماتیک منطقهای و بینالمللی، تقویت ائتلافهای اقتصادی و امنیتی با دیگر قدرتهای جهانی، و ایجاد فضای جدید برای مذاکره در قالبهایی که از چارچوب مطلوب آمریکا خارج باشد، میتواند بهعنوان راههایی برای خروج از بنبست فعلی مطرح شود.