تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۰۴
کد مطلب : ۴۹۰۵۲۹
در همایش نکوداشت پیشگامان ماندگار علومپزشکی مطرح شد
فیلم | ابوالفتح لامعی، رئیس اسبق دانشگاه علومپزشکی یاسوج: زمان من نه شکایتی بود، نه درگیری و نه رجوع به فرمانداری / یک مدیر خوب نباید قانون را زیرپا بگذارد / مدیران محکم، باوجدان و قانونمند کم داریم / وقتی بده بستان رواج پیدا کرد، مملکتمان، فرهنگمان و دینمان تخریب میشود و آدمهای درست به حاشیه میروند
۰
کبنا ؛اولین همایش نکوداشت پیشگامان ماندگار پزشکی به مناسبت روز پزشک، دارؤساز و دندانپزشک با حضور نماینده ولیفقیه در استان کهگیلویه و بویراحمد برگزار شد. در این همایش دکتر ابوالفتح لامعی متخصص بیماریهای عفونی و گرمسیری و رئیس اسبق دانشگاه علوم پزشکی یاسوج به سخنرانی پرداخت و نکات جالبی را مطرح کرد.
به گزارش کبنا، دکتر ابوالفتح لامعی رئیس اسبق دانشگاه علومپزشکی یاسوج در این همایش گفت: یک مدیر توانمند، یک مدیر عالم شرایطی در سازمان حاکم میکنند که همه احساس کنند برای یک کار هستند. یک مدیر خوب شرایطی ایجاد میکنند که همه احساس کنند برای یک هدف مشخص فعالیت میکنند.
وی افزود: مدیر فاصله خودش با کارکنان را از بین ببرد و کسی احساس نکنند در یک دانشگاه یا سازمان عدهای بالادست هستند و عدهای فرودست.
هرگز به این افتخار نکردم که جزء خانواده شهدا هستم و دو تا از دوستداشتنیترین برادرانم را در جنگ تحمیلی از دست دادهام. هرگز به این افتخار نکردم که خودم جانباز شیمیایی هستم و بیش از 70 درصد ریه من تخریب شده اما افتخار میکنم که یک روز در این استان با حضور تعداد کثیری از کارکنان خدمت کردم که بهترینها را عرضه کردم. فرماندار اینجا حسینی نامی بود که مدتی هم نماینده اینجا در مجلس بود. ایشان فرماندار بود و من در حال رفتن به مسجد برای اقامه نماز بودم که اتفاقی به هم برخورد کردیم و گفت: از زمانی که شما آمدهاید نه شکایتی هست و نه درگیری و نه رجوع به فرمانداری. قبل از شما هر روز این اتفاق میافتاد. این حاصل تلاش همکاران من بود.
روزی که من میخواستم از جایگاه ریاست دانشگاه خداحافظی کنم، مرحوم شمعیری که امام جمعه اینجا بود. ایشان گفت؛ در تمام مدتی که شما اینجا بودید یک مورد شکایت نه شفاهی و نه کتبی به دفتر من نیامد.
او به ادامه خاطرات خود پرداخت و گفت: روزی رئیس بانک ملی وقت به من زنگ زد و خیلی غلیظ خش و بش کرد و گفت؛ دختر خواهر من پرستار است و این را یاسوج نگه دارید و من به او گفتم؛ نمیشود. گفت؛ چرا نمیشود؟ گفتم؛ من در دهدشت به پرستار نیاز دارم نه یاسوج.
وی افزود: یک هفتهای گذشت و دوباره زنگ زد و التماس کرد و گفت: پس سر کار نمیآید. من هم گفتم؛ نیاید بهتر است تا اینکه من قانون را زیر پا بگذارم و عدالتی که به آن اعتقاد داشتم را نادیده بگیرم. من به همه اعلام کرده بودم که آدم عادلی هستم و کار خلافی نمیکنم. پارتی بازی و حق کشی نمیکنم.
یک مدیر خوب نباید قانون را زیر پا بگذارد و حق مردم را نادیده بگیرد و به توصیهها توجه نکند. مدیران محکم، با وجدان و قانونمند کم داریم. بده بستان هست. وقتی بده بستان رواج پیدا کرد، مملکتمان، فرهنگمان و دینمان تخریب میشود. آدمهای درست به حاشیه میرود و آدمهای نادرست در معرض دید مردم قرار میگیرد.
استان کهگیلویه و بویراحمد سرآغاز یک تحول در زندگی من بود.
" "
به گزارش کبنا، دکتر ابوالفتح لامعی رئیس اسبق دانشگاه علومپزشکی یاسوج در این همایش گفت: یک مدیر توانمند، یک مدیر عالم شرایطی در سازمان حاکم میکنند که همه احساس کنند برای یک کار هستند. یک مدیر خوب شرایطی ایجاد میکنند که همه احساس کنند برای یک هدف مشخص فعالیت میکنند.
وی افزود: مدیر فاصله خودش با کارکنان را از بین ببرد و کسی احساس نکنند در یک دانشگاه یا سازمان عدهای بالادست هستند و عدهای فرودست.
هرگز به این افتخار نکردم که جزء خانواده شهدا هستم و دو تا از دوستداشتنیترین برادرانم را در جنگ تحمیلی از دست دادهام. هرگز به این افتخار نکردم که خودم جانباز شیمیایی هستم و بیش از 70 درصد ریه من تخریب شده اما افتخار میکنم که یک روز در این استان با حضور تعداد کثیری از کارکنان خدمت کردم که بهترینها را عرضه کردم. فرماندار اینجا حسینی نامی بود که مدتی هم نماینده اینجا در مجلس بود. ایشان فرماندار بود و من در حال رفتن به مسجد برای اقامه نماز بودم که اتفاقی به هم برخورد کردیم و گفت: از زمانی که شما آمدهاید نه شکایتی هست و نه درگیری و نه رجوع به فرمانداری. قبل از شما هر روز این اتفاق میافتاد. این حاصل تلاش همکاران من بود.
روزی که من میخواستم از جایگاه ریاست دانشگاه خداحافظی کنم، مرحوم شمعیری که امام جمعه اینجا بود. ایشان گفت؛ در تمام مدتی که شما اینجا بودید یک مورد شکایت نه شفاهی و نه کتبی به دفتر من نیامد.
او به ادامه خاطرات خود پرداخت و گفت: روزی رئیس بانک ملی وقت به من زنگ زد و خیلی غلیظ خش و بش کرد و گفت؛ دختر خواهر من پرستار است و این را یاسوج نگه دارید و من به او گفتم؛ نمیشود. گفت؛ چرا نمیشود؟ گفتم؛ من در دهدشت به پرستار نیاز دارم نه یاسوج.
وی افزود: یک هفتهای گذشت و دوباره زنگ زد و التماس کرد و گفت: پس سر کار نمیآید. من هم گفتم؛ نیاید بهتر است تا اینکه من قانون را زیر پا بگذارم و عدالتی که به آن اعتقاد داشتم را نادیده بگیرم. من به همه اعلام کرده بودم که آدم عادلی هستم و کار خلافی نمیکنم. پارتی بازی و حق کشی نمیکنم.
یک مدیر خوب نباید قانون را زیر پا بگذارد و حق مردم را نادیده بگیرد و به توصیهها توجه نکند. مدیران محکم، با وجدان و قانونمند کم داریم. بده بستان هست. وقتی بده بستان رواج پیدا کرد، مملکتمان، فرهنگمان و دینمان تخریب میشود. آدمهای درست به حاشیه میرود و آدمهای نادرست در معرض دید مردم قرار میگیرد.
استان کهگیلویه و بویراحمد سرآغاز یک تحول در زندگی من بود.
" "