تاریخ انتشار
شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۵۳
کد مطلب : ۴۹۰۱۷۸
یادداشت؛

کهن شهر دهدشت گرفتار برزخ بی شهرداری 

۰
کهن شهر دهدشت گرفتار برزخ بی شهرداری 
کبنا ؛ نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
 نه هر که آینه سازد سِکندری داند
 نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست
 کلاه‌داری و آیینِ سروری داند
 پاره‌ای از آدمیان به جایگاه‌ها ارزش می‌دهند و پاره‌ای دیگر ارزش را از جایگاه‌ها می‌ستانند. هم در علم و هم در سیاست و مدیریت همینگونه است. در مورد اسامی، برخی از آدمیان به اسامی هویت می‌دهند و برخی دگر هویت را از اسامی می‌ستانند. در دیار ما بسیاری بوده‌اند که توسط طرفدارانشان به القاب مهمی ملقب گشته‌اند اما دیر زمانی نگذشت که هویتشان معلوم گشت و مضحکه خاص و عام شدند و از چشم مردم افتادند و از اسب قدرت هم سرازیر زمین گشتند. انگار این اوج و حضیض‌ها، دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.
آخرین موردش در همین شهرداری دهدشت بود. بعد از یک کش و قوس فراوان، بالاخره یک شهرداری برای دهدشت برگزیده شد.
اینکه چرا فرآیند استعلام جز "خسرو دیدار" اینهمه طول کشید و چرا یک مدت شهر در برزخ مدیریتی سرگردان بود محل بحث نیست.
به یاد داریم روز انتشار خبر انتخاب شهردار را و القاب دهن پر کنی که به ایشان نسبت دادند.
از خسرو خوبان گرفته تا شهردار اقتصاددان... چنان هم این لفظ اقتصاد دان را غلیظ و مکرر تلفظ می‌کردند که انگار دارون عجم اوغلوئی و یا صادق خانی در حوزه زاگرس جنوبی ظهور کرده است.
یکی هم نبود بپرسد که ایهاالناس این اقتصاددان شهیر از کدام آکادمی معروف و از کدامین اندیشکده‌ی معتبر مدرک گرفته است. از کتاب‌های منتشر شده‌اش هم می‌گفتند.
و البته اهل فن می‌دانند و می‌دانستند که این دکتراهای دم دستی ته علمشان چقدر است و کتاب‌هایشان هم از کدامین نقطه خیابان انقلاب تهیه شده است.
حالا ما مانده‌ایم و یک زباله دانی به وسعت یک شهر.
بوی تعفن شهر را غرق خود کرده است. شهردار اقتصاددان به پیمانکار حواله‌مان می‌کند و پیمانکار هم به شهردار پاسمان می‌دهد. آدمی می‌ماند چه بگوید. فریادرسی هم نیست و نباید هم باشد. وقتی نگاه ما تخصص محور نباشد نتیجه‌اش هم می‌شود اینکه یک شبه به مدد یک حکم که با مشقت و التماس به تایید نهایی رسید یک کارمند اداری، اقتصاددان و شهردار شود و یک شهر کهن اینگونه به هم بریزد. وقتی متخصصین و نخبگان ما در چرخه قومیت و نگاه‌های تنگ جناحی گم می‌شوند، باید هم یکی در این تراز شهردار شود که اصولاً نه از شهرداری چیزی می‌داند و نه از مدیریت شهری. کسی که اصلاً نمی‌تواند یک تحلیل چند جمله‌ای از زیست بوم شهری و جامعه شهروند محور و مبلمان شهری و نقش بهداشت و سلامت در توسعه و مقوله هائی از این دست بگوید.
فقر و بیکاری و در بدری جوانان این دیار کم بود، تلی از زباله و لجن هم به آن اضافه شد.
انگار سرنوشت ما اینگونه است که همه چیزمان به همه چیزمان بیاید.
نام شما

آدرس ايميل شما

ماجرای مرگ جوان لاهیجانی در بازداشتگاه نیروی انتظامی

ماجرای مرگ جوان لاهیجانی در بازداشتگاه نیروی انتظامی

مرکز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در اطلاعیه شماره ۲ خود مربوط به ...
‌سخنگوی دولت: امیدوارم نماینده شایسته‌ای برای زنان سرزمینم باشم + فیلم

‌سخنگوی دولت: امیدوارم نماینده شایسته‌ای برای زنان سرزمینم باشم + فیلم

 سخنگوی دولت ابراز امیدواری کرد که در سمت جدید، بتواند نماینده شایسته‌ای برای زنان ایرانی ...
زیر و روی نامه عبدی به خاتمی

زیر و روی نامه عبدی به خاتمی

یکی از مسائلی که اهمیت نامه عبدی به خاتمی را بیشتر می‌کند، حضور نویسنده در ترکیب شورای ...
1