کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشت؛

کهن شهر دهدشت گرفتار برزخ بی شهرداری 

10 شهريور 1403 ساعت 9:53

بوی تعفن شهر را غرق خود کرده است. شهردار اقتصاددان به پیمانکار حواله‌مان می‌کند و پیمانکار هم به شهردار پاسمان می‌دهد. آدمی می‌ماند چه بگوید. فریادرسی هم نیست و نباید هم باشد. وقتی نگاه ما تخصص محور نباشد نتیجه‌اش هم می‌شود اینکه یک شبه به مدد یک حکم که با مشقت و التماس به تایید نهایی رسید یک کارمند اداری، اقتصاددان و شهردار شود و یک شهر کهن اینگونه به هم بریزد.


 نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
 نه هر که آینه سازد سِکندری داند
 نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست
 کلاه‌داری و آیینِ سروری داند
 پاره‌ای از آدمیان به جایگاه‌ها ارزش می‌دهند و پاره‌ای دیگر ارزش را از جایگاه‌ها می‌ستانند. هم در علم و هم در سیاست و مدیریت همینگونه است. در مورد اسامی، برخی از آدمیان به اسامی هویت می‌دهند و برخی دگر هویت را از اسامی می‌ستانند. در دیار ما بسیاری بوده‌اند که توسط طرفدارانشان به القاب مهمی ملقب گشته‌اند اما دیر زمانی نگذشت که هویتشان معلوم گشت و مضحکه خاص و عام شدند و از چشم مردم افتادند و از اسب قدرت هم سرازیر زمین گشتند. انگار این اوج و حضیض‌ها، دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.
آخرین موردش در همین شهرداری دهدشت بود. بعد از یک کش و قوس فراوان، بالاخره یک شهرداری برای دهدشت برگزیده شد.
اینکه چرا فرآیند استعلام جز "خسرو دیدار" اینهمه طول کشید و چرا یک مدت شهر در برزخ مدیریتی سرگردان بود محل بحث نیست.
به یاد داریم روز انتشار خبر انتخاب شهردار را و القاب دهن پر کنی که به ایشان نسبت دادند.
از خسرو خوبان گرفته تا شهردار اقتصاددان... چنان هم این لفظ اقتصاد دان را غلیظ و مکرر تلفظ می‌کردند که انگار دارون عجم اوغلوئی و یا صادق خانی در حوزه زاگرس جنوبی ظهور کرده است.
یکی هم نبود بپرسد که ایهاالناس این اقتصاددان شهیر از کدام آکادمی معروف و از کدامین اندیشکده‌ی معتبر مدرک گرفته است. از کتاب‌های منتشر شده‌اش هم می‌گفتند.
و البته اهل فن می‌دانند و می‌دانستند که این دکتراهای دم دستی ته علمشان چقدر است و کتاب‌هایشان هم از کدامین نقطه خیابان انقلاب تهیه شده است.
حالا ما مانده‌ایم و یک زباله دانی به وسعت یک شهر.
بوی تعفن شهر را غرق خود کرده است. شهردار اقتصاددان به پیمانکار حواله‌مان می‌کند و پیمانکار هم به شهردار پاسمان می‌دهد. آدمی می‌ماند چه بگوید. فریادرسی هم نیست و نباید هم باشد. وقتی نگاه ما تخصص محور نباشد نتیجه‌اش هم می‌شود اینکه یک شبه به مدد یک حکم که با مشقت و التماس به تایید نهایی رسید یک کارمند اداری، اقتصاددان و شهردار شود و یک شهر کهن اینگونه به هم بریزد. وقتی متخصصین و نخبگان ما در چرخه قومیت و نگاه‌های تنگ جناحی گم می‌شوند، باید هم یکی در این تراز شهردار شود که اصولاً نه از شهرداری چیزی می‌داند و نه از مدیریت شهری. کسی که اصلاً نمی‌تواند یک تحلیل چند جمله‌ای از زیست بوم شهری و جامعه شهروند محور و مبلمان شهری و نقش بهداشت و سلامت در توسعه و مقوله هائی از این دست بگوید.
فقر و بیکاری و در بدری جوانان این دیار کم بود، تلی از زباله و لجن هم به آن اضافه شد.
انگار سرنوشت ما اینگونه است که همه چیزمان به همه چیزمان بیاید.


کد مطلب: 490178

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/490178/کهن-شهر-دهدشت-گرفتار-برزخ-بی-شهرداری

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1