تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲ شهريور ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۳۰
کد مطلب : ۴۶۶۲۳۵
کبنا بررسی کرد؛
آشفتهبازار شهرداری یاسوج؛ منافع عمومی، قربانی جدلهای شخصی
۴
کبنا ؛نتیجه همین جدالهای شخصی بر سر منافع عمومی است که پارک محلهای و همسایهای باکیفیتی در این شهر وجود ندارد و تنها پارک بزرگ شهر بیش از آنکه روح سرزندگی و شادابی داشته باشد، رنگ مرده به خود گرفته است.
به گزارش کبنا، شهر یاسوج که عنوان پرطمطراق پایتخت طبیعت ایران را یدک میکشد، آنقدر چوب سوءمدیریت خورده که بیش از آنکه به شهر شبیه باشد، یک روستای بزرگ است.
در حالی که دوره نخست شهرداری نستهن مقدم عایدی برای مردم شهر یاسوج نداشت، او برای بار دوم به عنوان شهردار یاسوج انتخاب شد تا دو سال دیگر خدمات شهری متوقف شود.
شورای شهر پیشین که برآیند آن مقدم بود، در افواه عمومی به محلی برای جدالهای شخصی تعبیر میشد. هر چند انتخابات برگزار و اعضای شورای ششم شهر یاسوج مشخص شدند، اما باز هم از انتخاب آنها نستهن مقدم برآمد. البته آن روزها برخی از اعضاء با انتخاب مقدم مخالف بودند ولی در نهایت نتوانستند مانع شهردار شدن او برای بار دوم شوند.
در دو سالی که مقدم در شهرداری حضور داشت، بحث استیضاح او بسیار داغ شد. اما باز هم ابقاء شد. تا اینکه شبانه خبر استعفای خود را منتشر و بلافاصله برای نامزدی انتخابات مجلس اعلام آمادگی کرد.
در این گیر و دار بود که سجاد بهرامی که پیش از این سابقه معاونت در شهرداری را داشت، به عنوان سرپرست شهرداری یاسوج انتخاب شد. در چند ماهی که سکان سرپرستی شهرداری یاسوج به دست بهرامی افتاده، او از هیچ فرصتی برای خدمتنمایی به مردم دریغ نکرده است.
بهرامی در گذشته در سمتهای مختلفی که در شهرداری داشت، ظهور و بروزی از خود نشان نمیداد. اما حالا از لحظه لحظه خود فیلم و عکس منتشر کند تا شاید فرجی شد و او به عنوان شهردار انتخاب شود. ولی شواهد نشان میدهد شهردار شدن بهرامی خیالی بیش نیست. چرا که دوئل اعضای شورای شهر برای تصدی کرسی شهرداری آنقدر بالا گرفته که کمتر کسی از شهروندان یاسوجی هست که صدای آن را نشنیده باشد.
اعضای شورا که به گفته برخی خود دست به ساختوسازهای غیرمجاز زدهاند، حالا گرفتار جدالی برای کرسی شهرداری شدهاند. کیوان آشنا خود را شهردار خودخوانده مینامد تا داد بهنام عباس نژاد بلند شود که ما او را انتخاب نکردهایم. از سوی دیگر هدایت امیری نیز برای شهرداری قد علم کرده و در پی آن است این کرسی را به دست بیاورد.
اما در این میان، یاسوج بخت برگشته و مردمی که روزی به امیدی رأی داده بودند باید بنشینند و نظارهگر دعوای کسانی باشند که بر سر منافع شخصی خود، منافع عمومی را نادیده میگیرند.
سجاد بهرامی که تور رسانهای برای بهاصطلاح خدمات خود برگزار میکند، در دورههای گذشته مسئولیت داشته است. اما چون در آن دوره اقداماتش ممکن بود در زیر سایه شهردار نادیده گرفته شوند، ترجیح داد کار چندانی انجام ندهد. اما حالا گویا اوضاع برای او تغییر کرده و میتواند از این نمد کلاهی برای خود ببافد.
آیا شخصی نیست به او بگوید مهمترین مسیرها و جادههای شهر یاسوج سالهاست که به کویر تبدیل شدهاند و نشانی از رنگ سبز در آن دیده نمیشود، چرا در سالهای گذشته ساماندهی نشدند؟ کسی نیست به او ایراد بگیرد که چرا مسیر فرودگاه تا گلزار شهدا که ویترین و پیشانی شهر یاسوج است و همه میهمانان کشوری از آن مسیر عبور میکنند، جرا تاکنون بازسازی نشده است؟
چرا درختان بلوار انقلاب یاسوج که روزانه هزاران خودرو از کنار آن میگذرند، بعد از چند سال کاشت، به دلیل عدم آبیاری در حال خشک شدن هستند و کسی هم ککش نمیگزد؟
اصلاً شاید این شهروندان فضای سبز جدید هم نخواهند. آیا نباید همان فضای سبز موجود را به درستی نگهداری کرد تا بر اثر سوءمدیریت از بین نرود؟
خیابانهای پر از چاله و چوله و خاکی که موقع بارندگی امکان تردد در آنها بسیار کاهش مییابد از یک طرف و ترافیکی که حالا تبدیل به یک غده سرطانی شده را نادیده میگیرند. اما مدام از نهضت آسفالت میگویند. آسفالتی که بعضاً در دمای نامناسب انجام میشود و به یک یا دو سال نرسیده ترک میخورد و باز هم نهضت آسفالت دیگر، این بار هم بینتیجه.
اعضای شورای شهر نیز بیش از آنکه به دنبال رفع مشکلات شهری باشند، روزهای پیش از انتخابات دست به شروع آسفالت میزنند، اندکی از آن را انجام میدهند و باقیمانده را موکول میکنند به زمانی که انتخابات برگزار شد. تا به این بهانه هم که شده رأی بیاورند. اما همین افراد حالا همان باقی ماجرا را نیز رها کرده و برای کرسی شهرداری به جان هم میافتند.
نتیجه همین سوءمدیریتهاست که هر جایی از شهر یاسوج را که بنگریم از معصوم آباد و محمودآباد در شمال تا شرف آباد در جنوب جایی برای زندگی نیست.
نتیجه همین جدالهای شخصی بر سر منافع عمومی است که پارک محلهای و همسایهای باکیفیتی در این شهر وجود ندارد. نتیجه همین سوءمدیریتهاست که تنها پارک بزرگ شهر بیش از آنکه روح سرزندگی و شادابی داشته باشد، رنگ مرده به خود گرفته است.
نتیجه چنین اقداماتی است که سرپرستی که تا همین چند سال پیش معاون شهرداری بود، میدان را خالی دیده و مانور خدماتنمایی میدهد.
با همه این تفاصیل لازم است نهادهای نظارتی و سازمان بازرسی به شهرداری یاسوج ورود کنند تا بیش از این، دود نارسائیها و سوءمدیریتها به چشم شهروندان کنونی و آیندگان نرود.
به گزارش کبنا، شهر یاسوج که عنوان پرطمطراق پایتخت طبیعت ایران را یدک میکشد، آنقدر چوب سوءمدیریت خورده که بیش از آنکه به شهر شبیه باشد، یک روستای بزرگ است.
در حالی که دوره نخست شهرداری نستهن مقدم عایدی برای مردم شهر یاسوج نداشت، او برای بار دوم به عنوان شهردار یاسوج انتخاب شد تا دو سال دیگر خدمات شهری متوقف شود.
شورای شهر پیشین که برآیند آن مقدم بود، در افواه عمومی به محلی برای جدالهای شخصی تعبیر میشد. هر چند انتخابات برگزار و اعضای شورای ششم شهر یاسوج مشخص شدند، اما باز هم از انتخاب آنها نستهن مقدم برآمد. البته آن روزها برخی از اعضاء با انتخاب مقدم مخالف بودند ولی در نهایت نتوانستند مانع شهردار شدن او برای بار دوم شوند.
در دو سالی که مقدم در شهرداری حضور داشت، بحث استیضاح او بسیار داغ شد. اما باز هم ابقاء شد. تا اینکه شبانه خبر استعفای خود را منتشر و بلافاصله برای نامزدی انتخابات مجلس اعلام آمادگی کرد.
در این گیر و دار بود که سجاد بهرامی که پیش از این سابقه معاونت در شهرداری را داشت، به عنوان سرپرست شهرداری یاسوج انتخاب شد. در چند ماهی که سکان سرپرستی شهرداری یاسوج به دست بهرامی افتاده، او از هیچ فرصتی برای خدمتنمایی به مردم دریغ نکرده است.
بهرامی در گذشته در سمتهای مختلفی که در شهرداری داشت، ظهور و بروزی از خود نشان نمیداد. اما حالا از لحظه لحظه خود فیلم و عکس منتشر کند تا شاید فرجی شد و او به عنوان شهردار انتخاب شود. ولی شواهد نشان میدهد شهردار شدن بهرامی خیالی بیش نیست. چرا که دوئل اعضای شورای شهر برای تصدی کرسی شهرداری آنقدر بالا گرفته که کمتر کسی از شهروندان یاسوجی هست که صدای آن را نشنیده باشد.
اعضای شورا که به گفته برخی خود دست به ساختوسازهای غیرمجاز زدهاند، حالا گرفتار جدالی برای کرسی شهرداری شدهاند. کیوان آشنا خود را شهردار خودخوانده مینامد تا داد بهنام عباس نژاد بلند شود که ما او را انتخاب نکردهایم. از سوی دیگر هدایت امیری نیز برای شهرداری قد علم کرده و در پی آن است این کرسی را به دست بیاورد.
اما در این میان، یاسوج بخت برگشته و مردمی که روزی به امیدی رأی داده بودند باید بنشینند و نظارهگر دعوای کسانی باشند که بر سر منافع شخصی خود، منافع عمومی را نادیده میگیرند.
سجاد بهرامی که تور رسانهای برای بهاصطلاح خدمات خود برگزار میکند، در دورههای گذشته مسئولیت داشته است. اما چون در آن دوره اقداماتش ممکن بود در زیر سایه شهردار نادیده گرفته شوند، ترجیح داد کار چندانی انجام ندهد. اما حالا گویا اوضاع برای او تغییر کرده و میتواند از این نمد کلاهی برای خود ببافد.
آیا شخصی نیست به او بگوید مهمترین مسیرها و جادههای شهر یاسوج سالهاست که به کویر تبدیل شدهاند و نشانی از رنگ سبز در آن دیده نمیشود، چرا در سالهای گذشته ساماندهی نشدند؟ کسی نیست به او ایراد بگیرد که چرا مسیر فرودگاه تا گلزار شهدا که ویترین و پیشانی شهر یاسوج است و همه میهمانان کشوری از آن مسیر عبور میکنند، جرا تاکنون بازسازی نشده است؟
چرا درختان بلوار انقلاب یاسوج که روزانه هزاران خودرو از کنار آن میگذرند، بعد از چند سال کاشت، به دلیل عدم آبیاری در حال خشک شدن هستند و کسی هم ککش نمیگزد؟
اصلاً شاید این شهروندان فضای سبز جدید هم نخواهند. آیا نباید همان فضای سبز موجود را به درستی نگهداری کرد تا بر اثر سوءمدیریت از بین نرود؟
خیابانهای پر از چاله و چوله و خاکی که موقع بارندگی امکان تردد در آنها بسیار کاهش مییابد از یک طرف و ترافیکی که حالا تبدیل به یک غده سرطانی شده را نادیده میگیرند. اما مدام از نهضت آسفالت میگویند. آسفالتی که بعضاً در دمای نامناسب انجام میشود و به یک یا دو سال نرسیده ترک میخورد و باز هم نهضت آسفالت دیگر، این بار هم بینتیجه.
اعضای شورای شهر نیز بیش از آنکه به دنبال رفع مشکلات شهری باشند، روزهای پیش از انتخابات دست به شروع آسفالت میزنند، اندکی از آن را انجام میدهند و باقیمانده را موکول میکنند به زمانی که انتخابات برگزار شد. تا به این بهانه هم که شده رأی بیاورند. اما همین افراد حالا همان باقی ماجرا را نیز رها کرده و برای کرسی شهرداری به جان هم میافتند.
نتیجه همین سوءمدیریتهاست که هر جایی از شهر یاسوج را که بنگریم از معصوم آباد و محمودآباد در شمال تا شرف آباد در جنوب جایی برای زندگی نیست.
نتیجه همین جدالهای شخصی بر سر منافع عمومی است که پارک محلهای و همسایهای باکیفیتی در این شهر وجود ندارد. نتیجه همین سوءمدیریتهاست که تنها پارک بزرگ شهر بیش از آنکه روح سرزندگی و شادابی داشته باشد، رنگ مرده به خود گرفته است.
نتیجه چنین اقداماتی است که سرپرستی که تا همین چند سال پیش معاون شهرداری بود، میدان را خالی دیده و مانور خدماتنمایی میدهد.
با همه این تفاصیل لازم است نهادهای نظارتی و سازمان بازرسی به شهرداری یاسوج ورود کنند تا بیش از این، دود نارسائیها و سوءمدیریتها به چشم شهروندان کنونی و آیندگان نرود.