تاریخ انتشار
شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۲۰:۲۸
کد مطلب : ۴۵۵۱۹۶
در سرمقاله روزنامه ابتکار منتشر شد
از نسخهنویسی محمدعلی وکیلی از روی پیشگویی یک استاندار شاهنشاهی فراری برای جمهوری اسلامی تا وقت اعلان آشتی ملی با محمدخاتمی، گوگوش و ...
۱
کبنا ؛محمدعلی وکیلی، از فعالین سیاسی و رسانهای اصلاحطلب که سابقه نمایندگی مجلس را نیز در کارنامه خود دارد، در مقدمه یادداشت خود به خاطرهی یکی از انقلابیون اولیه از یک استاندار دوره پهلوی که به خارج از کشور فرار کرده اشاره کرده است.
به گزارش کبنا، وکیلی در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت: چند روز پیش یکی از دوستان فرزانه که جزو انقلابیون اولیه بود و البته بعدها مورد غضب واقع شد را زیارت کردم. اگرچه متاسفانه کسالت حادی داشت اما سرشار از امید بود. او خاطره ای از آخرین روزهای حکومت پهلوی برای من تعریف کرد. می گفت در دیماه ۵۷ استاندار لرستان به من زنگ زد و می خواست که مرا ببیند. وقتی رفتم استاندار گفت که کار ما تمام است و من امشب به سمت تهران می روم تا به اتفاق آقای آموزگار فردا صبح به سمت آمریکا پرواز کنیم. او تعریف می کرد که آقای استاندار کلی مرا به رفتن تشویق می کرد. می گفت تو متخصصی و زبان انگلیسی هم می دانی؛ بیا برویم آنجا می توانی ترقی خوبی داشته باشی. دوستم در جواب گفته بود که من مرده زیر این خاک و روی آن زنده دارم. نمی توانم از اینجا دل بکنم. استاندار نهایتاً وقتی دید اصرارهایش بی فایده است گفته بود حالا که نمی آیی پس بگذار چیزی به تو بگویم. شما پنجاه سال دیگر می رسید به اینجایی که از ما گرفتید. اما پنجاه سال بعد عده ای دیگر پیدا می شوند و زیر میز شما میزنند و پنجاه سال دیگر ایران را به عقب می اندازند. دوست مریض احوالم می گفت حال که خیابان ها را می بینم نگران حرف آقای استاندار هستم. نگذارید ایران پنجاه سال دیگر به عقب برگردد. تن بدهید به تغییر و اصلاح و ایران را از این چرخه شوم نجات دهید.
تاریخ معاصر ما انگار در دوگانه های سازش ناپذیر گرفتار شده است. این خیزش و سخت و خشن و این تصلب بی حد و خشن نمی تواند ما را از این چرخه های شوم نجات دهد. یکسو (سویی که قدرت و امکان دارد) باید تن دهد به تغییر. فقط حکومت است که می تواند با تصمیمی دور اندایشانه و مسئولانه ما را از این موقعیت نجات دهد. دولت به معنای اعم آن (یعنی همان استیت) روانِ کشور است. اوست که می تواند تصمیم بگیرد و سرنوشت کشور را از نو بنویسد. حتی اختیار انقلاب، هرج و مرج و تباهی هم با اوست. همه چیز در این روزها به تدبیر بزرگترین واحد قدرت (یعنی حکومت) گره خورده است. من نمی دانم چرا برخی تغییر را به عقب نشینی تعبیر می کنند. درحالی که تغییر خودِ بقاست. اساساً تغییر تنها سلاح و ابزارِ بقاست. سال هاست که عده ای ضرورت تغییر را فریاد می زنند و البته توسط بخش کاتولیک نظام این شعار تعبیر به براندازی می شود و طبیعتاً مدعیان تغییر نیز متهم به براندازی می شوند و بعضاً تاوان های سنگین داده اند. تغییر رمز کارآمدی و شانس بقاست. آب هم بدون تغییر گنداب می شود. امروز گفتمان تغییرخواهی و اصلاح به گفتمان ملّی تبدیل شده است. اکثریت قاطع ملت و نخبگان به نقطه اضطرار تغییر رسیده اند. اما تغییر از چه نقطه ای؟ هرکس به عقب می نگرد انبوهی از رفتارها، ساختارها و سیاست هایی را می بیند که نیازمند تغییر و بازنگری اساسی اند. بالاخره تغییر باید جایی شروع شود. حجم بالای ضرورت ها نباید موجب ترس و یا عدم اقدام شود. مهم این است که مقصد این تغییرات کارآمدی حکومت و تامین زندگی آبرومندانه برای ایرانیان باشد. ایستادن و تصلب بر یک موضع هیچ هنری ندارد، آنچه دلیری و هنر توامان می خواهد تغییر است. نقطه شروع میتواند اعلان آشتی ملی ازمحمدخاتمی تاشیخ علی اکبرناطق نوری ازگوگوش تاسروش واعلان عفوعمومی برای تمام کسانیکه مرتکب حق الناس نشده باشند و…..
به گزارش کبنا، وکیلی در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت: چند روز پیش یکی از دوستان فرزانه که جزو انقلابیون اولیه بود و البته بعدها مورد غضب واقع شد را زیارت کردم. اگرچه متاسفانه کسالت حادی داشت اما سرشار از امید بود. او خاطره ای از آخرین روزهای حکومت پهلوی برای من تعریف کرد. می گفت در دیماه ۵۷ استاندار لرستان به من زنگ زد و می خواست که مرا ببیند. وقتی رفتم استاندار گفت که کار ما تمام است و من امشب به سمت تهران می روم تا به اتفاق آقای آموزگار فردا صبح به سمت آمریکا پرواز کنیم. او تعریف می کرد که آقای استاندار کلی مرا به رفتن تشویق می کرد. می گفت تو متخصصی و زبان انگلیسی هم می دانی؛ بیا برویم آنجا می توانی ترقی خوبی داشته باشی. دوستم در جواب گفته بود که من مرده زیر این خاک و روی آن زنده دارم. نمی توانم از اینجا دل بکنم. استاندار نهایتاً وقتی دید اصرارهایش بی فایده است گفته بود حالا که نمی آیی پس بگذار چیزی به تو بگویم. شما پنجاه سال دیگر می رسید به اینجایی که از ما گرفتید. اما پنجاه سال بعد عده ای دیگر پیدا می شوند و زیر میز شما میزنند و پنجاه سال دیگر ایران را به عقب می اندازند. دوست مریض احوالم می گفت حال که خیابان ها را می بینم نگران حرف آقای استاندار هستم. نگذارید ایران پنجاه سال دیگر به عقب برگردد. تن بدهید به تغییر و اصلاح و ایران را از این چرخه شوم نجات دهید.
تاریخ معاصر ما انگار در دوگانه های سازش ناپذیر گرفتار شده است. این خیزش و سخت و خشن و این تصلب بی حد و خشن نمی تواند ما را از این چرخه های شوم نجات دهد. یکسو (سویی که قدرت و امکان دارد) باید تن دهد به تغییر. فقط حکومت است که می تواند با تصمیمی دور اندایشانه و مسئولانه ما را از این موقعیت نجات دهد. دولت به معنای اعم آن (یعنی همان استیت) روانِ کشور است. اوست که می تواند تصمیم بگیرد و سرنوشت کشور را از نو بنویسد. حتی اختیار انقلاب، هرج و مرج و تباهی هم با اوست. همه چیز در این روزها به تدبیر بزرگترین واحد قدرت (یعنی حکومت) گره خورده است. من نمی دانم چرا برخی تغییر را به عقب نشینی تعبیر می کنند. درحالی که تغییر خودِ بقاست. اساساً تغییر تنها سلاح و ابزارِ بقاست. سال هاست که عده ای ضرورت تغییر را فریاد می زنند و البته توسط بخش کاتولیک نظام این شعار تعبیر به براندازی می شود و طبیعتاً مدعیان تغییر نیز متهم به براندازی می شوند و بعضاً تاوان های سنگین داده اند. تغییر رمز کارآمدی و شانس بقاست. آب هم بدون تغییر گنداب می شود. امروز گفتمان تغییرخواهی و اصلاح به گفتمان ملّی تبدیل شده است. اکثریت قاطع ملت و نخبگان به نقطه اضطرار تغییر رسیده اند. اما تغییر از چه نقطه ای؟ هرکس به عقب می نگرد انبوهی از رفتارها، ساختارها و سیاست هایی را می بیند که نیازمند تغییر و بازنگری اساسی اند. بالاخره تغییر باید جایی شروع شود. حجم بالای ضرورت ها نباید موجب ترس و یا عدم اقدام شود. مهم این است که مقصد این تغییرات کارآمدی حکومت و تامین زندگی آبرومندانه برای ایرانیان باشد. ایستادن و تصلب بر یک موضع هیچ هنری ندارد، آنچه دلیری و هنر توامان می خواهد تغییر است. نقطه شروع میتواند اعلان آشتی ملی ازمحمدخاتمی تاشیخ علی اکبرناطق نوری ازگوگوش تاسروش واعلان عفوعمومی برای تمام کسانیکه مرتکب حق الناس نشده باشند و…..