تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۱ ساعت ۲۱:۱۶
کد مطلب : ۴۵۰۲۴۶
پیامدها و تحولات انتخابات سیزدهم مجلس در کهگیلویه و بویراحمد (قسمت پنجم)
زارعی میآید یا نمیآید؟
۰
کبنا ؛
غلام محمد زارعی اگرچه فرد چندان سیاسی نبود و نیست اما بخشی از تاریخ سیاسی و انتخاباتی بویراحمد است. وی تا قبل از حضور در صحنه انتخابات بویراحمد یک فرد اداری نسبتاً شناخته شده در مجموعه وزارت کشور در بویراحمد و از خانوادههای متمول و سنتی در یکی از روستاهای چسبیده به مرکز استان یعنی چنارستان است که از همان ابتدای انقلاب به مرکز شهر آمدند و وابستگانش در بخشهای مختلف اقتصادی و بازار شروع به فعالیت کردند. زارعی در سال 1382 تصمیم به حضور در انتخاباتی گرفت که کمترین شانس برای پیروزی وی وجود داشت سه رقیب شناخته شده و قدرتمند به نامهای سید باقر موسوی، علی مندنی پور و سید نورالله محمودیان در آن سال در بویراحمد فعال بودند. از طرف دیگر یک چهره تشکیلاتی و وابسته به گروههای مذهبی و ارزشی که از طریق تریبونهای هیئتی و رسمی در آن سالها خود را مطرح کرده بود یعنی ستار هدایتخواه نیز در صحنه انتخابات در حال فضاسازی بود. تجربه مجلس ششم و رد صلاحیت گستردهای که بعد از آن مجلس اتفاق افتاد و بویژه نیروهای متمایل به جریان اصلاحات دامن گزینههای اصلاح طلب در بویراحمد را نیز گرفت و آن سه گزینه مدعی رد صلاحیت شدند.
حاج غلام محمد زارعی معروف به "حاج زارع" در غیاب آن سه گزینه به یک گزینه جدی برای فضای دو قطبی بویراحمد تبدیل شد. در قطب مقابل ستار هدایتخواهِ تحصیل کردهی دانشگاه اما با ادبیات و منشی حوزوی قرار داشت؛ فردی که کسی فکرش را نمیکرد قرار است استان در 8 سال آینده و حتی بیشتر از آن در سیطره و نفوذ وی باشد. هدایتخواه پیروز آن انتخابات شد و زارعی رایی خوبی بدست آورد رایی که حتی طرفداران وی خواهان بازشماری آراء بودند و عقیده داشتند که زارع پیروز انتخابات است. البته زارعی آن زمان در سیاست و بویژه آداب سخنرانی خام بود و کم تجربه. او در روز سخنرانیاش در یاسوج نتوانست سخنران خوبی باشد و حتی گفته میشود برگههای یادداشت سخنرانیاش جابجا شدند.
زارع اما میدان را رها نکرد وی یک بار دیگر در سال 1386 نامزد انتخابات شد و این بار یک رقیب جدیتر برای هدایتخواه بود. در این دوره یک گزینه سوم بنام آسپار نیز در صحنه حاضر بود که پایگاه کاملاً قومی داشت و در نهایت نیز با کمتر از 15 هزار رأی از صحنه انتخابات کنار رفت. آسپار پیشتر و در اوایل دهه شصت نیز در بویراحمد نامزد انتخابات شده بود و گفته میشود بعد از آن به سبزوار شهر همسرش رفته بود تا آنکه در 86 مجدد فیلش هوای هندوستان کرد و این بار نیز بعد از انتخابات کمتر خبری از وی شنیده شد.
با انتخابات نهم ریاست جمهوری و بعد از انتخابات هفتم مجلس شورای اسلامی و حضور اکثریت اصولگرایان در آن در سال 1382 اندکی بعد در 1384 و در انتخابات ریاست جمهوری نهم نهادهای قدرت کاملاً در اختیار اصولگرایان قرار گرفته بود و هدایتخواه تصمیم گیرنده اصلی استان بود. در چنین فضایی و با وجود استانداری سید مسعود حسینی ده برآفتابی سه نامزد پیروز در 86 سه چهره شناخته شده اصولگرایی بودند.
زارع انتخابات هشتم را نیز به هدایتخواه باخت تا خود را آماده سومین مبارزه با هدایتخواه در 1390 کند. زارع ارتباط نزدیکی با عموم مردم داشت و معروف است اگر کسی را یکبار دیده باشد آن فرد و نامش در ذهنش ماندگار است. زارعی معروف به شرکت در فاتحه خوانیها بود و گفته میشد در برخی فاتحه خوانیها چندین بار حضور پیدا میکرد و زمانی این موضوع یعنی حضور و کنش گری فاتحه خوانی زارعی دستمایه کنایه در فضای عمومی بود. همچنین و با وجود تازه کار بودن برخی امکانات رسانهای همچون سایتها وی تعامل خوبی با رسانهها داشت و در طول 8 سال نمایندگی نیز ضمن استفاده از یک نیروی رسانهای هر چند ضعیف به عنوان مشاور معمولاً برنامه تجلیل از اهالی رسانه در روز خبرنگار را برگزار میکرد. انتقادات شدید از عملکرد هدایتخواه و آن چه سایر اصولگرایان انحصار طلبی وی و نزدیکانش میخواندند در نهایت فضا را به ضرر وی پیش میبرد. در ابتدا تردید در آمدن هدایتخواه به میان آمد ولی وی بعدها با استناد به استخاره به صحنه انتخابات آمد.
جمعی از شناخته شده ترین چهرههای اصولگرا و در رأس آنها علی خرامین و محمدرحیم دهراب پور در یک عبور درون اصولگرایی از هدایتخواه جدا و پشت سر زارع قرار گرفتند. برگزاری یک نشست سیاسی در مسجد قبا یاسوج و سخنرانی علی خرامین رئیس قبلی پیام نور استان که زیر فشار نیروهای نزدیک به هدایتخواه و با گمانه حضور در آن انتخابات از ریاست دانشگاه پیام نور استعفا داده بود این فضا را پدید آورد که زارع این بار یک رقیب جدیتر خواهد بود. همزمان محمد بهرامی شهردار موفق یاسوج از شهرداری یاسوج به بهانه انتخابات نهم استعفا داد تا فضای انتخابات در بویراحمد بعد از دو دوره دو قطبی بودن به سمت سه قطبی بودن در آید.
انتخابات سه قطبی نشد و رقابت میان همان دو قطب دو دوره قبل باقی اما اما این بار در میان تعجب همگان دوئل سوم به نفع زارعی تمام شد. زارعی یک رأی بالا 80 هزار رایی بدست آورد و هدایتخواه هم با کسب بیش از 60 هزار رأی هم رأی خوبی کسب کرد. نفر سوم نیز با وجود تجربه اول خود که در ابتدا اعلام کرده بود جوهرهام اصلاح طلبی است یعنی محمد بهرامی نیز اندکی بیش از 20 هزار رأی کسب کرد. زارع روانه بهارستان شد. در دو حوزه انتخابیه دیگر نیز محمدعلی بزرگواری و غلامرضا تاجگردون به پیروزی رسیدند. زارعی در اولین تصمیم سیاسی خود از ریاست علی لاریجانی برای ریاست مجلس حمایت کرد. او در ابتدای کار یک نیروی جوان و پر تعامل به نام سعادت محمدی را به عنوان رئیس دفتر ارتباطات مردمی خود معرفی کرد که تا آخر نیز حفظ شد. هر چند همزمان بخشی از لابی دفتر توسط مرحوم قدمعلی نجفی و مراد حسن زاده دنبال میشد.
اما زارعی خیلی زود به صخره سفتی به نام اکبر نیکزاد استاندار وقت استان و رئیس فعلی بنیاد مسکن انقلاب اسلامی برخورد که در بهار 1390 جانشین قوام نوذری شده بود. نیکزاد با تیم هدایتخواه ارتباط نزدیکتری داشت. انتقال نیکزاد از کهگیلویه و بویراحمد به اردبیل و معرفی حسین صابری به استانداری اندکی برای طرفداران زارعی امیدواری ایجاد کرد ولی صابری به مراتب از نیکزاد سخت گیرتر بود و دعوای وی با کارخانههای شن و ماسه چیزی است که از وی در یادها ماند. بعدها غلام رضا تاجگردون نماینده جدید گچساران در رابطه با نوع تعامل مجموعه استانداری تحت امر صابری گفت: که برای برخی جلسات و تغییرات تنها نامه نگاری معمولی با وی صورت میگیرد.
انتخابات ریاست جمهوری یازدهم یک نقطه حساس برای زارعی بود تصمیم گیری در مورد آن انتخابات بسیار دشوار بود. زارعی بخوبی میدانست سرنوشتش بسته به نوع تعامل با دولت آینده خواهد داشت. در ابتدای رقابت به نظر میرسید میان اصولگرایانه است که در آن رقابت قالیباف شرایط بهتری داشت. به همین خاطر زارعی در سفر قالیباف به یاسوج به وی خیر مقدم گفت. وی در سفر محسن رضایی به یاسوج نیز خیر مقدم گفت اما بخشی از اعضای اصلی ستاد زارعی و در رأس آنها علی خرامین برای علی اکبر ولایتی فعالیت میکردند و وقتی ولایتی به مصلی یاسوج آمد تا سخنرانی انتخاباتیاش را انجام دهد زارعی و بزرگواری رسماً برای وی سخنرانی کردند و از طرفدارانشان خواستند از ولایتی حمایت کنند.
در روزهای آخر اما ورق برگشت و کناره گیری محمدرضا عارف با ورود محمد خاتمی به نفع جریان مقابل اصولگرایان در حال نضج گرفتن بود. حضور علی یونسی وزیر اطلاعات دولت محمد خاتمی در روز سه شنبه قبل از انتخابات در سالن شهید ایزدپناه مرکز تربیت معلم یاسوج و استقبال گسترده از آن سخنرانی نشانهای قطعی از پیروزی حسن روحانی بود که در نهایت وی در 22 خرداد 1392 به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد.
زارعی چاره را در نزدیکی به حسن روحانی و دولتش دید. این چرخش به سمت حسن روحانی و دولتش برای برخی از چهرههای اصولگرای نزدیک به زارعی پذیرفتنی نبود آنها اگر چه در 90 بخاطر دلخوری از هدایتخواه و عملکردش از زارعی حمایت کرده بودند اما نمیتوانستند آینده جریانی خود را قربانی این تصمیم زارعی کنند. بنابراین برخی از معروفترین این چهرهها از زارعی جدا شدند. از آن طرف هم زارعی چیزی برای ملاحظه در نزدیکی به دولت نداشت. برای او در ابتد بیش از هر چیز آموزش و پرورش مهم بود بنابراین تصمیم گرفت در لیست موافقان محمدعلی نجفی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش سخنرانی کند. وقت سخنرانی به او رسید و زارعی در دفاع از وزیری که قطعاً شناختی هم از وی نداشت سخنرانی کرد. نجفی رأی لازم برای وزارت را به دست نیاورد. و از سوی حسن روحانی در ابتدا به عنوان سرپرست وزارت علوم، تحقیقات و فناوری معرفی شد و بعد به سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کشور رفت.
نجفی هم در وزارت علوم ابتدا با امضای حکم سرپرستی شاپور رمضانی به عنوان رئیس دانشگاه یاسوج و بعد هم در میراث مزد آن سخنرانی زارعی را داد و محمود باقری از نیروهای اصلی زارعی تا سالها بر مدیریت آن مجموعه حضور داشت البته رمضانی نتوانست موافقت شورای انقلاب فرهنگی را بدست بیاورد و بیشتر قربانی افشای لیست بورسیههای اهدایی در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و ریاست اردوان ارژنگ و نفوذ ستار هدایتخواه بر دانشگاه یاسوج قرار گرفت و از ریاست کنار رفت. آموزش و پرورش اما به زارعی نرسید. یکی از نیروهایی که گفته میشود در سال 90 از زارعی حمایت کرده بود به جد پیگیر مدیریت این سازمان عریض و طویل بود. مهدی روشنفکر حتی برای مصاحبه به تهران رفت ولی در نهایت وزارتخانه تصمیم گرفت این سازمان بزرگ در میدان معلم یاسوج را به یکی از نیروهای با سابقه و توانمند وابسته به غلامرضا تاجگردون بسپارد. همین عدم توفیق زارعی و روشنفکر در بدست آوردن مدیرکلی آموزش و پرورش بعدها هم فرصت به روشنفکر داد تا ردای نامزدی انتخابات بر تن کند. همین موضوع در 98 به مناقشه کلامی آنها کشیده شد و در محدود "کل کل" انتخاباتی در 98 زارعی فاش کرد که روشنفکر به مصاحبه رفت اما وزارتخانه وی را تأیید نکرد.
گزینه مورد حمایت زارعی برای استانداری نیز مشخص نشد ولی وقتی سید موسی خادمی به استانداری رسید وی رابطه نزدیکی با خادمی برقرار کرد و خادمی نیز مزد این رابطه را به خوبی ادا میکرد و تنش و اختلاف خاصی در دوره استانداری خادمی و زارعی پیش نیامد و حتی گفته میشود تیم نزدیک به خادمی در سال 94 به جد علاقه مند و پیگیر پیروزی غلام محمد زارعی بودند. همین رابطه سبب شد تا روز عید امسال و تنها ساعتی قبل از تحویل سال همزمان با مراسم تشییع و تدفین پدر سید موسی خادمی در روستای سادات امامزاده علی (ع) زارعی تنها نماینده ادواری باشد که در آن مراسم خلوت حضور پیدا کند.
زارعی البته ذیل غلام رضا تاجگردون و ناخواسته در زیر سایه سنگین وی قرار داشت نماینده قدرتمند و ذی نفوذی که سالها در رأس مهمترین کمیسیون مجلس یعنی برنامه و بودجه بود و مانور و میدان داری در کهگیلویه و بویراحمد برایش از اهمیت بالایی برخوردار بود. با این وجود زارعی تلاشهای زیادی برای جذب اعتبارات و انتصاب برخی نیروهایش داشت و از این حیث نیز کارنامه بدی از خود به جا نگذاشت. در همان زمان بزرگواری دیگر نماینده استان در مجلس در انتقاد از برخی رایزنیها خارج از هماهنگیهای قبلی در مجمع نمایندگان استان گفت: زارعی خود بیشتر مواقع بدون هماهنگی برای برخی نیروها به وزارتخانهها میرود.
فضای بویراحمد و دنا در سال 1394 فضای جدیتر و خشنتری برای انتخابات بود. دو رقیب سال 90 زارعی این بار نیز در انتخابات حاضر بودند و البته یک رقیب جدید و جدی بنام مهدی روشنفکر و چند گزینه هم همچون خرسندیان و محمد رضا نیکبخت نیز توانستند بخشی از آرا را به سمت خود جذب کنند.
زارعی به سختی و با برخی کنشهای پشت پرده از جمله کناره گیری رجایی نسب در آخرین ساعات مانده به انتخابات و ظاهراً برخی حمایتهای سید باقر موسوی و با کمترین اختلاف ممکن بار دیگر یپروز انتخابات شد. انتخابات مورد اعتراض شدید قرار گرفت. طرفداران سه رقیب در خیابانهای منتهی به ساختمان فرمانداری بویراحمد در گلستان 14 نزدیک به مکان شمارش آرا تجمع کردند. معترضان نسبت به سلامت انتخابات و نحوه مدیریت کاظم نظری فرماندار وقت بویراحمد معترض بودند. شورای نگهبان دستور بازشماری آرا را داد تا در نهایت حوزه انتخابیه بویراحمد یکی از آخرین حوزههایی باشد که سلامت انتخابات آن در میانه بهار 95 تأیید و زارعی رسماً به عنوان نماینده بویراحمد و دنا روانه مجلس دهم شود.
زارع این بار نماینده با تجربه تری بود. وی در 1396 رسماً از حسن روحانی حمایت کرد. او و غلامرضا تاجگردون در میتینگ انتخاباتی اسحاق جهانگیری نامزد پوششی حسن روحانی در مصلی یاسوج سخنرانی کردند تا ساعتی پس از این مراسم در یاسوج جهانگیری رسماً و در شیراز به نفع حسن روحانی از صحنه انتخابات کنار رود. در ابتدای تبلیغات انتخابات نیز میان نیروهای نزدیک به زارعی که بیشتر از اعضای حزب اعتدال و توسعه وابسته به واعظی و نوبخت نیروهای اصلی حسن روحانی بودند و تیم اصلی ستاد به رهبری سید ضیاءالدین رضا توفیقی اختلافاتی بوجود آمد که در نهایت با پادرمیانی و معرفی چنگیز هاشمی لیدر زارعی به عنوان معاون ستاد این غائله برای طرفین ختم به خیر شد.
زارعی امیدوار بود با ابقاء سید موسی خادمی در استانداری استان بتواند این بار با اقتدار بیشتری ظاهر شود اما خیلی زود دولت ترجیح داد خادمی را جابجا کند و علی احمدی نماینده و همکار سابق زارعی در مجلس نهم به مقام استانداری استان منصوب شد. شکل ضعیفتری از همان تعامل قبلی در اینجا حفظ شد ولی استان و مدیریت آن همچنان در زیر سایه تاجگردون قرار داشت.
در این دوره برخی اتفاقات انتصابی با برخی محاسبات اشتباه و خوش بینانه در ادامه به ضرر زارعی تمام شد. مهمترین آنها معرفی کاظم نظری به عنوان معاون سیاسی علی احمدی بود. با وجود عملکرد قابل قبول فتاح محمدی در مقام معاونت سیاسی استانداری اما استاندار جدید ترجیح داد معاون سیاسی جدید معرفی کند. خیلی زود روشن شد این اتفاق اشتباهی استراتژیک برای همه طرفهای دخیل در این تغییر بود. نظری در واقع یک فرماندار موفق بود او با هزینه زیاد به معاونت سیاسی رفت و خیلی زود هم بر اثر بیماری نتوانست در آن معاونت نقش چندانی ایفا نماید و بعدها عزلش از معاونت توسط کلانتری استانداری بعدی و جایگزینیاش با احد جمالی عملاً پایان زارعی در عرصه نفوذ و حضور در استان بود.
شاهرخ کناری جانشین نظری در فرمانداری بویراحمد شد. در مجموع و در طول دوره نه چندان بلند استانداری احمدی وی به مانند خادمی با زارعی همراه و متعامل نبود. خیلی زود یکی از مهمترین پایگاههای زارعی یعنی دانشگاه یاسوج از دست رفت و یک فرد غیر بومی و غیرقابل تعامل یعنی احمد عریان جایگزین رحیمی شد. این آغاز یک دومینو از کنار رفتن مدیران زارعی در دستگاههای مختلف بود. باقری، راهزادی، گرجی زاده و ... یکی بعد از دیگران تا دم انتخابات از مسئولیتهای خود کنار گذاشته شدند. اما بدترین ضربه از ناحیه رفتن ایلامی از دانشگاه علوم پزشکی و جایگزینی پرویز یزدان پناه به جای ایلامی بر اردوگاه زارعی وارد شد. گفته میشود یزدان پناه با حمایت زارعی به این جایگاه رسیده بود. وقتی در جلسه معارفه یزدان پناه مهدی روشنفکر با یکی از نزدیکان آن زمان خود یعنی هادی ولایتی در سالن جرجانی دانشگاه حاضر شد این پیام به جامعه منتقل شد که یزدان پناه گزینه زارعی نیست. یزدان پناه اما پروندهاش در شورای انقلاب فرهنگی با مانع مواجه شد و به نظر بعید میرسید شانسی برای تأیید داشته باشد تا در نهایت کرونا به داد وی رسید. در عمل نیز دوره مدیریت یزدان پناه یک دوره پر حاشیه و همراه با عزل و نصبهای زیاد بود. بعد از به راه افتادن موج اعتراضی علیه استخدامیهای این دانشگاه در دوره ایلامی که رسانهها از آنها تحت عنوان استخدامهای فلهای نام میبردند یزدان پناه تصمیم گرفت با استناد به درخواست برخی نهادهای خارج از دانشگاه تعداد زیادی از نیروهای بکار گرفته شده در بیمارستان تازه تأسیس جلیل را اخراج کند. این اقدام با موجی از اعتراض مواجه شد ولی معترضین ره به جایی نبردند و غم انگیزتر آن که خیلی زود یزدان پناه و برخی مدیران منصوبیاش شروع به جایگزینی همان اخراجیها با نیروهای فلهای جدیدی کردند.
یکی از بزرگترین و شاید غیر قابل بخشش ترین اشتباهات زارعی را باید سکوت عجیب زارعی در قضیه سقوط هواپیما در کوه دنا دانست. زارعی در موضوعی که برای کهگیلویه و بویراحمد حکم مرگ و زندگی را داشت میخواست همان رویه محافظه کاری و بده و بستانیاش را دنبال کند. در حالی که احساسات مردم استان و بویژه بویراحمد از چنین حادثهای جریحه دار بود اما زارعی در سکوت مطلق قرار داشت و احتمالاً محاسبههایی با خود داشت که آن محاسبهها در فضای عمومی در نهایت بیشترین ضربه را به وی وارد کرد و اگر در فضای خصوصی عایدی برای وی داشته است بر کسی معلوم نیست. این سکوت در حالی است که تاجگردون و حتی عدل هاشمی حضور پر رنگی در استیضاح وزاری راه و شهرسازی و تعاون، کار و رفاه اجتماعی داشتند. علاوه بر زارعی سکوت محمدعلی وکیلی در جلسه استیضاح با بهانه همراهی با فراکسیون امید به عنوان یک نقطه سیاه در کارنامه وی نیز به ثبت رسید تا بعدها تصاویری از روزنامه ابتکار متعلق به محمدعلی وکیلی به عنوان اشتراک پرواز هواپیمایی آسمان در شبکههای اجتماعی به بیرون درز کند.
همین رفتارها و هژمونی تاجگردون بر استان سبب شد کلید واژهای در عرصه سیاسی استان تحت عنوان «عزت» تولید شود. اولین بار سید باقر موسوی نماینده دهه هفتاد بویراحمد در یک مراسم ختم مدعی شد که عزت بویراحمد از بین رفته است. بعد از همین نطق بود که هر کدام از رقبای زارعی با همین بهانه به وی حمله میکردند و چنین واژهای بعدها سر از فضای انتخاباتی کهگیلویه درآورد. با این وجود اما زارعی آنقدر هم ضعیف و خنثی نبود که مخالفانش ادعا میکردند. از شانس بد وی هم دوره یک نماینده قدرتمند نه در سطح استان که در سطح کشور بود و با همه تقلا برای نزدیکی به دولت اما دولتیها با فاصله به او نگاه میکردند و با وجود نزدیکی برخی نیروهای اصلاح طلب به زارعی اما گروههای اصلاح طلب شناسنامه دار در استان نسبت به زارع نگاه مثبتی نداشتند.
از همان ابتدای سال 98 هیچ نشانهای از اینکه شانسی برای پیروزی مجدد زارعی وجود داشته باشد به چشم نمیآمد و این گمانه میرفت وی در انتخابات شرکت نکند. کاملاً مشخص بود که جو عمومی به نفع مهدی روشنفکر است و در نقطه مقابل نیز فضا به سختترین شکل ممکن علیه زارعی است. گفته میشود زارعی در ابتدا در تردید برای حضور در انتخابات بود اما افشای نام 11 نماینده مجلس در شراکت با یک مفسد اقتصادی توسط احمد توکلی در دی ماه 98 سبب شد زارعی برای اعاده حیثیت نام نویسی کند و با تأیید خود به این اتهامات پاسخ دهد. زارعی در پاسخ به ادعای توکلی مدعی شد که نام این مفسد اقتصادی و چنین ارتباطی را تنها در رسانهها شنیده است. او تأیید صلاحیت شد و تنها کنشش در انتخابات یک "کل کل" ساده و موردی با مهدی روشنفکر بود که آن هم به داد زارعی نرسید تا وی نه تنها از روشنفکر شکست بخورد که محمد بهرامی و نادر منتظریان نیز بالاتر از وی قرار بگیرند. زارعی کاملاً به حاشیه رفت چند روز بعد از روز انتخابات و همزمان با جشن پیروزی طرفداران مهدی روشنفکر در دشت سرنجکل در مسیر جاده یاسوج به اصفهان یک حرکت ناشایست از سوی کسانی که البته کسی مسئولیت آنها را نپذیرفت سبب بروز واکنشهای تند علیه تیم تبلیغاتی مهدی روشنفکر شد. در آن جشن ماکت نماینده وقت بویراحمد به دار آویزان شد و فیلم آن نیز در شبکههای اجتماعی گذاشته شد.
زارعی در ادامهی اصرار بر کارهای شخصی در نامه نگاری با بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت دولت روحانی انتقالی خود از وزارت کشور به وزارت نفت را اوکی کرده بود و چنین اتفاقی هم در آن زمان و هم بعدها بارها به میان آمد و این رفتار به عنوان مصداقی از سوءاستفاده نمایندگان از جایگاهشان مطرح شد. قبل از زارع سید محمد موحد نماینده کهگیلویه نیز دست به چنین کاری زده بود.
زارعی بعد از نمایندگی ترجیح داد به همان کارمندی در وزارت نفت قانع باشد ولی یک سال بعد از کنار رفتن از مجلس در صحنه انتخابات ریاست جمهوری حاضر شد اما نکته جالب اینکه زارعی در میان ستادهای بسیار زیاد آیت الله رئیسی در یاسوج در طرف ستاد وابسته به کمپین انتخاباتی مهدی روشنفکر قرار گرفت و همین موضع علاوه بر تعجب همگان اعتراض بسیاری از نزدیکان روشنفکر را در پی داشت. زارع در سال 1388 نیز در نقطه مقابل ستادهای مربوط به تیم ستار هدایتخواه در یک ستاد جدا برای احمدی نژاد فعالیت کرده بود. تردد زارع در از 88 تا 1400 در ستادهای احمدی نژاد، ولایتی (رضایی و قالیباف)، روحانی و رئیسی در نوع خود منحصر به فرد است.
حالا هم بنظر میرسد آن نزدیکی به ستاد وابسته به نیروهای روشنفکر اتفاقی نبوده است و روشنفکر از برخی نیروهای وابسته به زارعی در برخی دستگاهها حمایت میکند و مدام سعی دارد جملهی کلیشهای "چنارستان و سیلارستان برای من فرقی ندارد" را تکرار کند . البته بخشی از این حمایت بیشتر مربوط به نزدیکان محمدرحیم دهراب پور بعنوان هم منطقهای زارعی است که همزمان به زارعی نیز وابسته بودند. به احتمال زیاد روشنفکر بر روی نیامدن زارعی و یا آمدنش محاسبه ویژهای داشته است و بیشتر نیامدن زارعی را به نفع خود میداند و از همین حالا میخواهد این اردوگاه را به تصرف در آورد تا گرایش کمتری از این اردوگاه به سمت منتظریان اتفاق بیفتد. اردوگاهی که به سختی به سمت بهرامی تمایل نشان خواهد داد.
زارعی را نباید در عرصه انتخابات تمام شدهی مطلق دانست او قطعاً در پی ارزیابی شرایط حوزه انتخابیه است اما با توجه به ضربه سنگین در دور قبل و اتفاقات بسیار دیگر آمدنش کمی سخت است و اینکه بتوان نفع این نیامدن را متوجه چه کسی دانست سختتر.
در پایان این مطلب تقریباً بلند بار دیگر به همان گزاره اول این مطلب بر میگردیم:" غلام محمد زارعی اگرچه فرد چندان سیاسی نبود و نیست اما بخشی از تاریخ سیاسی و انتخاباتی بویراحمد است" و حداقل تا انتخابات 1402 هنوز هم میتوان نام زارعی را حول تحولات و تحرکات انتخاباتی بویراحمد و دنا که در روزهای آخر نمایندگی زارعی و با پیگیریهای وی مارگون به عنوان یک شهرستان جدید نیز به این حوزه اضافه شد شنید و تحلیل کرد.
بیشتر بخوانید:
قسمت اول) پیشامدها و تحولات انتخاباتی در کهگیلویه و بویراحمد / خرامین میآید یا نمیآید؟
قسمت دوم) پیشامدها و تحولات انتخاباتی در کهگیلویه و بویراحمد/ غریبپور بیاید یا نیاید؟
قسمت سوم) یشامدها و تحولات انتخاباتی در کهگیلویه و بویراحمد / برادران حسینی بحرینی دهبزرگی
حاج غلام محمد زارعی معروف به "حاج زارع" در غیاب آن سه گزینه به یک گزینه جدی برای فضای دو قطبی بویراحمد تبدیل شد. در قطب مقابل ستار هدایتخواهِ تحصیل کردهی دانشگاه اما با ادبیات و منشی حوزوی قرار داشت؛ فردی که کسی فکرش را نمیکرد قرار است استان در 8 سال آینده و حتی بیشتر از آن در سیطره و نفوذ وی باشد. هدایتخواه پیروز آن انتخابات شد و زارعی رایی خوبی بدست آورد رایی که حتی طرفداران وی خواهان بازشماری آراء بودند و عقیده داشتند که زارع پیروز انتخابات است. البته زارعی آن زمان در سیاست و بویژه آداب سخنرانی خام بود و کم تجربه. او در روز سخنرانیاش در یاسوج نتوانست سخنران خوبی باشد و حتی گفته میشود برگههای یادداشت سخنرانیاش جابجا شدند.
زارع اما میدان را رها نکرد وی یک بار دیگر در سال 1386 نامزد انتخابات شد و این بار یک رقیب جدیتر برای هدایتخواه بود. در این دوره یک گزینه سوم بنام آسپار نیز در صحنه حاضر بود که پایگاه کاملاً قومی داشت و در نهایت نیز با کمتر از 15 هزار رأی از صحنه انتخابات کنار رفت. آسپار پیشتر و در اوایل دهه شصت نیز در بویراحمد نامزد انتخابات شده بود و گفته میشود بعد از آن به سبزوار شهر همسرش رفته بود تا آنکه در 86 مجدد فیلش هوای هندوستان کرد و این بار نیز بعد از انتخابات کمتر خبری از وی شنیده شد.
با انتخابات نهم ریاست جمهوری و بعد از انتخابات هفتم مجلس شورای اسلامی و حضور اکثریت اصولگرایان در آن در سال 1382 اندکی بعد در 1384 و در انتخابات ریاست جمهوری نهم نهادهای قدرت کاملاً در اختیار اصولگرایان قرار گرفته بود و هدایتخواه تصمیم گیرنده اصلی استان بود. در چنین فضایی و با وجود استانداری سید مسعود حسینی ده برآفتابی سه نامزد پیروز در 86 سه چهره شناخته شده اصولگرایی بودند.
زارع انتخابات هشتم را نیز به هدایتخواه باخت تا خود را آماده سومین مبارزه با هدایتخواه در 1390 کند. زارع ارتباط نزدیکی با عموم مردم داشت و معروف است اگر کسی را یکبار دیده باشد آن فرد و نامش در ذهنش ماندگار است. زارعی معروف به شرکت در فاتحه خوانیها بود و گفته میشد در برخی فاتحه خوانیها چندین بار حضور پیدا میکرد و زمانی این موضوع یعنی حضور و کنش گری فاتحه خوانی زارعی دستمایه کنایه در فضای عمومی بود. همچنین و با وجود تازه کار بودن برخی امکانات رسانهای همچون سایتها وی تعامل خوبی با رسانهها داشت و در طول 8 سال نمایندگی نیز ضمن استفاده از یک نیروی رسانهای هر چند ضعیف به عنوان مشاور معمولاً برنامه تجلیل از اهالی رسانه در روز خبرنگار را برگزار میکرد. انتقادات شدید از عملکرد هدایتخواه و آن چه سایر اصولگرایان انحصار طلبی وی و نزدیکانش میخواندند در نهایت فضا را به ضرر وی پیش میبرد. در ابتدا تردید در آمدن هدایتخواه به میان آمد ولی وی بعدها با استناد به استخاره به صحنه انتخابات آمد.
جمعی از شناخته شده ترین چهرههای اصولگرا و در رأس آنها علی خرامین و محمدرحیم دهراب پور در یک عبور درون اصولگرایی از هدایتخواه جدا و پشت سر زارع قرار گرفتند. برگزاری یک نشست سیاسی در مسجد قبا یاسوج و سخنرانی علی خرامین رئیس قبلی پیام نور استان که زیر فشار نیروهای نزدیک به هدایتخواه و با گمانه حضور در آن انتخابات از ریاست دانشگاه پیام نور استعفا داده بود این فضا را پدید آورد که زارع این بار یک رقیب جدیتر خواهد بود. همزمان محمد بهرامی شهردار موفق یاسوج از شهرداری یاسوج به بهانه انتخابات نهم استعفا داد تا فضای انتخابات در بویراحمد بعد از دو دوره دو قطبی بودن به سمت سه قطبی بودن در آید.
انتخابات سه قطبی نشد و رقابت میان همان دو قطب دو دوره قبل باقی اما اما این بار در میان تعجب همگان دوئل سوم به نفع زارعی تمام شد. زارعی یک رأی بالا 80 هزار رایی بدست آورد و هدایتخواه هم با کسب بیش از 60 هزار رأی هم رأی خوبی کسب کرد. نفر سوم نیز با وجود تجربه اول خود که در ابتدا اعلام کرده بود جوهرهام اصلاح طلبی است یعنی محمد بهرامی نیز اندکی بیش از 20 هزار رأی کسب کرد. زارع روانه بهارستان شد. در دو حوزه انتخابیه دیگر نیز محمدعلی بزرگواری و غلامرضا تاجگردون به پیروزی رسیدند. زارعی در اولین تصمیم سیاسی خود از ریاست علی لاریجانی برای ریاست مجلس حمایت کرد. او در ابتدای کار یک نیروی جوان و پر تعامل به نام سعادت محمدی را به عنوان رئیس دفتر ارتباطات مردمی خود معرفی کرد که تا آخر نیز حفظ شد. هر چند همزمان بخشی از لابی دفتر توسط مرحوم قدمعلی نجفی و مراد حسن زاده دنبال میشد.
اما زارعی خیلی زود به صخره سفتی به نام اکبر نیکزاد استاندار وقت استان و رئیس فعلی بنیاد مسکن انقلاب اسلامی برخورد که در بهار 1390 جانشین قوام نوذری شده بود. نیکزاد با تیم هدایتخواه ارتباط نزدیکتری داشت. انتقال نیکزاد از کهگیلویه و بویراحمد به اردبیل و معرفی حسین صابری به استانداری اندکی برای طرفداران زارعی امیدواری ایجاد کرد ولی صابری به مراتب از نیکزاد سخت گیرتر بود و دعوای وی با کارخانههای شن و ماسه چیزی است که از وی در یادها ماند. بعدها غلام رضا تاجگردون نماینده جدید گچساران در رابطه با نوع تعامل مجموعه استانداری تحت امر صابری گفت: که برای برخی جلسات و تغییرات تنها نامه نگاری معمولی با وی صورت میگیرد.
انتخابات ریاست جمهوری یازدهم یک نقطه حساس برای زارعی بود تصمیم گیری در مورد آن انتخابات بسیار دشوار بود. زارعی بخوبی میدانست سرنوشتش بسته به نوع تعامل با دولت آینده خواهد داشت. در ابتدای رقابت به نظر میرسید میان اصولگرایانه است که در آن رقابت قالیباف شرایط بهتری داشت. به همین خاطر زارعی در سفر قالیباف به یاسوج به وی خیر مقدم گفت. وی در سفر محسن رضایی به یاسوج نیز خیر مقدم گفت اما بخشی از اعضای اصلی ستاد زارعی و در رأس آنها علی خرامین برای علی اکبر ولایتی فعالیت میکردند و وقتی ولایتی به مصلی یاسوج آمد تا سخنرانی انتخاباتیاش را انجام دهد زارعی و بزرگواری رسماً برای وی سخنرانی کردند و از طرفدارانشان خواستند از ولایتی حمایت کنند.
در روزهای آخر اما ورق برگشت و کناره گیری محمدرضا عارف با ورود محمد خاتمی به نفع جریان مقابل اصولگرایان در حال نضج گرفتن بود. حضور علی یونسی وزیر اطلاعات دولت محمد خاتمی در روز سه شنبه قبل از انتخابات در سالن شهید ایزدپناه مرکز تربیت معلم یاسوج و استقبال گسترده از آن سخنرانی نشانهای قطعی از پیروزی حسن روحانی بود که در نهایت وی در 22 خرداد 1392 به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد.
زارعی چاره را در نزدیکی به حسن روحانی و دولتش دید. این چرخش به سمت حسن روحانی و دولتش برای برخی از چهرههای اصولگرای نزدیک به زارعی پذیرفتنی نبود آنها اگر چه در 90 بخاطر دلخوری از هدایتخواه و عملکردش از زارعی حمایت کرده بودند اما نمیتوانستند آینده جریانی خود را قربانی این تصمیم زارعی کنند. بنابراین برخی از معروفترین این چهرهها از زارعی جدا شدند. از آن طرف هم زارعی چیزی برای ملاحظه در نزدیکی به دولت نداشت. برای او در ابتد بیش از هر چیز آموزش و پرورش مهم بود بنابراین تصمیم گرفت در لیست موافقان محمدعلی نجفی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش سخنرانی کند. وقت سخنرانی به او رسید و زارعی در دفاع از وزیری که قطعاً شناختی هم از وی نداشت سخنرانی کرد. نجفی رأی لازم برای وزارت را به دست نیاورد. و از سوی حسن روحانی در ابتدا به عنوان سرپرست وزارت علوم، تحقیقات و فناوری معرفی شد و بعد به سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کشور رفت.
نجفی هم در وزارت علوم ابتدا با امضای حکم سرپرستی شاپور رمضانی به عنوان رئیس دانشگاه یاسوج و بعد هم در میراث مزد آن سخنرانی زارعی را داد و محمود باقری از نیروهای اصلی زارعی تا سالها بر مدیریت آن مجموعه حضور داشت البته رمضانی نتوانست موافقت شورای انقلاب فرهنگی را بدست بیاورد و بیشتر قربانی افشای لیست بورسیههای اهدایی در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و ریاست اردوان ارژنگ و نفوذ ستار هدایتخواه بر دانشگاه یاسوج قرار گرفت و از ریاست کنار رفت. آموزش و پرورش اما به زارعی نرسید. یکی از نیروهایی که گفته میشود در سال 90 از زارعی حمایت کرده بود به جد پیگیر مدیریت این سازمان عریض و طویل بود. مهدی روشنفکر حتی برای مصاحبه به تهران رفت ولی در نهایت وزارتخانه تصمیم گرفت این سازمان بزرگ در میدان معلم یاسوج را به یکی از نیروهای با سابقه و توانمند وابسته به غلامرضا تاجگردون بسپارد. همین عدم توفیق زارعی و روشنفکر در بدست آوردن مدیرکلی آموزش و پرورش بعدها هم فرصت به روشنفکر داد تا ردای نامزدی انتخابات بر تن کند. همین موضوع در 98 به مناقشه کلامی آنها کشیده شد و در محدود "کل کل" انتخاباتی در 98 زارعی فاش کرد که روشنفکر به مصاحبه رفت اما وزارتخانه وی را تأیید نکرد.
گزینه مورد حمایت زارعی برای استانداری نیز مشخص نشد ولی وقتی سید موسی خادمی به استانداری رسید وی رابطه نزدیکی با خادمی برقرار کرد و خادمی نیز مزد این رابطه را به خوبی ادا میکرد و تنش و اختلاف خاصی در دوره استانداری خادمی و زارعی پیش نیامد و حتی گفته میشود تیم نزدیک به خادمی در سال 94 به جد علاقه مند و پیگیر پیروزی غلام محمد زارعی بودند. همین رابطه سبب شد تا روز عید امسال و تنها ساعتی قبل از تحویل سال همزمان با مراسم تشییع و تدفین پدر سید موسی خادمی در روستای سادات امامزاده علی (ع) زارعی تنها نماینده ادواری باشد که در آن مراسم خلوت حضور پیدا کند.
زارعی البته ذیل غلام رضا تاجگردون و ناخواسته در زیر سایه سنگین وی قرار داشت نماینده قدرتمند و ذی نفوذی که سالها در رأس مهمترین کمیسیون مجلس یعنی برنامه و بودجه بود و مانور و میدان داری در کهگیلویه و بویراحمد برایش از اهمیت بالایی برخوردار بود. با این وجود زارعی تلاشهای زیادی برای جذب اعتبارات و انتصاب برخی نیروهایش داشت و از این حیث نیز کارنامه بدی از خود به جا نگذاشت. در همان زمان بزرگواری دیگر نماینده استان در مجلس در انتقاد از برخی رایزنیها خارج از هماهنگیهای قبلی در مجمع نمایندگان استان گفت: زارعی خود بیشتر مواقع بدون هماهنگی برای برخی نیروها به وزارتخانهها میرود.
فضای بویراحمد و دنا در سال 1394 فضای جدیتر و خشنتری برای انتخابات بود. دو رقیب سال 90 زارعی این بار نیز در انتخابات حاضر بودند و البته یک رقیب جدید و جدی بنام مهدی روشنفکر و چند گزینه هم همچون خرسندیان و محمد رضا نیکبخت نیز توانستند بخشی از آرا را به سمت خود جذب کنند.
زارعی به سختی و با برخی کنشهای پشت پرده از جمله کناره گیری رجایی نسب در آخرین ساعات مانده به انتخابات و ظاهراً برخی حمایتهای سید باقر موسوی و با کمترین اختلاف ممکن بار دیگر یپروز انتخابات شد. انتخابات مورد اعتراض شدید قرار گرفت. طرفداران سه رقیب در خیابانهای منتهی به ساختمان فرمانداری بویراحمد در گلستان 14 نزدیک به مکان شمارش آرا تجمع کردند. معترضان نسبت به سلامت انتخابات و نحوه مدیریت کاظم نظری فرماندار وقت بویراحمد معترض بودند. شورای نگهبان دستور بازشماری آرا را داد تا در نهایت حوزه انتخابیه بویراحمد یکی از آخرین حوزههایی باشد که سلامت انتخابات آن در میانه بهار 95 تأیید و زارعی رسماً به عنوان نماینده بویراحمد و دنا روانه مجلس دهم شود.
زارع این بار نماینده با تجربه تری بود. وی در 1396 رسماً از حسن روحانی حمایت کرد. او و غلامرضا تاجگردون در میتینگ انتخاباتی اسحاق جهانگیری نامزد پوششی حسن روحانی در مصلی یاسوج سخنرانی کردند تا ساعتی پس از این مراسم در یاسوج جهانگیری رسماً و در شیراز به نفع حسن روحانی از صحنه انتخابات کنار رود. در ابتدای تبلیغات انتخابات نیز میان نیروهای نزدیک به زارعی که بیشتر از اعضای حزب اعتدال و توسعه وابسته به واعظی و نوبخت نیروهای اصلی حسن روحانی بودند و تیم اصلی ستاد به رهبری سید ضیاءالدین رضا توفیقی اختلافاتی بوجود آمد که در نهایت با پادرمیانی و معرفی چنگیز هاشمی لیدر زارعی به عنوان معاون ستاد این غائله برای طرفین ختم به خیر شد.
زارعی امیدوار بود با ابقاء سید موسی خادمی در استانداری استان بتواند این بار با اقتدار بیشتری ظاهر شود اما خیلی زود دولت ترجیح داد خادمی را جابجا کند و علی احمدی نماینده و همکار سابق زارعی در مجلس نهم به مقام استانداری استان منصوب شد. شکل ضعیفتری از همان تعامل قبلی در اینجا حفظ شد ولی استان و مدیریت آن همچنان در زیر سایه تاجگردون قرار داشت.
در این دوره برخی اتفاقات انتصابی با برخی محاسبات اشتباه و خوش بینانه در ادامه به ضرر زارعی تمام شد. مهمترین آنها معرفی کاظم نظری به عنوان معاون سیاسی علی احمدی بود. با وجود عملکرد قابل قبول فتاح محمدی در مقام معاونت سیاسی استانداری اما استاندار جدید ترجیح داد معاون سیاسی جدید معرفی کند. خیلی زود روشن شد این اتفاق اشتباهی استراتژیک برای همه طرفهای دخیل در این تغییر بود. نظری در واقع یک فرماندار موفق بود او با هزینه زیاد به معاونت سیاسی رفت و خیلی زود هم بر اثر بیماری نتوانست در آن معاونت نقش چندانی ایفا نماید و بعدها عزلش از معاونت توسط کلانتری استانداری بعدی و جایگزینیاش با احد جمالی عملاً پایان زارعی در عرصه نفوذ و حضور در استان بود.
شاهرخ کناری جانشین نظری در فرمانداری بویراحمد شد. در مجموع و در طول دوره نه چندان بلند استانداری احمدی وی به مانند خادمی با زارعی همراه و متعامل نبود. خیلی زود یکی از مهمترین پایگاههای زارعی یعنی دانشگاه یاسوج از دست رفت و یک فرد غیر بومی و غیرقابل تعامل یعنی احمد عریان جایگزین رحیمی شد. این آغاز یک دومینو از کنار رفتن مدیران زارعی در دستگاههای مختلف بود. باقری، راهزادی، گرجی زاده و ... یکی بعد از دیگران تا دم انتخابات از مسئولیتهای خود کنار گذاشته شدند. اما بدترین ضربه از ناحیه رفتن ایلامی از دانشگاه علوم پزشکی و جایگزینی پرویز یزدان پناه به جای ایلامی بر اردوگاه زارعی وارد شد. گفته میشود یزدان پناه با حمایت زارعی به این جایگاه رسیده بود. وقتی در جلسه معارفه یزدان پناه مهدی روشنفکر با یکی از نزدیکان آن زمان خود یعنی هادی ولایتی در سالن جرجانی دانشگاه حاضر شد این پیام به جامعه منتقل شد که یزدان پناه گزینه زارعی نیست. یزدان پناه اما پروندهاش در شورای انقلاب فرهنگی با مانع مواجه شد و به نظر بعید میرسید شانسی برای تأیید داشته باشد تا در نهایت کرونا به داد وی رسید. در عمل نیز دوره مدیریت یزدان پناه یک دوره پر حاشیه و همراه با عزل و نصبهای زیاد بود. بعد از به راه افتادن موج اعتراضی علیه استخدامیهای این دانشگاه در دوره ایلامی که رسانهها از آنها تحت عنوان استخدامهای فلهای نام میبردند یزدان پناه تصمیم گرفت با استناد به درخواست برخی نهادهای خارج از دانشگاه تعداد زیادی از نیروهای بکار گرفته شده در بیمارستان تازه تأسیس جلیل را اخراج کند. این اقدام با موجی از اعتراض مواجه شد ولی معترضین ره به جایی نبردند و غم انگیزتر آن که خیلی زود یزدان پناه و برخی مدیران منصوبیاش شروع به جایگزینی همان اخراجیها با نیروهای فلهای جدیدی کردند.
یکی از بزرگترین و شاید غیر قابل بخشش ترین اشتباهات زارعی را باید سکوت عجیب زارعی در قضیه سقوط هواپیما در کوه دنا دانست. زارعی در موضوعی که برای کهگیلویه و بویراحمد حکم مرگ و زندگی را داشت میخواست همان رویه محافظه کاری و بده و بستانیاش را دنبال کند. در حالی که احساسات مردم استان و بویژه بویراحمد از چنین حادثهای جریحه دار بود اما زارعی در سکوت مطلق قرار داشت و احتمالاً محاسبههایی با خود داشت که آن محاسبهها در فضای عمومی در نهایت بیشترین ضربه را به وی وارد کرد و اگر در فضای خصوصی عایدی برای وی داشته است بر کسی معلوم نیست. این سکوت در حالی است که تاجگردون و حتی عدل هاشمی حضور پر رنگی در استیضاح وزاری راه و شهرسازی و تعاون، کار و رفاه اجتماعی داشتند. علاوه بر زارعی سکوت محمدعلی وکیلی در جلسه استیضاح با بهانه همراهی با فراکسیون امید به عنوان یک نقطه سیاه در کارنامه وی نیز به ثبت رسید تا بعدها تصاویری از روزنامه ابتکار متعلق به محمدعلی وکیلی به عنوان اشتراک پرواز هواپیمایی آسمان در شبکههای اجتماعی به بیرون درز کند.
همین رفتارها و هژمونی تاجگردون بر استان سبب شد کلید واژهای در عرصه سیاسی استان تحت عنوان «عزت» تولید شود. اولین بار سید باقر موسوی نماینده دهه هفتاد بویراحمد در یک مراسم ختم مدعی شد که عزت بویراحمد از بین رفته است. بعد از همین نطق بود که هر کدام از رقبای زارعی با همین بهانه به وی حمله میکردند و چنین واژهای بعدها سر از فضای انتخاباتی کهگیلویه درآورد. با این وجود اما زارعی آنقدر هم ضعیف و خنثی نبود که مخالفانش ادعا میکردند. از شانس بد وی هم دوره یک نماینده قدرتمند نه در سطح استان که در سطح کشور بود و با همه تقلا برای نزدیکی به دولت اما دولتیها با فاصله به او نگاه میکردند و با وجود نزدیکی برخی نیروهای اصلاح طلب به زارعی اما گروههای اصلاح طلب شناسنامه دار در استان نسبت به زارع نگاه مثبتی نداشتند.
از همان ابتدای سال 98 هیچ نشانهای از اینکه شانسی برای پیروزی مجدد زارعی وجود داشته باشد به چشم نمیآمد و این گمانه میرفت وی در انتخابات شرکت نکند. کاملاً مشخص بود که جو عمومی به نفع مهدی روشنفکر است و در نقطه مقابل نیز فضا به سختترین شکل ممکن علیه زارعی است. گفته میشود زارعی در ابتدا در تردید برای حضور در انتخابات بود اما افشای نام 11 نماینده مجلس در شراکت با یک مفسد اقتصادی توسط احمد توکلی در دی ماه 98 سبب شد زارعی برای اعاده حیثیت نام نویسی کند و با تأیید خود به این اتهامات پاسخ دهد. زارعی در پاسخ به ادعای توکلی مدعی شد که نام این مفسد اقتصادی و چنین ارتباطی را تنها در رسانهها شنیده است. او تأیید صلاحیت شد و تنها کنشش در انتخابات یک "کل کل" ساده و موردی با مهدی روشنفکر بود که آن هم به داد زارعی نرسید تا وی نه تنها از روشنفکر شکست بخورد که محمد بهرامی و نادر منتظریان نیز بالاتر از وی قرار بگیرند. زارعی کاملاً به حاشیه رفت چند روز بعد از روز انتخابات و همزمان با جشن پیروزی طرفداران مهدی روشنفکر در دشت سرنجکل در مسیر جاده یاسوج به اصفهان یک حرکت ناشایست از سوی کسانی که البته کسی مسئولیت آنها را نپذیرفت سبب بروز واکنشهای تند علیه تیم تبلیغاتی مهدی روشنفکر شد. در آن جشن ماکت نماینده وقت بویراحمد به دار آویزان شد و فیلم آن نیز در شبکههای اجتماعی گذاشته شد.
زارعی در ادامهی اصرار بر کارهای شخصی در نامه نگاری با بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت دولت روحانی انتقالی خود از وزارت کشور به وزارت نفت را اوکی کرده بود و چنین اتفاقی هم در آن زمان و هم بعدها بارها به میان آمد و این رفتار به عنوان مصداقی از سوءاستفاده نمایندگان از جایگاهشان مطرح شد. قبل از زارع سید محمد موحد نماینده کهگیلویه نیز دست به چنین کاری زده بود.
زارعی بعد از نمایندگی ترجیح داد به همان کارمندی در وزارت نفت قانع باشد ولی یک سال بعد از کنار رفتن از مجلس در صحنه انتخابات ریاست جمهوری حاضر شد اما نکته جالب اینکه زارعی در میان ستادهای بسیار زیاد آیت الله رئیسی در یاسوج در طرف ستاد وابسته به کمپین انتخاباتی مهدی روشنفکر قرار گرفت و همین موضع علاوه بر تعجب همگان اعتراض بسیاری از نزدیکان روشنفکر را در پی داشت. زارع در سال 1388 نیز در نقطه مقابل ستادهای مربوط به تیم ستار هدایتخواه در یک ستاد جدا برای احمدی نژاد فعالیت کرده بود. تردد زارع در از 88 تا 1400 در ستادهای احمدی نژاد، ولایتی (رضایی و قالیباف)، روحانی و رئیسی در نوع خود منحصر به فرد است.
حالا هم بنظر میرسد آن نزدیکی به ستاد وابسته به نیروهای روشنفکر اتفاقی نبوده است و روشنفکر از برخی نیروهای وابسته به زارعی در برخی دستگاهها حمایت میکند و مدام سعی دارد جملهی کلیشهای "چنارستان و سیلارستان برای من فرقی ندارد" را تکرار کند . البته بخشی از این حمایت بیشتر مربوط به نزدیکان محمدرحیم دهراب پور بعنوان هم منطقهای زارعی است که همزمان به زارعی نیز وابسته بودند. به احتمال زیاد روشنفکر بر روی نیامدن زارعی و یا آمدنش محاسبه ویژهای داشته است و بیشتر نیامدن زارعی را به نفع خود میداند و از همین حالا میخواهد این اردوگاه را به تصرف در آورد تا گرایش کمتری از این اردوگاه به سمت منتظریان اتفاق بیفتد. اردوگاهی که به سختی به سمت بهرامی تمایل نشان خواهد داد.
زارعی را نباید در عرصه انتخابات تمام شدهی مطلق دانست او قطعاً در پی ارزیابی شرایط حوزه انتخابیه است اما با توجه به ضربه سنگین در دور قبل و اتفاقات بسیار دیگر آمدنش کمی سخت است و اینکه بتوان نفع این نیامدن را متوجه چه کسی دانست سختتر.
در پایان این مطلب تقریباً بلند بار دیگر به همان گزاره اول این مطلب بر میگردیم:" غلام محمد زارعی اگرچه فرد چندان سیاسی نبود و نیست اما بخشی از تاریخ سیاسی و انتخاباتی بویراحمد است" و حداقل تا انتخابات 1402 هنوز هم میتوان نام زارعی را حول تحولات و تحرکات انتخاباتی بویراحمد و دنا که در روزهای آخر نمایندگی زارعی و با پیگیریهای وی مارگون به عنوان یک شهرستان جدید نیز به این حوزه اضافه شد شنید و تحلیل کرد.
بیشتر بخوانید:
قسمت اول) پیشامدها و تحولات انتخاباتی در کهگیلویه و بویراحمد / خرامین میآید یا نمیآید؟
قسمت دوم) پیشامدها و تحولات انتخاباتی در کهگیلویه و بویراحمد/ غریبپور بیاید یا نیاید؟
قسمت سوم) یشامدها و تحولات انتخاباتی در کهگیلویه و بویراحمد / برادران حسینی بحرینی دهبزرگی