کبنا ؛محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت: این روزها ابربحران آب گریبان کشور را گرفته. هر روز یکی از حوضهها به مطالبه سهمش برمیخیزد و فریاد میزند. گسلهای اجتماعی بیدار شده اند و هر روز که التیام نیابد کار بغرنجتر میشود. اینها همه نشان میدهد کشور در حکمرانی آب ورشکسته شده است. جمهوری اسلامی باید سریع تصمیم بگیرد. تصمیم بزرگ و سختی هم باید بگیرد. خشکسالی و تغییرات اقلیمی و حکمرانی بد در حوزه آب، وضع را هر روز وخیم تر میکند. هیچ اتفاق طبیعی و معجزه ای نمیتواند وضع را تغییر دهد. بنابراین اصلاً کسی منتظر نایستد. علاج و تدبیر در دست تصمیم گیران است. اگر دیر بجنبند و یا تصمیم بد بگیرند ممکن است کار به جاهای باریکتری بکشد. به گمانم هرکس ایدهای دارد باید در حوزه عمومی مطرح کند تا از رهگذر بحث و انتقاد، به طور عاجل به یک تصمیمی برسیم. ما منابع کم داریم و مصرف را هم اصلاح نکردهایم. درنتیجه به چنین وضعی افتاده ایم. لذا باید تصمیم دقیق و مهمی گرفت و در این برهوت منابع آبی، راهکار پیدا کنیم.
یکی از راههای ممکن استفاده از منابع شرکتهای بزرگ واقع در مناطق خشک از طریق تهاتر میباشد. مثلاً در مناطقی مانند اصفهان، یزد، کرمان و سیستان (که عموماً دارای صنایع فولادی آببر میباشند) معادن بزرگ را به مگاشرکتهایی همچون چادرملو، مبارکه، گلگهر و... واگذار شود. و در مقابل باید این شرکتها آب این مناطق را از طریق منابع درآمدی خود تامین کنند. ما نباید کالای استراتژیک و کمیاب مانند آب را به عنوان یارانه جهت تولید کالایی کمتر راهبردی به صنعت بدهیم. یعنی نظام پرداخت یارانه صنعت را باید عوض کنیم. عقلاً باید صنعت ملّی بکوشد کالاهای راهبردی کشور را افزایش دهد. حتماً در شرایط کم آبی، آب از هر داشتهای راهبردی تر است. لذا نباید آن را با ولخرجی صرف یارانه تولید کالای راهبردی دیگری (با ارزش راهبردی کمتر) کرد. دقیقاً باید برعکس عمل کرد. بنابراین باید بده بستان منابع کشور و صنعت آن عوض شود تا کالای راهبردی در جای درستش بنشیند.این اقدام میتواند هم ظرفیت های معادن رابالفعل نماید و هم توان شرکتها را جهت حل معضل بزرگی به نام آب به کار بست، آنچنان که معتقدم تمامی شرکتهای فولادی وپتروشیمی را باید ملزم به تامین برقی مصرفی خود کرد و بارشان را از دوش سدهای چون کرخه و دز برداشت باتجربه طی شده خیلی نباید به روشهای مرسوم وزارت نیرو دلخوش کردن همه امکانات کشور را باید بسیج کرد تا مسئله آب امنیتی و بهانه نزاعهای منطقهای و قومی نشود.
یکی از راههای ممکن استفاده از منابع شرکتهای بزرگ واقع در مناطق خشک از طریق تهاتر میباشد. مثلاً در مناطقی مانند اصفهان، یزد، کرمان و سیستان (که عموماً دارای صنایع فولادی آببر میباشند) معادن بزرگ را به مگاشرکتهایی همچون چادرملو، مبارکه، گلگهر و... واگذار شود. و در مقابل باید این شرکتها آب این مناطق را از طریق منابع درآمدی خود تامین کنند. ما نباید کالای استراتژیک و کمیاب مانند آب را به عنوان یارانه جهت تولید کالایی کمتر راهبردی به صنعت بدهیم. یعنی نظام پرداخت یارانه صنعت را باید عوض کنیم. عقلاً باید صنعت ملّی بکوشد کالاهای راهبردی کشور را افزایش دهد. حتماً در شرایط کم آبی، آب از هر داشتهای راهبردی تر است. لذا نباید آن را با ولخرجی صرف یارانه تولید کالای راهبردی دیگری (با ارزش راهبردی کمتر) کرد. دقیقاً باید برعکس عمل کرد. بنابراین باید بده بستان منابع کشور و صنعت آن عوض شود تا کالای راهبردی در جای درستش بنشیند.این اقدام میتواند هم ظرفیت های معادن رابالفعل نماید و هم توان شرکتها را جهت حل معضل بزرگی به نام آب به کار بست، آنچنان که معتقدم تمامی شرکتهای فولادی وپتروشیمی را باید ملزم به تامین برقی مصرفی خود کرد و بارشان را از دوش سدهای چون کرخه و دز برداشت باتجربه طی شده خیلی نباید به روشهای مرسوم وزارت نیرو دلخوش کردن همه امکانات کشور را باید بسیج کرد تا مسئله آب امنیتی و بهانه نزاعهای منطقهای و قومی نشود.
البته بیشترین زیان و آسیب به منابع آبی کشور با انتقال بین حوزهای آب در زمان روسای جمهور محبوب شما آقایان هاشمی و خاتمی انجام گرفت