تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۱۶
کد مطلب : ۴۴۱۳۱۶
یادداشت ارسالی؛
ساز و آواز «سجاد» در آتش سوخت!
سروش درست
۶
کبنا ؛بزم لری خوانی رزم جو خاموش شد.
در آبان و باران و وداع یاران، هنرمند دیگری که آوازه خوان لهجهی مادریش بود و با زیبایی، زبان زیبای موسیقیایش، لری بود؛ در شباهنگام پنج شب مانده به آذر، در آذر بیتوجهی به هنر سوخت.
به مومیایی مردم چه حاجتست مرا/
که استخوان مرا سنگ زمانه مومیایی کرد…
در همین یک دهه و دو دههی پیش، موجی از لریگریزی و به قول ما بویراحمدیها، «دگری» گویی، باب شده بود. غالب لرزبانان هماستانی، با کودکان خویش فارسی مشق تکلم میکردند. برخی که خود در تکلم فارسی دچار عذاب و عذب بودند؛ معلم زبان فارسی نوباوهی خویش شده بودند. چه بار کج و چه منزل نامیزانی! آموزش زبان، پدیدهی نکوییست؛ به شرطی که به سبک اصولی، علمی، در زمان مناسب و در سن متناسبی صورت گیرد. نوباوگانی که تازه زبان گشودهاند، نیازمند به زبان مام لر، یا زبان مادری خویش هستند و لاغیر.
در این جریان آسیبزا، برخی از هنرمندان با لریخوانی و استفاده از هنر خویش، برای جذب و جلب مخاطبین- آن هم لری اصیل- کاری اصولی و منطقی را شروع کرده که قابل تحسین و تکریم است. حداقل در حفظ واجها و واژگان لری. یکی از چکامه سرایان این نسل، هنرمندی به نام سجاد رزمجویی بود. شروعی قوی و سپس در خطی یکسان به تداوم چامهسرایی لری با سبک خاص خویش، پرداخت. باری، به پاس زبان لری و تداوم تنها زبان باقیمانده از زبان شیرین پهلوی ساسانی در حد و هنر خویش، کمک کرد. تصنیفهای مکرر نامکرری چکامه سرایی کرد و برای جوانان و مردمان لر زبان، بزمی برافروخت، عزمی و خاطرهای ساخت.
دو سه روزی به مراد تو اگر گردد چرخ/
مشو از گردش این مهرهی غلطان غافل
این هنرور یاسوجی، چند گاه پیش، متاسفانه در منزل مسکونیش دچار حادثهی آتشسوزی شد و سوخت. پس از اعزام به بیمارستان در شیراز، در شبی خزانی، هنر موسیقی کهگیلویه و بویراحمد باز، خزان زده شد.
از دست ترکتاز حوادث کجا رویم/
ما را میان بادیه باران گرفته است
حنجرهی سوزناک سجاد برای همیشه خاموش شد.
در سوگنامهی این هنرمند هماستانی، همعهد با خانواده معزز و معزای رزمجویی، مردمان هنر دوست بویراحمد و جامعهی فرهیختهی استان، سوگوار و این ضایعهی اندوهبار را به خانواده مکرم رزمجویی، منسوبین، اهالی اندیشمند سروک صحرانشین و یاسیچ لب رود، جامعهی موسیقی استان و جامعهی هنرمندان کهگیلویه و بویراحمد تسلیت و تعزیت عرض مینمایم.
آرامش مینوی برای آن رحیل کوی حضرت دوست، زنده یاد سجاد رزمجویی «رحمة الله علیه» و صبر، صحت و سرفرازی برای بازماندگان و جامعهی هنری استان را از پروردگار منان مسألت مینمایم.
من آن روزی که برگ شادمانی داشتم چون گل/
بهار خنده رو را غنچهی تصویر میخواندم
روحش شاد
یادش ماندگار
سروش درست
داستاننویس
سحرگاه بیست و پنجم
آبان ۱۴۰۰خ.
یاسوج ابری تیره تار
در آبان و باران و وداع یاران، هنرمند دیگری که آوازه خوان لهجهی مادریش بود و با زیبایی، زبان زیبای موسیقیایش، لری بود؛ در شباهنگام پنج شب مانده به آذر، در آذر بیتوجهی به هنر سوخت.
به مومیایی مردم چه حاجتست مرا/
که استخوان مرا سنگ زمانه مومیایی کرد…
در همین یک دهه و دو دههی پیش، موجی از لریگریزی و به قول ما بویراحمدیها، «دگری» گویی، باب شده بود. غالب لرزبانان هماستانی، با کودکان خویش فارسی مشق تکلم میکردند. برخی که خود در تکلم فارسی دچار عذاب و عذب بودند؛ معلم زبان فارسی نوباوهی خویش شده بودند. چه بار کج و چه منزل نامیزانی! آموزش زبان، پدیدهی نکوییست؛ به شرطی که به سبک اصولی، علمی، در زمان مناسب و در سن متناسبی صورت گیرد. نوباوگانی که تازه زبان گشودهاند، نیازمند به زبان مام لر، یا زبان مادری خویش هستند و لاغیر.
در این جریان آسیبزا، برخی از هنرمندان با لریخوانی و استفاده از هنر خویش، برای جذب و جلب مخاطبین- آن هم لری اصیل- کاری اصولی و منطقی را شروع کرده که قابل تحسین و تکریم است. حداقل در حفظ واجها و واژگان لری. یکی از چکامه سرایان این نسل، هنرمندی به نام سجاد رزمجویی بود. شروعی قوی و سپس در خطی یکسان به تداوم چامهسرایی لری با سبک خاص خویش، پرداخت. باری، به پاس زبان لری و تداوم تنها زبان باقیمانده از زبان شیرین پهلوی ساسانی در حد و هنر خویش، کمک کرد. تصنیفهای مکرر نامکرری چکامه سرایی کرد و برای جوانان و مردمان لر زبان، بزمی برافروخت، عزمی و خاطرهای ساخت.
دو سه روزی به مراد تو اگر گردد چرخ/
مشو از گردش این مهرهی غلطان غافل
این هنرور یاسوجی، چند گاه پیش، متاسفانه در منزل مسکونیش دچار حادثهی آتشسوزی شد و سوخت. پس از اعزام به بیمارستان در شیراز، در شبی خزانی، هنر موسیقی کهگیلویه و بویراحمد باز، خزان زده شد.
از دست ترکتاز حوادث کجا رویم/
ما را میان بادیه باران گرفته است
حنجرهی سوزناک سجاد برای همیشه خاموش شد.
در سوگنامهی این هنرمند هماستانی، همعهد با خانواده معزز و معزای رزمجویی، مردمان هنر دوست بویراحمد و جامعهی فرهیختهی استان، سوگوار و این ضایعهی اندوهبار را به خانواده مکرم رزمجویی، منسوبین، اهالی اندیشمند سروک صحرانشین و یاسیچ لب رود، جامعهی موسیقی استان و جامعهی هنرمندان کهگیلویه و بویراحمد تسلیت و تعزیت عرض مینمایم.
آرامش مینوی برای آن رحیل کوی حضرت دوست، زنده یاد سجاد رزمجویی «رحمة الله علیه» و صبر، صحت و سرفرازی برای بازماندگان و جامعهی هنری استان را از پروردگار منان مسألت مینمایم.
من آن روزی که برگ شادمانی داشتم چون گل/
بهار خنده رو را غنچهی تصویر میخواندم
روحش شاد
یادش ماندگار
سروش درست
داستاننویس
سحرگاه بیست و پنجم
آبان ۱۴۰۰خ.
یاسوج ابری تیره تار