نگاهی به عملکرد دانشگاه علوم پزشکی یاسوج؛
دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس
28 شهريور 1400 ساعت 15:12
با نگاهی به وضعیت دانشگاه یاد داستانی افتادم که در روزگار قدیم کاروانی پس از سالها به ولایت دیگری که دختری در آنجا شوهر داده بودند رسیده بود کاروان برای دختر پیغام فرستاده که پدرت بگ و بزرگ خاندان شده در همین حین دختر شیون و زاری سر داده که طایفه و ایلم نابود شده کاروانیان گفتند تو که باید خوشحال باشی پدرت بگ شده دختر گفت پدرم آدم ضعیفی بود حالا که بگ شده یعنی هیچ مرد بزرگی در ایل و تبارم نبوده و پدرم ایل و تبارم را به فنا خواهد داد.
ماجرا از این قرار است که مردی خروسی داشت که به پشت بام فرار کرد و به خانه یکی از همسایهها رفت. صاحب خروس هم در خانهی همسایهها را میزد و دنبال خروسش میگشت. مردی که خروس در خانهاش بود ناگهان صدای در را شنید و چون حدس زد صاحب خروس باشد، آن را بلافاصله زیر عبایش پنهان کرد و در را باز کرد. تا مرد را دید که نشانی خروس را میگرفت سریع گفت: «به حضرت عباس قسم خروست به خانهی من نیامده است.» ولی دم خروس که از گوشه عبای مرد بیرون زده بود بهترین شاهد بر دروغ بودن حرف آن مرد داشت. صاحب خروس هم نگاهی به مرد انداخت و گفت: «دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس»
جناب آقای دکتر کلانتری استاندار محترم
به هر حال این مقدمهای بود برای دوستانی که داستان را نمیدانستند. این حکایت امروز دانشگاه علوم پزشکی یاسوج و استان کهگیلویه و بویراحمد است. جناب آقای دکتر کلانتری در ارزیابی برنامه عملیاتی دانشگاههای کشور که شامل اغلب فعالیتهای تعریف شده عملکرد دانشگاهها بوده بنا بر مکاتبات وزارت بهداشت همان گونه که مستحضرید دانشگاه علوم پزشکی یاسوج رتبه آخر و غیر قابل قبول را کسب کرده و انتظار میرفت جنابعالی مسؤلین دانشگاه علوم پزشکی یاسوج را بابت عملکردشان مواخذه و بازخواست کرده در حالی که در جشنواره شهید رجایی این دانشگاه بنا بر لوح تقدیر صادره با امضای رئیس برنامه و بودجه و ظاهراً حمایت جنابعالی جزو دستگاههای برتر شناخته شده نمیدانیم؛ دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس.
یا وضعیت استان کهگیلویه و بویراحمد خیلی خراب است که دانشگاه علوم پزشکی یاسوج رتبه برتر را کسب کرده یا ملاکهای ارزشیابی بر اساس خاله و خورزویی تنظیم شده است. با نگاهی به وضعیت دانشگاه یاد داستانی افتادم که در روزگار قدیم کاروانی پس از سالها به ولایت دیگری که دختری در آنجا شوهر داده بودند رسیده بود کاروان برای دختر پیغام فرستاده که پدرت بگ و بزرگ خاندان شده در همین حین دختر شیون و زاری سر داده که طایفه و ایلم نابود شده کاروانیان گفتند تو که باید خوشحال باشی پدرت بگ شده دختر گفت پدرم آدم ضعیفی بود حالا که بگ شده یعنی هیچ مرد بزرگی در ایل و تبارم نبوده و پدرم ایل و تبارم را به فنا خواهد داد.
لذا جناب آقای دکتر کلانتری خواهشمندیم جهت روشن شدن مسئله و تنویر افکار عمومی این موضوع را بجد پیگیری بفرمائید.
کد مطلب: 439181