تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۰۸
کد مطلب : ۴۳۹۰۲۴
کبنا تحولات افغانستان را بررسی کرد
تحولات افغانستان و مچگیری سیاسی
۰
کبنا ؛در همسایگی ایران عزیز، این روزها تحولاتی با سرعت در جریان است که نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود، به ویژه که میتواند بر ایران و آینده منطقه نیز اثر بگذارد.
به گزارش کبنا، خروج نیروهای امریکا از افغانستان، موفقیت شبهنظامیان طالبان در غلبه بر ارتش این کشور، فتح کابل و اعلام تشکیل امارت اسلامی در کشور همسایه شرقی ایران، یکی از مهمترین موضوعات فراروی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. پیوندهای تاریخی، مذهبی، زبانی، قومی و فرهنگی میان دو ملت ایران و افغانستان همراه با منافع سیاسی، اقتصادی، امنیتی و ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی ایران در این کشور دولتمردان ایران را ناگزیر از رصد تحولات میدانی آن و اتخاذ راهکارهای مناسب به منظور حفظ منافع ملی خود مینمود. جمهوری اسلامی ایران پس از آگاهی از تصمیم دولت امریکا در افغانستان مبنی بر خروج نیروهایش از این کشور درصدد برآمد تا جهت حفظ منافع ملی خود باب گفتوگو را با طالبان، البته با هماهنگی دولت مرکزی افغانستان، باز کند. در راستای همین هدف مسوولان شورای عالی امنیت ملی در چند نوبت با مقامات سیاسی طالبان گفتوگو و سپس ملأ برادر برای گفتوگو با مقامات ایران به تهران سفر کرد، لذا از نگاه مسوولان سیاست خارجی بهترین راهکار برای تأمین منافع ملی ایران، ایجاد کانال ارتباطی با طالبان در کنار حفظ روابط با دولت قانونی افغانستان، رصد تحولات این کشور و تصمیمگیری براساس موقعیت میدانی بود. براساس همین رهیافت بود که به دنبال فتح کابل توسط طالبان و جابهجایی قدرت در افغانستان، ایران با اعلام سیاست عدم مداخله، طالبان را ترغیب به تشکیل دولت فراگیر با مشارکت همه گروههای قومی، رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتناب از خشونت درقبال زنان و اقوام دیگر کرد. با مشخص شدن سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات افغانستان به خصوص پس از فتح کابل و اعلام تشکیل امارت اسلامی از سوی طالبان، جناحهای سیاسی در داخل اقدام به نقد و ارزیابی سیاست خارجی ایران در قبال طالبان و تحولات افغانستان کردند.
حسین مسعودنیا در ادامه مطلب خود، نوشت: تأمل در سخنان رهبران جناحها و آنالیز دیدگاه آنها بیانگر دو موضع مخالف یا حمایت از سیاست جمهوری اسلامی ایران است. مخالفان با توجه به بنیاد فکری و عملکرد طالبان در دوره قبل به این گروه اطمینان ندارند. از نظر هواداران این طرز تفکر قرار گرفتن طالبان در اردوگاه سلفی-تکفیری، تجربه حکومت آنها در طول سالهای 2001-1996 بر افغانستان و برخورد آنها با سایر گروهها و رفتار توام با تحجر و خشونت در قبال زنان، محوریت قرار دادن قوم پشتون و سرکوب دیگر گروههای قومی، حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف و شهادت دیپلماتهای ایرانی، پیوند جناح رادیکال آنها مانند گروه حقانی با داعش و احتمال تشکیل جبههای علیه ایران، تداوم رابطه طالبان با امریکا و امکان استفاده ابزاری امریکا از آنان، تبدیل مجدد افغانستان به کانون تولید و صادرات مواد مخدر، عدم اطمینان به شعارهای آنها مبنی بر تشکیل دولت فراگیر همراه با برخی اقدامات سرکوبگرایانه آنان در مناطقی مانند پنجشیر پس از تشکیل دولت موقت موید خطای محاسباتی مسوولان سیاست خارجی ایران بوده و نباید دولتمردان به این گروه اطمینان داشته و باید از آنها تضمین بگیرند که حقوق شیعیان، اقوام دیگر مانند تاجیکها و گروههایی مانند زنان رعایت گردد. اما در مقابل گروهی دیگر، علیرغم تأیید استدلالهای مخالفین، بر این باورند که تحولات افغانستان براساس پروژه کنفرانس دوحه حتی در صورت مخالفت ایران در چنین مسیری پیش میرفت لذا منافع جمهوری اسلامی ایران ایجاب میکرد که با رصد تحولات سیاسی و میدانی این کشور و اتخاذ راهکارهای مناسب منافع خود را تأمین کند. لذا حفظ ارتباط با طالبان به چند دلیل بهتر از قطع ارتباط با آنها است: 1- در دوران تحریم بازار افغانستان یکی از بازارهای اصلی صادرات ایران است. 2- حضور در تحولات افغانستان و ارتباط با طالبان میتواند اهرمی برای کنترل رفتار آنها در قبال شیعیان و دیگر اقوام غیرپشتون باشد. 3- حضور در صحنه سیاسی افغانستان ایران را از تحولات این کشور آگاه و سیاستگذاران جمهوری اسلامی ایران را قادر به تصمیمگیری براساس تحولات جهت ممانعت از تبدیل این کشور به کانون بحران علیه ایران خواهد کرد. 4- وابستگی شرق ایران، استان سیستانوبلوچستان، به حقابه آب رودخانه هیرمند از طریق حفظ رابطه با طالبان بهتر قابل تحقق است. 5- ممانعت از تبدیل افغانستان به کانون تولید و صادرات مواد مخدر از طریق همکاری با طالبان بهتر امکانپذیر است. 6- در داخل ایران در نواحی مرزی با افغانستان گروههایی ساکنند که از نظر مذهبی به طالبان سمپاتی داشته و از تحولات این کشور استقبال کردهاند، لذا منافع ملی اقتضا میکند که ایران از طریق تنشزدایی منطقهای مانع از رویکرد این گروهها به سمت رفتار رادیکالیسم گردد. 7- حضور در صحنه افغانستان مانع از تبدیل این کشور به حیاطخلوت رقبای منطقهای و فرامنطقهای ایران میگردد. لذا به نظر میرسد در شرایط کنونی جمهوری اسلامی ایران از نظر عقلانی باید سیاست فعلی در قبال تحولات افغانستان را ادامه و در عین حال با اتخاذ راهکارهای سیاسی مانع از افزایش اعمال خشونت علیه گروههایی مانند شیعیان یا زنان در این کشور گردد. اما سؤال اصلی اینجاست که چرا چنین اختلاف و شکافی در جامعه ایران بروز کرده است؟ نگارنده بر این باور است که ریشههای این شکاف را باید در ماهیت رفتار سیاسی جناحهای سیاسی در ایران در قبال یکدیگر براساس بازی با حاصل جمع صفر و سیاست حذفی جستوجو کرد. حاکم بودن چنین روحیهای بر رفتار سیاسی نخبگان ایرانی سبب سیاستزدگی همه موضوعات مرتبط با مسائل داخلی و سیاست خارجی ایران و گاه وارد آمدن ضربات جبرانناپذیری بر منافع ملی ایران گردیده است. شاید نمونه بارز آن شکاف در قبال برجام، خروج امریکا از آن و تحریمهای این کشور علیه ایران، مذاکرات وین برای احیای برجام، موضوع کرونا، واکسیناسیون و در شرایط کنونی نیز تحولات افغانستان و نوع همکاری با آژانس باشد. مهمترین معضل جامعه ایران و عدم توانایی آن برای برون رفت از بسیاری از مشکلات ریشه در فرهنگ سیاسی ایرانیان، به ویژه نخبگان سیاسی و مچگیری آنها از یکدیگر دارد عاملی که مهمترین چالش فراروی شکلگیری وفاق در جامعه ایران حداقل در سه دهه اخیر بوده است و ضربات جبرانناپذیری بر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران وارد کرده است. اما نخبگان سیاسی ایران باید این مهم را مدنظر داشته باشند که اگرچه اختلاف سلیقه و رقابت در درون جامعه ایران به دلیل تفاوت نگاهها در حوزه اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی و نوع کنشگری اجتماعی امری عادی است اما سیاست خارجی جای رفتار حذفی و مچگیری سیاسی نیست، چراکه موضوع آن منافع ملی است.
سیاست گام به گام و صبر استراتژیک در برابر طالبان
ابوالفضل فاتح نیز در خصوص سیاست ایران در خصوص طالبان نوشت: در همسایگی ایران عزیز، این روزها تحولاتی با سرعت در جریان است که نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود، به ویژه که میتواند بر ایران و آینده منطقه نیز اثر بگذارد. به نظر میرسد این تحولات از پیچیدگیهای فراوانی برخوردار است و بسیاری از ابعاد آن هنوز روشن نشده است و لذا اتخاذ هر رویکردی نسبت به این معمای پیرامونی، نیازمند تأمل است. در این حال جریانی تلاش دارد با اطلاعات یک سویه و بعضاً دستکاری شده، ذهنیت افکار عمومی را به سرعت نسبت به طالبان بهبود داده و هر دیدگاه منتقد طالبان را متهم یا ملکوک کند. این رویکردها حیرتانگیز است. هر عقل سلیمی که تجربه تاریخی و دوراندیشانه دارد، اذعان دارد، طالبان هرقدر تغییر کرده و عقلانیت و مدنیت یافته باشد،
تا تبدیل شدن به طرفی قابل اعتماد راه درازی در پیش است! طالبان طی یک جنگ طولانی و البته نهایتاً از خلال یک توافق با امریکا و حمایت پاکستان به قدرت رسیده است. طالبان البته توافقاتی با ایران و چین و روسیه و عربستان و... نیز داشته است. اما این توافقات هر چه باشد، خارج از اراده ملت افغانستان صورت گرفته و ایران نیز نقش اصلی و محوری در آن ندارد. ضرورتی ندارد روی این توافقات مبهم و نامعلوم و البته شکننده، بیش از اندازه حساب کرد و برای خوشامد یا جلب رضایت بیشتر طالبان، از همه دست شست. تجربه نشان داده است که جریانات در دوران انتقالی با دوران حاکمیت تفاوت فراوانی دارند و در مسیر بسط و تثبیت سلطه، چرخشهای فراوانی از خود نشان میدهند. علاوه بر آن تاریخ منطقه پر از بدعهدی و خیانت و ستیزهگری است. نکته مهم دیگر این است که اگر در سابقه بسیاری از جریانات فعلی افغانستان جستوجو کنیم، تا دلتان بخواهد، افراط و تفریط و انحراف و فساد و خیانت و خشونت و وابستگی یافت میشود. این میراث خشن نیز یکشبه محو نمیشود! و البته که طالبان، نماینده قاطبه ملت افغانستان نیست و جنبشی مستقل و صددرصد اصیل تلقی نمیشود، بلکه تاکنون جنبشی وابسته بوده است. اینک نیز ملغمهای از اندیشههای جریان حقانی و القاعده و داعش در حاشیه و بطن خود دارد و معلوم نیست تا چه اندازه در بلندمدت بخواهد یا بتواند حساب خود را از آنها جدا کند. در چنین شرایطی گرچه شکی نیست که باید از شکست و خروج امریکا و ناتو از افغانستان که دستشان به خون ملتهای منطقه آلوده است خرسند باشیم، اما لازم نیست افکار عمومی را به نفع طالبان بی در و پیکر با آن اندیشههای افراطی و سوابق وحشتناک از افراط و خشونت و خونریزی تغییر دهیم. همچنانکه ضرورت ندارد با دیگر جریانات افغانستان نظیر جریان مقاومت پنجشیر و احمد مسعود، قطع رابطه کرده یا آنان را ملکوک یا تبدیل به دشمن سازیم. از جمله بسیاری از میلیونها مهاجری که این سالها میهمان ایران و پاکستان و دیگر نقاط بودهاند و به وطنشان بازگشته یا هنوز ساکن ایران و پاکستان و.... هستند و همچنین اقوام و همزبانها و هممذهبیهایی که اتفاقاً در این سالهای دشوار مورد حمایت ایران بودهاند، نسبت به طالبان نگاه مثبتی ندارند و خشونتهای این گروه را فراموش نکردهاند، ولو سیاست صبر و سکوت پیشه کرده باشند. ضرورتی ندارد که هر که غیر طالبان است.
-چه در افغانستان و چه در ایران- را صهیونیست و امریکایی معرفی کرد و البته که این به معنای درگیری و ستیز غیر ضروری با طالبان نیز نیست که از آن نیز باید به جدیت دوری جست. استدلال به ظاهر ضدامریکایی بودن طالبان ملاک درستی برای همپیمانی با آن نیست. اگر چنین بود چرا در این بیست سال از آنها دوری جستهایم یا از ابتدای انقلاب کنار شوروی آن روزها قرار نگرفتیم؟ و اگر صرفاً مسلمانیشان ملاک است، چرا دهها سال است با جریان انحرافی وهابیت، ستیز فرهنگی سیاسی داریم و این همه هزینه پرداختهایم، مگر تفاوت این دو در اندیشههای انحرافی از کجا تا به کجاست؟ باید ملاکهای جامع و اطمینانبخشی در میان آورد. جریانی که میخواهد همه ایران را پشت طالبان قرار دهد، مراقب باشد اگر فردا طالبان شیوه القاعده و داعش یا وهابیت را پیش گرفت یا نوچه و آلت دست این و آن و پیادهساز نقشه دیگران شد، چه خواهد کرد؟ میتوان صبر استراتژیک پیشه و نگاهی آیندهنگرانه داشت. اهل سیاست و تدبیر و امنیت ملی میتوانند با نگاهی راهبردی شیوهای دقیق و دوراندیشانه را اتخاذ کرده و منافع بلندمدت ایران و تشیع و مردم افغانستان و منطقه را ببینند، جانب احتیاط را گرفته و روشی مشروط و گام به گام پیشه کنند، ولو نهایتاً به نوعی سیاست دوگانه ارتباط سیاسی با طالبان و در این حال نقد و فشار به آن برای اصلاح و تغییر بیشتر و بیشتر آن بینجامد.
تدوین چنین سیاستی نیازمند این است که باور داشته باشیم ملت افغانستان نیازمند دولتی مستقل و فراگیر است. اینکه مردم از ناکارآمدی و فساد دولت غنی و به ستوه آمدن از اشغالگری امریکا، یا ترس از ناامنیها و جنایات طالبان، تسلیم طالبان شده باشند یک مطلب است و اینکه انتخابشان چیست، مطلب دیگر. لذا باید به طالبان از طرق مختلف سیاسی آموخت که به استقرار دولتی ملی تمکین و خود نیز رویکرد استقلال از بیگانه ولو پاکستان و چین را پیشه کند. باید به طالبان آموخت که حق انحصار و استبداد ندارد و باید به زن و مرد افغان و به جریانات داخلی و مردمی افغانستان از جمله جریان پنجشیر احترام بگذارد و راه گفتوگو را دنبال کند و حق ندارد خشونت و مردمکشی را توجیه کند، چنانکه در دوران حضور امریکا شاهد بودیم، طالبان مکرراً مردم به استضعاف کشیده خود را به اسم هدف قرار دادن امریکاییها یا سکوت در برابر اشغال امریکاییها به خاک و خون میکشید، چنانکه امریکا نیز به اسم هدف قرار دادن طالبان، بارها و بارها مردم مظلوم و غیرمسلح را هدف قرار داد. میدانیم که شرق دوران طولانی از استبداد را تجربه کرده و میکند. از چین تا پاکستان و عربستان و امارات و... حتی در روسیه و ترکیه با روسای تکرار شونده، مردمسالاری به یک شوخی شبیه شده است. منطقه خاورمیانه و اطراف آن جولانگاه و محل رقابت و بعضاً ستیز حکومتها و رژیمهایی است که مدعی گفتمانها یا سیستمهای مختلف ایدئولوژیک و مذهبی هستند و از قضا اکثراً بدترین چهره از مذهب خود را به نمایش میگذارند. با تسلط طالبان، احتمال وقوع هزاران هزار خبط آن هم به نام اسلام عزیز وجود دارد. وظیفه ماست و شایسته است در هر حال منادی ارزشهای اخلاقی و حقوق انسانی و مردمسالاری باشیم و مراقب روزی باشیم که ممکن است طالبان با توجیهات شرعی و سیاسی خود، استبداد سیاهی را حاکم کرده، مردم افغانستان از جمله شیعیان را لت و کوب کرده و به خاک و خون بکشد. در چنین شرایطی رویکرد آیندهنگرانه حکم میکند که به جای مانعتراشی و تمسخر مخالفان طالبان و منتقدان رفتار رسمی و به جای تطهیر طالبان در ایران، بگذاریم نهادهای مدنی و افکارعمومی کار خود را بکنند. چه دلیلی دارد در اینگونه تحولات که ماهیت فرهنگی و انسانی آن کمتر از ماهیت سیاسی آن نیست، نهادهای مدنی خاموش شوند؟ در همین جهت ضرورتی ندارد با اجتماعات در برابر سفارت پاکستان مخالفت شود یا معترضان به پاکستان و طالبان را با خشونت پراکنده ساخت. هیچ ایرادی ندارد، اگر سیاست رسمی به هر دلیل موافق ارتباط با طالبان است که البته باید برای آن توضیح مناسب ارائه دهد، سیاست غیررسمی و جامعه مدنی تصمیم خودش را داشته باشد. بگذریم و به اصل بحث بگردیم؛ در ایران هیچ جریان شناخته شده، موافق مداخله نظامی در افغانستان نیست. اما در موضوع چگونگی اتخاذ مواضع سیاسی و فرهنگی و رسانهای که ضامن منافع بلندمدت ملی ایران، مصالح شیعیان و اسلام و ملت افعانستان و منطقه باشد، اختلافنظرهای جدی و عمیق وجود دارد که هیچ ایرادی بر آن وارد نیست و بسیار هم مناسب و ضروری هر ملت رشید است. از هرات تا کابل و ساکنان پنجشیر و مردمان سایر نقاط افعانستان تا ابد همسایه ما خواهند بود، لذا در همه حال باید حامی ملت افعانستان بود و با دولتها به تناسب تنظیم رفتار کرد. در این مسیر نیازمند اتخاذ رویکرد هوشمندانهتر در همه سطوح با بهرهگیری از دیدگاه طیف وسیعتری از نخبگان و همچنین فضای بازتر و مستقلتر رسانهای هستیم که بتواند همه گفتمانهای داخلی را نمایندگی کند. نسبت به حجم انبوه سلاحی که عامدانه دراختیار طالبان گذاشته شد، شبهه دارم، اما شخصاً چندان نگران تهدید یا تأثیر امنیتی طالبان بر ایران نیستم، چراکه به لطف خداوند، نیروهای توانمند و هوشمند نظامی ایران اجازه تحرک به آنها نخواهند داد و مصلحت طالبان نیز چنین تحرکی نیست، علاوه بر این، دولت احتمالی طالبان نیز در قالب حکومت محدودیتهای بیشتری در قبال رفتارهای غیرحقوقی نسبت به همسایگان خواهد داشت و از نظر اقتصادی نیز اجباراً وابسته به همسایگان خواهد بود. اما با رفتارهای سیاسی و رسانهای و چرخشهای برخی جریانات داخلی در این روزها که شیفته طالبان شدهاند و از آن یک مقاومت اصیل ساختهاند، جا دارد نگران نفوذ یا تهدید فرهنگی و تأثیر گفتمانی طالبان بر برخی جریانات سیاسی و فرهنگی ایران و منطقه باشیم. بیم آن میرود که برای توجیه سیاست رسمی، خدایی ناکرده شخصیتها و رسانهها و جریانات در دام توجیه طالبان بیفتند و چهره این جریان را تطهیر کنند. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
طالبان در بحران مشروعیت؛ فرصت طلایی برای دولت فراگیر، همین الان
آرمان ملــی در این زمینه نوشت: طالبان افغانستان را در کنترل خود دارد اما هنوز نتوانسته مشروعیت خود را بر مردم افغانستان و در فضای بینالمللی تثبیت کند. چنانکه نه تنها مردم افغانستان که سایر کشورهای دیگر نیز از به رسمیت شناختن آنها استنکاف میورزند. این در حالی است که وعدههای داده شده از سوی طالبان یک به یک رنگ میبازند. پس از ادعای آزادی تحصیل و کار زنان که شنیده میشود با قوانین سختگیرانه طالبان به بوته فراموشی سپرده شده به نظر میرسد که پروژه دولت فراگیر طالبان نیز به طور کل از دستور کار خارج شده است. چنانکه از کابینه معرفی شده طالبان اکثریت مطلق آنها را پشتونها و نیروهای خودی تشکیل میدهند و از سایر اقشار و اقوام خبری نیست. این در حالی است که اخیراً حامد کرزای رئیس جمهور سابق افغانستان از طالبان خواسته تا هرچه زودتر دولت فراگیر اعلام کند زیرا این اقدام به برقراری ثبات در این کشور کمک میکند. باید دید در شرایطی که طالبانیها که هنوز درگیر جنگ پنجشیر هستند چگونه میتوانند شرایط داخلی و بینالمللی را برای حکومت خود فراهم و به عبارتی مشروعیت سازی کنند.
از کشتار و جنایت جنگی
شرایط افغانستان همچنان نامعلوم است و گرچه طالبان دولت موقت اعلام کرده و از تسلط خود بر اکثر ولایات افغانستان گفته اما آنچه در فضای میدانی این کشور میبینیم این است که مردم این کشور نه تنها چندان رضایتی نسبت به حضور و به قدرت رسیدن طالبان در کشورشان ندارند بلکه نسبت به خشونت طلبی، قوانین سختگیرانه و حمایت خارجی پاکستان از آنها نیز رضایت خاطری از طالبات ندارند و هر از چندی به تظاهرات و راهپیمایی علیه طالبان میپردازند. این در حالی است که احمد مسعود و یارانش همچنان در پنجشیر علیه طالبان به جنگ مشغولند و به رغم ادعای طالبان مبنی بر تصرف کامل طالبان هنوز درگیریها ادامه دارد و طالبان موفق به شکست دادن نیروهای جبهه مقاومت مردمی نشده است. این در حالی است که ماجرای کشتار طالبان در پنجشیر و برخی ولایات دیگر ابعاد گسترده و تازهتری یافته و آنها را با چالشهای بسیاری در عرصه داخلی، منطقهای و بینالمللی مواجه ساخته است. چنانکه دیگر فعالان حقوق بشر و برخی کشورها که نهادهای بینالمللی نسبت به آنچه که در افغانستان رخ داده و میدهد ابراز تأسف میکنند. این در حالی است که کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد میگوید گزارشهای موثقی وجود دارد که نشان میدهد طالبان دست به قتل و کشتار نیروهای سابق امنیتی افغانستان میزند. میچل باچله، با استناد به این گزارشها مدعی شده برخی مقامات سابق دولت افغانستان و بستگان آنها خودسرانه بازداشت و کشته شدهاند. وی طی سخنانی در شورای حقوق بشر ضمن هشدار نسبت به آنچه وی «مرحله جدید و خطرناکِ» پس از طالبان در افغانستان خوانده به گزارشها و شواهد متعددی اشاره کرده که بر اساس آنها طالبان برای یافتن کارمندان سابق دولت و یا افرادی که با نظامیان و شرکتهای آمریکایی همکاری داشتهاند دست به جستوجوی خانه به خانه زدهاند. وی سپس با یادآوری گزارشهایی که از کشتار کارکنان سابق دولت افغانستان و بستگانشان حکایت دارد، تاکید میکند اختلاف فاحشی میان سخنان و اقدامات رهبران تازه افغانستان مشاهده میشود. کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد با ابراز تردید درباره وعدههایی که طالبان در خصوص رعایت حقوق زنان دادهاند، بیان کرده برخلاف این وعدهها شاهد هستیم که زنان طی سه هفته گذشته به کل از عرصه عمومی و دولت حذف شدهاند. این در حالی است که گزارشهایی تأیید نشده نیز حکایت از آن دارد که در برخی مناطق افغانستان دختران بالای دوازده سال از رفتن به مؤسسات آموزشی منع شده و کلیه تشکیلات دولتی مرتبط با امور زنان برچیده شده است. با این حال چندی پیش دیدهبان حقوق بشر در گزارشی تاکید کرد که طالبان به اعدام سربازان، پلیس و غیرنظامیان مرتبط به دولت کابل بدون طی کردن مراحل قانونی مناسب اقدام کرده است، اما ذبیحا... مجاهد در پیامی توییتری گفت: «ما قویاً گزارش دیدهبان حقوق بشر را رد میکنیم که میگوید مجاهدین امارت اسلامی مرتکب جنایت جنگی میشوند. این سازمان نباید قربانی اطلاعات غلط دشمن شود و نباید براساس آن چنین گزارشهای دروغینی تهیه کند. آنها باید همه چیز را با دقت مطالعه کرده و به طور مستقل به حقایق پی ببرند.» باید دید نهادهای بینالمللی نسبت به مسائل افغانستان که روز به روز پیچیدهتر و بحرانیتر میشود چه رویکرد و اقداماتی خواهند داشت.
از جاسوس در پنجشیر تا مقاومت
تحولات در دره پنجشیر ادامه دارد و جبهه مقاومت ملی در نقاط مختلفی از این ولایت با طالبان درگیر است. این در حالی است که پس از اتفاقات اخیر در پنجشیر که باعث جان باختن تعدادی از نیروهای مقاومت شد. گلبدین حکمتیار رئیس حزب اسلامی افغانستان مدعی وجــود و نقــشآفرینی یک جاســوس در تحــولات و به هــم خوردن شرایط و اوضاع در پنجشیر شــد. به گفته وی، یک جاسوس احمد مسعود را در تحولات پنجشیر تحریک میکرد. او همان کسی است که کردها را در ترکیه تحریک کرد و باعث ناآرامی در عراق شد. تعداد زیادی سلاح و مهمات در پنجشیر پیدا شد آنقدر که برای یک کشور کافی است حال چگونه این همه سلاح به پنجشیر رسیده است؟ این یک سؤال است. با این حال احمد مسعود رهبر مقاومت پنجشیر میگوید که «هیچ گاهی از مبارزه بهخاطر خدا، آزادی و عدالت دست نمیکشد و خسته نخواهد شد. وی گفته: مبارزه چه مثل پنجشیر که محکم ایستاده و چه مثل خواهران با غیرت هراتی ما که فریاد حق خواهی را شجاعانه بلندکردند نشاندهنده اینست که مردم از خواسته بر حق خویش دست نکشیده و از مبارزه برحق خویش خسته نمیشوند و از هیچ تهدیدی نمیهراسند. او تاکید کرده که شکست تنها وقتی اتفاق میافتد که از مبارزه بر حق خویش دست بکشید و خسته شوید. مسعود تاکید کرده: مردم ما هیچ وقت به توکل خدا خسته نمیشوند و تا ساختن افغانستانی آباد و آزاد و مستقل به پیش خواهند رفت».
موضع ایران
بیــــش از ســه هفتـــه از تحــولات افغانستان و روی کارآمدن طالبان در این کشور میگذرد اما همچنان موضع کشورمان حمایت از مردم از افغانستان و خواسته آنها است. در حالی که مردم در شبکههای اجتماعی و صحن عمومی جامعه از قیام احمد مسعود و جبهه مقاومت حمایت میکنند. این در حالی است که کمیسیون امنیت ملی مجلس روز گذشته پذیرای وزیر امور خارجه بود. محمود عباسزاده مشکینی اظهار داشت: آقای امیرعبداللهیان به تشریح دیپلماسی خارجی در خصوص افغانستان پرداخت و اعلام کرد که رویکرد ایران در قبال افغانستان حمایت و کمک به مردم افغانستان و تلاش برای تشکیل دولت فراگیر است. وی گفت: طبق توضیحات وزیر خارجه، ارتباط کنونی ما با افغانستان برای تسهیل کمک به مردم افغانستان است مثلاً فعالیت کنسولی ما برای کمک به متقاضیان مسافرت درمانی به ایران صورت میگیرد. عباس زاده ادامه داد: وزیر خارجه به این نکته هم اشاره کرد که جریان حاکم فعلی بخشی از واقعیت افغانستان است و ستاد افغانستان مجدداً در وزارت خارجه کار خود را شروع کرده است.
سیاست ایران درباره طالبان
محمد کاظم کاظمی شاعر افغانستانی مقیم ایران نیز آورده است؛ ایران در عمل در مورد افغانستان روش خوبی انتخاب کرده است. ولی در سخن و در عرصهی رسانه میکوشد که آن روش را به جای این که درست توجیه و تفهیم کند، به بیراهه ببرد. فضای رسانهای و اظهارات مسئولان باید به نوعی باشد که همین تلاش ایران برای طی این مسیر برای مردم پذیرفتنی و قابل قبول شود. یعنی شفاف بیایند و همین را بگویند. نیایند بگویند که «چون طالب حالا تغییر کرده است، ما با او نمیجنگیم.» بگویند که میدان مبارزه فرق کرده است و ما در این میدان جدید که مبارزهی مدنی و فرهنگی و سیاسی میتواند باشد، باز هم در کنار مردم افغانستان هستیم. نگویند که مردم افغانستان در کنار طالبان بودند و با امریکا جنگیدند. اینقدر «آمریکا آمریکا» نگویند و مردم را به این گمان نیندازند که لابد همه این سیاستها به خاطر آمریکاستیزی است و ایران الان به خاطر این که شکست آمریکا بهتر برجسته شود، حاضر است مردم افغانستان را فراموش کند. درست و راحت بگویند که ما نگران افغانستانیم؛ عملکرد طالبان را با نگرانی دنبال میکنیم؛ در کنار مردم هستیم ولی سعی میکنیم در هر حال از جنگ پرهیز کنیم و راههای دیگر را دنبال کنیم. در این صورت هم مردم افغانستان راضیترند و هم گروه وسیعی از مردم ایران که سکوت و توجیهکاری نسبت به طالبان آنها را آزرده و کلافه کرده است، میدانند که عقلای مملکت به فکر قضیه هستند و صلاح را در این دانستهاند. روشی که به نظرم معقول است. کاش کسی این حرفها را به مسئولان برساند. زبان ما که مو درآورد...
به گزارش کبنا، خروج نیروهای امریکا از افغانستان، موفقیت شبهنظامیان طالبان در غلبه بر ارتش این کشور، فتح کابل و اعلام تشکیل امارت اسلامی در کشور همسایه شرقی ایران، یکی از مهمترین موضوعات فراروی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. پیوندهای تاریخی، مذهبی، زبانی، قومی و فرهنگی میان دو ملت ایران و افغانستان همراه با منافع سیاسی، اقتصادی، امنیتی و ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی ایران در این کشور دولتمردان ایران را ناگزیر از رصد تحولات میدانی آن و اتخاذ راهکارهای مناسب به منظور حفظ منافع ملی خود مینمود. جمهوری اسلامی ایران پس از آگاهی از تصمیم دولت امریکا در افغانستان مبنی بر خروج نیروهایش از این کشور درصدد برآمد تا جهت حفظ منافع ملی خود باب گفتوگو را با طالبان، البته با هماهنگی دولت مرکزی افغانستان، باز کند. در راستای همین هدف مسوولان شورای عالی امنیت ملی در چند نوبت با مقامات سیاسی طالبان گفتوگو و سپس ملأ برادر برای گفتوگو با مقامات ایران به تهران سفر کرد، لذا از نگاه مسوولان سیاست خارجی بهترین راهکار برای تأمین منافع ملی ایران، ایجاد کانال ارتباطی با طالبان در کنار حفظ روابط با دولت قانونی افغانستان، رصد تحولات این کشور و تصمیمگیری براساس موقعیت میدانی بود. براساس همین رهیافت بود که به دنبال فتح کابل توسط طالبان و جابهجایی قدرت در افغانستان، ایران با اعلام سیاست عدم مداخله، طالبان را ترغیب به تشکیل دولت فراگیر با مشارکت همه گروههای قومی، رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتناب از خشونت درقبال زنان و اقوام دیگر کرد. با مشخص شدن سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات افغانستان به خصوص پس از فتح کابل و اعلام تشکیل امارت اسلامی از سوی طالبان، جناحهای سیاسی در داخل اقدام به نقد و ارزیابی سیاست خارجی ایران در قبال طالبان و تحولات افغانستان کردند.
حسین مسعودنیا در ادامه مطلب خود، نوشت: تأمل در سخنان رهبران جناحها و آنالیز دیدگاه آنها بیانگر دو موضع مخالف یا حمایت از سیاست جمهوری اسلامی ایران است. مخالفان با توجه به بنیاد فکری و عملکرد طالبان در دوره قبل به این گروه اطمینان ندارند. از نظر هواداران این طرز تفکر قرار گرفتن طالبان در اردوگاه سلفی-تکفیری، تجربه حکومت آنها در طول سالهای 2001-1996 بر افغانستان و برخورد آنها با سایر گروهها و رفتار توام با تحجر و خشونت در قبال زنان، محوریت قرار دادن قوم پشتون و سرکوب دیگر گروههای قومی، حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف و شهادت دیپلماتهای ایرانی، پیوند جناح رادیکال آنها مانند گروه حقانی با داعش و احتمال تشکیل جبههای علیه ایران، تداوم رابطه طالبان با امریکا و امکان استفاده ابزاری امریکا از آنان، تبدیل مجدد افغانستان به کانون تولید و صادرات مواد مخدر، عدم اطمینان به شعارهای آنها مبنی بر تشکیل دولت فراگیر همراه با برخی اقدامات سرکوبگرایانه آنان در مناطقی مانند پنجشیر پس از تشکیل دولت موقت موید خطای محاسباتی مسوولان سیاست خارجی ایران بوده و نباید دولتمردان به این گروه اطمینان داشته و باید از آنها تضمین بگیرند که حقوق شیعیان، اقوام دیگر مانند تاجیکها و گروههایی مانند زنان رعایت گردد. اما در مقابل گروهی دیگر، علیرغم تأیید استدلالهای مخالفین، بر این باورند که تحولات افغانستان براساس پروژه کنفرانس دوحه حتی در صورت مخالفت ایران در چنین مسیری پیش میرفت لذا منافع جمهوری اسلامی ایران ایجاب میکرد که با رصد تحولات سیاسی و میدانی این کشور و اتخاذ راهکارهای مناسب منافع خود را تأمین کند. لذا حفظ ارتباط با طالبان به چند دلیل بهتر از قطع ارتباط با آنها است: 1- در دوران تحریم بازار افغانستان یکی از بازارهای اصلی صادرات ایران است. 2- حضور در تحولات افغانستان و ارتباط با طالبان میتواند اهرمی برای کنترل رفتار آنها در قبال شیعیان و دیگر اقوام غیرپشتون باشد. 3- حضور در صحنه سیاسی افغانستان ایران را از تحولات این کشور آگاه و سیاستگذاران جمهوری اسلامی ایران را قادر به تصمیمگیری براساس تحولات جهت ممانعت از تبدیل این کشور به کانون بحران علیه ایران خواهد کرد. 4- وابستگی شرق ایران، استان سیستانوبلوچستان، به حقابه آب رودخانه هیرمند از طریق حفظ رابطه با طالبان بهتر قابل تحقق است. 5- ممانعت از تبدیل افغانستان به کانون تولید و صادرات مواد مخدر از طریق همکاری با طالبان بهتر امکانپذیر است. 6- در داخل ایران در نواحی مرزی با افغانستان گروههایی ساکنند که از نظر مذهبی به طالبان سمپاتی داشته و از تحولات این کشور استقبال کردهاند، لذا منافع ملی اقتضا میکند که ایران از طریق تنشزدایی منطقهای مانع از رویکرد این گروهها به سمت رفتار رادیکالیسم گردد. 7- حضور در صحنه افغانستان مانع از تبدیل این کشور به حیاطخلوت رقبای منطقهای و فرامنطقهای ایران میگردد. لذا به نظر میرسد در شرایط کنونی جمهوری اسلامی ایران از نظر عقلانی باید سیاست فعلی در قبال تحولات افغانستان را ادامه و در عین حال با اتخاذ راهکارهای سیاسی مانع از افزایش اعمال خشونت علیه گروههایی مانند شیعیان یا زنان در این کشور گردد. اما سؤال اصلی اینجاست که چرا چنین اختلاف و شکافی در جامعه ایران بروز کرده است؟ نگارنده بر این باور است که ریشههای این شکاف را باید در ماهیت رفتار سیاسی جناحهای سیاسی در ایران در قبال یکدیگر براساس بازی با حاصل جمع صفر و سیاست حذفی جستوجو کرد. حاکم بودن چنین روحیهای بر رفتار سیاسی نخبگان ایرانی سبب سیاستزدگی همه موضوعات مرتبط با مسائل داخلی و سیاست خارجی ایران و گاه وارد آمدن ضربات جبرانناپذیری بر منافع ملی ایران گردیده است. شاید نمونه بارز آن شکاف در قبال برجام، خروج امریکا از آن و تحریمهای این کشور علیه ایران، مذاکرات وین برای احیای برجام، موضوع کرونا، واکسیناسیون و در شرایط کنونی نیز تحولات افغانستان و نوع همکاری با آژانس باشد. مهمترین معضل جامعه ایران و عدم توانایی آن برای برون رفت از بسیاری از مشکلات ریشه در فرهنگ سیاسی ایرانیان، به ویژه نخبگان سیاسی و مچگیری آنها از یکدیگر دارد عاملی که مهمترین چالش فراروی شکلگیری وفاق در جامعه ایران حداقل در سه دهه اخیر بوده است و ضربات جبرانناپذیری بر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران وارد کرده است. اما نخبگان سیاسی ایران باید این مهم را مدنظر داشته باشند که اگرچه اختلاف سلیقه و رقابت در درون جامعه ایران به دلیل تفاوت نگاهها در حوزه اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی و نوع کنشگری اجتماعی امری عادی است اما سیاست خارجی جای رفتار حذفی و مچگیری سیاسی نیست، چراکه موضوع آن منافع ملی است.
سیاست گام به گام و صبر استراتژیک در برابر طالبان
ابوالفضل فاتح نیز در خصوص سیاست ایران در خصوص طالبان نوشت: در همسایگی ایران عزیز، این روزها تحولاتی با سرعت در جریان است که نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود، به ویژه که میتواند بر ایران و آینده منطقه نیز اثر بگذارد. به نظر میرسد این تحولات از پیچیدگیهای فراوانی برخوردار است و بسیاری از ابعاد آن هنوز روشن نشده است و لذا اتخاذ هر رویکردی نسبت به این معمای پیرامونی، نیازمند تأمل است. در این حال جریانی تلاش دارد با اطلاعات یک سویه و بعضاً دستکاری شده، ذهنیت افکار عمومی را به سرعت نسبت به طالبان بهبود داده و هر دیدگاه منتقد طالبان را متهم یا ملکوک کند. این رویکردها حیرتانگیز است. هر عقل سلیمی که تجربه تاریخی و دوراندیشانه دارد، اذعان دارد، طالبان هرقدر تغییر کرده و عقلانیت و مدنیت یافته باشد،
تا تبدیل شدن به طرفی قابل اعتماد راه درازی در پیش است! طالبان طی یک جنگ طولانی و البته نهایتاً از خلال یک توافق با امریکا و حمایت پاکستان به قدرت رسیده است. طالبان البته توافقاتی با ایران و چین و روسیه و عربستان و... نیز داشته است. اما این توافقات هر چه باشد، خارج از اراده ملت افغانستان صورت گرفته و ایران نیز نقش اصلی و محوری در آن ندارد. ضرورتی ندارد روی این توافقات مبهم و نامعلوم و البته شکننده، بیش از اندازه حساب کرد و برای خوشامد یا جلب رضایت بیشتر طالبان، از همه دست شست. تجربه نشان داده است که جریانات در دوران انتقالی با دوران حاکمیت تفاوت فراوانی دارند و در مسیر بسط و تثبیت سلطه، چرخشهای فراوانی از خود نشان میدهند. علاوه بر آن تاریخ منطقه پر از بدعهدی و خیانت و ستیزهگری است. نکته مهم دیگر این است که اگر در سابقه بسیاری از جریانات فعلی افغانستان جستوجو کنیم، تا دلتان بخواهد، افراط و تفریط و انحراف و فساد و خیانت و خشونت و وابستگی یافت میشود. این میراث خشن نیز یکشبه محو نمیشود! و البته که طالبان، نماینده قاطبه ملت افغانستان نیست و جنبشی مستقل و صددرصد اصیل تلقی نمیشود، بلکه تاکنون جنبشی وابسته بوده است. اینک نیز ملغمهای از اندیشههای جریان حقانی و القاعده و داعش در حاشیه و بطن خود دارد و معلوم نیست تا چه اندازه در بلندمدت بخواهد یا بتواند حساب خود را از آنها جدا کند. در چنین شرایطی گرچه شکی نیست که باید از شکست و خروج امریکا و ناتو از افغانستان که دستشان به خون ملتهای منطقه آلوده است خرسند باشیم، اما لازم نیست افکار عمومی را به نفع طالبان بی در و پیکر با آن اندیشههای افراطی و سوابق وحشتناک از افراط و خشونت و خونریزی تغییر دهیم. همچنانکه ضرورت ندارد با دیگر جریانات افغانستان نظیر جریان مقاومت پنجشیر و احمد مسعود، قطع رابطه کرده یا آنان را ملکوک یا تبدیل به دشمن سازیم. از جمله بسیاری از میلیونها مهاجری که این سالها میهمان ایران و پاکستان و دیگر نقاط بودهاند و به وطنشان بازگشته یا هنوز ساکن ایران و پاکستان و.... هستند و همچنین اقوام و همزبانها و هممذهبیهایی که اتفاقاً در این سالهای دشوار مورد حمایت ایران بودهاند، نسبت به طالبان نگاه مثبتی ندارند و خشونتهای این گروه را فراموش نکردهاند، ولو سیاست صبر و سکوت پیشه کرده باشند. ضرورتی ندارد که هر که غیر طالبان است.
-چه در افغانستان و چه در ایران- را صهیونیست و امریکایی معرفی کرد و البته که این به معنای درگیری و ستیز غیر ضروری با طالبان نیز نیست که از آن نیز باید به جدیت دوری جست. استدلال به ظاهر ضدامریکایی بودن طالبان ملاک درستی برای همپیمانی با آن نیست. اگر چنین بود چرا در این بیست سال از آنها دوری جستهایم یا از ابتدای انقلاب کنار شوروی آن روزها قرار نگرفتیم؟ و اگر صرفاً مسلمانیشان ملاک است، چرا دهها سال است با جریان انحرافی وهابیت، ستیز فرهنگی سیاسی داریم و این همه هزینه پرداختهایم، مگر تفاوت این دو در اندیشههای انحرافی از کجا تا به کجاست؟ باید ملاکهای جامع و اطمینانبخشی در میان آورد. جریانی که میخواهد همه ایران را پشت طالبان قرار دهد، مراقب باشد اگر فردا طالبان شیوه القاعده و داعش یا وهابیت را پیش گرفت یا نوچه و آلت دست این و آن و پیادهساز نقشه دیگران شد، چه خواهد کرد؟ میتوان صبر استراتژیک پیشه و نگاهی آیندهنگرانه داشت. اهل سیاست و تدبیر و امنیت ملی میتوانند با نگاهی راهبردی شیوهای دقیق و دوراندیشانه را اتخاذ کرده و منافع بلندمدت ایران و تشیع و مردم افغانستان و منطقه را ببینند، جانب احتیاط را گرفته و روشی مشروط و گام به گام پیشه کنند، ولو نهایتاً به نوعی سیاست دوگانه ارتباط سیاسی با طالبان و در این حال نقد و فشار به آن برای اصلاح و تغییر بیشتر و بیشتر آن بینجامد.
تدوین چنین سیاستی نیازمند این است که باور داشته باشیم ملت افغانستان نیازمند دولتی مستقل و فراگیر است. اینکه مردم از ناکارآمدی و فساد دولت غنی و به ستوه آمدن از اشغالگری امریکا، یا ترس از ناامنیها و جنایات طالبان، تسلیم طالبان شده باشند یک مطلب است و اینکه انتخابشان چیست، مطلب دیگر. لذا باید به طالبان از طرق مختلف سیاسی آموخت که به استقرار دولتی ملی تمکین و خود نیز رویکرد استقلال از بیگانه ولو پاکستان و چین را پیشه کند. باید به طالبان آموخت که حق انحصار و استبداد ندارد و باید به زن و مرد افغان و به جریانات داخلی و مردمی افغانستان از جمله جریان پنجشیر احترام بگذارد و راه گفتوگو را دنبال کند و حق ندارد خشونت و مردمکشی را توجیه کند، چنانکه در دوران حضور امریکا شاهد بودیم، طالبان مکرراً مردم به استضعاف کشیده خود را به اسم هدف قرار دادن امریکاییها یا سکوت در برابر اشغال امریکاییها به خاک و خون میکشید، چنانکه امریکا نیز به اسم هدف قرار دادن طالبان، بارها و بارها مردم مظلوم و غیرمسلح را هدف قرار داد. میدانیم که شرق دوران طولانی از استبداد را تجربه کرده و میکند. از چین تا پاکستان و عربستان و امارات و... حتی در روسیه و ترکیه با روسای تکرار شونده، مردمسالاری به یک شوخی شبیه شده است. منطقه خاورمیانه و اطراف آن جولانگاه و محل رقابت و بعضاً ستیز حکومتها و رژیمهایی است که مدعی گفتمانها یا سیستمهای مختلف ایدئولوژیک و مذهبی هستند و از قضا اکثراً بدترین چهره از مذهب خود را به نمایش میگذارند. با تسلط طالبان، احتمال وقوع هزاران هزار خبط آن هم به نام اسلام عزیز وجود دارد. وظیفه ماست و شایسته است در هر حال منادی ارزشهای اخلاقی و حقوق انسانی و مردمسالاری باشیم و مراقب روزی باشیم که ممکن است طالبان با توجیهات شرعی و سیاسی خود، استبداد سیاهی را حاکم کرده، مردم افغانستان از جمله شیعیان را لت و کوب کرده و به خاک و خون بکشد. در چنین شرایطی رویکرد آیندهنگرانه حکم میکند که به جای مانعتراشی و تمسخر مخالفان طالبان و منتقدان رفتار رسمی و به جای تطهیر طالبان در ایران، بگذاریم نهادهای مدنی و افکارعمومی کار خود را بکنند. چه دلیلی دارد در اینگونه تحولات که ماهیت فرهنگی و انسانی آن کمتر از ماهیت سیاسی آن نیست، نهادهای مدنی خاموش شوند؟ در همین جهت ضرورتی ندارد با اجتماعات در برابر سفارت پاکستان مخالفت شود یا معترضان به پاکستان و طالبان را با خشونت پراکنده ساخت. هیچ ایرادی ندارد، اگر سیاست رسمی به هر دلیل موافق ارتباط با طالبان است که البته باید برای آن توضیح مناسب ارائه دهد، سیاست غیررسمی و جامعه مدنی تصمیم خودش را داشته باشد. بگذریم و به اصل بحث بگردیم؛ در ایران هیچ جریان شناخته شده، موافق مداخله نظامی در افغانستان نیست. اما در موضوع چگونگی اتخاذ مواضع سیاسی و فرهنگی و رسانهای که ضامن منافع بلندمدت ملی ایران، مصالح شیعیان و اسلام و ملت افعانستان و منطقه باشد، اختلافنظرهای جدی و عمیق وجود دارد که هیچ ایرادی بر آن وارد نیست و بسیار هم مناسب و ضروری هر ملت رشید است. از هرات تا کابل و ساکنان پنجشیر و مردمان سایر نقاط افعانستان تا ابد همسایه ما خواهند بود، لذا در همه حال باید حامی ملت افعانستان بود و با دولتها به تناسب تنظیم رفتار کرد. در این مسیر نیازمند اتخاذ رویکرد هوشمندانهتر در همه سطوح با بهرهگیری از دیدگاه طیف وسیعتری از نخبگان و همچنین فضای بازتر و مستقلتر رسانهای هستیم که بتواند همه گفتمانهای داخلی را نمایندگی کند. نسبت به حجم انبوه سلاحی که عامدانه دراختیار طالبان گذاشته شد، شبهه دارم، اما شخصاً چندان نگران تهدید یا تأثیر امنیتی طالبان بر ایران نیستم، چراکه به لطف خداوند، نیروهای توانمند و هوشمند نظامی ایران اجازه تحرک به آنها نخواهند داد و مصلحت طالبان نیز چنین تحرکی نیست، علاوه بر این، دولت احتمالی طالبان نیز در قالب حکومت محدودیتهای بیشتری در قبال رفتارهای غیرحقوقی نسبت به همسایگان خواهد داشت و از نظر اقتصادی نیز اجباراً وابسته به همسایگان خواهد بود. اما با رفتارهای سیاسی و رسانهای و چرخشهای برخی جریانات داخلی در این روزها که شیفته طالبان شدهاند و از آن یک مقاومت اصیل ساختهاند، جا دارد نگران نفوذ یا تهدید فرهنگی و تأثیر گفتمانی طالبان بر برخی جریانات سیاسی و فرهنگی ایران و منطقه باشیم. بیم آن میرود که برای توجیه سیاست رسمی، خدایی ناکرده شخصیتها و رسانهها و جریانات در دام توجیه طالبان بیفتند و چهره این جریان را تطهیر کنند. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
طالبان در بحران مشروعیت؛ فرصت طلایی برای دولت فراگیر، همین الان
آرمان ملــی در این زمینه نوشت: طالبان افغانستان را در کنترل خود دارد اما هنوز نتوانسته مشروعیت خود را بر مردم افغانستان و در فضای بینالمللی تثبیت کند. چنانکه نه تنها مردم افغانستان که سایر کشورهای دیگر نیز از به رسمیت شناختن آنها استنکاف میورزند. این در حالی است که وعدههای داده شده از سوی طالبان یک به یک رنگ میبازند. پس از ادعای آزادی تحصیل و کار زنان که شنیده میشود با قوانین سختگیرانه طالبان به بوته فراموشی سپرده شده به نظر میرسد که پروژه دولت فراگیر طالبان نیز به طور کل از دستور کار خارج شده است. چنانکه از کابینه معرفی شده طالبان اکثریت مطلق آنها را پشتونها و نیروهای خودی تشکیل میدهند و از سایر اقشار و اقوام خبری نیست. این در حالی است که اخیراً حامد کرزای رئیس جمهور سابق افغانستان از طالبان خواسته تا هرچه زودتر دولت فراگیر اعلام کند زیرا این اقدام به برقراری ثبات در این کشور کمک میکند. باید دید در شرایطی که طالبانیها که هنوز درگیر جنگ پنجشیر هستند چگونه میتوانند شرایط داخلی و بینالمللی را برای حکومت خود فراهم و به عبارتی مشروعیت سازی کنند.
از کشتار و جنایت جنگی
شرایط افغانستان همچنان نامعلوم است و گرچه طالبان دولت موقت اعلام کرده و از تسلط خود بر اکثر ولایات افغانستان گفته اما آنچه در فضای میدانی این کشور میبینیم این است که مردم این کشور نه تنها چندان رضایتی نسبت به حضور و به قدرت رسیدن طالبان در کشورشان ندارند بلکه نسبت به خشونت طلبی، قوانین سختگیرانه و حمایت خارجی پاکستان از آنها نیز رضایت خاطری از طالبات ندارند و هر از چندی به تظاهرات و راهپیمایی علیه طالبان میپردازند. این در حالی است که احمد مسعود و یارانش همچنان در پنجشیر علیه طالبان به جنگ مشغولند و به رغم ادعای طالبان مبنی بر تصرف کامل طالبان هنوز درگیریها ادامه دارد و طالبان موفق به شکست دادن نیروهای جبهه مقاومت مردمی نشده است. این در حالی است که ماجرای کشتار طالبان در پنجشیر و برخی ولایات دیگر ابعاد گسترده و تازهتری یافته و آنها را با چالشهای بسیاری در عرصه داخلی، منطقهای و بینالمللی مواجه ساخته است. چنانکه دیگر فعالان حقوق بشر و برخی کشورها که نهادهای بینالمللی نسبت به آنچه که در افغانستان رخ داده و میدهد ابراز تأسف میکنند. این در حالی است که کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد میگوید گزارشهای موثقی وجود دارد که نشان میدهد طالبان دست به قتل و کشتار نیروهای سابق امنیتی افغانستان میزند. میچل باچله، با استناد به این گزارشها مدعی شده برخی مقامات سابق دولت افغانستان و بستگان آنها خودسرانه بازداشت و کشته شدهاند. وی طی سخنانی در شورای حقوق بشر ضمن هشدار نسبت به آنچه وی «مرحله جدید و خطرناکِ» پس از طالبان در افغانستان خوانده به گزارشها و شواهد متعددی اشاره کرده که بر اساس آنها طالبان برای یافتن کارمندان سابق دولت و یا افرادی که با نظامیان و شرکتهای آمریکایی همکاری داشتهاند دست به جستوجوی خانه به خانه زدهاند. وی سپس با یادآوری گزارشهایی که از کشتار کارکنان سابق دولت افغانستان و بستگانشان حکایت دارد، تاکید میکند اختلاف فاحشی میان سخنان و اقدامات رهبران تازه افغانستان مشاهده میشود. کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد با ابراز تردید درباره وعدههایی که طالبان در خصوص رعایت حقوق زنان دادهاند، بیان کرده برخلاف این وعدهها شاهد هستیم که زنان طی سه هفته گذشته به کل از عرصه عمومی و دولت حذف شدهاند. این در حالی است که گزارشهایی تأیید نشده نیز حکایت از آن دارد که در برخی مناطق افغانستان دختران بالای دوازده سال از رفتن به مؤسسات آموزشی منع شده و کلیه تشکیلات دولتی مرتبط با امور زنان برچیده شده است. با این حال چندی پیش دیدهبان حقوق بشر در گزارشی تاکید کرد که طالبان به اعدام سربازان، پلیس و غیرنظامیان مرتبط به دولت کابل بدون طی کردن مراحل قانونی مناسب اقدام کرده است، اما ذبیحا... مجاهد در پیامی توییتری گفت: «ما قویاً گزارش دیدهبان حقوق بشر را رد میکنیم که میگوید مجاهدین امارت اسلامی مرتکب جنایت جنگی میشوند. این سازمان نباید قربانی اطلاعات غلط دشمن شود و نباید براساس آن چنین گزارشهای دروغینی تهیه کند. آنها باید همه چیز را با دقت مطالعه کرده و به طور مستقل به حقایق پی ببرند.» باید دید نهادهای بینالمللی نسبت به مسائل افغانستان که روز به روز پیچیدهتر و بحرانیتر میشود چه رویکرد و اقداماتی خواهند داشت.
از جاسوس در پنجشیر تا مقاومت
تحولات در دره پنجشیر ادامه دارد و جبهه مقاومت ملی در نقاط مختلفی از این ولایت با طالبان درگیر است. این در حالی است که پس از اتفاقات اخیر در پنجشیر که باعث جان باختن تعدادی از نیروهای مقاومت شد. گلبدین حکمتیار رئیس حزب اسلامی افغانستان مدعی وجــود و نقــشآفرینی یک جاســوس در تحــولات و به هــم خوردن شرایط و اوضاع در پنجشیر شــد. به گفته وی، یک جاسوس احمد مسعود را در تحولات پنجشیر تحریک میکرد. او همان کسی است که کردها را در ترکیه تحریک کرد و باعث ناآرامی در عراق شد. تعداد زیادی سلاح و مهمات در پنجشیر پیدا شد آنقدر که برای یک کشور کافی است حال چگونه این همه سلاح به پنجشیر رسیده است؟ این یک سؤال است. با این حال احمد مسعود رهبر مقاومت پنجشیر میگوید که «هیچ گاهی از مبارزه بهخاطر خدا، آزادی و عدالت دست نمیکشد و خسته نخواهد شد. وی گفته: مبارزه چه مثل پنجشیر که محکم ایستاده و چه مثل خواهران با غیرت هراتی ما که فریاد حق خواهی را شجاعانه بلندکردند نشاندهنده اینست که مردم از خواسته بر حق خویش دست نکشیده و از مبارزه برحق خویش خسته نمیشوند و از هیچ تهدیدی نمیهراسند. او تاکید کرده که شکست تنها وقتی اتفاق میافتد که از مبارزه بر حق خویش دست بکشید و خسته شوید. مسعود تاکید کرده: مردم ما هیچ وقت به توکل خدا خسته نمیشوند و تا ساختن افغانستانی آباد و آزاد و مستقل به پیش خواهند رفت».
موضع ایران
بیــــش از ســه هفتـــه از تحــولات افغانستان و روی کارآمدن طالبان در این کشور میگذرد اما همچنان موضع کشورمان حمایت از مردم از افغانستان و خواسته آنها است. در حالی که مردم در شبکههای اجتماعی و صحن عمومی جامعه از قیام احمد مسعود و جبهه مقاومت حمایت میکنند. این در حالی است که کمیسیون امنیت ملی مجلس روز گذشته پذیرای وزیر امور خارجه بود. محمود عباسزاده مشکینی اظهار داشت: آقای امیرعبداللهیان به تشریح دیپلماسی خارجی در خصوص افغانستان پرداخت و اعلام کرد که رویکرد ایران در قبال افغانستان حمایت و کمک به مردم افغانستان و تلاش برای تشکیل دولت فراگیر است. وی گفت: طبق توضیحات وزیر خارجه، ارتباط کنونی ما با افغانستان برای تسهیل کمک به مردم افغانستان است مثلاً فعالیت کنسولی ما برای کمک به متقاضیان مسافرت درمانی به ایران صورت میگیرد. عباس زاده ادامه داد: وزیر خارجه به این نکته هم اشاره کرد که جریان حاکم فعلی بخشی از واقعیت افغانستان است و ستاد افغانستان مجدداً در وزارت خارجه کار خود را شروع کرده است.
سیاست ایران درباره طالبان
محمد کاظم کاظمی شاعر افغانستانی مقیم ایران نیز آورده است؛ ایران در عمل در مورد افغانستان روش خوبی انتخاب کرده است. ولی در سخن و در عرصهی رسانه میکوشد که آن روش را به جای این که درست توجیه و تفهیم کند، به بیراهه ببرد. فضای رسانهای و اظهارات مسئولان باید به نوعی باشد که همین تلاش ایران برای طی این مسیر برای مردم پذیرفتنی و قابل قبول شود. یعنی شفاف بیایند و همین را بگویند. نیایند بگویند که «چون طالب حالا تغییر کرده است، ما با او نمیجنگیم.» بگویند که میدان مبارزه فرق کرده است و ما در این میدان جدید که مبارزهی مدنی و فرهنگی و سیاسی میتواند باشد، باز هم در کنار مردم افغانستان هستیم. نگویند که مردم افغانستان در کنار طالبان بودند و با امریکا جنگیدند. اینقدر «آمریکا آمریکا» نگویند و مردم را به این گمان نیندازند که لابد همه این سیاستها به خاطر آمریکاستیزی است و ایران الان به خاطر این که شکست آمریکا بهتر برجسته شود، حاضر است مردم افغانستان را فراموش کند. درست و راحت بگویند که ما نگران افغانستانیم؛ عملکرد طالبان را با نگرانی دنبال میکنیم؛ در کنار مردم هستیم ولی سعی میکنیم در هر حال از جنگ پرهیز کنیم و راههای دیگر را دنبال کنیم. در این صورت هم مردم افغانستان راضیترند و هم گروه وسیعی از مردم ایران که سکوت و توجیهکاری نسبت به طالبان آنها را آزرده و کلافه کرده است، میدانند که عقلای مملکت به فکر قضیه هستند و صلاح را در این دانستهاند. روشی که به نظرم معقول است. کاش کسی این حرفها را به مسئولان برساند. زبان ما که مو درآورد...