کبنا ؛” سوگند میخورم که شهیدان راه عشق/
با دست بسته هم گره از خَلق وا کنند “سه شنبه، نوزدهم مردادگان ۱۴۰۰ ه. ش، سرآغاز سال ۱۴۴۳ هجری قمری است. چقدر دلگیر است و دلآزار. عید کریسمس و سرآغاز سال میلادی با جشن و میلاد حضرت مسیح" علیه السلام “ آغاز میشود. سال خورشیدی و نوروز، در فروردین، با شادی و عید همراه است. سرآغاز عید و سال نو، در بزم بهار و بهارانهی شکوفه ها، عزم رقص پروانه هاست؛ شادکامی گل هاست و غرلخوانی بلبل ها.
امّا، هر سالِ جدید هجری قمری، بر خلاف سایر سالها و تاریخ ملل، سرآغاز تلخی دارد. سال نو، با حرمت و حرم و حریم عاشورا، سرآغارِ تلخِ قصهی پرغصهی خون و شمشیر است. ظالمی که ظلم میکرد، جوانمردی ظلم ستیز و خونی که به ناحق ریخته شد. حکایت شمشیری که، مرگ با عزّت را بِه زِ زندگیِ با ذلّت، روایت نمود.
سال نوی قمری با ماه محرم، سرآغاز تلخی دارد. یک هزار و چهارصد و چهل و سه سال پیش، واقعهای در بیابانی از صحرای سوزان کشور عراق، رخ داده است. در طول این هزاره، هزارگانه قصه و غصه، روایت و حکایت، مکتوب شده است و مکتوبه.
میدانی چرا بهار بوی گل
سُرخ با خود میآورد/
که یادمان نرود زنده است یادِ حسین…
در این مقال تلخ، با نگاهِ تلخ، به ماجرای خون و شمشیر- پرداخته شده است: فرزند شیرخدا، مولای متقیان امام علی” علیه السلام و الصلواة و پسر نازنین سرور زنان دو جهان، حضرت زهرای مرضیهی راضیه” علیهاالسلام «و نوهی سلطان جهان، پیام بر اسلام حضرت ختمی مرتبت، محمّد رسول اللّه» علیه آلاف تحیة و الثنا “، توسط عدهای و عُدّهای از کوفیانِ بیصفت دعوت شد.
مردمانی که علی خویش را تنها گذاشته و بد سابقه بودند، این بار، فرزند خلف امام علی (ع) را دعوت نمودند.
بیش ازین باده به پیمانه مریز! /
آبرویِ من دیوانه مریز…
بد رسمان روزگار، هزار هزار، شدند نامه نگار، که علی است و ولی است و حسین است و حسن. گر بد کردیم و علی را یاری نکردیم و علی تنها ماند. گر حسن، تنهاترین سردار و سر دیّار تاریخ قلم خورد و رقم؛ لکن این بار، حسین مولای ما و علیِ ما و ولیِ ماست.
باری، امام حسین، راهی صحرای کرب و بلا شد و کربلا آفریده شد.” در مَسلخ عشق، جز نکو رانکشند/ روبه صفتان زشت خو را نکشند… “نکورویان، در مسلخِ عشق، عاشقانه کشته شدند. شهید بودند و شهید شدند و خواهر داغ دیده، صدای کرب و بلا و کربلا شد و فریاد بر آورد تا استکبارِ جهان، از بنِ جان بشنود:
«و مأ رأیتُ الّا جمیلا
= و ندیدم به جز زیبایی!»
و امّا، کوفیان، روسیاهترین سیه رویانِ جهان و زمان، باز، علیِ خویش را، ولیِ خویش را، تنها گذاشتند و از میهمان و صفا و وفا و رسم میهمان نوازی، گذشتند. بدرسمان روزگار، باز بد رسمی کردند و برای ابد التاریخ لقب گرفتند و عقب: صفت کوفی، عهدشکنی ست.
«ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند» مانیفستی شد برای تمام ادوار واعصار. مردان روزگار، ولیشناسان و علی یاران- بخوانید یاران علی- هرگز ولی خویش را تنها نمیگذارند که روبه صفتان در کمیناند و کفتار صفتان.
امروزه، در شرایط نابسامان اقتصادی، محرم را آغاز کردهایم با سرآغاز دولت جدید. تفاهم و تصادف این شعار” دولت مردمی «و آن شعار» اصلاح امّت جدم “را به فال نیک میگیریم. دولتی که رییس جمهورش جناب دکتر رییسی، در مراسم تحلیف، فریاد برآورد” دولت وفاق ملّی! “با تأمل و تعمق در تعریف واژهای” دولت «،» وفاق «و» ملّی “فحوای کلام، زیبا و وحدت آفریناند تا در نظر چه آیند، چگونه معنا شوند و حیات یابند.
حداکثر تا سه ماه آتی، اگر نانی بر سفرهها دیده شد، کیسه زبالهها سیاه رنگ و شکمشان برآمدهتر شد؛ و به زبان ساده تر، هر شهروندی شب که به منزل میرود، سر سفرهاش تغییر را ببیند، لبخندی بر گوشهی لب بنشاند، سرآغاز امید است و امید آفرینی؛ وگرنه، آش همان آش است و کاسه همان، کاسه. دست به دامان مولایمان حسین میشویم و حسینی.
شما حماسه سرودید و ما به نام شما/
فقط ترانه سرودیم و نان در آوردیم…
مکتب و مرام حسین، نیازمند گریه و زاری و سینه و پینه و زنجیر دیرینهی ما نیست. ما باید راه حسین، مرام حسین و مکتب حسین را بشناسیم.
باید بفهیم که” مرگ باعزت! ” چه مرگ لذت بخشی ست که چه بسا، حلاوتش، عزت آفرین است و اعتمادزا. اینکه با نامِ نامی حسین، بر سر و روی بزنیم و در ظلم به همنوع، بر سر و روی یکدیگر، تا از تضییع حقّ و حقوق دگر همنوعان، بر و رویی برای خود بسازیم، روسیاهی بیشتر نیستیم.
پس نان در آوردن به نام حسین، نه زیبندهی نام مولایمان حسین است و نه در شأن امام حسین ”علیه السلام “.
سرور آزادگان، با دیکتاتور و ظالم زمان خویش مبارزه کرد و ماندگار شد. به ما یاد داده است کهای شیعهی جعفری اثنی عشری دوازده امامی اگر دیدید در جامعه ظالمی پیداشد و دیکتاتوری؛ پیرو من نیستید اگر مجالش دهید. برادرم حضرت عباس” علیه السلام “در روز عاشورا، فرصت کسب پست، مقام، استانداری و وزارت و صدارت و پول و به قول امروزی، ویلا و رفاه را داشت، اما زندگی با ذلت، را نپذیرفت؛ چرا که حسینیان مرگ با عزت را میپسندند.
الهی شهادت در راه مبارزه با ظالم و دیکتاتوران زمان را نصیبمان گردان تا در مقابل مولایمان و شهدا، به ویژه شهدای شیردل کهگیلویه و بویراحمد که دل به اروند سپردند و سر، نیز؛ شرمنده نباشیم:
یاد بدنهایی که بیسر بین دشت است/
یا در دل اروند رود رفته برنگشته است…
در استان کهگیلویه و بویراحمد، به محرم
«حَسن حُسین» میگویند و با آداب ادیبانهای همراه است. اهالی هر روستا یا محله، با سادگی و صمیمیت، آتشی الو میکنند. دور آتش گردهم میآیند. دستههای زنان و مردان دست بر شانهی هم گذاشته، کنار هم و به شکل دایره حلقه میزنند. سه گام به جلو برداشته و تا توان دارند بر سینهی بیکینهی خویش میکوبند و” وای حسن! وای حسین! “سر میدهند و سپسس سه گام به عقب بر میدارند. دور آتش میچرخند و آتشی که نماد ظلم است، اینقدر سینه میزنند و فریاد تا خاموش و خاکستر شود. زنان نیز به همین شیوه عزاداری و بر سینه و زانوی خویش میزنند.
ماه” حسن حسین ” بر شیعیان جهان تسلیت و تعزیت باد!
سروش درست
یاسوج سیاهپوش
۱۹ مردادگان۱۴۰۰ خ.
یکم محرم الحرام
۱۴۴۳ هجری قمری
با دست بسته هم گره از خَلق وا کنند “سه شنبه، نوزدهم مردادگان ۱۴۰۰ ه. ش، سرآغاز سال ۱۴۴۳ هجری قمری است. چقدر دلگیر است و دلآزار. عید کریسمس و سرآغاز سال میلادی با جشن و میلاد حضرت مسیح" علیه السلام “ آغاز میشود. سال خورشیدی و نوروز، در فروردین، با شادی و عید همراه است. سرآغاز عید و سال نو، در بزم بهار و بهارانهی شکوفه ها، عزم رقص پروانه هاست؛ شادکامی گل هاست و غرلخوانی بلبل ها.
امّا، هر سالِ جدید هجری قمری، بر خلاف سایر سالها و تاریخ ملل، سرآغاز تلخی دارد. سال نو، با حرمت و حرم و حریم عاشورا، سرآغارِ تلخِ قصهی پرغصهی خون و شمشیر است. ظالمی که ظلم میکرد، جوانمردی ظلم ستیز و خونی که به ناحق ریخته شد. حکایت شمشیری که، مرگ با عزّت را بِه زِ زندگیِ با ذلّت، روایت نمود.
سال نوی قمری با ماه محرم، سرآغاز تلخی دارد. یک هزار و چهارصد و چهل و سه سال پیش، واقعهای در بیابانی از صحرای سوزان کشور عراق، رخ داده است. در طول این هزاره، هزارگانه قصه و غصه، روایت و حکایت، مکتوب شده است و مکتوبه.
میدانی چرا بهار بوی گل
سُرخ با خود میآورد/
که یادمان نرود زنده است یادِ حسین…
در این مقال تلخ، با نگاهِ تلخ، به ماجرای خون و شمشیر- پرداخته شده است: فرزند شیرخدا، مولای متقیان امام علی” علیه السلام و الصلواة و پسر نازنین سرور زنان دو جهان، حضرت زهرای مرضیهی راضیه” علیهاالسلام «و نوهی سلطان جهان، پیام بر اسلام حضرت ختمی مرتبت، محمّد رسول اللّه» علیه آلاف تحیة و الثنا “، توسط عدهای و عُدّهای از کوفیانِ بیصفت دعوت شد.
مردمانی که علی خویش را تنها گذاشته و بد سابقه بودند، این بار، فرزند خلف امام علی (ع) را دعوت نمودند.
بیش ازین باده به پیمانه مریز! /
آبرویِ من دیوانه مریز…
بد رسمان روزگار، هزار هزار، شدند نامه نگار، که علی است و ولی است و حسین است و حسن. گر بد کردیم و علی را یاری نکردیم و علی تنها ماند. گر حسن، تنهاترین سردار و سر دیّار تاریخ قلم خورد و رقم؛ لکن این بار، حسین مولای ما و علیِ ما و ولیِ ماست.
باری، امام حسین، راهی صحرای کرب و بلا شد و کربلا آفریده شد.” در مَسلخ عشق، جز نکو رانکشند/ روبه صفتان زشت خو را نکشند… “نکورویان، در مسلخِ عشق، عاشقانه کشته شدند. شهید بودند و شهید شدند و خواهر داغ دیده، صدای کرب و بلا و کربلا شد و فریاد بر آورد تا استکبارِ جهان، از بنِ جان بشنود:
«و مأ رأیتُ الّا جمیلا
= و ندیدم به جز زیبایی!»
و امّا، کوفیان، روسیاهترین سیه رویانِ جهان و زمان، باز، علیِ خویش را، ولیِ خویش را، تنها گذاشتند و از میهمان و صفا و وفا و رسم میهمان نوازی، گذشتند. بدرسمان روزگار، باز بد رسمی کردند و برای ابد التاریخ لقب گرفتند و عقب: صفت کوفی، عهدشکنی ست.
«ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند» مانیفستی شد برای تمام ادوار واعصار. مردان روزگار، ولیشناسان و علی یاران- بخوانید یاران علی- هرگز ولی خویش را تنها نمیگذارند که روبه صفتان در کمیناند و کفتار صفتان.
امروزه، در شرایط نابسامان اقتصادی، محرم را آغاز کردهایم با سرآغاز دولت جدید. تفاهم و تصادف این شعار” دولت مردمی «و آن شعار» اصلاح امّت جدم “را به فال نیک میگیریم. دولتی که رییس جمهورش جناب دکتر رییسی، در مراسم تحلیف، فریاد برآورد” دولت وفاق ملّی! “با تأمل و تعمق در تعریف واژهای” دولت «،» وفاق «و» ملّی “فحوای کلام، زیبا و وحدت آفریناند تا در نظر چه آیند، چگونه معنا شوند و حیات یابند.
حداکثر تا سه ماه آتی، اگر نانی بر سفرهها دیده شد، کیسه زبالهها سیاه رنگ و شکمشان برآمدهتر شد؛ و به زبان ساده تر، هر شهروندی شب که به منزل میرود، سر سفرهاش تغییر را ببیند، لبخندی بر گوشهی لب بنشاند، سرآغاز امید است و امید آفرینی؛ وگرنه، آش همان آش است و کاسه همان، کاسه. دست به دامان مولایمان حسین میشویم و حسینی.
شما حماسه سرودید و ما به نام شما/
فقط ترانه سرودیم و نان در آوردیم…
مکتب و مرام حسین، نیازمند گریه و زاری و سینه و پینه و زنجیر دیرینهی ما نیست. ما باید راه حسین، مرام حسین و مکتب حسین را بشناسیم.
باید بفهیم که” مرگ باعزت! ” چه مرگ لذت بخشی ست که چه بسا، حلاوتش، عزت آفرین است و اعتمادزا. اینکه با نامِ نامی حسین، بر سر و روی بزنیم و در ظلم به همنوع، بر سر و روی یکدیگر، تا از تضییع حقّ و حقوق دگر همنوعان، بر و رویی برای خود بسازیم، روسیاهی بیشتر نیستیم.
پس نان در آوردن به نام حسین، نه زیبندهی نام مولایمان حسین است و نه در شأن امام حسین ”علیه السلام “.
سرور آزادگان، با دیکتاتور و ظالم زمان خویش مبارزه کرد و ماندگار شد. به ما یاد داده است کهای شیعهی جعفری اثنی عشری دوازده امامی اگر دیدید در جامعه ظالمی پیداشد و دیکتاتوری؛ پیرو من نیستید اگر مجالش دهید. برادرم حضرت عباس” علیه السلام “در روز عاشورا، فرصت کسب پست، مقام، استانداری و وزارت و صدارت و پول و به قول امروزی، ویلا و رفاه را داشت، اما زندگی با ذلت، را نپذیرفت؛ چرا که حسینیان مرگ با عزت را میپسندند.
الهی شهادت در راه مبارزه با ظالم و دیکتاتوران زمان را نصیبمان گردان تا در مقابل مولایمان و شهدا، به ویژه شهدای شیردل کهگیلویه و بویراحمد که دل به اروند سپردند و سر، نیز؛ شرمنده نباشیم:
یاد بدنهایی که بیسر بین دشت است/
یا در دل اروند رود رفته برنگشته است…
در استان کهگیلویه و بویراحمد، به محرم
«حَسن حُسین» میگویند و با آداب ادیبانهای همراه است. اهالی هر روستا یا محله، با سادگی و صمیمیت، آتشی الو میکنند. دور آتش گردهم میآیند. دستههای زنان و مردان دست بر شانهی هم گذاشته، کنار هم و به شکل دایره حلقه میزنند. سه گام به جلو برداشته و تا توان دارند بر سینهی بیکینهی خویش میکوبند و” وای حسن! وای حسین! “سر میدهند و سپسس سه گام به عقب بر میدارند. دور آتش میچرخند و آتشی که نماد ظلم است، اینقدر سینه میزنند و فریاد تا خاموش و خاکستر شود. زنان نیز به همین شیوه عزاداری و بر سینه و زانوی خویش میزنند.
ماه” حسن حسین ” بر شیعیان جهان تسلیت و تعزیت باد!
سروش درست
یاسوج سیاهپوش
۱۹ مردادگان۱۴۰۰ خ.
یکم محرم الحرام
۱۴۴۳ هجری قمری
چون نام خانوادگی شما «درست» است، با اجازه بهتر دیدم دو اشتباه و سهو را در متن تان بازگو کنم و حتم دارم آزرده نخواهید شد چون درست هستید:
نخست؛ در عبارت «یک هزار و چهارصد و چهل و سه سال پیش، واقعهای در بیابانی از صحرای سوزان کشور عراق، رخ داده است»، عرض کنم که از محرم واقعه عاشورا تا اکنون، 1443 سال نگذشته است، 60 سال باید کم کنید. یعنی حدود 1382 یا 1383 سال گذشته است.
دوم؛ واژه «مردادگان» برای اشاره به ماه پنجم سال خورشیدی نیست، صرفا برای اشاره به روز هفتم این ماه است که با نام ماه مصادف می شود و «امردادگان» خوانده می شود. نام درست ماه پنجم، «امرداد» است.
با پوزش مجدد.
پاینده باشید.