یادداشت| سروش درست
سور «چهارشنبهسوری»
26 اسفند 1399 ساعت 16:23
نابخردان روزگار، در هر شکل، قد و قامت و کسوتی، آستین جهالت گره زده تا در غلبهی فرهنگهای تهاجمی بیگانه، فرهنگ ایرانی را مغلوب نمایند. تهاجم فرهنگی، آسایش و آرامش را نشانه میگیرد. جامعه هدف آنها هم، نونهالان، نوباوگان و جوانان این دیارند. ترقهبازی، فشفشه و آتشبازی نارنجکی در انواع خطرزا و دلهرهآفرین، مدلها و متدهای مختلف تهاجمیست که جایگزین نور، سرور و شادآفرینی چهارشنبهسوری شده است.
«در آه ما نهفته خزان و بهار حُسن/
تأثیرهاست با نفس گرم و سرد ما»
اسفند است و زود هنگام، شکوه بهاران در کوی و کوچهها به شکوفهها شکوفا شده است.
واپسینها، همیشه واپسین هیجانی دارند. دل پسین نشین سروش، دلواپس است و پر ز خروش...
واپسینْ سهشنبه سال، جشنگاه نور است، آتش و سرور. نوری اهورایی و پرسوز از کنه ذات پروردگار عالم افروز...
من بودم و دل بود و کناری و فراغی...
هر ایرانی، با غروب خورشیدِ واپسین سهشنبه سال، هفت «بوته» یا به قول ما بویراحمدیها هفت «چاله» ی آتش میافروزد تا با فروزش نور، دیو تاریکی و ظلمت رخت بربندد...
در روزن دلم نظری کن چو آفتاب!...
«چهارشنبهسوری» سورگانی پر سور وساتیست در فرجامین شبِ چهارشنبهی سال. یکی از آداب ایرانیست و رسمی رسام که ردپای آن را میتوان در منابع تاریخی یافت. جشنگاه «چهارشنبهسوری» و کهنترین نشان از آتشافروزی سهشنبه شب پایان سال را در کتاب تاریخ بخارا، نوشته ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی (256--358 ه.ق) میتوان یافت.
پیرخردمند توس نیز، در شاهنامه- بخوانید حماسهسرایی جاوید-- با نظم داستان «بهرام چوبینه» و رزم و عزم با «پرموده»پور «پاوه شاه» به روز چهارشنبه و ذکر این آیین ایرانی اشارت نموده است.
از دیرباز، پارسیان، که مردمانی شادزی و شادکام بودند، چهارشنبه را، روزی خوش یمن و نکو برشمرده و به بزم شادی و سورگانی مینشستند.
تازیان، برخلاف روشنبینی ایرانیان، چهارشنبه را شوم، بدیُمن و نامیمون میشمرند. بر همین اساس، در دوران سیاه ظلمت بنیعباس، جشن چهارشنبهسوری با عصبیت عرب رو به رو، در آستانهی خطر قرار گرفت و نابودی.
گه آب را آتش بَرَد، گَه آب آتش را خورد...
لکن ایرانیان که در پاس و پاسداشت آیینهای کهن خویش درایت به خرج میدادهاند؛ با تدبیری کارساز، در این روز پدرام و مبارک، آتش مهر افروختند. آتشی که هنوز پس از هزاران سال شعله میکشد، نور میدهد و آییندارِ سرور، مهر و مهربانیست...
گر جان عاشق دَم زند، آتش دراین عالم زند...
بر لبان کودکان سرزمینم، ترنم ترانهی
«زردی من از تو/ سرخی تو از من» سخنی تازه برای تازه شدن جانی و جهانی بود. کلامی مهرآفرین که هنوز بر لبان زیبای ایرانیان در هرکجای کرهی خاکی، با شور مترنم است و با شعور، در ترنم.
امروزه، آیین «چهارشنبهسوری» نیز بسان سایر خرده فرهنگهای ایرانی در خطر افول و غروب است. دشمنان فرهنگ ایرانی، با طراحی متدهای نوین تهاجم فرهنگی، سعی در حذف آیینهای چند هزار سالهی این تمدن کهن را دارند. هرپدیدهی آیینی، ارزشهای فرهنگی و انسانی ویژهای را در دل خویش به انسان و انسانیت به ارمغان داده است.
نابخردان روزگار، در هر شکل، قد و قامت و کسوتی، آستین جهالت گره زده تا در غلبهی فرهنگهای تهاجمی بیگانه، فرهنگ ایرانی را مغلوب نمایند. تهاجم فرهنگی، آسایش و آرامش را نشانه میگیرد. جامعه هدف آنها هم، نونهالان، نوباوگان و جوانان این دیارند. ترقهبازی، فشفشه و آتشبازی نارنجکی در انواع خطرزا و دلهرهآفرین، مدلها و متدهای مختلف تهاجمیست که جایگزین نور، سرور و شادآفرینی چهارشنبهسوری شده است.
برخیها، آگاهانه به سلامت جامعه آسیب میرسانند و بعضیها هم ناآگاهانه، به فرهنگ.
باری، آیین چهارشنبهسوری، به سبک و سیاق ایرانی بیخطر است و پر از شادکامی. هیجان دارد و انرژی. مهربانیست، دگرخواهی و نوعدوستی...
هرکجا نامه عشق است، نشان من و توست...
این آیین از دو نامواژهی «چهار شنبه» و «سوری» شکل یافته است. نامواژه ی «چهارشنبه» واژهای مرکب، پنجمین روز هفته و نامواژه ی «سور»ی، به معنای جشن، جشنگاه، بزم و سورگانی ست.
مردمان استان کهگیلویه و بویراحمد، در این شب با فروزش نور آتشِ مهرآیینی، با فریاد زدن شادی و پریدن روی آتش، براین باورند که تاریکی و پلیدیها با نور، برازه و شعلهی آتش از میان رفته و با این روشنایی و نور اهورایی، از گزند دیو جهل، ظلمت و پلیدی در امان خواهند بود.
این جشنگاه آتش و سرور و سور از غروب خورشید درواپسین سه شنبه سال، آغاز و با طلوع خورشید در پگاه چهارشنبه به سرانجام میرسد. مردمان این سامان، بر این باورند که تا سال آتی و سورگانی دگری در اسفندگان سال بعد، در سایهی روشنایی، ایمان و یقین، زندگی سرشار از نور، سرور و برکت را خواهند داشت.
امید که امروز پسین، در واپسین شب چهارشنبه، با فروزش آتش در سرای دل و ساحت کاشانهی خویش، نور و روشنی ایمان و نیکی باور زیبا را با اندیشهی پاک به جشنگاه بنشینید...
همراه و همعهد با یاران ندیم و دوستان قدیم، برآتش قدم مینهیم، میجهیم و مترنم میشویم:
زین آتش نهفته که در سینه ی من است/
خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت...
شباهنگام 25 اسفند 1399 ه.ش
سروش درست
کد مطلب: 432097