فرهنگ و هنر؛
نقد فیلم تکتیرانداز / حیف که افسانه گمنام ماند
همشهری آنلاین , 22 بهمن 1399 ساعت 21:00
عبدالرسول زرین فخر دفاع مقدس است؛ قهرمان واقعی و اسطوره ناب که دست بر قضا هرگز سلبریتی نشد. زرین برای بچههای جنگ افسانه بود و هست. حالا فیلم «تکتیرانداز» درباره شخصیت او به جشنواره فیلم فجر ۳۹ آمده است. اثری که در فرم و محتوا متغیر و در قصهگویی فقیر است.
عبدالرسول زرین فخر دفاع مقدس است؛ قهرمان واقعی و اسطوره ناب که دست بر قضا هرگز سلبریتی نشد. زرین برای بچههای جنگ افسانه بود و هست. حالا فیلم «تکتیرانداز» درباره شخصیت او به جشنواره فیلم فجر ۳۹ آمده است. اثری که در فرم و محتوا متغیر و در قصهگویی فقیر است.
شاخصههای شجاعت، وظیفهشناسی و میهنپرستی سه رکن اساسی قواعد ژانر درام جنگی به ویژه برای کاراکتر نقش اول است. وجود این ارکان، دلیل منطقی و دلاویزی دارد. در فیلم جنگی روایت تصویری به فضاهای به شدت فردی و خصوصی قهرمان ماجرا مرتبط است. اگر فیلم جنگی داستانمحور باشد («غلاف تمامفلزی» را به یاد بیاورید) این شاخصهها در محتوی با ریتم مناسب مدام تکرار میشوند و اگر فیلم جنگی قهرمانمحور باشد انگارههای شجاعت، وظیفهشناسی و میهنپرستی بدون برجای گذاشتن نمادگرایی چنان در بستر روایت فیلم جای میگیرند که چشم برهم نمیزنید مبادا خلوت این نظم برهم خورد.
«تکتیرانداز» ساخته علی غفاری قرار بوده یک فیلم جنگی بیوگرافیک و مبتنی بر یک قهرمان محوری منطقی باشد. روایت تصویری از یک اسطوره بیبدیل اما گمنام به نام عبدالرسول زرین که بالای هزار شلیک موفق به عنوان تکتیرانداز داشته و به او گردان تکنفره گفته میشد. در «تکتیرانداز» مخاطب به شدت نیاز دارد حداقل برخی ویژگیهای زرین را در قاب تصویر ببیند و لمس کند. انگارههای سهگانهای که در بالا گفتم در فیلم غفاری ضعیف و ناقص از کار درآمدند. شاید دلیل خام ماندن فرم و محتوا به فیلمنامه «تکتیرانداز» برگردد.
توجه داشته باشید که وقتی فیلم جنگی اقتباسی میسازید هر آن ممکن است تماشاگر مچ شما را به عنوان کارگردان فیلم بگیرد. چرا که فیلم شما از قبل اطلاعاتش نزد مخاطبی که در سالن نشسته موجود است. همین مخاطب انتظار دارد آنچه میداند تصویری مشاهد کند و در دنیای خیال نیز اقناع شود. حال در نظر بگیرید فیلم جنگی بیوگرافیک میسازید که عمده تماشاگران قهرمان قصه را نمیشناسند. در این صورت کار شما در مقام کارگردان سختتر خواهد شد. در واقع شما سنگ بنای شناسایی آن شخص را برپا کردهاید («نجات سرباز رایان» و «دشمن پشت دروازه» را به یاد بیاورید) و باید تماشاگر را راضی کنید که این قهرمان را به دل و ذهنش مهمان و سپس ماندگار کند.
از دیگرسو، لحن فیلم جنگی به شدت متکی به شخصیتهایش است. در «تکتیرانداز» ما با عبدالرسول زرین مواجهیم. در فیلمهای دفاع مقدسی رسم بر این است که هر رزمندهای در هر قامتی و هر سن و سال یک عارف تمامعیار جلوهگری کند. این روند میسر نیست. این قاب هرگز به دست نیامده و جواب نخواهد داد. همین که شجاعت، وظیفهشناسی و میهنپرستی را موفق نشان دهید بردهاید. ما نمیتوانیم چیزی به قواعد ژانر اضافه کنیم. در فیلم جنگی ما چیزی به اسم عارف تکتیرانداز نداریم. نمیتوانی در جنگ باشی و خون بریزی و سالک هم باشی. میتوانی در جنگ باشی و وظیفه تبلیغ و بهیاری و کمکهای جانبی انجام دهی و آن وقت یک سالک هم باشی («تپه هکسا» را به یاد بیاورید) روندی که «تکتیرانداز» بر آن تکیه دارد همین انگاره اشتباه است.
«تکتیرانداز» به عنوان یک فیلم با مولفههای قراردادی فیلمهای دفاع مقدس در همان کلام اول فریز میشود و جلو نمیرود و در واقع در سطح باقی میماند و چیزی از عمق به دست نمیدهد. با همه اینها «تکتیرانداز» به تنها تن خویش و به نام مقدس و یاد شریف عبدالرسول زرین قابل احترام است.
کد مطلب: 430641