تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۹
کد مطلب : ۴۲۹۶۰۴
بررسی آخرین تحرکات انتخاباتی اصلاح‌طلبان؛

سید حسن خمینی می‌تواند نامزد اجماعی باشد؟ / آینده سیاسی اصلاحات، ضرورت بازگشت به گذشته یا هجرت به آینده

۶
۰
سید حسن خمینی می‌تواند نامزد اجماعی باشد؟
کبنا ؛تحریکات انتخاباتی اصلاح‌طلبان روزبه‌روز افزایش می‌یابد و احزاب اصلاح‌طلب آرام‌آرام نامزدهای خود را معرفی می‌کنند؛ چنانکه در همین چند وقت اخیر حزب اعتماد ملی، حزب کارگزاران و حزب ندای ایرانیان از نامزدهای خود رونمایی کردند. البته وضعیت درباره حزب کارگزاران قدری متفاوت است؛ به نحوی که هنوز به طور قطعی مشخص نیست این حزب مانند دیگر احزاب اصلاح‌طلب بنای حضور با نامزد غیراصلاح‌طلب دارد یا آنکه می‌خواهد برخلاف سیاست ائتلافی سال‌های 92 و 96 از یک نامزد اصلاح‌طلب حمایت کند.
نسبت انتخاباتی کارگزاران با لاریجانی
به گزارش کبنا، شرق نوشت: روز گذشته محسن رهامی اعلام کرد که کارگزاران تصمیم خود را گرفته است و می‌خواهد از لاریجانی حمایت کند: «اخباری رسیده که تأیید می‌کند احتمالاً لاریجانی از سمت حزب کارگزاران وارد میدان انتخابات شود». چند روز قبل هم علی صوفی اعلام کرد که نیروهای کارگزاران به دیدار لاریجانی رفته‌اند: «اکنون احزاب تا حدی فعالیت انتخاباتی خود را آغاز کرده‌اند. برخی احزاب مانند کارگزاران سازندگی بیشتر فعالیت می‌کنند و برخی احزاب مانند اتحاد ملت کمتر و حتی شنیده‌ام که کارگزاران با تعدادی شخصیت‌های اصلاح‌طلب و غیراصلاح‌طلب برای انتخابات 1400 دیدار داشته است. گویا اعضای کارگزاران به دیدار افرادی چون آقایان ظریف، اردکانیان و لاریجانی رفته‌اند و حتی اخیراً آقای لیلاز بحث حمایت از نامزد نظامی را مطرح کرد. کارگزاران بیش از آنکه به وجه اصلاح‌طلبی نامزدها توجه داشته باشد، به میزان رأی‌آوری افراد توجه می‌کند». البته هنوز این سخنان از سوی کارگزاران تأیید یا تکذیب نشده است و مشخص نیست تصمیم نهایی این حزب چه خواهد بود؛ هرچند پیش‌تر افرادی چون علی‌محمد نمازی، از اعضای کارگزاران گفته بود درصورتی‌که مجبور باشیم از لاریجانی حمایت می‌کنیم یا محمد عطریانفر در روزنامه سازندگی نوشته بود: «برخی صاحب‌نظران سیاسی از کاندیداتوری آقای لاریجانی سخن می‌گویند یا تأکید می‌کنند که ایشان قرار است بنا بر حمایت اصلاح‌طلبان وارد صحنه شوند. باید تأکید کنم که آقای لاریجانی ازمنظر تاریخی، متعلق به جریان اصولگرایی است، اما حداقل از سال ۸۴ تا امروز رفتار، منش و نوع سیاست‌ورزی ایشان شباهت‌های زیادی به رویکردهای اصلاح‌طلبانه داشته و تجربه سه دوره مجلس ایشان هم نوعی رضایت‌مندی را از سوی اصلاح‌طلبان در کنار خود دارد؛ لذا عطف عنایت به امثال آقای لاریجانی زمانی می‌تواند مطرح باشد که اصلاح‌طلبان از ارائه نیروی متحد و مشترک میان احزاب متبوع خود دچار امتناع و یا محرومیت شوند».‌ هرچند آخرین اظهارنظر سخنگوی کارگزاران یعنی مرعشی درباره این موضوع همانی است که در گفت‌وگو با «شرق» گفته بود: «کارگزاران نامزد حزبی دارد و نیازی ندارد از آقای لاریجانی حمایت کند. ضمن احترامی که برای آقای لاریجانی قائلیم اما در حزب کارگزاران کوچک‌ترین بحثی درباره حمایت از او در انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده نداشته‌ایم. حزب کارگزاران که بیشترین ظرفیت را برای معرفی نامزد دارد، حتماً از یک نامزد غیرحزبی و حتی غیرجبهه‌ای حمایت نمی‌کند». اگر کارگزاران از علی لاریجانی حمایت کند، طبیعی است که اختلاف نظری میان این حزب با دیگر احزاب عضو مجمع اجماع‌ساز به وجود می‌آید، زیرا در مدت اخیر بسیاری از احزاب اصلاح‌طلب اعلام کرده‌اند که تحت هیچ شرایطی ولو عدم ارائه نامزد از کاندیدای غیراصلاح‌طلب حمایت نمی‌کنیم؛ برای مثال اخیراً محمدعلی ابطحی یک روز بعد از جلسه مجمع روحانیون مبارز گفته بود: «اصلاح‌طلبان از لاریجانی حمایت نمی‌کنند و بحثی هم در محافل اصلاح‌طلبی بر لاریجانی مطرح نیست». یا اسماعیل گرامی‌مقدم با اشاره به نظر اعضای مجمع اجماع‌ساز درباره سیاست ائتلافی گفته بود: «درحال‌حاضر همه اعضای شورای هماهنگی معتقدند که باید با نامزد اصلاح‌طلب در انتخابات حاضر شد و آنهایی که هنوز بر موضع ائتلاف تأکید می‌کنند، باور دارند این گزینه باتوجه به شیوه بررسی صلاحیت‌ها از سوی شورای نگهبان می‌تواند در دستور کار باشد و آنها نیز در وهله نخست معتقدند باید با نامزد کاملاً اصلاح‌طلب وارد انتخابات شد. درحال‌حاضر موضع اکثر احزاب اصلاح‌طلب این است که اگر نامزدهای اصلاح‌طلبان ردصلاحیت شوند، حتی به قیمت آنکه اصلاح‌طلبان نامزدی ارائه نکنند به سمت ائتلاف با نامزد غیراصلاح‌طلب نخواهند رفت». به هر روی باید دید که در نهایت اولاً تکلیف کارگزاران و ثانیاً تکلیف اصلاح‌طلبان با علی لاریجانی چه می‌شود.
     
دهقان: کسی که می‌تواند باعث اجماع شود، سیدحسن خمینی است
خبر دیگر انتخاباتی در جبهه اصلاحات بالارفتن احتمال نامزدی سیدحسن خمینی است؛ به‌نحوی‌که روز گذشته غلامعلی دهقان، از اعضای حزب اعتدال و توسعه (حزب نزدیک به حسن روحانی) در گفت‌وگو با «نامه‌نیوز» گفته است: «تنها کسی که می‌تواند اجماع را شکل دهد آقای سیدحسن خمینی است. او مورد تأیید اصلاح‌طلبان سنتی و پیش‌رو، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل است. به نظر می‌رسد اگر آقای سیدحسن خمینی ورود کند، باعث تعالی نظام سیاسی کشور می‌شود؛ چون او یک مجتهد آگاه به دو مقوله مکان و زمان است و می‌تواند راهی را که امام خمینی، رهبر فقید انقلاب، در فقه سیاسی شیعه ایجاد کردند، استمرار ببخشد و بسیاری از چالشی فکری، فرهنگی و فلسفی را حل کند. آمدن آقای سیدحسن خمینی باعث امیدواری بخشی از جامعه ایرانی می‌شود که ما به آنها نواندیشان دینی می‌گوییم، کسانی که معتقدند دین می‌تواند در هر زمانی پاسخ‌گوی نیازها باشد. این جریان طی دو دهه گذشته به تدریج ضعیف شد و چون آقای سیدحسن خمینی متعلق به این جریان فکری است به نظر می‌رسد این بخش جامعه که از طبقه متوسط شهری هستند، وارد انتخابات می‌شود. علاوه‌بر اینکه ایشان میان‌سال بوده، روحیه جوانی دارد که رهبری بارها به آن تأکید کردند. او می‌تواند در بین بخشی از جوانان نواندیش و نوگرای جامعه جاذبه ایجاد کند». البته نامزدی حسن خمینی می‌تواند محل تردید باشد، زیرا اولاً او هنوز هیچ موضعی درباره حضور یا عدم حضورش در انتخابات نگرفته است و ثانیاً برخی در قبال احتمال نامزدی او موضوع عدم سابقه کار اجرائی او را مطرح می‌کنند.
رهامی: به عنوان کاندیدای واحد به میدان می‌آیم
موضوع دیگر آن است محسن رهامی در گفت‌وگوی اخیرش با «برنا» از خودش به عنوان نامزد واحد اصلاح‌طلبان نام برده است که البته هنوز معلوم نیست ادعای نامزد واحد تا چه حد مورد پذیرش احزاب حاضر در مجمع اجماع‌ساز قرار می‌گیرد. او در این گفت‌وگو گفته است: «من در دوره اخیر بعد از ملاقات با مقام معظم رهبری ثبت‌نام کردم تا روزی که روحانی تأیید صلاحیت شد و من نامه‌ای به شورای نگهبان نوشتم و به نفع روحانی، کنار رفتم. در فضای فعلی هم همین سؤال برای همه دوستان ما مطرح است. اگر بدانیم مؤثر خواهیم بود و می‌توانیم درصدی در رفع مشکلات کشور مؤثر باشیم، کنار نمی‌کشیم. مجموعه اصلاحات باید به یک جمع‌بندی برسد مثل آمریکا که پیش از انتخابات، کمپین‌هایی تشکیل می‌شود و به نتیجه واحدی می‌رسند. اگر چندنفره وارد شویم ماجرای سال ۸۴ تکرار می‌شود. نداشتن کاندیدای واحد در سال ۸۴ اشتباه ما بود. در مورد حضور من هم کارهایی از مدت‌ها شروع شده است و جلسات مستمری هست و اگر فضا فراهم شود به‌عنوان کاندیدای واحد به میدان خواهم آمد و کمپین‌هایی تشکیل شده است».
احتمال حضور موسوی‌خوئینی‌ها در مجمع اجماع‌ساز
خبر دیگری که در یکی، دو روز گذشته بازتاب رسانه‌ای زیادی داشته است، موضوع ورود سیدمحمد موسوی‌خوئینی‌ها به مجمع اجماع‌ساز به‌عنوان یکی از 10 عضو حقیقی است. مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردم‌سالاری، در تشریح ویژگی‌های افرادی که می‌توانند جزء اشخاص حقیقی مجمع باشند، گفته است: «شخصیت ملی یعنی آدم‌های برجسته سیاسی که در این ۳۲ حزب موجود شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نیستند؛ مثلاً موسوی‌خوئینی‌ها که شخصیت ملی برجسته‌ای است که عضو این دو ۳۲ حزب نیست یا امثالهم که من دیگر اسم نمی‌برم». موسوی‌خوئینی‌ها پیش‌تر هم نشانه‌هایی از کنشگری‌اش در عرصه انتخابات نشان داده بود؛ مشخصاً نامه‌ای خطاب به اصلاح‌طلبان مبنی‌بر ضرورت حضور در انتخابات نوشته بود که برخی نامه دوم را نوعی فرمان انتخاباتی به اصلاح‌طلبان تلقی کردند. موسوی‌خوئینی‌ها نیروی بانفوذی در میان اصلاح‌طلبان محسوب می‌شود که اگر بخواهد به‌طور بی‌واسطه در میدان باشد، محتمل است که فضای انتخاباتی تحت تأثیر حضورش در انتخابات قرار بگیرد.

آینده سیاسی اصلاحات، ضرورت بازگشت به گذشته یا هجرت به آینده
‌‌محمدرضا تاجیک، تئوریسین برجسته اصلاحات
، به‌تازگی در یادداشتی می‌نویسد که فقط یک انقلاب می‌تواند اصلاحات را نجات دهد. او در بیانی استعاری با الهام از ژیژک، دریدا و هایدگر، مخاطرات پیش‌روی اصلاحات را از جنس «به سوی مرگ بودن» معرفی می‌کند. با ارجاع به دلوز، گاتاری و آگامبن، تلویحا به وضعیتی اشاره می‌کند که در آن سیاست اصلاحات، به‌تدریج از سیاست مقاومت به سیاست قدرت متمایل شده و اصلاح‌طلب از سوژه‌ای انقلابی به کارگزاری دغدغه‌مند دسترسی به منابع ساختاری یا کالایی بی‌ضرر بدل شده است. او با رجوع به مفهوم «تکرار تفاوت» از ژیل دلوز، تنها راه مصون‌ماندن از چالش‌ها و هجمه‌های پیش‌روی اصلاحات را در یک «اصلاحات رادیکال» یا به تعبیری دیگر «انقلابی در اصلاح‌طلبی» می‌داند و این تنها از مسیر بازگشت به نقطه صفر و طی‌کردن مسیری دیگر میسر است. او معتقد است اصلاح‌طلبی باید به آن «تکانه‌های خلاقی بازگردد که رخداد اصلاحات را موجد و موجب شده است». از نظر او، نوزایش اصلاح‌طلبی با اندیشیدن به نااندیشه‌های اصلاحات است که امکان می‌یابد و با بازگشت به تکانه‌های خلاق و شهامت تولید و تکرار تفاوت است که زنده مانده یا امکان گشت نظری و عملی می‌یابد تا شاید از «به سوی مرگ بودنی» که در آینده انتظارش را می‌کشد، امان یابد. او هوشمندانه و در بیانی مرکب از استعاره و تئوری از ضرورت‌هایی سخن می‌گوید که حیات اصلاحات در گرو توجه به آن است. من در ادامه از ضرورت «تکرار تفاوت» با اصلاحات، نه در درون آن و از ضرورت گسست از اصلاحات نه بازگشت به تکانه‌های خلاق آن خواهم گفت. ‌ساحت معنایی و هویتی ایران امروز با فقدان گفتمان‌های معناساز و هویت‌بخش روبه‌روست. فقدان گفتمان‌های معناساز و هویت‌بخش به معنای فقدان ظاهری دال‌های اساسی نیست؛ بلکه به معنای بی‌اعتباری آنها در عین وجودشان است. دال‌های اساسی مانند عدالت، استقلال، آزادی و مردم‌سالاری و مواردی از این دست همچنان حضوری ظاهری دارند؛ اما دیگر انرژی گرانشی در آنها نیست که به اذهانی در حول خود موقعیت سوژ‌گی ببخشند.

نام‌های بزرگ یا دال‌های اساسی، مواد خام و مصالح گفتمان‌ها هستند. در درون گفتمان‌ها، با گزینش برخی دال‌ها و کنار‌گذاشتن برخی دیگر، مفهوم‌سازی یا ارجاع این دال‌ها به برخی مدلول‌ها و مرزبندی با دیگر مدلول‌های ممکن و مفصل‌بندی سازوار آنها با یکدیگر پیکره‌ای برساخته می‌شود که در فضای بیناذهنی سوژه‌ها، معنای جهان‌های واقعی شکل می‌یابند. بی‌اعتباری دال‌های اساسی، نشانی از بی‌اعتباری گفتمان‌هاست و چه‌بسا این گفتمان‌های اعتبارزدا باشند که هر دال متعالی را بی‌ارزش می‌کنند و این وضعیتی است که می‌توان آن را انسداد معنای سیاسی-اجتماعی نامید. در انسداد معنای سیاسی-اجتماعی، کنش‌ سیاسی یا به کل تعطیل شده یا به عصیان‌های کور و غریزی فروکاسته می‌شود؛ نوعی آنومی که نه در فردگرایی خودخواهانه، بلکه در ناممکنی معنایابی فرد ریشه دارد. در ‌این ‌میان گفتمان‌های درون و بیرون ساختار سیاسی ایران امروز کمابیش به یک اندازه دچار انسداد هستند. در داخل، اصولگرایی و اصلاح‌طلبی به ویترین‌های بزرگ و پر‌نوری شبیه‌اند که عابران خسته و دلمُرده، دست در جیب، غرق در افکار خود، بی‌اعتنا از کنارشان می‌گذرند و دیگر حتی امیدی ندارند که چشمی بچرخانند تا شاید کالای مورد نیازشان را در آن بیابند؛ چون بنا بر تجربه دریافته‌اند که آن فروشگاه‌ها عملا نه به خرید آنها وابسته‌اند و نه کالای‌شان را بنا بر سلایق و نیازهای آنها ارائه می‌دهند. این وضعیت خاص و خطرناکی است؛ وضعیتی که در آن گفتمان‌ها نه‌فقط «بی‌اعتبار» بلکه «اعتبارزدا» شده‌ و مهم‌ترین دال‌ها یا همان نام‌های بزرگی که ‌باید بنیان‌های زیست اجتماعی بر آن استوار باشند، نه فقط مسدود، بلکه «اشباع‌شده»‌ هستند و دیگر به هیچ کار نمی‌آیند. به عبارت صریح‌تر، گفتمان‌ها که کارکرد معمول‌شان معنابخشی و هویت‌سازی است، عملا عاملی برای تهی‌سازی معانی و هویت‌زدایی شده‌اند.‌ گفتمان اصولگرایی بی‌نیاز از تبدیل‌کردن جامعه به سوژه‌های خود و هدایت اذهان، از پیش بر ابدان مسلط است و دسترسی منابع را برای کارگزاران خود تضمین کرده است. مهارت‌های گفتمان‌سازی و هنجاربخشی بیشتر در توجیه دسترسی‌های منابع در اختیارشان به کار می‌آیند یا در برهه‌های خاص رقابت‌های انتخاباتی برای تکمیل این دسترسی‌ها. اما برای گفتمان اصلاح‌طلبی دسترسی به منابع تنها از راه هژمونیک‌شدن میسر خواهد بود؛ از‌این‌رو اعتبارزدا‌شدن اصلاح‌طلبی و اشباع دال‌های محوری آن به معنای نابودی آن در آینده‌ای نزدیک است.
پدیده‌‌ دال‌های اشباع‌شده بیش از آنکه متأثر از کاربرد نادرست یا نبود انسجام مدلول‌ها باشند، مستقیما نتیجه و هم‌زمان دلیل اعتبارزداشدن گفتمان‌های موجود از‌جمله اصلاح‌طلبی است. بنابر‌این نمی‌توان انتظار داشت با جابه‌جایی یا ترمیم دال‌های محوری، این گفتمان‌ها احیا شوند؛ بلکه برعکس آنها خود عامل مرگ دال‌ها و نام‌های بزرگ هستند. نام آنها دچار نحوستی شده است که لمس‌شان طلا را خاکستر می‌کند. هر تلاشی برای بازاندیشی، بازگشت و بازتعریف مدلول‌ها یا پیش‌نهادن دال‌هایی موجود در فضای گفتمان‌گونگی، آنجا که ذیل نام اعتبارزدای آنها انجام شود بی‌سرانجام خواهد بود.‌ اصلاحات، یک نام اعتبارزدا شده است، هر اندازه هم که تکانه‌های خلاق آن فعال شود، اصلاح‌طلبان هنوز ظرفیت‌هایی در پراکسیس دارند. گزیده‌ای از اصلاح‌طلبان، ظرفیت هجرت به سرزمین معنایی دیگری را دارند، همان‌گونه که روزی نیروهای خط امام دهه 60 به سرزمین اصلاحات دهه 70 هجرت کردند. انقلاب در اصلاحات، تنها از دل گسست از اصلاحات می‌گذرد. گزیده‌ای از اصلاح‌طلبان، هنوز ظرفیت خروج شجاعانه از موقعیت کارگزاری ذیل ساختار معنایی اصلاحات با هدف رسیدن به وضعیت سوژگی در برسازی ساختارهای معنایی جایگزین را دارند. فارغ از آنچه آنان به‌عنوان اصلاح‌طلبان بوده‌اند، آنجا که ساختارهای معنایی جدیدی را که پژواک خواست‌های منعقد‌نشده جامعه هستند، به سخن درآورند، نام دیگری می‌یابند. آنان به جای بازگشت به گذشته برای مقابله با ترومای آینده، باید به آینده از ترومای گذشته پناه ببرند. به جای تکرار تفاوت اصلاحات با آنچه اصلاحات نیست، باید بر تفاوت با آنچه دیگر اصلاحات نیست، تأکید کنند. آنها باید هویت خود را در تقابل با «دگر» اصلاح‌طلبی که بوده‌اند، برسازند.‌ چنین گسستی ناگزیر به تغییر قواعد بازی سیاسی در درون ساختار خواهد انجامید.
 این مسیری متفاوت از آنی است که اصلاح‌طلبان در طیف سیاست قدرت طی می‌کنند و در گام‌های نخستین بی‌تردید معطوف به سیاست مقاومت خواهد بود و اتفاقا همین مایه ماندگاری و بقایش خواهد شد؛ چرا‌که اصلاح‌طلبی متعارف «به سوی مرگ» است؛ بنابراین نااصلاح‌طلبان، ‌باید بازی سیاسی خود را پیش از رقابت‌های انتخاباتی و خارج از فرایندهای رسمی آن آغاز کنند، آرمان‌ها و اهداف خود را حول نمادها و اسطوره‌هایی معنابخشی کنند که تغییر را هنجار و تداوم را ناهنجاری معرفی می‌کند و شخصیتی سیاسی را به نمایندگی برگزینند که در پشت‌کردن به گذشته بی‌پروا باشد. بدیهی است که این عرصه‌ای امن و ایمن نخواهد بود و چه بسا از نگاه بسیاری، کنج عافیت گزیدن، بر پذیرش رنج و خطر هجرت مرجح باشد؛ اما این عافیتی موقتی و در مسیری «به سوی مرگ» خواهد بود. اگر اصلاح‌طلبان، کنج عافیت را بر خطر‌کردن ترجیح دهند، سرنوشت سیاسی خود را به شفقت بی‌رحم‌ترین‌ها واگذار خواهند کرد.
نام شما

آدرس ايميل شما

الف
Iran, Islamic Republic of
حسن مصطفوی تجربه نداره در ضمن آدم خطی هست
سعید
United Kingdom
کلا کسی رای نییده. شب خوش
حسن
Iran, Islamic Republic of
ایشان تجربه ای ندارد خونمون را چول وچاربرد می‌کند
حسین
Iran, Islamic Republic of
خدا نخو این بابا فقط چاقه وخوش تیپ ولی کار بلد نیست
Iran, Islamic Republic of
من رای نمیدهم
Iran, Islamic Republic of
بزرگترین اشنباه زندگیم که هیچ وقت به خاطرش خودم نمیبخشم این بود که اولین دوره به روحانی رای دادم ....حسن خمینی که هیچ وفت رای نمیاره.فکر کرده چون نوه امام هست باید رای بیاره؟؟؟؟این ملت درد کشیده ان ....خدا به دادمون برسه
اختلاف 49 میلیونی حقوق این دو نفر

اختلاف 49 میلیونی حقوق این دو نفر

جلسات بررسی حداقل دستمزد کارگران در حالی این روزها برگزار می‌شود که رقم‌ها به نظر می‌آید ...
آیا آمریکا همچنان مدینه فاضله جهانی است؟

آیا آمریکا همچنان مدینه فاضله جهانی است؟

دوره حضور دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا در قدرت، با این کشور کاری کرده که دیگر ...
ترامپ: من رئیس‌جمهورم پای بایدن به کاخ سفید نخواهد رسید / ترس واشنگتن از هواداران مسلح ترامپ

ترامپ: من رئیس‌جمهورم پای بایدن به کاخ سفید نخواهد رسید / ترس واشنگتن از هواداران مسلح ترامپ

 در صورتي که جنگي در منطقه رخ دهد همه توجه‌ها به اين جنگ منعطف خواهد شد و بالطبع توجه ...
1