تاریخ انتشار
شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۳۵
کد مطلب : ۴۱۹۲۷۰
یادداشت|
بیا تا برآریم دستی ز دل
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
۰
کبنا ؛خویشتن نشناخت مسکین آدمی
از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت
_________
چند روزی است که جهان را تب فراگرفته است! هرچه ارابههای زمان پیشتر میرود، صدای گوشخراش چرخهای پوسیدهاش بیشتر آزارمان میدهد، مرگ از رگ گردن به ما نزدیکتر شده است، اگر خوب گوش دهیم، میتوانیم صدای نفسهای مرگ را درست بیخ گوشمان بشنویم و هُرم نفسهایش را آنگاه که صورتمان را نوازش میکند، حس کنیم. حال دنیا و مردمانش روزبهروز بدتر میشود. همگان از این اوضاع زمانه به ستوه آمدهاند.
«زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت:
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی!»
اکنون زمان آن رسیده است تا دست به دعا برداریم؛ شاید قاصدی سوی طبیب کنيزك روانه شود! طبیب حاذقی که بتواند نبض دنیا را گرفته، درد و درمانش را بفهمد! اکنون زمان آن فرارسیده است که دریابیم، درد این دنیا، گمشدن عشق و فداکاری در کوچهپسکوچههای خودخواهی و خشونت است! اکنون زمان آن فرارسیده است که قدر همدیگر را بهتر بدانیم و دست به دعا برداریم، شاید طبیبی اکسیر عشقی بسازد و این بیمار در حال احتضار را نجات دهد!
بیاییم برای سلامتی همدیگر و
و برای همهی کسانی که در حال خدمترسانی به مردم هستند، دعا کنیم.
ما به عشق و فداکاری نسبت به همدیگر نیاز داریم، نیاز به افراد مسیحا نفسی داریم که یارای همنوعانمان و هموطنانمان در این شرایط حساس باشند!
زیربنای ناب تمدن یک سرزمین را باید در مواقع بحرانی دید. مشاهدات ما از لایههای رویی جامعه، خودبهخود معیار و ملاک داوری درباره میزان موفقیت جامعه در حوزههای گوناگون قرار میگیرد.
برای آنکه مواهب فرهنگهای دیگر وقتی وارد فرهنگ ما میشود تبدیل به «مصائب» نشود، باید «توسعهی فرهنگی» شکل بگیرد. حال که بهجای «مواهب»، «مصائب» و جای «نعمت»، «نقمت» آمده است، تکلیف روشن است!
آیا توانستهایم چنین شیوه و اخلاق و فرهنگی را در جامعه و در بین افراد خودمان نهادینه کنیم؟! اینهمه سخن از فداکاری میگوییم، چه قدر حاضریم در این ایام سخت و مرگبار «کرونایی» برای هموطنانمان فداکاری و ازخودگذشتگی داشته باشیم؟ در این بدحالی ایام، برای اجارهها، برای کمک به تهیه لوازم موردنیاز خانوادههای کمبضاعت، برای تهیهی اقلام و لوازم بهداشتی موردنیاز همنوعانمان چهکاری از دستمان برمیآمده و چه کردهایم؟ آیا برای حفظ جان خویش و هموطنانمان حداقل در خانهماندهایم و مصلحت این ایام را فدای خوشیهای آنی نکردهایم؟
حواسمان باشد و مواظب باشیم و بدانیم که اگر سفر کنیم، اگر در یک ماه آینده به خود سخت نگیریم، در مرگهای بسیاری سوگوار خواهیم بود.
در خانه بمانیم و اجازه ندهیم کسانی که دوستشان داریم از خانه خارج شوند.
مرگ در پشت خانه نشسته است.
بیاییم طبیب حاذقی برای روانهای پریشان و خسته از آلام این روزهای کشور عزیزمان و این دنیای افسارگسیخته باشیم.
اکنونکه برای گسستن زنجیرهی کرونا هنوز راهکاری سریع و کارآمد در دست نیست و جز نشستن و از حرکت ایستادن درمانی قطعی ندارد، نیک است اگر روی دیگر این سکه را نیز ببینیم و جهان را بیخود نظاره کنیم. گرچه برای ما انسانها حبس اجباری این روزها بسیار ناخوش است؛ گویی این اتفاق توفیقی است که نصیب جهان پیرامون شده است؛ زیرا توانسته در نبود ما، اشرف مخلوقات، نفسی تازه کند؛ حرمت جنگلها بیشتر حفظشده است؛ طبیعت تازهتر از همیشه و هوای بهار پاکتر از هر زمان است. دیگر موجودات نیز شاید آرامتر از سابق به حیات خویش ادامه میدهند؛ و این جای درنگ عمیقی است که در بین بومسازگان عالم هستی شاید فقط انسان است که ساز ناکوک شده است و با حضور خویش چرخهی حیات عالم را و بلکه حیات خویش را به خطر انداخته است و اینجاست که خداوند فساد و تباهی عالم را از انسان میداند: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس»
پس بایسته است که به خود آییم و آنگاهکه بار دیگر عافیت را بازیافتیم، دیگرگونه رفتار کنیم و منبع خیر عالم هستی باشیم و البته این امری است عظیم که با استمداد از خالق هستی میسر است.
_________
با چنان قادر خدایی کز عدم
صد چو عالم هست گرداند به دم
صدچو عالم در نظر پیدا کند
چونکه چشمت را به خود بینا کند
-----------------------------------
دکتر سید علیسینا رخشندهمند
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران
مدرس دانشگاههای تهران
از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت
_________
چند روزی است که جهان را تب فراگرفته است! هرچه ارابههای زمان پیشتر میرود، صدای گوشخراش چرخهای پوسیدهاش بیشتر آزارمان میدهد، مرگ از رگ گردن به ما نزدیکتر شده است، اگر خوب گوش دهیم، میتوانیم صدای نفسهای مرگ را درست بیخ گوشمان بشنویم و هُرم نفسهایش را آنگاه که صورتمان را نوازش میکند، حس کنیم. حال دنیا و مردمانش روزبهروز بدتر میشود. همگان از این اوضاع زمانه به ستوه آمدهاند.
«زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت:
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی!»
اکنون زمان آن رسیده است تا دست به دعا برداریم؛ شاید قاصدی سوی طبیب کنيزك روانه شود! طبیب حاذقی که بتواند نبض دنیا را گرفته، درد و درمانش را بفهمد! اکنون زمان آن فرارسیده است که دریابیم، درد این دنیا، گمشدن عشق و فداکاری در کوچهپسکوچههای خودخواهی و خشونت است! اکنون زمان آن فرارسیده است که قدر همدیگر را بهتر بدانیم و دست به دعا برداریم، شاید طبیبی اکسیر عشقی بسازد و این بیمار در حال احتضار را نجات دهد!
بیاییم برای سلامتی همدیگر و
و برای همهی کسانی که در حال خدمترسانی به مردم هستند، دعا کنیم.
ما به عشق و فداکاری نسبت به همدیگر نیاز داریم، نیاز به افراد مسیحا نفسی داریم که یارای همنوعانمان و هموطنانمان در این شرایط حساس باشند!
زیربنای ناب تمدن یک سرزمین را باید در مواقع بحرانی دید. مشاهدات ما از لایههای رویی جامعه، خودبهخود معیار و ملاک داوری درباره میزان موفقیت جامعه در حوزههای گوناگون قرار میگیرد.
برای آنکه مواهب فرهنگهای دیگر وقتی وارد فرهنگ ما میشود تبدیل به «مصائب» نشود، باید «توسعهی فرهنگی» شکل بگیرد. حال که بهجای «مواهب»، «مصائب» و جای «نعمت»، «نقمت» آمده است، تکلیف روشن است!
آیا توانستهایم چنین شیوه و اخلاق و فرهنگی را در جامعه و در بین افراد خودمان نهادینه کنیم؟! اینهمه سخن از فداکاری میگوییم، چه قدر حاضریم در این ایام سخت و مرگبار «کرونایی» برای هموطنانمان فداکاری و ازخودگذشتگی داشته باشیم؟ در این بدحالی ایام، برای اجارهها، برای کمک به تهیه لوازم موردنیاز خانوادههای کمبضاعت، برای تهیهی اقلام و لوازم بهداشتی موردنیاز همنوعانمان چهکاری از دستمان برمیآمده و چه کردهایم؟ آیا برای حفظ جان خویش و هموطنانمان حداقل در خانهماندهایم و مصلحت این ایام را فدای خوشیهای آنی نکردهایم؟
حواسمان باشد و مواظب باشیم و بدانیم که اگر سفر کنیم، اگر در یک ماه آینده به خود سخت نگیریم، در مرگهای بسیاری سوگوار خواهیم بود.
در خانه بمانیم و اجازه ندهیم کسانی که دوستشان داریم از خانه خارج شوند.
مرگ در پشت خانه نشسته است.
بیاییم طبیب حاذقی برای روانهای پریشان و خسته از آلام این روزهای کشور عزیزمان و این دنیای افسارگسیخته باشیم.
اکنونکه برای گسستن زنجیرهی کرونا هنوز راهکاری سریع و کارآمد در دست نیست و جز نشستن و از حرکت ایستادن درمانی قطعی ندارد، نیک است اگر روی دیگر این سکه را نیز ببینیم و جهان را بیخود نظاره کنیم. گرچه برای ما انسانها حبس اجباری این روزها بسیار ناخوش است؛ گویی این اتفاق توفیقی است که نصیب جهان پیرامون شده است؛ زیرا توانسته در نبود ما، اشرف مخلوقات، نفسی تازه کند؛ حرمت جنگلها بیشتر حفظشده است؛ طبیعت تازهتر از همیشه و هوای بهار پاکتر از هر زمان است. دیگر موجودات نیز شاید آرامتر از سابق به حیات خویش ادامه میدهند؛ و این جای درنگ عمیقی است که در بین بومسازگان عالم هستی شاید فقط انسان است که ساز ناکوک شده است و با حضور خویش چرخهی حیات عالم را و بلکه حیات خویش را به خطر انداخته است و اینجاست که خداوند فساد و تباهی عالم را از انسان میداند: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس»
پس بایسته است که به خود آییم و آنگاهکه بار دیگر عافیت را بازیافتیم، دیگرگونه رفتار کنیم و منبع خیر عالم هستی باشیم و البته این امری است عظیم که با استمداد از خالق هستی میسر است.
_________
با چنان قادر خدایی کز عدم
صد چو عالم هست گرداند به دم
صدچو عالم در نظر پیدا کند
چونکه چشمت را به خود بینا کند
-----------------------------------
دکتر سید علیسینا رخشندهمند
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران
مدرس دانشگاههای تهران