تاریخ انتشار
شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۲۵
کد مطلب : ۴۱۹۰۵۴
گفت و گو با فعالین سیاسی، دانشگاهی، فرهنگی و هنری کهگیلویه و بویراحمد در باب «کرونا»؛
روزهایی که هیچ هشدار و تذکری را جدّی نگرفتیم! / کرونا هم مثل آخر آسفالت محو میشود / برای آینده فرزندانمان از پرسهزدنهای غیرضرور پرهیز کنیم
۰
کبنا ؛بخش دوم- سؤال اساسی این است که چرا مردم «کرونا» را جدی نمیگیرند و خیابانها و جاده همچنان شلوغ است؟
بیماری «کرونا» یک زنجیره است و آنچه این روزها بسیار روی آن تأکید میشود مشارکت برای قطع حلقههای زنجیره ارتباطی آن است. به عبارت دیگر هر کدام از ما باید تلاش کنیم که حلقه ارتباطی و انتقالی این بیماری نباشیم. این کار میسر نمیشود مگر اینکه هر کدام از ما متعهد شویم نقشی در جابهجایی ویروس کرونا نداشته باشیم. اما آن طور که از اخبار و شواهد برمیآید به نظر میرسد بخشی از جامعه همچنان به هشدارهای کارشناسان بیتوجه هستند و این بحران را جدی نگرفتهاند. پستهای فضای مجازی و گلایهها از شلوغی معابر عمومی و انتقادهای مسئولان مؤید این مدعاست.
کبنا نیوز به سراغ برخی چهرههای دانشگاهی، فعالین اجتماعی، مدنی و هنرمندان استان کهگیلویه و بویراحمد رفته و پرسیده چرا مردم توصیهها را جدی نمیگیرند و همچنان خیابانها شلوغ است؟
اسلام خسروی، فعال سیاسی و معاونت سیاسی و امنیتی سابق فرمانداری کهگیلویه ضمن اشاره به تاثیرات اجتماعی بیماری کرونا در جامعه به حضور عدهای بیرون از منزل به جهت شرایط کاری و شغلی و معیشت، اجتناب ناپذیر است در مورد این گروه از افراد تنها میتوان به لزوم رعایت دستورالعملهای بهداشتی خاص اشاره کرد و گفت: «نگرانی از بابت افرادی است که بدون داشتن دلیل موجهی از منزل خارج میشوند.»
وی ادامه میدهد «شوربختانه باید بگویم اعتماد اجتماعی در جامعه تا حد بسیار زیادی دچار خدشه شده است، مردم به هشدارهای دولت و صدا و سیما در مورد شیوع ویروس کرونا و لزوم قرنطینه خانگی هم میتواند نیز نشانه بی اعتمادی باشد. تغییر میزان اعتماد عمومی معمولاً تدریجی و زمان بر است و بررسی دقیق جامعه شناختی میطلبد اما دقت، شفافیت و صداقت در روزهای آغازین شیوع بیماری در کشورمان میتوانست این روزها را به روزهای بهتری تبدیل کند. در فضای خانه و خانواده ایرانی هم به لحاظ نرم افزاری و هم به لحاظ سخت افزاری ظرفیت قرنطینه خانگی ایجاد نشده است. اعضای خانواده برای ارتباط صحیح طولانی مدت، آموزش ندیدهاند، نرخ مطالعه پایین است، تغییر محسوسی در برنامههای تلویزیونی ایجاد نشده، فیلترینگ ادامه دارد و ابعاد و طراحی خانهها به گونهای است که افراد را قانع به ماندن نمیکند. قهرمان سازی افراطی در فرهنگ ایرانی و تعریف نادرست از شجاعت، جوانانی تربیت کرده است که با حرکت در جهت خلاف رودخانه، خود را به نمایش میگذارند تا توجه دیگران را جلب کنند و کار به جایی کشیده که برخی حتی سعی میکنند به عدم توجه به هشدارهای بهداشتی تظاهر کنند.
بمباران خبری روزهای اخیر و ارائه مطالب مختلف، متنوع و گاهی متناقض به ویژه از طرف کادر درمان، جامعه را دچار نوعی سردرگمی کرده است. ابهام در علائم بیماری، نرخ کشندگی، قدرت و نحوه سرایت، دسته بندی افراد پرخطر و کم خطر، پیشگیری و درمان، قدرت تصمیم گیری صحیح را از برخی افراد سلب کرده و موجب سهل انگاری در مراقبت شده است.
یکی از عوارض استفاده نابجا از فضای مجازی بیماری خود دانا پنداری است. سطح وسیعی و البته با عمق کم از مطالب درست و نادرست در حوزههای مختلف از جمله در مورد بیماری و درمان به راحتی دست به دست میشود که منجر به بیماری خود دانا بینی در بعضی افراد شده است کسانی که برای خود نسخه میپیچند و در پیشگیری و درمان خود را خبره میدانند و لذا هشدار مسئولین ذیصلاح را جدی نمیگیرند.
بیشتر بخوانید
بخش اول ) گفت و گو با فعالین سیاسی، دانشگاهی، فرهنگی و هنری کهگیلویه و بویراحمد در باب «کرونا»؛ مردم نمیتوانند تضاد بین در خانه بمانید و تبلیغ برای حراج فروشگاه رفاه را درک کنند
علیرضا کفایی فعال سیاسی و اجتماعی اصلاح طلب در گچساران عنوان میکند: «فرهنگ و سنت ایرانی در دل خود میل به جمع گرایی و تعامل دارد، با هم بودن و تقسیم شادی و شریک سوگ هم بودن از صفات ممتاز ایرانیان است و از سویی در دینداری و پذیرفتن و پیروی از دین مبین اسلام این صفت بارز اجتماعی بارزتر نمود مییابد زیرا دین هم تاکید بر جمع را حتی در عبادات؛ بر فردی بودن ترجیح داده است. در هر مقطعی و در هر قوم و سلسلهای از دیر باز و از ابتدای شکل گرفتن فرهنگ ایرانی، سنتی همراه بوده که با یکدیگر بودن و جمع شدن همگانی به بهانههای گوناگون نضج گرفته و باور و فرهنگ شده است؛ در کوچ کردنهای عشایر، میهمانیها و ضیافتها، جشنها و عروسیها و یا هر زمان شادی دیگری، در سور دادن، در عزا و ماتم، در کشاورزی، در هر کار و هر موقعیتی مردم خونگرم با هم بودهاند و این صفت شایسته در میان بخشهایی که هنوز قومیتها و تبارها پررنگترند ظهور و بروز بیشتری داشته و دارد. امروز اما با مشکل و بحرانی بسیار نگران کننده روبروئیم، ویروسی که بی محابا جان می ستاند و نوع این بحران با دیگر سختیهایی که از سر گذشته حتی جنگ متفاوت است و عقلانی آن است که در برخورد با این ویروس کشنده به تمهیدات و دستورات علمی و مدیریتهای بهداشتی و نظر پزشکان عمل کنیم.
تا کنون درمان قطعی برای این بیماری شناخته نشده و احتمال خطر را در جمع بودن و تعاملات وسیع میبینند لذا باید نظر پزشکی و دستور مدیران بهداشتی مطاع باشد، بهتر آن است که برای گذشتن از این مرحله؛ چنانکه کادر بهداشتی و درمانی و مجموعه مدیریتی ستاد مقابله با کرونا توصیه میکنند برای قطع زنجیره ارتباطی بکوشیم تا شیوع ویروس به حداقل رسیده و به هر طریق ممکن هر خانواده خود را در قرنطینه خانوادگی قرار دهد. درست است که با هم بودن و در شادی و عزای هم بودن و جمعگرایی ما ایرانیان خصوصاً مردم خونگرم و میهمان نواز این خطه امتیازی است که تاکیدات فراوان بر آن است اما امروز که با مشکلی روبرو شدهایم و جمع و ارتباطات و تعاملات غیر ضرور و پرسه زدنها و دورهمی ها آسیب رسان هستند و موجب انتقال بیماری میشود، تا مدتی پرهیز کنیم و برای آینده فرزندان این مرز و بوم و بل کل بشریت در خانه خود را قرنطینه نمائیم.»
مسلم حسین زاده فعال سیاسی بویراحمد با اشاره به بحران کنونی کرونا معتقدهست که «اینکه مردم برای از بین بردن سلامت خود و جامعه این گونه از هم سبقت میگیرند جای تعجب است اما؛حقیقتاً ما با مجموعهای از رفتارهای ضد و نقیض روبرو هستیم که رفتارهای پرخطر این ایام را میتوان محصول این رفتارها دانست، طور مثال: اصرار بخشی از مسئولین برای ماندن در خانه و همزمان اجبار بخشی دیگر از مسئولین به تداوم فعالیت بانکها، سازمانها و ادارات مختلف، آن هم در همان زمان مقرر معمول اداری که بخشی از آمد و شدها محصول همین نگاه میباشد. از طرفی تشویق صدا و سیما برای ماندن در خانه و همزمان تبلیغ مکرر تخفیفهای فروشگاههای بزرگ با محدودیت زمانی ویژه این ایام از طریق همین رسانه. عدم دسترسی مناسب به مواد ضروری مورد نیازاز جمله ماسک، دستکش و موادضدعفونی کننده که باعث حضور مکرر مردم در سطح معابر جهت تأمین این اقلام میگردد. عدم باورپذیری مردم مبنی بر اینکه این بیماری ممکن است گریبان گیر خودشان هم باشد به طوری که ابتلای به این بیماری را فقط برای دیگران میپندارند. عدم ارائه راهکارها و برنامههای مناسب و البته در دسترس و جذاب برای ماندن در خانه برای ردههای سنی مختلف از سوی نهادهای مسئول و مربوطه. و البته بخشی که گاهی مغفول میماند کارگران روزمزد و دستفروشانی ست که عدم اشتغال آنها در این ایام یعنی از دست دادن همان حداقل فرصتهای موجود که باید برای رفع این معضل به این قشر از جامعه نگاه خاصی داشت.
قطعاً اطلاع رسانیها نباید به گونهای باشد که موجب ترس و استرس مضاعف مردم گردد امابه گونهای هم نباشد که سطح اهمیت و میزان خطراحتمالی را به ذهن مخاطب القا نکند. یادمان باشد رفت و آمدهای این روزهای ما یعنی در خطر انداختن سلامت خود، خانواده و جامعهمان!»
محمود پیروزه از چهرههای فرهنگی استان و مدیر سابق کانون پرورش فکری و کودکان استان کهگیلویه و بویراحمد اینگونه مینویسد که «دو سه دهه پیش؛ در جنوب شرقی شهر یاسوج "آخر آسفالت" آدرس آشنایی بود!
در آن سالها؛ که عاطفه بود و صمیمیت، آدرس منزل را که میپرسیدی، درصد زیادی از مردم شهر "آخر آسفالت" را نشانه میرفتند!
(جدا از توسعهی شهر یاسوج که موجب خرسندی است) آخر آسفالت هم در هجوم بی رحم شهرنشینی، محو شد. و اکنون؛ تازه "آخر آسفالت" خود مبدأ حرکت بسیاری از همشهریانی است که چند کیلومتر دورتر برای خرید به آنجا آمدهاند.
شاید در گفتنِ این مثال، بیراهه رفته باشم. اما یقین دارم که خیلی دور نرفتهام..
در احوالِ پریشانِ این روزهای ما، این روزهای سراسر شبِ ما، این ایّامِ سراسر استرسِ ما، این روزها و ساعتها و دقایقِ مرگبارِ روح و روانِ ما! بلا همیشه بوده، هست و خواهد بود. امّا جنسِ و نوع و زمان حادث شدن بلایا متفاوت خواهد بود. عزیزی میگفت: برادری داشتم که گاهی از من اجازه میخواست که از کلوپی فیلم بگیرد و تماشا کند. از این درخواستش ناراحت بودم و میگفتم که به جای فیلم درس بخوان. مدتی گذشت و دیدم شبها دیر به خانه میآید. به شدت نگران شدم و او را به باد انتقاد گرفتم و گاهی هم تنبیه کردم. ایّامی سپری شد. و من متوجّه شدم که بعضی از شبها اصلاً به خانه نمیآید! دلشوره داشتم و مضطرب بودم. زمان گذشت و با چشمان خود دیدم که گاهی تا چند روز و گاهی یک ماه، به خانه نمیآید..
روزهای بیشتری گذشت. او؛ به روزگاری مبتلا شد که؛ من راضی بودم حتی، دو شب هم در اختیار خودش باشد و..." ولی دیگر زمان گذشته بود و جز حسرت روزهای خوب، چیزی در ذهنم خطور نمیکرد.
حکایتِ این روزهای ما، روزهایی که با حسرت به روزها و ماههای قبل از آن میاندیشیم!
روزهایی که شکرِ عافیتشان، زمین ماند!
روزهایی که هیچ هشدار و تذکری را جدّی نگرفتیم!
روزهایی که ...
در جامعهای که حجم وسیعی از کارها و اقدامات اساسی، به صورت "فلّه ای" اداره میشود!!
در جامعهای که "ماسکِ" بی ارزشِ پارچهای اکنون کالای پُر ارج و ارزشِ بازارِ دلالانِ جانِ انسانهاست!
در جامعهای که همه، مصداقِ آیهی شریفهی "عمَّ یَتَسَاءَ لُونَ" هستیم!
در جامعهای که هیچگاه، آرامش را قدر ندانستهایم و با هر لب و لوچهی اجنبی و بیگانه' آن را ویرانه پنداشتهایم!
در جامعهای که گاهی "امنیتِ" با ثباتش را، اتفاقی و تصادفی فرض کردهایم!
در جامعهای که انگشتِ اتهام و چاقویِ تیزِ انتقادمان، همیشه برای دیگران است و خود "علّامهی دهر هستیم!
در جامعهای که "توبهی گرگ، مرگِ اوست"
در جامعهای، که " طبیعتِ پاک " از دستِ زبالههای رها شده در دامانِ او، دلسوزی ندارد جز بادهایِ افسار گریختهی پایانِ اسفندماه..
در جامعهای که عدهای قلیل، دلسوزند و خون دل میخورند و باید تحمل کنند!
در جامعهای، که هیچ کس، حتی مجانی هم حرف نمیزند!
در جامعهای، که بعضی روزها به هر داروخانهای مراجعه کردم ' ماسک و دستکش نداشت!
در جامعهای، که "پیشگیری بهتر از درمان" نیست!(روی صحبتم با مردم است)
در جامعهای که با گفتن "هر چه خدا خواست" به استقبالِ " کرونا" میروند!
در جامعهای که به هزار دردِ خود خواسته مبتلایند، چگونه میشود امیدوار بود؟؟؟؟
مرکزِ شروع "کروناویروس" ووهانِ چین بود و آن هم با جمعیتی میلیونی و میلیاردی..
اکنون شیبِ مبتلا' نه تنها نزولی که نزدیک به صفر است!
ببخشید؛ چارهای نبود جز گفتن، و شرمنده که خاطرِ خوبان را آزردم' خاطرم پریشان بود و پریشان گویی حاصلِ پریشان خاطریست!
در پایان کرونا هم، مثلِ "آخر آسفالت" محو خواهد شد و روزی خواهیم گفت که؛ کاش...
امیدوارم این بلایا، ما را مقاوم و تا حدودی قانونمند سازند، تا شهروندی شویم واقعاً "شهروند"
بیماری «کرونا» یک زنجیره است و آنچه این روزها بسیار روی آن تأکید میشود مشارکت برای قطع حلقههای زنجیره ارتباطی آن است. به عبارت دیگر هر کدام از ما باید تلاش کنیم که حلقه ارتباطی و انتقالی این بیماری نباشیم. این کار میسر نمیشود مگر اینکه هر کدام از ما متعهد شویم نقشی در جابهجایی ویروس کرونا نداشته باشیم. اما آن طور که از اخبار و شواهد برمیآید به نظر میرسد بخشی از جامعه همچنان به هشدارهای کارشناسان بیتوجه هستند و این بحران را جدی نگرفتهاند. پستهای فضای مجازی و گلایهها از شلوغی معابر عمومی و انتقادهای مسئولان مؤید این مدعاست.
کبنا نیوز به سراغ برخی چهرههای دانشگاهی، فعالین اجتماعی، مدنی و هنرمندان استان کهگیلویه و بویراحمد رفته و پرسیده چرا مردم توصیهها را جدی نمیگیرند و همچنان خیابانها شلوغ است؟
اسلام خسروی، فعال سیاسی و معاونت سیاسی و امنیتی سابق فرمانداری کهگیلویه ضمن اشاره به تاثیرات اجتماعی بیماری کرونا در جامعه به حضور عدهای بیرون از منزل به جهت شرایط کاری و شغلی و معیشت، اجتناب ناپذیر است در مورد این گروه از افراد تنها میتوان به لزوم رعایت دستورالعملهای بهداشتی خاص اشاره کرد و گفت: «نگرانی از بابت افرادی است که بدون داشتن دلیل موجهی از منزل خارج میشوند.»
وی ادامه میدهد «شوربختانه باید بگویم اعتماد اجتماعی در جامعه تا حد بسیار زیادی دچار خدشه شده است، مردم به هشدارهای دولت و صدا و سیما در مورد شیوع ویروس کرونا و لزوم قرنطینه خانگی هم میتواند نیز نشانه بی اعتمادی باشد. تغییر میزان اعتماد عمومی معمولاً تدریجی و زمان بر است و بررسی دقیق جامعه شناختی میطلبد اما دقت، شفافیت و صداقت در روزهای آغازین شیوع بیماری در کشورمان میتوانست این روزها را به روزهای بهتری تبدیل کند. در فضای خانه و خانواده ایرانی هم به لحاظ نرم افزاری و هم به لحاظ سخت افزاری ظرفیت قرنطینه خانگی ایجاد نشده است. اعضای خانواده برای ارتباط صحیح طولانی مدت، آموزش ندیدهاند، نرخ مطالعه پایین است، تغییر محسوسی در برنامههای تلویزیونی ایجاد نشده، فیلترینگ ادامه دارد و ابعاد و طراحی خانهها به گونهای است که افراد را قانع به ماندن نمیکند. قهرمان سازی افراطی در فرهنگ ایرانی و تعریف نادرست از شجاعت، جوانانی تربیت کرده است که با حرکت در جهت خلاف رودخانه، خود را به نمایش میگذارند تا توجه دیگران را جلب کنند و کار به جایی کشیده که برخی حتی سعی میکنند به عدم توجه به هشدارهای بهداشتی تظاهر کنند.
بمباران خبری روزهای اخیر و ارائه مطالب مختلف، متنوع و گاهی متناقض به ویژه از طرف کادر درمان، جامعه را دچار نوعی سردرگمی کرده است. ابهام در علائم بیماری، نرخ کشندگی، قدرت و نحوه سرایت، دسته بندی افراد پرخطر و کم خطر، پیشگیری و درمان، قدرت تصمیم گیری صحیح را از برخی افراد سلب کرده و موجب سهل انگاری در مراقبت شده است.
یکی از عوارض استفاده نابجا از فضای مجازی بیماری خود دانا پنداری است. سطح وسیعی و البته با عمق کم از مطالب درست و نادرست در حوزههای مختلف از جمله در مورد بیماری و درمان به راحتی دست به دست میشود که منجر به بیماری خود دانا بینی در بعضی افراد شده است کسانی که برای خود نسخه میپیچند و در پیشگیری و درمان خود را خبره میدانند و لذا هشدار مسئولین ذیصلاح را جدی نمیگیرند.
بیشتر بخوانید
بخش اول ) گفت و گو با فعالین سیاسی، دانشگاهی، فرهنگی و هنری کهگیلویه و بویراحمد در باب «کرونا»؛ مردم نمیتوانند تضاد بین در خانه بمانید و تبلیغ برای حراج فروشگاه رفاه را درک کنند
علیرضا کفایی فعال سیاسی و اجتماعی اصلاح طلب در گچساران عنوان میکند: «فرهنگ و سنت ایرانی در دل خود میل به جمع گرایی و تعامل دارد، با هم بودن و تقسیم شادی و شریک سوگ هم بودن از صفات ممتاز ایرانیان است و از سویی در دینداری و پذیرفتن و پیروی از دین مبین اسلام این صفت بارز اجتماعی بارزتر نمود مییابد زیرا دین هم تاکید بر جمع را حتی در عبادات؛ بر فردی بودن ترجیح داده است. در هر مقطعی و در هر قوم و سلسلهای از دیر باز و از ابتدای شکل گرفتن فرهنگ ایرانی، سنتی همراه بوده که با یکدیگر بودن و جمع شدن همگانی به بهانههای گوناگون نضج گرفته و باور و فرهنگ شده است؛ در کوچ کردنهای عشایر، میهمانیها و ضیافتها، جشنها و عروسیها و یا هر زمان شادی دیگری، در سور دادن، در عزا و ماتم، در کشاورزی، در هر کار و هر موقعیتی مردم خونگرم با هم بودهاند و این صفت شایسته در میان بخشهایی که هنوز قومیتها و تبارها پررنگترند ظهور و بروز بیشتری داشته و دارد. امروز اما با مشکل و بحرانی بسیار نگران کننده روبروئیم، ویروسی که بی محابا جان می ستاند و نوع این بحران با دیگر سختیهایی که از سر گذشته حتی جنگ متفاوت است و عقلانی آن است که در برخورد با این ویروس کشنده به تمهیدات و دستورات علمی و مدیریتهای بهداشتی و نظر پزشکان عمل کنیم.
تا کنون درمان قطعی برای این بیماری شناخته نشده و احتمال خطر را در جمع بودن و تعاملات وسیع میبینند لذا باید نظر پزشکی و دستور مدیران بهداشتی مطاع باشد، بهتر آن است که برای گذشتن از این مرحله؛ چنانکه کادر بهداشتی و درمانی و مجموعه مدیریتی ستاد مقابله با کرونا توصیه میکنند برای قطع زنجیره ارتباطی بکوشیم تا شیوع ویروس به حداقل رسیده و به هر طریق ممکن هر خانواده خود را در قرنطینه خانوادگی قرار دهد. درست است که با هم بودن و در شادی و عزای هم بودن و جمعگرایی ما ایرانیان خصوصاً مردم خونگرم و میهمان نواز این خطه امتیازی است که تاکیدات فراوان بر آن است اما امروز که با مشکلی روبرو شدهایم و جمع و ارتباطات و تعاملات غیر ضرور و پرسه زدنها و دورهمی ها آسیب رسان هستند و موجب انتقال بیماری میشود، تا مدتی پرهیز کنیم و برای آینده فرزندان این مرز و بوم و بل کل بشریت در خانه خود را قرنطینه نمائیم.»
مسلم حسین زاده فعال سیاسی بویراحمد با اشاره به بحران کنونی کرونا معتقدهست که «اینکه مردم برای از بین بردن سلامت خود و جامعه این گونه از هم سبقت میگیرند جای تعجب است اما؛حقیقتاً ما با مجموعهای از رفتارهای ضد و نقیض روبرو هستیم که رفتارهای پرخطر این ایام را میتوان محصول این رفتارها دانست، طور مثال: اصرار بخشی از مسئولین برای ماندن در خانه و همزمان اجبار بخشی دیگر از مسئولین به تداوم فعالیت بانکها، سازمانها و ادارات مختلف، آن هم در همان زمان مقرر معمول اداری که بخشی از آمد و شدها محصول همین نگاه میباشد. از طرفی تشویق صدا و سیما برای ماندن در خانه و همزمان تبلیغ مکرر تخفیفهای فروشگاههای بزرگ با محدودیت زمانی ویژه این ایام از طریق همین رسانه. عدم دسترسی مناسب به مواد ضروری مورد نیازاز جمله ماسک، دستکش و موادضدعفونی کننده که باعث حضور مکرر مردم در سطح معابر جهت تأمین این اقلام میگردد. عدم باورپذیری مردم مبنی بر اینکه این بیماری ممکن است گریبان گیر خودشان هم باشد به طوری که ابتلای به این بیماری را فقط برای دیگران میپندارند. عدم ارائه راهکارها و برنامههای مناسب و البته در دسترس و جذاب برای ماندن در خانه برای ردههای سنی مختلف از سوی نهادهای مسئول و مربوطه. و البته بخشی که گاهی مغفول میماند کارگران روزمزد و دستفروشانی ست که عدم اشتغال آنها در این ایام یعنی از دست دادن همان حداقل فرصتهای موجود که باید برای رفع این معضل به این قشر از جامعه نگاه خاصی داشت.
قطعاً اطلاع رسانیها نباید به گونهای باشد که موجب ترس و استرس مضاعف مردم گردد امابه گونهای هم نباشد که سطح اهمیت و میزان خطراحتمالی را به ذهن مخاطب القا نکند. یادمان باشد رفت و آمدهای این روزهای ما یعنی در خطر انداختن سلامت خود، خانواده و جامعهمان!»
محمود پیروزه از چهرههای فرهنگی استان و مدیر سابق کانون پرورش فکری و کودکان استان کهگیلویه و بویراحمد اینگونه مینویسد که «دو سه دهه پیش؛ در جنوب شرقی شهر یاسوج "آخر آسفالت" آدرس آشنایی بود!
در آن سالها؛ که عاطفه بود و صمیمیت، آدرس منزل را که میپرسیدی، درصد زیادی از مردم شهر "آخر آسفالت" را نشانه میرفتند!
(جدا از توسعهی شهر یاسوج که موجب خرسندی است) آخر آسفالت هم در هجوم بی رحم شهرنشینی، محو شد. و اکنون؛ تازه "آخر آسفالت" خود مبدأ حرکت بسیاری از همشهریانی است که چند کیلومتر دورتر برای خرید به آنجا آمدهاند.
شاید در گفتنِ این مثال، بیراهه رفته باشم. اما یقین دارم که خیلی دور نرفتهام..
در احوالِ پریشانِ این روزهای ما، این روزهای سراسر شبِ ما، این ایّامِ سراسر استرسِ ما، این روزها و ساعتها و دقایقِ مرگبارِ روح و روانِ ما! بلا همیشه بوده، هست و خواهد بود. امّا جنسِ و نوع و زمان حادث شدن بلایا متفاوت خواهد بود. عزیزی میگفت: برادری داشتم که گاهی از من اجازه میخواست که از کلوپی فیلم بگیرد و تماشا کند. از این درخواستش ناراحت بودم و میگفتم که به جای فیلم درس بخوان. مدتی گذشت و دیدم شبها دیر به خانه میآید. به شدت نگران شدم و او را به باد انتقاد گرفتم و گاهی هم تنبیه کردم. ایّامی سپری شد. و من متوجّه شدم که بعضی از شبها اصلاً به خانه نمیآید! دلشوره داشتم و مضطرب بودم. زمان گذشت و با چشمان خود دیدم که گاهی تا چند روز و گاهی یک ماه، به خانه نمیآید..
روزهای بیشتری گذشت. او؛ به روزگاری مبتلا شد که؛ من راضی بودم حتی، دو شب هم در اختیار خودش باشد و..." ولی دیگر زمان گذشته بود و جز حسرت روزهای خوب، چیزی در ذهنم خطور نمیکرد.
حکایتِ این روزهای ما، روزهایی که با حسرت به روزها و ماههای قبل از آن میاندیشیم!
روزهایی که شکرِ عافیتشان، زمین ماند!
روزهایی که هیچ هشدار و تذکری را جدّی نگرفتیم!
روزهایی که ...
در جامعهای که حجم وسیعی از کارها و اقدامات اساسی، به صورت "فلّه ای" اداره میشود!!
در جامعهای که "ماسکِ" بی ارزشِ پارچهای اکنون کالای پُر ارج و ارزشِ بازارِ دلالانِ جانِ انسانهاست!
در جامعهای که همه، مصداقِ آیهی شریفهی "عمَّ یَتَسَاءَ لُونَ" هستیم!
در جامعهای که هیچگاه، آرامش را قدر ندانستهایم و با هر لب و لوچهی اجنبی و بیگانه' آن را ویرانه پنداشتهایم!
در جامعهای که گاهی "امنیتِ" با ثباتش را، اتفاقی و تصادفی فرض کردهایم!
در جامعهای که انگشتِ اتهام و چاقویِ تیزِ انتقادمان، همیشه برای دیگران است و خود "علّامهی دهر هستیم!
در جامعهای که "توبهی گرگ، مرگِ اوست"
در جامعهای، که " طبیعتِ پاک " از دستِ زبالههای رها شده در دامانِ او، دلسوزی ندارد جز بادهایِ افسار گریختهی پایانِ اسفندماه..
در جامعهای که عدهای قلیل، دلسوزند و خون دل میخورند و باید تحمل کنند!
در جامعهای، که هیچ کس، حتی مجانی هم حرف نمیزند!
در جامعهای، که بعضی روزها به هر داروخانهای مراجعه کردم ' ماسک و دستکش نداشت!
در جامعهای، که "پیشگیری بهتر از درمان" نیست!(روی صحبتم با مردم است)
در جامعهای که با گفتن "هر چه خدا خواست" به استقبالِ " کرونا" میروند!
در جامعهای که به هزار دردِ خود خواسته مبتلایند، چگونه میشود امیدوار بود؟؟؟؟
مرکزِ شروع "کروناویروس" ووهانِ چین بود و آن هم با جمعیتی میلیونی و میلیاردی..
اکنون شیبِ مبتلا' نه تنها نزولی که نزدیک به صفر است!
ببخشید؛ چارهای نبود جز گفتن، و شرمنده که خاطرِ خوبان را آزردم' خاطرم پریشان بود و پریشان گویی حاصلِ پریشان خاطریست!
در پایان کرونا هم، مثلِ "آخر آسفالت" محو خواهد شد و روزی خواهیم گفت که؛ کاش...
امیدوارم این بلایا، ما را مقاوم و تا حدودی قانونمند سازند، تا شهروندی شویم واقعاً "شهروند"