تاریخ انتشار
پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۴۹
کد مطلب : ۴۱۵۹۳۶
یادداشت سیاسی
مناظره بی مناظره
محسن خرامین
۰
کبنا ؛
مطلب را با ذکر یک دیدگاه که میتوان آن را دیدگاه بخشی از جامعه امروز ایران دانست شروع میکنم و آن هم اینکه بین آنچه در فضای عمومی جامعه ایران از آن به عنوان "مناظره" یاد میکنند با "گفت و گو" کمترین رابطه وجود دارد و حتی میتوان گفت اساساً رابطهای وجود ندارد.
آن چه تحت عنوان «فن مناظره» در برخی از آثار منظوم و منثور بزرگان ادبیات ما دیده میشود کمترین قرابت با گفت و گویی (دیالوگ) که میتوان آنرا در ادبیات و بویژه نمایش نامههای نویسندگان یونان باستان و بعد در رمان مدرن دید جست. مناظره در شعر فارسی و نثر فارسی شکل دیگری از مونولوگ و بیشتر حول پند و اندرز است و اگر در جایی مانند شاهنامه مناظرهای میان جنگاوران صورت میگیرد صرفاً نوعی رجز خوانی و به رخ کشیدن زور و شرافت طرفین است تا سرانجام برتری یکی از دو طرف مناظره اثبات شود. اساساً وزن، باب و تعریف مناظره نیز موئد همین نوع برخورد و برداشت از مناظره یعنی نوعی تقابل است.
«مناظره» امروز بیش از آنکه در ادبیات و سایر حوزهها جایی داشته باشد در عرصه سیاسی و کنشهای سیاسی به عنوان یکی از مهمترین ابزارها شناخته میشود و بسیاری از فعالین عرصه سیاست به مناظره رفتن و اهل مناظره بودن را به عنوان یک توان و ظرفیت در خود میدانند. بویژه در سالهای اخیر و بعد از مناظرههای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و اتفاقات و حوادثی که بعد از انتخابات به وقع پیوست و برخی کارشناسان مناظرههای آن دوره را از ریشههای حوادث خواندند. مناظرههای سال 88 اولین تجربه مناظره در جمهوری اسلامی نبودند و در اوایل انقلاب اسلامی نیز فضای دانشگاهها و هم چنین در چندین مورد در تلویزیون میان گروههای وابسته به جمهوری اسلامی و سایر جریانها مناظرههایی نیز برگزار شده بود که اتفاقاً بر خلاف مناظرههای امروزی انعکاس چندصدایی محدود در آن دوره گذار بودند. در سالهای اخیر نیز گاه و بی گاه بویژه همزمان با روز دانشجو و یا در آستانه برگزاری انتخابات شاهد برگزاری مناظرههای مختلفی هستیم. مناظرههایی که معمولاً با تعارفات مرسوم شروع میشود و در نهایت هم چیزی جز تکرار گویی رسانهای از دل آنها بر نمیآید.
شاید انتظار داشتن از مناظره سیاسی به این معنا که منتظر یک خروجی مثبت باشیم از اساس اشتباه باشد. این نوع مناظره صرفاً برای مچ گیری و عرض اندام اتفاق می افتد و در اکثر موارد با توجه به شرایط سیاسی کشور طرف پیشنهاد کننده یک اصولگرا و یا عضو نهادهای وابسته به این طیف است. در طول مناظره نیز این اصولگرایان هستند که معمولاً از لحاظ امنیتی و گزینشی دست بالاتر را دارند و اصلاح طلبان جز دفاع کردن آن هم بیشتر از خود و یا دولت و مجلس که دیوار کوتاهی برای حمله و حتی فحاشی دارند کار چندانی از دستشان بر نمیآید.
در اکثر مناظرههای جاری و سیاسی در سطح کشور جز اینکه یا طرف اصلاح طلب حرکت انتحاری زده باشد و یا هم طرف اصولگرا بسیار ضعیف بوده باشد کمتر پیش آمده است که مناظرههای برگزار شده مورد رضایت نسبی اصلاح طلبان بوده باشد.
مناظره سیاسی در ایران چیزی جز شکلی از «رجز خوانی» که بیشتر متعلق به فرهنگ و ادبیات عرب است و در جنگها میان جنگاوران عرب انجام میشد و به معنای فخرفروشی و تعریف از شجاعت و شرافت خود بوده است نیست. بنابراین مناظره نه تنها معیار مناسبی برای ارزیابی نمیتواند باشد که برعکس فرصتی است برای مشروعیت بخشی به بخش صاحب قدرت جامعه که در فضای غیر مناظرهای ظرفیتی برای عرضه و بروز خود ندارد. به همین علت است که مدام با کوچکترین اظهار نظر و یا اتفاقی شاهد آن هستیم که نیروهای نزدیک به هسته قدرت مخالفین خود را دعوت به مناظره میکنند. دعوتی که شبیه مجبور کردن بسیاریها در برخی برنامههای تلویزیونی به بیان جملاتی است که دقیقاً به نقض و ضد خود تبدیل میشود. بندرت پیش آمده است که از دل مناظره سیاسی تحلیل و نکته جدیدی بیرون آید و معمولاً همان حرفهای روزمره و قبلاً آمده این بار با استرس و ترس و لرز و بی نظمی بیان میشود.
بالشخصه هیچ اعتقادی به مناظره سیاسی در وضعیت امروز ایران (با توجه به وضعیت سیاسی کشور و نسبت همه حوزهها با مناسبات قدرت مناظره در سایر مباحث و حوزهها نیز کاملاً شرایط و جهت گیری مشابهی دارند) نداشته و ندارم و هیچ ضرورت و اهمیتی برای آن قائل نیستم و بندرت به یاد دارم وقت خود را صرف تماشای یک مناظره حتی مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری سال 88 کرده باشم. این نگاه هرگز به معنای عدم اعتقاد به بحث و گفت وگو نیست بلکه همان گونه که در بالا نیز اشاره شد از آنجا که مناظرهٔ سیاسی در ایران را ضد گفت و گو و نوعی تن دادن به قواعد تحمیلی می دانم نگاه مثبتی به مناظرهها ندارم.
از نگاه هابرماس گفت و گو را باید حرکتی در جهت دوستی و مفاهمه و آگاهی بدانیم نه آنکه گفت و گو به خشونت کلامی، خودسانسوری و مچ گیری منتج شود.
بنابراین نه مطلقاً دنبال نفی مناظره هستم و نه بر شکل فانتزی یا اصطلاحاً پاستوریزهای تاکید دارم و قبول دارم از دل یک مناظره هر احتمالی اجتناب ناپذیر است و نباید پیشاپیش برای مناظره باید و نباید ترسیم کرد. ولی حداقل مناظره باید در یک شرایط برابر و آزاد رخ دهد و این گونه نباشد که یکی از طرفین مدام دل نگران متهم شدن به ساختار شکنی یا عبور از خطوط احراز صلاحیت خود باشد.
درسایر کشورها نیز احتمال کشیده شدن مناظرههای سیاسی به مچ گیری و حتی حذف سیاسی دیگری نیز وجود دارد ولی در ایران به نظر میرسد اولاً فرصت مناظره و بیان صداهای مختلف وجود ندارد و در همان فضای تقریباً تک صدایی و تک روایتی نیز برای پاسخ گویی و نگرانی بعد از مناظره هراس بیشتری وجود دارد. پس تفاوت نه در روش مناظره که تفاوت در صداقت و بستر آن است.
گسترش رسانههای عمومی و بویژه شبکههای اجتماعی و آنلاین بودن این شبکهها خود یکی از بهترین فرصتهایی است که در آن میتوان با هر کسی وارد بحث و حتی جدل شد و اتفاقاً بیش از فضای فیزیکی میتوان برکنار از ترس و کنترل و نظارت بود. حتی با نظارتها باز این فضا جایی است برای بیان عقاید و دیدگاهها آن هم در سریعترین و بیشترین زمان و با گستره زیاد و عدم نگرانی از بابت ترتیب شروع و پایان و همراه با دسترسی به منابع. بنابراین برای برخی موضوعات کوچک و تکراری چندان ضرورتی به روبروی هم نشستن و مچ گیری و کل کلهای فوتبالی و کری خوانی سیاسی نیست.
آن چه تحت عنوان «فن مناظره» در برخی از آثار منظوم و منثور بزرگان ادبیات ما دیده میشود کمترین قرابت با گفت و گویی (دیالوگ) که میتوان آنرا در ادبیات و بویژه نمایش نامههای نویسندگان یونان باستان و بعد در رمان مدرن دید جست. مناظره در شعر فارسی و نثر فارسی شکل دیگری از مونولوگ و بیشتر حول پند و اندرز است و اگر در جایی مانند شاهنامه مناظرهای میان جنگاوران صورت میگیرد صرفاً نوعی رجز خوانی و به رخ کشیدن زور و شرافت طرفین است تا سرانجام برتری یکی از دو طرف مناظره اثبات شود. اساساً وزن، باب و تعریف مناظره نیز موئد همین نوع برخورد و برداشت از مناظره یعنی نوعی تقابل است.
«مناظره» امروز بیش از آنکه در ادبیات و سایر حوزهها جایی داشته باشد در عرصه سیاسی و کنشهای سیاسی به عنوان یکی از مهمترین ابزارها شناخته میشود و بسیاری از فعالین عرصه سیاست به مناظره رفتن و اهل مناظره بودن را به عنوان یک توان و ظرفیت در خود میدانند. بویژه در سالهای اخیر و بعد از مناظرههای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و اتفاقات و حوادثی که بعد از انتخابات به وقع پیوست و برخی کارشناسان مناظرههای آن دوره را از ریشههای حوادث خواندند. مناظرههای سال 88 اولین تجربه مناظره در جمهوری اسلامی نبودند و در اوایل انقلاب اسلامی نیز فضای دانشگاهها و هم چنین در چندین مورد در تلویزیون میان گروههای وابسته به جمهوری اسلامی و سایر جریانها مناظرههایی نیز برگزار شده بود که اتفاقاً بر خلاف مناظرههای امروزی انعکاس چندصدایی محدود در آن دوره گذار بودند. در سالهای اخیر نیز گاه و بی گاه بویژه همزمان با روز دانشجو و یا در آستانه برگزاری انتخابات شاهد برگزاری مناظرههای مختلفی هستیم. مناظرههایی که معمولاً با تعارفات مرسوم شروع میشود و در نهایت هم چیزی جز تکرار گویی رسانهای از دل آنها بر نمیآید.
شاید انتظار داشتن از مناظره سیاسی به این معنا که منتظر یک خروجی مثبت باشیم از اساس اشتباه باشد. این نوع مناظره صرفاً برای مچ گیری و عرض اندام اتفاق می افتد و در اکثر موارد با توجه به شرایط سیاسی کشور طرف پیشنهاد کننده یک اصولگرا و یا عضو نهادهای وابسته به این طیف است. در طول مناظره نیز این اصولگرایان هستند که معمولاً از لحاظ امنیتی و گزینشی دست بالاتر را دارند و اصلاح طلبان جز دفاع کردن آن هم بیشتر از خود و یا دولت و مجلس که دیوار کوتاهی برای حمله و حتی فحاشی دارند کار چندانی از دستشان بر نمیآید.
در اکثر مناظرههای جاری و سیاسی در سطح کشور جز اینکه یا طرف اصلاح طلب حرکت انتحاری زده باشد و یا هم طرف اصولگرا بسیار ضعیف بوده باشد کمتر پیش آمده است که مناظرههای برگزار شده مورد رضایت نسبی اصلاح طلبان بوده باشد.
مناظره سیاسی در ایران چیزی جز شکلی از «رجز خوانی» که بیشتر متعلق به فرهنگ و ادبیات عرب است و در جنگها میان جنگاوران عرب انجام میشد و به معنای فخرفروشی و تعریف از شجاعت و شرافت خود بوده است نیست. بنابراین مناظره نه تنها معیار مناسبی برای ارزیابی نمیتواند باشد که برعکس فرصتی است برای مشروعیت بخشی به بخش صاحب قدرت جامعه که در فضای غیر مناظرهای ظرفیتی برای عرضه و بروز خود ندارد. به همین علت است که مدام با کوچکترین اظهار نظر و یا اتفاقی شاهد آن هستیم که نیروهای نزدیک به هسته قدرت مخالفین خود را دعوت به مناظره میکنند. دعوتی که شبیه مجبور کردن بسیاریها در برخی برنامههای تلویزیونی به بیان جملاتی است که دقیقاً به نقض و ضد خود تبدیل میشود. بندرت پیش آمده است که از دل مناظره سیاسی تحلیل و نکته جدیدی بیرون آید و معمولاً همان حرفهای روزمره و قبلاً آمده این بار با استرس و ترس و لرز و بی نظمی بیان میشود.
بالشخصه هیچ اعتقادی به مناظره سیاسی در وضعیت امروز ایران (با توجه به وضعیت سیاسی کشور و نسبت همه حوزهها با مناسبات قدرت مناظره در سایر مباحث و حوزهها نیز کاملاً شرایط و جهت گیری مشابهی دارند) نداشته و ندارم و هیچ ضرورت و اهمیتی برای آن قائل نیستم و بندرت به یاد دارم وقت خود را صرف تماشای یک مناظره حتی مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری سال 88 کرده باشم. این نگاه هرگز به معنای عدم اعتقاد به بحث و گفت وگو نیست بلکه همان گونه که در بالا نیز اشاره شد از آنجا که مناظرهٔ سیاسی در ایران را ضد گفت و گو و نوعی تن دادن به قواعد تحمیلی می دانم نگاه مثبتی به مناظرهها ندارم.
از نگاه هابرماس گفت و گو را باید حرکتی در جهت دوستی و مفاهمه و آگاهی بدانیم نه آنکه گفت و گو به خشونت کلامی، خودسانسوری و مچ گیری منتج شود.
بنابراین نه مطلقاً دنبال نفی مناظره هستم و نه بر شکل فانتزی یا اصطلاحاً پاستوریزهای تاکید دارم و قبول دارم از دل یک مناظره هر احتمالی اجتناب ناپذیر است و نباید پیشاپیش برای مناظره باید و نباید ترسیم کرد. ولی حداقل مناظره باید در یک شرایط برابر و آزاد رخ دهد و این گونه نباشد که یکی از طرفین مدام دل نگران متهم شدن به ساختار شکنی یا عبور از خطوط احراز صلاحیت خود باشد.
درسایر کشورها نیز احتمال کشیده شدن مناظرههای سیاسی به مچ گیری و حتی حذف سیاسی دیگری نیز وجود دارد ولی در ایران به نظر میرسد اولاً فرصت مناظره و بیان صداهای مختلف وجود ندارد و در همان فضای تقریباً تک صدایی و تک روایتی نیز برای پاسخ گویی و نگرانی بعد از مناظره هراس بیشتری وجود دارد. پس تفاوت نه در روش مناظره که تفاوت در صداقت و بستر آن است.
گسترش رسانههای عمومی و بویژه شبکههای اجتماعی و آنلاین بودن این شبکهها خود یکی از بهترین فرصتهایی است که در آن میتوان با هر کسی وارد بحث و حتی جدل شد و اتفاقاً بیش از فضای فیزیکی میتوان برکنار از ترس و کنترل و نظارت بود. حتی با نظارتها باز این فضا جایی است برای بیان عقاید و دیدگاهها آن هم در سریعترین و بیشترین زمان و با گستره زیاد و عدم نگرانی از بابت ترتیب شروع و پایان و همراه با دسترسی به منابع. بنابراین برای برخی موضوعات کوچک و تکراری چندان ضرورتی به روبروی هم نشستن و مچ گیری و کل کلهای فوتبالی و کری خوانی سیاسی نیست.