تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۲۴
کد مطلب : ۴۲۴۴۱۷
مهدی منتظری می گوید؛
روایتی از اردوگاه اطفال در سال های جنگ تحمیلی
۲
کبنا ؛
هشت سال جنگ تحمیلی روایت هایی از مردان، زنان و کودکانی را در دل خود دارد که هر بار می توان این واقعیات را به تصویر و به قلم کشید. روایت افرادی که از زندگی و جوانی خود گذشتند و سالهای طولانی را در جنگ و یا در اسارت به سر بردند. جنگ واقعیات تلخ زیاد دارد، با این حال این واقعیات باید موجبات قدردانی از این آزادگان و جانبازان راه خدا را فراهم کند. مهدی منتظری یکی از هزاران کودکی بود که کودکی و نوجوانی را در جبهه های دفاع مقدس و در اسارت عراق به سر برد. به مناسبت گرامی داشت روز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی با این جانباز راه وطن گپ و گفت کوتاهی صورت دادیم.
لطفا کمی از خودتان بگویید؟
مهدی منتظری ازاده جنگ تحمیلی، متولد ۱۳۴۷ هستم. جانباز ۴۰ درصد جنگ تحمیلی هستم.
چه مدت در اسارت به سر بردید؟
۹۰ ماه یعنی 7 سال و نیم در اسارت بودم، در بهمن ۶۱ در سن ۱۴ سالگی، در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت نیروهای عراقی درامدم و در شهریور سال 1369 ازاد و به وطن برگشتم.
لطفا کمی از خودتان بگویید؟
مهدی منتظری ازاده جنگ تحمیلی، متولد ۱۳۴۷ هستم. جانباز ۴۰ درصد جنگ تحمیلی هستم.
چه مدت در اسارت به سر بردید؟
۹۰ ماه یعنی 7 سال و نیم در اسارت بودم، در بهمن ۶۱ در سن ۱۴ سالگی، در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت نیروهای عراقی درامدم و در شهریور سال 1369 ازاد و به وطن برگشتم.
از تصاویر آرشیوی مهدی منتظری جانباز و آزاده جنگ تحمیلی. اردوگاه اسرای ایرانی در عراق
با وجود آنکه کم سن و سال بودید، اسارت برای شما چطور می گذشت؟ اگر خاطره ای از آن زمان دارید برایمان تعریف کنید؟
در بهمن ماه سال ۶۲ اسرای عراقی در روز ۲۲بهمن رژه رفته بودند و جنبه تبلیغاتی داشت عراقیها برای تلافی در تیر ماه ۶۳ آمدند که مقابله به مثل نمایند و در سالروز انقلاب خودشان که ۱۷تموز بود برابر با ماه شهریور شمسی قصد داشتند عده ای از اسرا را آموزش بدهند که در ۱۷تموز رژه بروند و تبلیغات راه بیندازند. اردوگاه ما معروف بود به اردوگاه اطفال، و میتوان گفت بالای ۹۰درصد بسیجیان کم سن وسال بودند و اکثرا مربوط به عملیاتهای بیت المقدس، رمضان، محرم، والفجر مقدماتی و والفجر یک، و حاج عمران بودند. قاطع ما دارای ۸هشت آسایشگاه بود و جمعا حدود ۴۵۰ نفر در اسایشگاهها بودند. در تیرماه ۶۳ به بهانه اینکه باید تحرک داشته باشید گفتند ورزش کنید تا بدنتان سالم باشد، ما میخواهیم شما ورزش کنید، در صورتی که تا آن روز ورزش ممنوع بود. اگر کسی ورزش میکرد کتک میخورد. همه ما تعجب کردیم. روز اول 8 اسایشگاه را به صورت جداگانه به خط کردند و برای هر آسایشگاه حدودا ۱۰نفر درجه دار و سرباز مسئول آموزش گذاشتند. اعلام کردند اول سربازها حرکت انجام میدهند بعدش که یاد گرفتید انجام بدهید، سربازها ازجلو نظام خبردار به چپ چپ و به راست راست انجام دادند، بعد گفتند اسرا انجام بدهند، ولی اسرا به طور ناهماهنگ انجام میدادند و مقاومت میکردیم. چون به نیت شوم آنها پی برده بودیم و مرتبا کتک میزدند، روی زمین خاکی میغلطانیدند و با کابل میزدند.
در بهمن ماه سال ۶۲ اسرای عراقی در روز ۲۲بهمن رژه رفته بودند و جنبه تبلیغاتی داشت عراقیها برای تلافی در تیر ماه ۶۳ آمدند که مقابله به مثل نمایند و در سالروز انقلاب خودشان که ۱۷تموز بود برابر با ماه شهریور شمسی قصد داشتند عده ای از اسرا را آموزش بدهند که در ۱۷تموز رژه بروند و تبلیغات راه بیندازند. اردوگاه ما معروف بود به اردوگاه اطفال، و میتوان گفت بالای ۹۰درصد بسیجیان کم سن وسال بودند و اکثرا مربوط به عملیاتهای بیت المقدس، رمضان، محرم، والفجر مقدماتی و والفجر یک، و حاج عمران بودند. قاطع ما دارای ۸هشت آسایشگاه بود و جمعا حدود ۴۵۰ نفر در اسایشگاهها بودند. در تیرماه ۶۳ به بهانه اینکه باید تحرک داشته باشید گفتند ورزش کنید تا بدنتان سالم باشد، ما میخواهیم شما ورزش کنید، در صورتی که تا آن روز ورزش ممنوع بود. اگر کسی ورزش میکرد کتک میخورد. همه ما تعجب کردیم. روز اول 8 اسایشگاه را به صورت جداگانه به خط کردند و برای هر آسایشگاه حدودا ۱۰نفر درجه دار و سرباز مسئول آموزش گذاشتند. اعلام کردند اول سربازها حرکت انجام میدهند بعدش که یاد گرفتید انجام بدهید، سربازها ازجلو نظام خبردار به چپ چپ و به راست راست انجام دادند، بعد گفتند اسرا انجام بدهند، ولی اسرا به طور ناهماهنگ انجام میدادند و مقاومت میکردیم. چون به نیت شوم آنها پی برده بودیم و مرتبا کتک میزدند، روی زمین خاکی میغلطانیدند و با کابل میزدند.
از تصاویر آرشیوی مهدی منتظری جانباز و آزاده جنگ تحمیلی. اردوگاه اسرای ایرانی در عراق
روز دوم به همین منوال پیش رفت باز بچه ها حرکات نظامی که آنها میگفتند برعکس انجام میدادند باز هم کتک می زدند. لذا تصمیم گرفته شد که روز سوم اگر ادامه بدهند اعتصاب غذا کنیم. روز سوم به خط کردند همینکه میخواستند شروع کنند با یک صلوات همه به آسایشگاهها رفتیم. عراقیها اومدند، حدود ۲۰ نفر را از آسایشگاههای مختلف بیرون بردند، حسابی انها را کتک زدند وحتی کف پای یکی از اسرا را اتو کشیدند و آن ۲۰نفر را به سلول انفرادی بردند، اعتصاب غذا شروع شد و هر دفعه میومدند درب اسایشگاهها را باز میکردند، کسی بیرون نمیرفت و برای غذا کسی نمیرفت، بعد از ۳روز مقاومت اول اومدند اسایشگاه به اسایشگاه تفرفه بیندازند که اعتصاب شکسته شود، ولی این اتحاد را نتوانستند بشکنند، آخر گفتند شما اعتصاب را بشکنید ما خواستههایتان را برآورده میکنیم. اسرا قبول نکردند، گفتند اول خواستهها را میگوییم اگر به توافق رسیدیم اعتصاب را میشکنیم عراقیها قبول کردند همه اسایشگاهها وسط حیاط اردوگاه جمع شدیم وقتی دیدیم واقعا پیروز شدیم خواستهای خود را مطرح نمودیم نماز جماعت میخواهیم دعا خواندن ازاد باشد ۲۰نفر زندانی ازاد بشوند تاتر ازاد باشد بتوانیم عزاداری کنیم اینها همه ممنوع بود که مجبور شدند خواستهای ما را قبول کنند و اموزش نظامی که مدنظر انها بود هم لغو شد «عدو شود سبب خیر» به این میگویند. در اصل فقط خواسته ما حذف اموزش نظامی بود، ولی خواستههای دیگر هم براورده شد صبر و استقامت باعث شد که در مقابل خواستههای ما زانو بزنند و به طور کلی جشن ۱۷تموز و تبلیغات به وسیله اسرا را کلا فراموش کردند.
هم و ول نوشتیی از تصاویر فلان..