تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۰۰
کد مطلب : ۴۴۹۰۵۰
فقر یا جبر؟
کودکان کار را چه چیزی به خیابانها میکشاند؟ / عاقبت کودکان کار چه خواهد شد؟ (+ تصاویر)
۱
کبنا ؛
گزارشی از فرزانه رخشا؛ امروز ۲۲خرداد (۱۲ژوئن) به مناسبت روز جهانی مبارزه با کودکان کار درصدد آن برآمدیم تا گزارشی از کودکان کار استان ارائه دهیم.
بر اساس آمار سازمان جهانی کار (ILO)، سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان محروم از کودکی میشوند. طبق این آمار ۱۲۰ میلیون نفر از آنها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تماموقت هستند. ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا و ۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی میکنند. قاچاق انسان از راههای عمده وارد کردن این کودکان به بازار است. به جز کارگری بردهوار، روسپیگری و فروش اعضای بدن کودکان، از دیگر سرنوشتهای کودکان قاچاق است.
کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی فعالیتی استثماری تلقی میشود ما روزانه شاهد افزایش آمار کودکان کار هستیم. در ابتدا فقط در شهرهای بزرگ کودک کار وجود داشت و در شهرستان ها اگر کودکی مشغول کار بود تابستان ها به صورت پاره وقت در مغازه پدر یا فامیل خود شاگردی می کرد اما رفته رفته بر این آمار افزوده شد و اکنون تقریبا در تمام شهرستان های کوچک و بزرگ کودک کار یافت می شود.
در واقع به کودکی، کودک کار گفته میشود که با کار کردن خود به سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتی خود ضرر برساند و باعث شود تا از تحصیل باز بماند.
کودکان کار به گروهی از کودکان گفته میشود که در بیرون از خانه به کارهای غیرواقعی و کاذب مانند کارگری غیر حرفهای، گدایی، واکس زدن، فروش کالاهای کم ارزش و... سرگرم باشند. این کودکان بچند دسته تقسیم میشوند. دستهای از آنها در خیابانها کار میکنند و آخر شبها به خانه بازمیگردند و احتمالاً به مدرسه میروند و لزوماً در دام بزه نمیافتند. گروهی دیگر از رفتن به مدرسه و تجربهٔ دوران کودکی بیبهره هستند و ارتباطشان با خانواده در شرف قطع شدن است و سلامت روحی و جسمی آنها تهدید میشود و زمینهٔ بزهکاری برای این دسته فراهمتر است. گروهی دیگر به مدرسه نمیروند و همراه خانوادهٔ خود در خیابانها زندگی و گدایی میکنند. گروه دیگر هم از اساس بیخانواده هستند و در خیابان رشد میکنند و برای گذران زندگی محبور به کار کردن هستند. اخیرا مورد دیگری هم به این انواع کودک کار اضافه شده و آن کودکانی است که در سطل آشغال ها غذای مانده می جویند و یا زباله های بازیافتی را از میان آشغال ها جدا کرده و می فروشند.
مردم استان کهگیلویه و بویراحمد به صورت طایفه ای تقسیم بندی می شوند و بر این اساس همدیگر را می شناسند و با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. یا توجه به اسن مساله ممکن است تصور شود کودک کار در این استان محدود باشد یا اصلا نباشد، اما متاسفانه مرکز استان و شهرهای دیگر استان از این مساله مستثنی نیستند.
بر سر تمام چارراه ها، پشت چراغ قرمزها، جلوی تمام فروشگاه های پر رفت و آمد و خیابان های شلوغ شهر یاسوج است پر است از کودکان کار. کودکانی که گاهی در میان آنها کودکان زیر سه سال هم مشاهده شد. کودکان زیر سه سال را در هوای سرد و گرم کنار یک ترازو رها می کنند و دل هر رهگذری با دیدن این کودک به رحم می آید که این در واقع همان گدایی است.
کودکان کار به دوگروه تقسیم می شوند کودکانی که واقعا از سر فقر و نداری به دل خیابان ها کشانده شده اند و گروه دیگری که انگار برای این کار آموزش دیده اند و تربیت شده اند.
اگر به این کودکان نزدیک شوی متوجه خواهی شد می دانند پول ها را دقیقا در چه قسمتی از لباس خود پنهان کنند، می دانند چگونه مظلوم نمایی کنند و هیچ پاسخی به سوال های ما ندهند یا پاسخ های رد گم کنی بدهند. دعوا و کتک کاری را خوب بلدند، فرز و چابک اند و می توانند پشت چراغ سبز و قرمزها به هوبی خود را از بین ماشین ها عبور دهند. لفاظی کردن را خوب یادگرفته اند، نقطه ضعف آم ها را شناخته اند و جالب تر اینکه اسم تمام خوراکی های خوشمزه را می دانند و گاهی از افرادی که به آنها نزدیک می شوند می خواهند برایشان پیتزا با پنیر زیاد و نوشابه بخرند.
در واقع مانند یک شاگرد زرنگ، تمام درس ها را به خوبی فرا گرفته اند و می توانند سر خیلی از ماها را شیره بمالند یا به صول معروف ما را تشنه از سر چشمه برگردانند.
اگر این وضعیت مدیریت نشود روز به روز یر تعداد این کودکان افزوده خواهد شد. کودکانی که کودکی نکرده اند و نوپا به بلوغ رسیده اند، در سن ده پانزده سالگی همه انواع بزه را دیده اند و شنیده اند و ترس از دست دادن هیچ چیزی را ندارند توانایی ریسک برای هر کاری را دارند.
بر اساس آمار سازمان جهانی کار (ILO)، سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان محروم از کودکی میشوند. طبق این آمار ۱۲۰ میلیون نفر از آنها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تماموقت هستند. ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا و ۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی میکنند. قاچاق انسان از راههای عمده وارد کردن این کودکان به بازار است. به جز کارگری بردهوار، روسپیگری و فروش اعضای بدن کودکان، از دیگر سرنوشتهای کودکان قاچاق است.
کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی فعالیتی استثماری تلقی میشود ما روزانه شاهد افزایش آمار کودکان کار هستیم. در ابتدا فقط در شهرهای بزرگ کودک کار وجود داشت و در شهرستان ها اگر کودکی مشغول کار بود تابستان ها به صورت پاره وقت در مغازه پدر یا فامیل خود شاگردی می کرد اما رفته رفته بر این آمار افزوده شد و اکنون تقریبا در تمام شهرستان های کوچک و بزرگ کودک کار یافت می شود.
در واقع به کودکی، کودک کار گفته میشود که با کار کردن خود به سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتی خود ضرر برساند و باعث شود تا از تحصیل باز بماند.
کودکان کار به گروهی از کودکان گفته میشود که در بیرون از خانه به کارهای غیرواقعی و کاذب مانند کارگری غیر حرفهای، گدایی، واکس زدن، فروش کالاهای کم ارزش و... سرگرم باشند. این کودکان بچند دسته تقسیم میشوند. دستهای از آنها در خیابانها کار میکنند و آخر شبها به خانه بازمیگردند و احتمالاً به مدرسه میروند و لزوماً در دام بزه نمیافتند. گروهی دیگر از رفتن به مدرسه و تجربهٔ دوران کودکی بیبهره هستند و ارتباطشان با خانواده در شرف قطع شدن است و سلامت روحی و جسمی آنها تهدید میشود و زمینهٔ بزهکاری برای این دسته فراهمتر است. گروهی دیگر به مدرسه نمیروند و همراه خانوادهٔ خود در خیابانها زندگی و گدایی میکنند. گروه دیگر هم از اساس بیخانواده هستند و در خیابان رشد میکنند و برای گذران زندگی محبور به کار کردن هستند. اخیرا مورد دیگری هم به این انواع کودک کار اضافه شده و آن کودکانی است که در سطل آشغال ها غذای مانده می جویند و یا زباله های بازیافتی را از میان آشغال ها جدا کرده و می فروشند.
مردم استان کهگیلویه و بویراحمد به صورت طایفه ای تقسیم بندی می شوند و بر این اساس همدیگر را می شناسند و با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. یا توجه به اسن مساله ممکن است تصور شود کودک کار در این استان محدود باشد یا اصلا نباشد، اما متاسفانه مرکز استان و شهرهای دیگر استان از این مساله مستثنی نیستند.
بر سر تمام چارراه ها، پشت چراغ قرمزها، جلوی تمام فروشگاه های پر رفت و آمد و خیابان های شلوغ شهر یاسوج است پر است از کودکان کار. کودکانی که گاهی در میان آنها کودکان زیر سه سال هم مشاهده شد. کودکان زیر سه سال را در هوای سرد و گرم کنار یک ترازو رها می کنند و دل هر رهگذری با دیدن این کودک به رحم می آید که این در واقع همان گدایی است.
کودکان کار به دوگروه تقسیم می شوند کودکانی که واقعا از سر فقر و نداری به دل خیابان ها کشانده شده اند و گروه دیگری که انگار برای این کار آموزش دیده اند و تربیت شده اند.
اگر به این کودکان نزدیک شوی متوجه خواهی شد می دانند پول ها را دقیقا در چه قسمتی از لباس خود پنهان کنند، می دانند چگونه مظلوم نمایی کنند و هیچ پاسخی به سوال های ما ندهند یا پاسخ های رد گم کنی بدهند. دعوا و کتک کاری را خوب بلدند، فرز و چابک اند و می توانند پشت چراغ سبز و قرمزها به هوبی خود را از بین ماشین ها عبور دهند. لفاظی کردن را خوب یادگرفته اند، نقطه ضعف آم ها را شناخته اند و جالب تر اینکه اسم تمام خوراکی های خوشمزه را می دانند و گاهی از افرادی که به آنها نزدیک می شوند می خواهند برایشان پیتزا با پنیر زیاد و نوشابه بخرند.
در واقع مانند یک شاگرد زرنگ، تمام درس ها را به خوبی فرا گرفته اند و می توانند سر خیلی از ماها را شیره بمالند یا به صول معروف ما را تشنه از سر چشمه برگردانند.
اگر این وضعیت مدیریت نشود روز به روز یر تعداد این کودکان افزوده خواهد شد. کودکانی که کودکی نکرده اند و نوپا به بلوغ رسیده اند، در سن ده پانزده سالگی همه انواع بزه را دیده اند و شنیده اند و ترس از دست دادن هیچ چیزی را ندارند توانایی ریسک برای هر کاری را دارند.