تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۰۴
کد مطلب : ۴۲۹۱۳۸
یادداشتی خطاب به بنیاد علوی؛
بغیر از هنر که تاج سر آفرینش است / دوران هیچ منزلتی جاودانه نیست
۰
کبنا ؛محمد نوروزی نیا: بخش دیشموک یکی از بغرنجترین و چالشدارترین بخشهای استان کهگیلویه و بویراحمد بویژه از نظر فرهنگی و اجتماعی است و با وجود ظرفیتها و تواناییهای گوناگون جغرافیایی و زیستمحیطی، تاریخی و فرهنگی و نیروی انسانی مستعد، پس از گذشت نزدیک به صد سال از شکلگیری دولت مدرن و 40 سال از وقوع انقلاب اسلامی ایران، هنوز با برچسب محرومیت و در زمرة مناطق توسعه نیافتهی ایران شمرده میشود؛ از قافله توسعه یافتگی جا ماند از عقبماندگی های مزمن و بیشمار رنج میبرد. مشکلات و معضلاتی که روزی میتوانستند بسادگی زدوده شوند، بتدریج انباشته شده و پس از مدتی به بازتولید مشکلات و معضلات بزرگتر و فربهتر انجامیدند. این فرآیند تلخ محصول بیتوجهی و ضعفهای نهادهای مسئول است. محصول شعارگرایی صرف و مرسوم انتخاباتی (آمدند، شعار دادند، رای گرفتند و رفتند...) و عوام گرایانه و پرهیز از کارشناسی علمی است که عملگرایی را به رفتارهای سطحی و عوام فریبانه کاهش دادند. مشکلات فزاینده این بخش محصول توزیع نامناسب و ناعادلانه منابع مالی کشور است (برنامه های توسعه مرکزگرا). همانگونه که بارها کارشناسان تاکید و تقاضا داشتند، گشایش امور و رهایی از شرایط کنونی نیازمند اراده جدی و داشتن برنامه مناسب از سوی نهادها و سازمانهای مسئول کشوری و بویژه استانی و مقامات موثر محلی در سایه همراهی و همکاری مردم محلی است. اصولاً مردم بخودی خود نمیتوانند در نقش سیاستگذار و برنامهریز عمل کنند و به سبب عدم دسترسی به منابع اطلاعاتی و مالی دست آنها از چنین اموری کوتاه است ولی میتوانند برنامههای درست سیاستگذاران را با همراهی خود عملی کنند. نهادها و مقامات مسئول نیز نمیتوانند با شعارگرایی و بدون پشتوانههای علمی، فنی و اخلاقی وارد کارزار محرومیتزدایی شوند. نگاه صرف آماری به بخش دیشموک کار ساز نیست بلکه باید به عنوان یک واقعیت اجتماعی دیده شود. همگان باید بدانیم در سایه علم و دانش است که میتوانیم بر این مشکلات ملموس و محسوس بر آییم و روزهای بهتر مردم و سرزمینمان را رقم بزنیم.
شوربختانه چالشها، مشکلات و معضلات بخش دیشموک سبب شد تا سیمای سیاه و تاری از آن در نگاه همگان جلوه کند و باز نمایی منفی در رسانهها از این بخش به نمایش گذاشته شود. و تواناییهای محیطی و انسانی آن که می بایست اساس هرگونه تلاش برای خروج از شرایط کنونی قرار گیرند، بکلی دیده نشده یا کنار گذاشته شدند. چنین بازنمایی نادرست و منفی خود بر انباشت و سختی و سنگینی مشکلات میافزاید. راه سیاه و تیرهای پیش روی ما می-گذارد که از رفتن بر آن خسته و بیزار و سرخورده میشویم. اگرچه بخش عمدهای از این مشکلات زاییده تصمیمات مدیریتی و توزیع نامناسب منابع مالی است اما در کنار تصمیمهای درست مدیریتی و تزریق منابع مالی مناسب، کلید حل این مشکلات درونی است. متاسفانه تأکید نالازم امروزین بر یک آسیب اجتماعی – که البته باید آن را جدی گرفت و برای درمان آن برنامه داشت و کوشید- کمکی به حل ماجرا نمیکند. در پس برانگیختن احساسات و عواطف؛ خرد، دانش، برنامه و آگاهی لازم است. از قضا توجه به این نکته ضروری است که این منطقه در بسیاری از شاخصهای مربوط به جرایم و آسیبهای اجتماعی وضعیت بدتری نسبت به میانگین کشوری ندارد. زنان و دختران محجوب و ستم کشیده این منطقه از تواناییها و قابلیتهایی فراوانی برخوردارند که میتوان آنهارا بسیار جدی گرفت و چون گذشته به آنها چوب حراج نزد. آنان خود میتوانند موتورمحرک حل تمام این مشکلات شوند. آگاهی، بیداری، توانمندکردن و حمایت از آنها بیش از همه ضروری است.
بتازگی بنیاد ارزشمند علوی - با مدیریت آقای مختاری که خود بر مشکلات و راه حل آنها اشراف مناسبی دارد - با طرحی کارشناسی و خلاقانه گامی موثر برای بسترسازی حل مشکلات برداشتند و اقدام به تدوین و اجرای طرح کتابت هنری قرآن توسط جمعی از بانوان دیشموک نمودند. طرحی که از جهات گوناگون ارزشمند و قابل توجه و تامل است. این طرح میتواند به توسعه فرهنگ کار و کوشش، همگرایی و همراهی بیانجامد و زنان را به عنوان نیمی از جمعیت عمدتاً خاموش منطقه بحرکت در آورد و در تقویت بنیان اقتصادی خانواده سهیم سازد. طرحی که میتواند خلاقیت خفته دختران و بانوان منطقه را برانگیزاند و جایگاه شریف و بلند دختران و بانوان را به آنها یادآور شود. طرحی که مستقیماً برای مواجه با نگاههای واپسگرایانه و زنستیزانه که خود بخشی از ریشه و پیشه این بدبختیها و مشکلات هستند، تهیه و اجرا شده است. طرحی مبتنی بر ارزشهای اخلاقی، انسانی، دینی و معنوی بر مدار سخن وحی و کلام خدا که نه تنها بنیادِ بنیادین خانواده را استوار و لرزشناپذیر میکند بلکه خانوادههای از هم گسیخته را ترمیم و سامان میدهد. طرحی مبتنی بر افزایش مشارکت عمومی دختران و بانوان بخش دیشموک که باید آنرا ارزشمند شمرد و پی گرفت. ومی توان الگوسازی کرد برای مشارکت بیشتر بانوان در عرصه های دیگر. دختران و بانوان این منطقه سهم زیادی بر افتخارات، اندوخته ها و داشتههای فرهنگی و اجتماعی این منطقه دارند. باید از خرد کردن و کوچک شمردن آنها دست برداشت و آنها را گرامی شمرد که این کوچک شمردن و به هیچ گرفتن محصولی جز رنجها، بیماریها و خودکشیها در پی نداشته است. رنج و سیاهی امروز شیردختران و شیرزنان کوههای استوارِسیاه، مانگشت و دِلافروز و درههای سرسبز لیراب و چویل زاگرس را نه محیط و طبیعتشان به آنها رساند، نه ذات پاک و سپیدشان و نه باور و اعتقاد دیرینه و خداییشان. سخن وحی و کلام خدا سدهها و سالهاست که اسباب رحمت و هنر مردمان ایران شده است و آنان توانستند شکوه جان و دل و دست خود را در معماری و کاشیکاری و خوشنویسی مساجد سحرانگیز جامع و جمعه اصفهان، مسجد کبود تبریز و گوهرشاد مشهد به نمایش بگذارند. براستی معماری جهان بدون مسجد شیخلطفالله چه لطفی دارد و اگر نبود هنر و عشق ایرانیان در سیمای و صورت این مسجد، کالبد آن را چه شکوهی بر جای میماند!؟ ایرانیان با تذهیب و ترصیع سخن وحی و متون ادبی و ملی حیرت و تحسین جهانیان را بخود واداشتند و این نبود جز در سایه همت و کوشش مردان و زنان این سرزمین. ایرانیان دیرسالی است که با خدای یگانه در سخن و آشناییاند. آنگاه که دیگر ملل در پای خدایان چندگانهشان (خدایان چوبی وسنگی و...) جان انسانها را به مسلخ میبردند، ایرانیان با خدای یگانه در ستایش و نیایش و رحمت و محبت بودهاند. اینگونه است که ایرانیان ملت نبوی و معنویاند. از دامان همین نبویت و معنویت فردوسی، بوعلی، فارابی، مولوی، سعدی، حافظ، ملاصدرا، پروین اعتصامی و مریم میرزا خانی و... رخ گشودند و عطر وجودشان جهان را خندان کرد. برای کتابت هنرمندانه قرآن چه کسانی بهتر از دختران و بانوان ایرانی؟ چه کسانی بهتر و شایستهتر از دختران دیشموک و بهمئی؟!
مردم ایران نه تنها خانه و کاشانه خود را به زیور سخن خدا آراستنند که شهرها و گذرگاههای شهرهایشان را به وجود مبارک سخن خدا متبرک کردند؛ دروازه قرآن شیراز. قرآن برای ما تنها یک کتاب نیست. نبود. قرآن همه چیز بود و هست. شهر بود و هست. هنر بود و هست. سوگند بود و هست. این اسلام نبود که به ایران همه چیز داد. ایران هم به اسلام همه چیز داد. هر چه داشت هدیه کرد. ایران و اسلام با هم در عقد در آمدند و یکی شدند. فرزانه اندیشمند شهید آیتالله مطهری تنها سخن از خدمات اسلام به ایران نمیگوید. او از خدمات متقابل ایران و اسلام میگوید. ایرانیان هرگز چهره خشک و خشن و بیروح را از دین نپذیرفتند. آنها همیشه با اندیشه سقیفه ای و اموی از اسلام بیگانه بودند. هرگز با داعش و طالبان در پیوند نبودند و نیستند که در نبرد بودند. داعش و طالبان به بهانه همین هنر مساجد و بقاع متبرک ویران کردند چرا که زیور و آرایه داشتند. چرا که کاشیکاری و خوشنویسی داشتند. آنان هرگز نه خدا را فهمیدند و نه بندگان خدا. آنان اسیر نادانی خود و مراکزی وهابی بودند که آنان را پرورش داد. سخت بودند و سختتر به دانستههای شرانگیز و ضد خدایی خود باور داشتند. بیداری و هشیاری ایرانیان سبب شد تا خدا را در هنر و زیبایی و رحمت و محبت ببیند. در سخن و رغبت خدا را ببیند نه در شمشیر و جبر. اصالت فرهنگ ایرانی و ترکیب آن با دین پویای اسلام آمیزه از هنر و فرهنگ بی نظیر را به جهانیان ارایه کرده است. اینگونه است که بدور از نگاههای سرمایه-داری و سودجویی، مبتنی بر ثروتهای فرهنگی و معنوی، مبتنی بر قرآن و آموزههای اخلاقی، مبتنی بر هنر و دانش، مبتنی بر وجدان بیدارشان، دختران و بانوان دیشموک را باید آموزش داد، امیدوار و حمایت کرد. آنان شایسته زندگی بهترند. بکوشیم اگر نمی توانیم به آنها کمکی کنیم، با تنگنظری، تحجر و جمود فکری مانعشان نشویم. سخن اندیشمند، ادیب و مصلح بزرگ اجتماعی، سعدی، علیه الرحمه را به یاد داشته باشیم که در کتاب وزین و گرانسنگ گلستان (باب هفتم در اهمیت تربیت) میفرمایند: «اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده، و اگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولتست هر جا که رود قدر بیند و بر صدر نشیند و بیهنر لقمه چیند و سختی بیند.»
شوربختانه چالشها، مشکلات و معضلات بخش دیشموک سبب شد تا سیمای سیاه و تاری از آن در نگاه همگان جلوه کند و باز نمایی منفی در رسانهها از این بخش به نمایش گذاشته شود. و تواناییهای محیطی و انسانی آن که می بایست اساس هرگونه تلاش برای خروج از شرایط کنونی قرار گیرند، بکلی دیده نشده یا کنار گذاشته شدند. چنین بازنمایی نادرست و منفی خود بر انباشت و سختی و سنگینی مشکلات میافزاید. راه سیاه و تیرهای پیش روی ما می-گذارد که از رفتن بر آن خسته و بیزار و سرخورده میشویم. اگرچه بخش عمدهای از این مشکلات زاییده تصمیمات مدیریتی و توزیع نامناسب منابع مالی است اما در کنار تصمیمهای درست مدیریتی و تزریق منابع مالی مناسب، کلید حل این مشکلات درونی است. متاسفانه تأکید نالازم امروزین بر یک آسیب اجتماعی – که البته باید آن را جدی گرفت و برای درمان آن برنامه داشت و کوشید- کمکی به حل ماجرا نمیکند. در پس برانگیختن احساسات و عواطف؛ خرد، دانش، برنامه و آگاهی لازم است. از قضا توجه به این نکته ضروری است که این منطقه در بسیاری از شاخصهای مربوط به جرایم و آسیبهای اجتماعی وضعیت بدتری نسبت به میانگین کشوری ندارد. زنان و دختران محجوب و ستم کشیده این منطقه از تواناییها و قابلیتهایی فراوانی برخوردارند که میتوان آنهارا بسیار جدی گرفت و چون گذشته به آنها چوب حراج نزد. آنان خود میتوانند موتورمحرک حل تمام این مشکلات شوند. آگاهی، بیداری، توانمندکردن و حمایت از آنها بیش از همه ضروری است.
بتازگی بنیاد ارزشمند علوی - با مدیریت آقای مختاری که خود بر مشکلات و راه حل آنها اشراف مناسبی دارد - با طرحی کارشناسی و خلاقانه گامی موثر برای بسترسازی حل مشکلات برداشتند و اقدام به تدوین و اجرای طرح کتابت هنری قرآن توسط جمعی از بانوان دیشموک نمودند. طرحی که از جهات گوناگون ارزشمند و قابل توجه و تامل است. این طرح میتواند به توسعه فرهنگ کار و کوشش، همگرایی و همراهی بیانجامد و زنان را به عنوان نیمی از جمعیت عمدتاً خاموش منطقه بحرکت در آورد و در تقویت بنیان اقتصادی خانواده سهیم سازد. طرحی که میتواند خلاقیت خفته دختران و بانوان منطقه را برانگیزاند و جایگاه شریف و بلند دختران و بانوان را به آنها یادآور شود. طرحی که مستقیماً برای مواجه با نگاههای واپسگرایانه و زنستیزانه که خود بخشی از ریشه و پیشه این بدبختیها و مشکلات هستند، تهیه و اجرا شده است. طرحی مبتنی بر ارزشهای اخلاقی، انسانی، دینی و معنوی بر مدار سخن وحی و کلام خدا که نه تنها بنیادِ بنیادین خانواده را استوار و لرزشناپذیر میکند بلکه خانوادههای از هم گسیخته را ترمیم و سامان میدهد. طرحی مبتنی بر افزایش مشارکت عمومی دختران و بانوان بخش دیشموک که باید آنرا ارزشمند شمرد و پی گرفت. ومی توان الگوسازی کرد برای مشارکت بیشتر بانوان در عرصه های دیگر. دختران و بانوان این منطقه سهم زیادی بر افتخارات، اندوخته ها و داشتههای فرهنگی و اجتماعی این منطقه دارند. باید از خرد کردن و کوچک شمردن آنها دست برداشت و آنها را گرامی شمرد که این کوچک شمردن و به هیچ گرفتن محصولی جز رنجها، بیماریها و خودکشیها در پی نداشته است. رنج و سیاهی امروز شیردختران و شیرزنان کوههای استوارِسیاه، مانگشت و دِلافروز و درههای سرسبز لیراب و چویل زاگرس را نه محیط و طبیعتشان به آنها رساند، نه ذات پاک و سپیدشان و نه باور و اعتقاد دیرینه و خداییشان. سخن وحی و کلام خدا سدهها و سالهاست که اسباب رحمت و هنر مردمان ایران شده است و آنان توانستند شکوه جان و دل و دست خود را در معماری و کاشیکاری و خوشنویسی مساجد سحرانگیز جامع و جمعه اصفهان، مسجد کبود تبریز و گوهرشاد مشهد به نمایش بگذارند. براستی معماری جهان بدون مسجد شیخلطفالله چه لطفی دارد و اگر نبود هنر و عشق ایرانیان در سیمای و صورت این مسجد، کالبد آن را چه شکوهی بر جای میماند!؟ ایرانیان با تذهیب و ترصیع سخن وحی و متون ادبی و ملی حیرت و تحسین جهانیان را بخود واداشتند و این نبود جز در سایه همت و کوشش مردان و زنان این سرزمین. ایرانیان دیرسالی است که با خدای یگانه در سخن و آشناییاند. آنگاه که دیگر ملل در پای خدایان چندگانهشان (خدایان چوبی وسنگی و...) جان انسانها را به مسلخ میبردند، ایرانیان با خدای یگانه در ستایش و نیایش و رحمت و محبت بودهاند. اینگونه است که ایرانیان ملت نبوی و معنویاند. از دامان همین نبویت و معنویت فردوسی، بوعلی، فارابی، مولوی، سعدی، حافظ، ملاصدرا، پروین اعتصامی و مریم میرزا خانی و... رخ گشودند و عطر وجودشان جهان را خندان کرد. برای کتابت هنرمندانه قرآن چه کسانی بهتر از دختران و بانوان ایرانی؟ چه کسانی بهتر و شایستهتر از دختران دیشموک و بهمئی؟!
مردم ایران نه تنها خانه و کاشانه خود را به زیور سخن خدا آراستنند که شهرها و گذرگاههای شهرهایشان را به وجود مبارک سخن خدا متبرک کردند؛ دروازه قرآن شیراز. قرآن برای ما تنها یک کتاب نیست. نبود. قرآن همه چیز بود و هست. شهر بود و هست. هنر بود و هست. سوگند بود و هست. این اسلام نبود که به ایران همه چیز داد. ایران هم به اسلام همه چیز داد. هر چه داشت هدیه کرد. ایران و اسلام با هم در عقد در آمدند و یکی شدند. فرزانه اندیشمند شهید آیتالله مطهری تنها سخن از خدمات اسلام به ایران نمیگوید. او از خدمات متقابل ایران و اسلام میگوید. ایرانیان هرگز چهره خشک و خشن و بیروح را از دین نپذیرفتند. آنها همیشه با اندیشه سقیفه ای و اموی از اسلام بیگانه بودند. هرگز با داعش و طالبان در پیوند نبودند و نیستند که در نبرد بودند. داعش و طالبان به بهانه همین هنر مساجد و بقاع متبرک ویران کردند چرا که زیور و آرایه داشتند. چرا که کاشیکاری و خوشنویسی داشتند. آنان هرگز نه خدا را فهمیدند و نه بندگان خدا. آنان اسیر نادانی خود و مراکزی وهابی بودند که آنان را پرورش داد. سخت بودند و سختتر به دانستههای شرانگیز و ضد خدایی خود باور داشتند. بیداری و هشیاری ایرانیان سبب شد تا خدا را در هنر و زیبایی و رحمت و محبت ببیند. در سخن و رغبت خدا را ببیند نه در شمشیر و جبر. اصالت فرهنگ ایرانی و ترکیب آن با دین پویای اسلام آمیزه از هنر و فرهنگ بی نظیر را به جهانیان ارایه کرده است. اینگونه است که بدور از نگاههای سرمایه-داری و سودجویی، مبتنی بر ثروتهای فرهنگی و معنوی، مبتنی بر قرآن و آموزههای اخلاقی، مبتنی بر هنر و دانش، مبتنی بر وجدان بیدارشان، دختران و بانوان دیشموک را باید آموزش داد، امیدوار و حمایت کرد. آنان شایسته زندگی بهترند. بکوشیم اگر نمی توانیم به آنها کمکی کنیم، با تنگنظری، تحجر و جمود فکری مانعشان نشویم. سخن اندیشمند، ادیب و مصلح بزرگ اجتماعی، سعدی، علیه الرحمه را به یاد داشته باشیم که در کتاب وزین و گرانسنگ گلستان (باب هفتم در اهمیت تربیت) میفرمایند: «اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده، و اگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولتست هر جا که رود قدر بیند و بر صدر نشیند و بیهنر لقمه چیند و سختی بیند.»