تاریخ انتشار
جمعه ۸ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۳۵
کد مطلب : ۱۳۵۳۳۰
از معلمان سه ابلاغی بویراحمد تا سرایداران آموزگار
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛فرهنگی بویراحمد (صدیقه)
یکی از فرهنگیان بویراحمد مطلب زیر را برای پایگاه خبری کبنا نیوز ارسال کرده که عیناً منتشر میشود؛
از روزی که سکان آموزش وپرورش شهرستان بویراحمد از صالحپور گرفته شد تاکنون حرف وحدیثهای زیادی پیرامون یکی از پاکترین نهادهای آموزشی دراستان وجود داشته است.
شریعتی که کار خود را با سخنان خوب و اشعار زیبا شروع نمود اکنون برای ادامه خدمت خود با حرف ها وحدیث های زیادی رودر رو شده است.
از مدارس بدون معلم در قلب شهر یاسوج تا معلمینی که برای حضور در یک کلاس باید با همکاران خود بجنگند چون ابلاغ یک پست گاهاً برای چند نفر زده شده است، از دفاتر مدارسی که پراست از معاونینی که ابلاغ ندارند، سرایدارنی که یک مرتبه آموزگار پایه ششم شدهاند و آموزگارانی که از پایه ابتدایی ناگهان به مدیری و معاونت مدارس متوسطه رفتهاند، و صدها فرهنگی بدون حقوقی که جرمشان ناتوانی مسوولین در سازماندهی بوده است.
شریعتی دیگر شعر نمیخواند چون راهروهای آموزش وپرورش این روزها پراز رمز و راز است. نگاههای فرهنگیان سنگین شده است، کسی دیگر به مسوولین امور آنجا اعتمادی ندارد.بوی رابطه بازی بدجوری میآید، ضوابط وبخشنامه های به فرموشی سپردهشده اند والبته برخی از ارباب فرهنگ شکایت از خواستههایی دارند که ناحق است واگر راست باشد بدور از شان معلمی.
اشعار شریعتی اینروزها دیگر شنوندهای ندارد. خانوادهها نگراناند. معلمهای انگار بدون از لحاظ سوابق و امتیازات پست بندی شدهاند، انگار با قرعه انتخاب شده اند، قرعهای که بنام هرکسی نمیافتد.
هنر را دبیر زبان درس میدهد، زبان را دبیر ریاضی، علوم را بچههای بویراحمد روی زمین سرد بدون میز و نیمکت مثلاً میآموزند و بارانهای پاییزی از راه رسیدهاند این درحالی است که خیلی از مدارس روستایی بویراحمد هنوز روی آموزگار و دبیر شهری خودرا ندیدهاند چون کسی حاضر نیست سر پست خود برود.
اصلا! اینجا کسی از کسی حساب نمیبرد. قصه تکراری است. وقتی مدیر شهرستان از مدیرکل خود حرف شنوی ندارد گناه همکار فرهنگی بویراحمدی چیست که خود به عیان دیده است چگونه رتبه پایین پست بندی ناگهان جای او را در مدرسه مرکز شهر گرفته واو را میخواهند به اجبار به حومه شهر بفرستند.
البته تابستانی که گذشت برای خیلی ها خوش گذشت.
شبهای بسیاری مرغهای شکم بر سفرههایی رنگین «تیکه تیکه» شدند و خواب بسیاری از مردان «چار چولک باز» در نیمههای شب پریشان شد. بیچاره فرهنگیان که آن شبها قربانی زد و بندهای سیاسی میشدند که اصلاح طلبان بویراحمد و اصولگرایان به قول خودشان اعتدالگرا همنشین هم میشدند و دعای سفرهشان را نمایندهای میخواند که روزی خود معترض امر آموزش و پرورش بویراحمد میبود.
هادی زارعپور مردی که خیلیها هنوز از صداقت او میگویند، ریاست توانمند و با دانش سازمان آموزش و پرورش استان کهگیلویه و بویراحمد سکوت کرده است. مثل همیشه آرام است، شاید اگر گچساران و باشت در این فلاکت فرو رفته بود، قصه پایان دیگری داشت ولی او هنوز به یاری «یاری» چشم دوخته است و سرش را بزور بالا میگیرد و زیر نگاه سنگین همکارانش میرود سخن میراند و البته مستمعین نیز برایش زورکی صلوات میفرستند.
کاش «هادی زارعپور» یک روز بخودش بیاید و سرش بالا بگیرد و از خداوند مدد بجوید و به مدد فرهنگ و آموزش دیار بویراحمد بشتابد. البته دعای فرهنگیان وخانوادههای این دیار بدرقه راهش خواهدبود و صلواتها غراتر به آسمان خواهد رفت انشاالله
یکی از فرهنگیان بویراحمد مطلب زیر را برای پایگاه خبری کبنا نیوز ارسال کرده که عیناً منتشر میشود؛
از روزی که سکان آموزش وپرورش شهرستان بویراحمد از صالحپور گرفته شد تاکنون حرف وحدیثهای زیادی پیرامون یکی از پاکترین نهادهای آموزشی دراستان وجود داشته است.
شریعتی که کار خود را با سخنان خوب و اشعار زیبا شروع نمود اکنون برای ادامه خدمت خود با حرف ها وحدیث های زیادی رودر رو شده است.
از مدارس بدون معلم در قلب شهر یاسوج تا معلمینی که برای حضور در یک کلاس باید با همکاران خود بجنگند چون ابلاغ یک پست گاهاً برای چند نفر زده شده است، از دفاتر مدارسی که پراست از معاونینی که ابلاغ ندارند، سرایدارنی که یک مرتبه آموزگار پایه ششم شدهاند و آموزگارانی که از پایه ابتدایی ناگهان به مدیری و معاونت مدارس متوسطه رفتهاند، و صدها فرهنگی بدون حقوقی که جرمشان ناتوانی مسوولین در سازماندهی بوده است.
شریعتی دیگر شعر نمیخواند چون راهروهای آموزش وپرورش این روزها پراز رمز و راز است. نگاههای فرهنگیان سنگین شده است، کسی دیگر به مسوولین امور آنجا اعتمادی ندارد.بوی رابطه بازی بدجوری میآید، ضوابط وبخشنامه های به فرموشی سپردهشده اند والبته برخی از ارباب فرهنگ شکایت از خواستههایی دارند که ناحق است واگر راست باشد بدور از شان معلمی.
اشعار شریعتی اینروزها دیگر شنوندهای ندارد. خانوادهها نگراناند. معلمهای انگار بدون از لحاظ سوابق و امتیازات پست بندی شدهاند، انگار با قرعه انتخاب شده اند، قرعهای که بنام هرکسی نمیافتد.
هنر را دبیر زبان درس میدهد، زبان را دبیر ریاضی، علوم را بچههای بویراحمد روی زمین سرد بدون میز و نیمکت مثلاً میآموزند و بارانهای پاییزی از راه رسیدهاند این درحالی است که خیلی از مدارس روستایی بویراحمد هنوز روی آموزگار و دبیر شهری خودرا ندیدهاند چون کسی حاضر نیست سر پست خود برود.
اصلا! اینجا کسی از کسی حساب نمیبرد. قصه تکراری است. وقتی مدیر شهرستان از مدیرکل خود حرف شنوی ندارد گناه همکار فرهنگی بویراحمدی چیست که خود به عیان دیده است چگونه رتبه پایین پست بندی ناگهان جای او را در مدرسه مرکز شهر گرفته واو را میخواهند به اجبار به حومه شهر بفرستند.
البته تابستانی که گذشت برای خیلی ها خوش گذشت.
شبهای بسیاری مرغهای شکم بر سفرههایی رنگین «تیکه تیکه» شدند و خواب بسیاری از مردان «چار چولک باز» در نیمههای شب پریشان شد. بیچاره فرهنگیان که آن شبها قربانی زد و بندهای سیاسی میشدند که اصلاح طلبان بویراحمد و اصولگرایان به قول خودشان اعتدالگرا همنشین هم میشدند و دعای سفرهشان را نمایندهای میخواند که روزی خود معترض امر آموزش و پرورش بویراحمد میبود.
هادی زارعپور مردی که خیلیها هنوز از صداقت او میگویند، ریاست توانمند و با دانش سازمان آموزش و پرورش استان کهگیلویه و بویراحمد سکوت کرده است. مثل همیشه آرام است، شاید اگر گچساران و باشت در این فلاکت فرو رفته بود، قصه پایان دیگری داشت ولی او هنوز به یاری «یاری» چشم دوخته است و سرش را بزور بالا میگیرد و زیر نگاه سنگین همکارانش میرود سخن میراند و البته مستمعین نیز برایش زورکی صلوات میفرستند.
کاش «هادی زارعپور» یک روز بخودش بیاید و سرش بالا بگیرد و از خداوند مدد بجوید و به مدد فرهنگ و آموزش دیار بویراحمد بشتابد. البته دعای فرهنگیان وخانوادههای این دیار بدرقه راهش خواهدبود و صلواتها غراتر به آسمان خواهد رفت انشاالله