کبنا ؛شاهین کاظمی منصورآباد*
ماه فروماند ازجمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد.
درژانویه سال جاری میلادی حمله ای مسلحانه ومرگ بار به دفتر مجله ای رخ داد که شیوه اش در روزنامه نگاری ؛ توهین ، هتاکی و به سخره گرفتن ارزشها بوده است . مجله ای که سابقه توقیف آن توسط دولت فرانسه نیز مؤید بی بند باری وعدم رعایت بدیهی ترین حقوق و شئون ملی و بین المللی است .
و اما چرا شارلی ابدو با وقاهت هرچه تمام تر اینک سر سلسله رفیع دینی را نشانه رفته است که پیامبر رحمت و مهربانی آن را رحمت العالمین نامیده اند؛ چرائی این اهانت بزرگ سرشار است از ابهام و آیا.
آیا تیراژ میلیونی مجله هتاک شارلی پس از درج کاریکاتوری از پیامبر رحمت و مهربانی اسلام در پی تیراژ معمولی و چند ده هزاری اش توجیهی وقیحانه تر از آزادی بیان و قلم می تواند داشته باشد.
آیا سکوت دولت فرانسه پس از انتشار بی سابقه شارلی در تیراژ میلیونی توجه به اخلاق جامعه ، دموکراسی و احترام به قوانین ملی و بین المللی را خدشه دار نکرده است.
آیا توهین به ساحت مقدس وربوبی پیامبر بزرگ اسلام در نشریه هتاک و مبتذل شارلی پرده برداری از سیرت خبیث مغرب زمین و عمق دشمنی و عداوت نسبت به اسلام نیست.
آیا هشدار مقام عظمای ولایت در تاریخ ۷/۹/۱۳۸۶ که فرمودند (( امروز تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام است که مستقیم به انقلاب ارتباطی ندارد و وسیع تر از انقلاب است ، بر علیه اسلام است یک تهاجم فوق العاده فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی با ابعاد گسترده علیه اسلام حتی اسلامی که میان توده مردم مثلا الجزایر است )). آشکار نمودن عمق عداوت و دشمنی غرب در برابر جهان اسلام نبوده و نیست.
آیا به نظر نمی رسد جریانی در دولت ها و رسانه های غربی وجود دارد که نمی خواهد چرخه خشونت و اسلام هراسی را متوقف کند.
نیک می دانیم که ملتهای مسلمان جهان دل در گرو مهر محمد (ص ) دارند ، آیا دولتهای متبوعشان پاسخ این دلدادگی را به شایستگی داده اند.
بی تردید در آنچه که شارلی نویسان آزادی قلمداد کرده اند و حامیانشان تأیید، اغماضی صورت گرفته است چرا که در اعلامیه های حقوق بشر آمده است:
(( هرکس حق دارد کاری را انجام داده یا از انجام کاری خودداری کند . مگر این که ارتکاب یا عدم ارتکاب به آن کار طبق قوانین ملی و بین المللی جرم باشد )) و یا (( افراد در اعمال حقوق و آزادیهای خود از قیودی که فقط قانون آن را معین کرده است ، تبعیت خواهند کرد . تا بدینوسیله احترام به حقوق و آزادی های دیگران و تحقق مقتضیات متناسب با نظم و منافع عمومی و اخلاق جامعه و دموکراسی تضمین گردد ))
اما آنچه که این اغماض را مبرهن می کند و بارقه های امید را خاموش شرکت رئیس رژیم خون آشام اسرائیل در راهپیمائی پاریس و انفعال دولت فرانسه از حضور متهم به جنایتی که خودش عامل بی ثباتی ، تحریک و تشنج در جهان است و دیگر آنکه جوامع اروپائی هرگز اعتراف نکرده اند که مظنونان نه بیگانگانی از آن سوی مرزهایشان بلکه درست همانند قربانیانشان محصول جوامع خود و میراث بیگانه پرور و اسلام ستیز خود هستند .و پر بیراه نیست اگر گفته می شود پس از جنگ جهانی دوم و تأثیر عمیق سیستم سیاسی و حقوقی غرب بر نظام کشورهای اسلامی امید به باز گشت به حاکمیت یک پارچه و حضور فعال و داشتن نقش تعیین کننده در روابط بین الملل ضعیف گردید و دولتهای به وجود آمده در سرزمین های اسلامی ، در صحنه بین المللی با غرب به صورت یک پارچه درآمدند تمایز جهان اسلام از جهان غیر اسلام به تدریج از میان رفت و معیار محاسبات در روابط بین المللی بر اساس همان تفکر ، سیاست و حقوق غرب شکل گرفت .
نتیجه این که از هر سو به ماجرای حادثه تروریستی فرانسه و اهانت به ساحت پیامبر بزرگ اسلام نگریسته شود رد پای جریانهای افراطی دیده می شود ؛ جریانی که از یک سو در رسانه هایشان به مسلمانان توهین می کنند و از سوی دیگر تروریستهای به ظاهر مسلمان را در سوریه و عراق حمایت مالی می کنند . تروریست های به ظاهر مسلمان به خود کشورهای اروپائی و رسانه هایشان حمله می کنند و چند نفر را می کشند ؛ جریان رسانه ای راه می افتد که مسلمانان مقصرند ، مجددا توهین به مسلمانان آغاز می شود و ... اما آنکه به اسم دین تکفیر می کند و آنکه به رسم آزادی کفر گویی ، هردو سر یک طیف اند و دست شان در دست هم است؛ شارلی نویسان با توهین و کفر گویی تکفیر و افراط می آفرینند و به سرزمین های مسلمانان روانه شان می کنند و فردای روز به همان بهانه اسلام را و رحمت العالمین را هدف قرار می دهند. به قول شهریار:
آنکه گمراهی رقم زد یا زند در لوح دل بشکند دستان نا اهلش خدای مستعان
* کارشناس ارشد حقوق عمومی
۱-اعلامیه جهانی حقوق بشر ، ماده ۱۱، بند ۲
۲- همان ، ماده ۲۹ ، بند ۲
۳- عمیدزنجانی ، عباسعلی ، فقه سیاسی، انتشارات امیرکبیر ، تهران – ۱۳۶۷ ، جلد ۳ص ۲۷
ماه فروماند ازجمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد.
درژانویه سال جاری میلادی حمله ای مسلحانه ومرگ بار به دفتر مجله ای رخ داد که شیوه اش در روزنامه نگاری ؛ توهین ، هتاکی و به سخره گرفتن ارزشها بوده است . مجله ای که سابقه توقیف آن توسط دولت فرانسه نیز مؤید بی بند باری وعدم رعایت بدیهی ترین حقوق و شئون ملی و بین المللی است .
و اما چرا شارلی ابدو با وقاهت هرچه تمام تر اینک سر سلسله رفیع دینی را نشانه رفته است که پیامبر رحمت و مهربانی آن را رحمت العالمین نامیده اند؛ چرائی این اهانت بزرگ سرشار است از ابهام و آیا.
آیا تیراژ میلیونی مجله هتاک شارلی پس از درج کاریکاتوری از پیامبر رحمت و مهربانی اسلام در پی تیراژ معمولی و چند ده هزاری اش توجیهی وقیحانه تر از آزادی بیان و قلم می تواند داشته باشد.
آیا سکوت دولت فرانسه پس از انتشار بی سابقه شارلی در تیراژ میلیونی توجه به اخلاق جامعه ، دموکراسی و احترام به قوانین ملی و بین المللی را خدشه دار نکرده است.
آیا توهین به ساحت مقدس وربوبی پیامبر بزرگ اسلام در نشریه هتاک و مبتذل شارلی پرده برداری از سیرت خبیث مغرب زمین و عمق دشمنی و عداوت نسبت به اسلام نیست.
آیا هشدار مقام عظمای ولایت در تاریخ ۷/۹/۱۳۸۶ که فرمودند (( امروز تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام است که مستقیم به انقلاب ارتباطی ندارد و وسیع تر از انقلاب است ، بر علیه اسلام است یک تهاجم فوق العاده فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی با ابعاد گسترده علیه اسلام حتی اسلامی که میان توده مردم مثلا الجزایر است )). آشکار نمودن عمق عداوت و دشمنی غرب در برابر جهان اسلام نبوده و نیست.
آیا به نظر نمی رسد جریانی در دولت ها و رسانه های غربی وجود دارد که نمی خواهد چرخه خشونت و اسلام هراسی را متوقف کند.
نیک می دانیم که ملتهای مسلمان جهان دل در گرو مهر محمد (ص ) دارند ، آیا دولتهای متبوعشان پاسخ این دلدادگی را به شایستگی داده اند.
بی تردید در آنچه که شارلی نویسان آزادی قلمداد کرده اند و حامیانشان تأیید، اغماضی صورت گرفته است چرا که در اعلامیه های حقوق بشر آمده است:
(( هرکس حق دارد کاری را انجام داده یا از انجام کاری خودداری کند . مگر این که ارتکاب یا عدم ارتکاب به آن کار طبق قوانین ملی و بین المللی جرم باشد )) و یا (( افراد در اعمال حقوق و آزادیهای خود از قیودی که فقط قانون آن را معین کرده است ، تبعیت خواهند کرد . تا بدینوسیله احترام به حقوق و آزادی های دیگران و تحقق مقتضیات متناسب با نظم و منافع عمومی و اخلاق جامعه و دموکراسی تضمین گردد ))
اما آنچه که این اغماض را مبرهن می کند و بارقه های امید را خاموش شرکت رئیس رژیم خون آشام اسرائیل در راهپیمائی پاریس و انفعال دولت فرانسه از حضور متهم به جنایتی که خودش عامل بی ثباتی ، تحریک و تشنج در جهان است و دیگر آنکه جوامع اروپائی هرگز اعتراف نکرده اند که مظنونان نه بیگانگانی از آن سوی مرزهایشان بلکه درست همانند قربانیانشان محصول جوامع خود و میراث بیگانه پرور و اسلام ستیز خود هستند .و پر بیراه نیست اگر گفته می شود پس از جنگ جهانی دوم و تأثیر عمیق سیستم سیاسی و حقوقی غرب بر نظام کشورهای اسلامی امید به باز گشت به حاکمیت یک پارچه و حضور فعال و داشتن نقش تعیین کننده در روابط بین الملل ضعیف گردید و دولتهای به وجود آمده در سرزمین های اسلامی ، در صحنه بین المللی با غرب به صورت یک پارچه درآمدند تمایز جهان اسلام از جهان غیر اسلام به تدریج از میان رفت و معیار محاسبات در روابط بین المللی بر اساس همان تفکر ، سیاست و حقوق غرب شکل گرفت .
نتیجه این که از هر سو به ماجرای حادثه تروریستی فرانسه و اهانت به ساحت پیامبر بزرگ اسلام نگریسته شود رد پای جریانهای افراطی دیده می شود ؛ جریانی که از یک سو در رسانه هایشان به مسلمانان توهین می کنند و از سوی دیگر تروریستهای به ظاهر مسلمان را در سوریه و عراق حمایت مالی می کنند . تروریست های به ظاهر مسلمان به خود کشورهای اروپائی و رسانه هایشان حمله می کنند و چند نفر را می کشند ؛ جریان رسانه ای راه می افتد که مسلمانان مقصرند ، مجددا توهین به مسلمانان آغاز می شود و ... اما آنکه به اسم دین تکفیر می کند و آنکه به رسم آزادی کفر گویی ، هردو سر یک طیف اند و دست شان در دست هم است؛ شارلی نویسان با توهین و کفر گویی تکفیر و افراط می آفرینند و به سرزمین های مسلمانان روانه شان می کنند و فردای روز به همان بهانه اسلام را و رحمت العالمین را هدف قرار می دهند. به قول شهریار:
آنکه گمراهی رقم زد یا زند در لوح دل بشکند دستان نا اهلش خدای مستعان
* کارشناس ارشد حقوق عمومی
۱-اعلامیه جهانی حقوق بشر ، ماده ۱۱، بند ۲
۲- همان ، ماده ۲۹ ، بند ۲
۳- عمیدزنجانی ، عباسعلی ، فقه سیاسی، انتشارات امیرکبیر ، تهران – ۱۳۶۷ ، جلد ۳ص ۲۷