«من همیشه از اکبر میترسیدم. وحشت داشتم که با او مخالفت کنم. برای همین مجبور بودم که با او همکاری کنم. میترسیدم که من هم سرنوشتم مثل آنها شود. الان هم پشیمانم. از زندان خسته شدهام. دیگر نمیخواهم کسی از ما و خانوادهمان حرف بزند. دوست دارم زودتر آزاد شوم.»
خسته شده است. از زندان، حرف مردم و خبرهایی که در مورد پروندهاش منتشر میشود. دوست دارد هرچه زودتر آزاد شود. تمام همدستیهایش با شوهرش را قبول دارد. تمام آن ثانیههای وحشتناکی که در کشتن و مثلهکردن اجساد کنار شوهرش بود. شوهر جنجالی و معروفش که حالا پیش از اینکه مجازات شود، جانباخته است.