تاریخ انتشار
جمعه ۳۱ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۴۷
کد مطلب : ۵۰۳۲۰۲
تحلیل انتخاباتی کبنانیوز؛
بخش چهارم) بازنماییهای سیاسی نمایندگان مجلس در کهگیلویه و بویراحمد؛ از اقتدارگرایی تا بیقدرتی! / گچساران و باشت به تاجگردون نیاز دارند یا تاجگردون به آن دو شهرستان؟ / رقبای تاجگردون نه سیاست خودسازی، بلکه سیاست دگرسوزی پیشه کردند / نمدی که تاجگردون هر بار از آن برای خود کلاهی بافت!
۰
کبنا ؛
درحالیکه در سالهای اخیر بویراحمد، دنا و مارگون در حصار دوگانههای طایفهای و جغرافیایی گرفتار شده و سیاست در اینجا کمرمق شده است، در گچساران و باشت، سیاست هنوز نفس میکشد. در آندو شهرستان نام غلامرضا تاجگردون، با سیاست گره خورده است و اینگونه وانمود میشود که نه تاجگردون به گچساران و باشت، بلکه این گچساران و باشت است که به تاجگردون نیاز دارند. اما آیا این اقتدار رسانهای و سیاسی، پشتوانهای عملی برای این شهرستان نفتخیز فراهم کرده است یا تنها نمایش قدرت و زورآزمایی مجازی است؟
به گزارش کبنا، بالاخره تحلیلهای سیاسی و انتخاباتی حوزه انتخاباتی بویراحمد، دنا و مارگون به پایان رسید تا پس از آن نوبت به شهرستانهای گچساران و باشت برسد. البته بعد از تحلیل این حوزه انتخابیه در چند بخش، به شهرستانهای چهارگانه کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده هم خواهیم پرداخت.
از سلسلهیادداشتهایی که در مورد بویراحمد، دنا و مارگون منتشر کردیم روشن شد که سیاست در این حوزه انتخابیه به حاشیه رفته تا جا برای قومیت و طایفهگرایی باز شود. دوگانههای کاذب جغرافیایی و طایفهای آنقدر پررنگ شده که دوگانههای سیاسی، حزبی و گفتمانی به حاشیه رفته و رنگ و بو و نشان چندانی از آنها باقی نمانده است. اگر نسبت به دو یا حتی سه دهه پس از انقلاب بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد که از اواسط دهه 90 به تدریج سیاست رنگ باخت و گفتمانهای دیگری جای آن را در بویراحمد گرفت؛ تا جایی که امروز مهمترین ابزار رفتار سیاسی، شرکت در فاتحهخوانیها و مراسمات سوگواری است.
اما حالا باید دید در گچساران و باشت چه اتفاقی افتاده است و این حوزه انتخابیه با چه وضعیتی روبهروست. با شنیدن نام گچساران دو موضوع ناخودآگاه به ذهن مخاطب خطور میکند؛ این شهرستان را با نفتِ آن، و غلامرضا تاجگردون میشناسند. اگر نفت را قلم بگیریم، تاجگردون خود به تنهایی یک جریان است و رفتارها و شیوه سیاستورزی او چه خوب و چه بد، تبدیل به شناسنامهای برای این شهرستان شده است.
گچساران در طول تمام سالهای گذشته همیشه درگیر دوگانه اصلاحطلب_اصولگرا بوده است. در تفاوت با بویراحمد که حالا دوگانههای جغرافیایی و طایفهای غلبه یافتهاند، در گچساران هنوز تقابلهای دوتایی بر سر جریان و گفتمان است و از این نظر گچساران با بویراحمد متفاوت است. البته بد نیست به یک تفاوت دیگر در رفتار سیاسی در این دو حوزه اشاره کرد. در بویراحمد، دنا و مارگون، اغلب، شاهد آن هستیم که نامزدهای انتخابات مجلس، در پی بازنمایی خود به عنوان چهرهای مظلوم و تحت ستم و ... هستند. اما در گچساران، درست عکس آن دیده میشود؛ در این شهرستان که نامش با نام تاجگردون گره خورده، خبری از مظلومنمایی نیست؛ اتفاقاً تاجگردون میخواهد چهرهای مقتدر از خود نشان دهد تا بگوید شهروندان این حوزه انتخابیه راهی جز انتخاب من به عنوان نماینده مجلس ندارند. هر چقدر در بویراحمد، دنا و مارگون ما شاهد بازنمایی «نیازمندی نامزدهای انتخاباتی به رأی شهروندان» هستیم، در گچساران و باشت میبینیم که ادعای «نیازمندی شهروندان به حضور تاجگردون در مجلس» بسیار پرتکرار است.
اما برگردیم به گچساران و تاجگردون؛ به هر حال تا لحظه اکنون، برخلاف بویراحمد، دنا و مارگون، سیاست در گچساران و باشت نفس میکشد و نشانههایی از سقوط سیاست در این حوزه انتخابیه دیده نمیشود. اما یک نکته مهم در این وسط وجود دارد و آنهم اینکه سیاست در این حوزه، پیوندی ناگسستنی با افراد هم دارد. در وهله اول سیاست با غلامرضا تاجگردون تعریف میشود. در واقع هر چند، تقابلهای سیاسی را هنوز در این شهرستان میبینیم، اما تقابل سیاسی در قالب افراد نمود پیدا کرده است. از یک طرف در بدنه مردمی اصلاحطلبی، ما غلامرضا تاجگردون را میبینیم و در سوی دیگر، شاهد چهرههایی همچون برادران حسینی و علیمراد جعفری و سایرین هستیم. بنابراین امکان تنزل سیاست در گچساران و باشت نیز وجود دارد؛ چرا که جریان سیاسی در اینجا قائم به فرد شده است و به نظر میرسد میل به این سو نیز ناشی از اقدامات و رفتارشناسی خاص خود تاجگردون باشد که اجازه چندانی برای بروز و ظهور سایر چهرههای سیاسی نداده است. حتی وقتی که اعتبارنامه تاجگردون رد شد، او حاضر نشد از چهرهای دیگر جز برادرش حمایت کند. بنابراین ممکن است همان بیماری سیاسی در بویراحمد، به گچساران هم سرایت کند.
تاجگردون با وجود آنکه همیشه سعی داشته خود را متفاوتترین سیاستمدار حتی در سطح کشور نشان دهد، عملاً در زیر آن هیاهو، حاصل چندانی دیده نمیشود. اتفاقاً نمایندگان کهگیلویه و بویراحمد وقتی بخواهند از مظلومیت استان دم بزنند، از آن 25 درصد نفت گچساران میگویند.
تاجگردون از زمانی که وارد حوزه سیاست شده، در نهادهای تصمیمگیر حضور یافته است. اما بام نفتی ایران، از این سیاستمدار نتیجه چندانی عایدش نشده است. اگر بازسازی بافت فرسوده که مربوط به کل کشور بود و سد کوثر را از او بگیریم، عملاً چیزی از تاجگردون باقی نمیماند. این دو پروژه چه با تاجگردون و چه بیاو به سرانجام میرسیدند.
جالب اینجاست که رقبای تاجگردون هم تاکنون نتوانستهاند در مقابل او چندان عرض اندام کنند. چرا که تاجگردون نقطه ضعف آنها را شناسایی کرده و هر بار با تأکید بر آن، خود را پیروز انتخابات میکند.
رقبای تاجگردون همیشه در سطح رسانه و تبلیغات ضعف داشتهاند؛ چیزی که اتفاقاً تاجگردون در آن تبحر دارد. آنها در دوئل با تاجگردون همیشه شکست خوردهاند، اما به نظر نمیرسد تلاش چندانی برای رفع ضعفهای خود کرده باشند. گویا آنها به جای اصلاح رفتار خود، به دنبال زمین زدن تاجگردون رفتهاند و همین هم باعث شده که تاجگردون از این موقعیت نهایت بهرهبرداری را بکند و طوری وانمود کند که رقبایش به دنبال پروندهسازی و زمین زدن او هستند. در واقع رقبای تاجگردون نه سیاستِ خودسازی، بلکه سیاست دگرسوزی پیشه کردهاند و تاجگردون هر بار از این نمد برای خود کلاهی بافته است.
تاجگردون در طول این سالها همیشه سعی داشته چهرهای مقتدر از خود نشان دهد؛ بهگونهای که دیگران احساس کنند او از سایر نمایندگان استان برتر است و حتی میتواند از سهم سایر شهرستانها بگیرد و به حوزه انتخابیه خود دهد.
علیرغم اینکه عرف سیاسی این است که مسئولین کشوری نخست به مرکز استان بیایند و سپس به شهرستانهای دیگر بروند، شاید ناشی از همین حس خودبرترپنداری بود که تاجگردون ابتدا آنها را به گچساران میبرد. هم در دوره نمایندگی غلاممحمد زارعی در بویراحمد و هم در دوره کنونی که محمد بهرامی نماینده است، شاهد این اقدامات از طرف تاجگردون بودهایم. اما حالا که روند 14 سال گذشته را بررسی میکنیم میبینیم با وجود چنین اقداماتی، هنوز تغییر محسوسی در گچساران و باشت رخ نداده و این شیوه رفتار سیاسی، بیش از آنکه نتیجهای عملی در پی داشته باشد، بیشتر نوعی زورآزمایی رسانهای و مجازی بوده است.
در یک دورهای آش این قضیه آنقدر شور شد که سید علیمحمد بزرگواری که حالا از دوستان تاجگردون است، در مصاحبهای اعلام کرده بود سفر مسئولین به گچساران پیش از مرکز استان، اهانت به همه مردم استان است نه فقط مرکز استان. بزرگورای در همان مصاحبه اضافه کرده بود که با این وجود، سفر مسئولین به گچساران دستاورد چندانی نداشته و حتی ریاست تاجگردون در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، نتیجه نزدیکی به لاریجانی رئیس وقت مجلس بوده است.
دهه 1390 را برخی دهه تاجگردون میدانستند. تا اینکه در سال 1398 داستان رد اعتبارنامه او پیش آمد. به اعتراف و اذعان همکاران تاجگردون در مجلس، او در مواردی بودجه را بهدلخواه توزیع میکرده، شاید به امید اینکه روزی آنهایی که دستودلبازیاش را دیدهاند به کمکش بیایند. گویی تاجگردون دلخوش به همین حمایتها بود که داستان رد اعتبارنامه را چندان جدی نمیگرفت. اما او اشتباه میکرد.
تاجگردون در رقابتهای انتخاباتی 1398 از وعدههای آنچنانی دم میزد. او میگفت حتی در مجس تماماً اصولگرا نیز من میتوانم نفر اول مجلس باشم. اما از همان روز نخست حضور در مجلس به تدریج قضیه رد اعتبارنامه جدی شد تا اینکه بالاخره رسماً مطرح شد. آنچنان که بعدها معلوم شد رد اعتبارنامه نه برای دفاع از حق و حقوق مردم، بلکه بیشتر جنبه زورآزمایی سیاسی داشت و بوی انتقامگیری سیاسی از آن به مشام میرسید. نشان به آن نشان که زاکانی که حامی پروپاقرص رد اعتبارنامه بود، بعدها داماد خود را به مرکز پژوهشهای مجلس آورد. این در حالی است که او پیش از آن به دخالت تاجگردون در استخدامها و انتصابات اعتراض کرده بود.
گویی تاجگردون و زاکانی و دار و دستهاش دو روی یک سکه بودند؛ تاجگردون آن روزها گفت «اگر من شیشه کثیف هستم دستمال شما هم تمیز نیست.» او در یک نمونه دیگر هم به این مسأله اعتراف کرد که خودش و زاکانی دو روی یک سکه هستند، آنموقع که در مجلس گفت: «در عدالتخواهی شما هیچ شکی ندارم.» همین دو گفته نیز علیه خودش استفاده شد و در عین اینکه باور نمیکرد حامیانش پشتش را خالی کنند، اعتبارنامهاش رد شد و از ورود به مجلس جاماند.
در روزی که قرار بود اعتبارنامه تاجگردون در مجلس به رأی گذاشته شود، سید محمد موحد که گفته میشد به کرونا مبتلا شده، در مجلس حضور نیافت. موحد از آن دسته سیاستمداران باسابقه است که تجربه چنین جلساتی را پیش از این نیز داشته بود. اما مهدی روشنفکر که تازه نخستین حضورش در مجلس را تجربه میکرد، در آن روز در مجلس حاضر شد. برخی میگویند او با زاکانی و دوستانش همراه شد و رأی به رد اعتبارنامه داد. اما نمیتوان این موضوع را اثبات کرد. اما در بهترین حالت میتوان گفت که روشنفکر در این زمینه دخالتی نکرد؛ چرا که حمایت از تاجگردون از سوی او دیده نشد. البته برخی معتقدند عدم حضور تاجگردون در آن دوره عملاً به سود روشنفکر تمام شد.
تا اینجا برای بخش نخست این تحلیل کافی است و در روزهای آینده طی بخشهای دیگر به بررسیهای سیاسیروانشناختی تاجگردون، رقابت با برادران حسینی، علیمراد جعفری و سایر چهرههای سیاسی حوزه انتخابیه گچساران و باشت خواهیم پرداخت و در نهایت بررسی خواهیم کرد که آیا تاجگردون در قدرت خواهد ماند یا خیر؟
به گزارش کبنا، بالاخره تحلیلهای سیاسی و انتخاباتی حوزه انتخاباتی بویراحمد، دنا و مارگون به پایان رسید تا پس از آن نوبت به شهرستانهای گچساران و باشت برسد. البته بعد از تحلیل این حوزه انتخابیه در چند بخش، به شهرستانهای چهارگانه کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده هم خواهیم پرداخت.
از سلسلهیادداشتهایی که در مورد بویراحمد، دنا و مارگون منتشر کردیم روشن شد که سیاست در این حوزه انتخابیه به حاشیه رفته تا جا برای قومیت و طایفهگرایی باز شود. دوگانههای کاذب جغرافیایی و طایفهای آنقدر پررنگ شده که دوگانههای سیاسی، حزبی و گفتمانی به حاشیه رفته و رنگ و بو و نشان چندانی از آنها باقی نمانده است. اگر نسبت به دو یا حتی سه دهه پس از انقلاب بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد که از اواسط دهه 90 به تدریج سیاست رنگ باخت و گفتمانهای دیگری جای آن را در بویراحمد گرفت؛ تا جایی که امروز مهمترین ابزار رفتار سیاسی، شرکت در فاتحهخوانیها و مراسمات سوگواری است.
اما حالا باید دید در گچساران و باشت چه اتفاقی افتاده است و این حوزه انتخابیه با چه وضعیتی روبهروست. با شنیدن نام گچساران دو موضوع ناخودآگاه به ذهن مخاطب خطور میکند؛ این شهرستان را با نفتِ آن، و غلامرضا تاجگردون میشناسند. اگر نفت را قلم بگیریم، تاجگردون خود به تنهایی یک جریان است و رفتارها و شیوه سیاستورزی او چه خوب و چه بد، تبدیل به شناسنامهای برای این شهرستان شده است.
گچساران در طول تمام سالهای گذشته همیشه درگیر دوگانه اصلاحطلب_اصولگرا بوده است. در تفاوت با بویراحمد که حالا دوگانههای جغرافیایی و طایفهای غلبه یافتهاند، در گچساران هنوز تقابلهای دوتایی بر سر جریان و گفتمان است و از این نظر گچساران با بویراحمد متفاوت است. البته بد نیست به یک تفاوت دیگر در رفتار سیاسی در این دو حوزه اشاره کرد. در بویراحمد، دنا و مارگون، اغلب، شاهد آن هستیم که نامزدهای انتخابات مجلس، در پی بازنمایی خود به عنوان چهرهای مظلوم و تحت ستم و ... هستند. اما در گچساران، درست عکس آن دیده میشود؛ در این شهرستان که نامش با نام تاجگردون گره خورده، خبری از مظلومنمایی نیست؛ اتفاقاً تاجگردون میخواهد چهرهای مقتدر از خود نشان دهد تا بگوید شهروندان این حوزه انتخابیه راهی جز انتخاب من به عنوان نماینده مجلس ندارند. هر چقدر در بویراحمد، دنا و مارگون ما شاهد بازنمایی «نیازمندی نامزدهای انتخاباتی به رأی شهروندان» هستیم، در گچساران و باشت میبینیم که ادعای «نیازمندی شهروندان به حضور تاجگردون در مجلس» بسیار پرتکرار است.
اما برگردیم به گچساران و تاجگردون؛ به هر حال تا لحظه اکنون، برخلاف بویراحمد، دنا و مارگون، سیاست در گچساران و باشت نفس میکشد و نشانههایی از سقوط سیاست در این حوزه انتخابیه دیده نمیشود. اما یک نکته مهم در این وسط وجود دارد و آنهم اینکه سیاست در این حوزه، پیوندی ناگسستنی با افراد هم دارد. در وهله اول سیاست با غلامرضا تاجگردون تعریف میشود. در واقع هر چند، تقابلهای سیاسی را هنوز در این شهرستان میبینیم، اما تقابل سیاسی در قالب افراد نمود پیدا کرده است. از یک طرف در بدنه مردمی اصلاحطلبی، ما غلامرضا تاجگردون را میبینیم و در سوی دیگر، شاهد چهرههایی همچون برادران حسینی و علیمراد جعفری و سایرین هستیم. بنابراین امکان تنزل سیاست در گچساران و باشت نیز وجود دارد؛ چرا که جریان سیاسی در اینجا قائم به فرد شده است و به نظر میرسد میل به این سو نیز ناشی از اقدامات و رفتارشناسی خاص خود تاجگردون باشد که اجازه چندانی برای بروز و ظهور سایر چهرههای سیاسی نداده است. حتی وقتی که اعتبارنامه تاجگردون رد شد، او حاضر نشد از چهرهای دیگر جز برادرش حمایت کند. بنابراین ممکن است همان بیماری سیاسی در بویراحمد، به گچساران هم سرایت کند.
تاجگردون با وجود آنکه همیشه سعی داشته خود را متفاوتترین سیاستمدار حتی در سطح کشور نشان دهد، عملاً در زیر آن هیاهو، حاصل چندانی دیده نمیشود. اتفاقاً نمایندگان کهگیلویه و بویراحمد وقتی بخواهند از مظلومیت استان دم بزنند، از آن 25 درصد نفت گچساران میگویند.
تاجگردون از زمانی که وارد حوزه سیاست شده، در نهادهای تصمیمگیر حضور یافته است. اما بام نفتی ایران، از این سیاستمدار نتیجه چندانی عایدش نشده است. اگر بازسازی بافت فرسوده که مربوط به کل کشور بود و سد کوثر را از او بگیریم، عملاً چیزی از تاجگردون باقی نمیماند. این دو پروژه چه با تاجگردون و چه بیاو به سرانجام میرسیدند.
جالب اینجاست که رقبای تاجگردون هم تاکنون نتوانستهاند در مقابل او چندان عرض اندام کنند. چرا که تاجگردون نقطه ضعف آنها را شناسایی کرده و هر بار با تأکید بر آن، خود را پیروز انتخابات میکند.
رقبای تاجگردون همیشه در سطح رسانه و تبلیغات ضعف داشتهاند؛ چیزی که اتفاقاً تاجگردون در آن تبحر دارد. آنها در دوئل با تاجگردون همیشه شکست خوردهاند، اما به نظر نمیرسد تلاش چندانی برای رفع ضعفهای خود کرده باشند. گویا آنها به جای اصلاح رفتار خود، به دنبال زمین زدن تاجگردون رفتهاند و همین هم باعث شده که تاجگردون از این موقعیت نهایت بهرهبرداری را بکند و طوری وانمود کند که رقبایش به دنبال پروندهسازی و زمین زدن او هستند. در واقع رقبای تاجگردون نه سیاستِ خودسازی، بلکه سیاست دگرسوزی پیشه کردهاند و تاجگردون هر بار از این نمد برای خود کلاهی بافته است.
تاجگردون در طول این سالها همیشه سعی داشته چهرهای مقتدر از خود نشان دهد؛ بهگونهای که دیگران احساس کنند او از سایر نمایندگان استان برتر است و حتی میتواند از سهم سایر شهرستانها بگیرد و به حوزه انتخابیه خود دهد.
علیرغم اینکه عرف سیاسی این است که مسئولین کشوری نخست به مرکز استان بیایند و سپس به شهرستانهای دیگر بروند، شاید ناشی از همین حس خودبرترپنداری بود که تاجگردون ابتدا آنها را به گچساران میبرد. هم در دوره نمایندگی غلاممحمد زارعی در بویراحمد و هم در دوره کنونی که محمد بهرامی نماینده است، شاهد این اقدامات از طرف تاجگردون بودهایم. اما حالا که روند 14 سال گذشته را بررسی میکنیم میبینیم با وجود چنین اقداماتی، هنوز تغییر محسوسی در گچساران و باشت رخ نداده و این شیوه رفتار سیاسی، بیش از آنکه نتیجهای عملی در پی داشته باشد، بیشتر نوعی زورآزمایی رسانهای و مجازی بوده است.
در یک دورهای آش این قضیه آنقدر شور شد که سید علیمحمد بزرگواری که حالا از دوستان تاجگردون است، در مصاحبهای اعلام کرده بود سفر مسئولین به گچساران پیش از مرکز استان، اهانت به همه مردم استان است نه فقط مرکز استان. بزرگورای در همان مصاحبه اضافه کرده بود که با این وجود، سفر مسئولین به گچساران دستاورد چندانی نداشته و حتی ریاست تاجگردون در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، نتیجه نزدیکی به لاریجانی رئیس وقت مجلس بوده است.
دهه 1390 را برخی دهه تاجگردون میدانستند. تا اینکه در سال 1398 داستان رد اعتبارنامه او پیش آمد. به اعتراف و اذعان همکاران تاجگردون در مجلس، او در مواردی بودجه را بهدلخواه توزیع میکرده، شاید به امید اینکه روزی آنهایی که دستودلبازیاش را دیدهاند به کمکش بیایند. گویی تاجگردون دلخوش به همین حمایتها بود که داستان رد اعتبارنامه را چندان جدی نمیگرفت. اما او اشتباه میکرد.
تاجگردون در رقابتهای انتخاباتی 1398 از وعدههای آنچنانی دم میزد. او میگفت حتی در مجس تماماً اصولگرا نیز من میتوانم نفر اول مجلس باشم. اما از همان روز نخست حضور در مجلس به تدریج قضیه رد اعتبارنامه جدی شد تا اینکه بالاخره رسماً مطرح شد. آنچنان که بعدها معلوم شد رد اعتبارنامه نه برای دفاع از حق و حقوق مردم، بلکه بیشتر جنبه زورآزمایی سیاسی داشت و بوی انتقامگیری سیاسی از آن به مشام میرسید. نشان به آن نشان که زاکانی که حامی پروپاقرص رد اعتبارنامه بود، بعدها داماد خود را به مرکز پژوهشهای مجلس آورد. این در حالی است که او پیش از آن به دخالت تاجگردون در استخدامها و انتصابات اعتراض کرده بود.
گویی تاجگردون و زاکانی و دار و دستهاش دو روی یک سکه بودند؛ تاجگردون آن روزها گفت «اگر من شیشه کثیف هستم دستمال شما هم تمیز نیست.» او در یک نمونه دیگر هم به این مسأله اعتراف کرد که خودش و زاکانی دو روی یک سکه هستند، آنموقع که در مجلس گفت: «در عدالتخواهی شما هیچ شکی ندارم.» همین دو گفته نیز علیه خودش استفاده شد و در عین اینکه باور نمیکرد حامیانش پشتش را خالی کنند، اعتبارنامهاش رد شد و از ورود به مجلس جاماند.
در روزی که قرار بود اعتبارنامه تاجگردون در مجلس به رأی گذاشته شود، سید محمد موحد که گفته میشد به کرونا مبتلا شده، در مجلس حضور نیافت. موحد از آن دسته سیاستمداران باسابقه است که تجربه چنین جلساتی را پیش از این نیز داشته بود. اما مهدی روشنفکر که تازه نخستین حضورش در مجلس را تجربه میکرد، در آن روز در مجلس حاضر شد. برخی میگویند او با زاکانی و دوستانش همراه شد و رأی به رد اعتبارنامه داد. اما نمیتوان این موضوع را اثبات کرد. اما در بهترین حالت میتوان گفت که روشنفکر در این زمینه دخالتی نکرد؛ چرا که حمایت از تاجگردون از سوی او دیده نشد. البته برخی معتقدند عدم حضور تاجگردون در آن دوره عملاً به سود روشنفکر تمام شد.
تا اینجا برای بخش نخست این تحلیل کافی است و در روزهای آینده طی بخشهای دیگر به بررسیهای سیاسیروانشناختی تاجگردون، رقابت با برادران حسینی، علیمراد جعفری و سایر چهرههای سیاسی حوزه انتخابیه گچساران و باشت خواهیم پرداخت و در نهایت بررسی خواهیم کرد که آیا تاجگردون در قدرت خواهد ماند یا خیر؟