تاریخ انتشار
سه شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۵۶
کد مطلب : ۵۰۰۰۲۲
استقامت و تحول در مسیر ایران معاصر؛
بخش اول | از آغاز تا امروز؛ نگاهی تاریخی_جامعهشناختی به چهار دهه رهبری آیتالله خامنهای و جامعه ایران
۳
کبنا ؛آیتالله خامنهای از سال ۱۳۶۸ تاکنون هدایت انقلاب اسلامی را بر عهده دارد؛ رهبری که در هر دهه با تدبیر و درک عمیق از ساختارهای اجتماعی، توانسته است ایران را در مواجهه با چالشهای پیچیده داخلی و خارجی، به سوی توسعه و پایداری هدایت کند. در این یادداشت، چهار دهه از این مسیر تحلیلی جامع ارائه میشود.
به گزارش کبنا، به مناسبت سالروز آغاز رهبری آیتالله سید علی خامنهای، فرصتی پیش آمده تا با نگاهی جامعهشناسانه و تحلیلی، مسیر چهار دهه حضور ایشان در جایگاه رهبری را مورد بازبینی قرار دهیم. ما در این مجموعه یادداشتها قصد داریم بخشهای مختلف این دوره تاریخی را با دقت و عمق بررسی کنیم و نقش تعیینکننده رهبر انقلاب در شکلدهی به تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور را به قدر وصع روشن سازیم. در بخش نخست این مجموعه، با رویکردی تاریخی، به چرایی، چگونگی و شرایط به رهبری رسیدن ایشان میپردازیم و پایههای استواری که در آن زمان تا به امروز شکل گرفت، را تشریح میکنیم. روشن است که یادداشتهای رسانهای ظرفیت پرداختن به همه جوانب این موضوع را ندارند. به همین خاطر مجبوریم که از بسیاری از موضوعات و حوادث چشمپوشی کنیم و حوادث دیگر را نیز خیلی خلاصه مرور نماییم.
چگونگی به رهبری رسیدن آیتالله سید علی خامنهای
انتخاب آیتالله سید علی خامنهای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران در 14 خرداد 1368، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران بود که فراتر از یک تصمیم سیاسی ساده، محصول مجموعهای از عوامل تاریخی، اجتماعی و فرهنگی بود. این فرایند که در بطن ساختارهای سیاسی و جامعه ایران شکل گرفت، با هدف حفظ انسجام نظام اسلامی پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره) و تأمین ثبات و پیشرفت کشور انجام شد.
در دهه نخست پس از انقلاب 1357، رهبری نظام در دست حضرت امام خمینی (ره) بود که با دیدگاههای عمیق دینی و سیاسی خود توانست انقلابی شگرف را رقم زند و مسیر ایران را تغییر دهد. اما با نزدیک شدن به سالهای پایانی دهه شصت و با توجه به سلامت جسمانی امام، نیاز به تعیین رهبری جدید که بتواند از یک سو آرمانهای انقلاب را پاس دارد و از سوی دیگر با شرایط پیچیده سیاسی و اجتماعی ایران سازگار باشد، احساس شد.
آیتالله خامنهای، که در آن زمان دارای سابقه درخشان علمی و مدیریتی، تجربه جنگ تحمیلی و مواضع روشن سیاسی بود، به عنوان گزینهای جامع و مورد اعتماد مطرح شد. وی از سالهای آغازین انقلاب در سمتهای مختلفی چون نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، عضویت در مجلس خبرگان رهبری و سمت ریاست جمهوری (از 1360 تا 1368) حضور فعال داشت و این تجربهها باعث تقویت اعتماد نهادهای حاکم و مردم نسبت به او شد. مهمترین ویژگی ایشان، تلفیق تعهد دینی عمیق با درک واقعبینانه از مسائل سیاسی و اجتماعی بود که وی را به پلی قابل اعتماد میان آرمانهای انقلاب و واقعیتهای جامعه تبدیل کرد. این خصوصیت باعث شد تا با رأی اکثریت اعضای مجلس خبرگان رهبری، پس از درگذشت حضرت امام خمینی(ره)، به عنوان رهبر جدید انتخاب شود.
از منظر جامعهشناسانه، این انتخاب نه تنها نشانگر نیاز نظام به استمرار و ثبات بود بلکه بیانگر خواست جمعیای بود که میخواست پیوند میان هویت دینی و سیاست را حفظ کند و مسیر توسعه را با نگاهی خردمندانه و محافظهکارانه ادامه دهد. فرایند رهبری به معنای واقعی کلمه، نتیجه تعامل پیچیده بین نهادهای رسمی، خواست اجتماعی و ظرفیتهای فردی بود. در نهایت، رهبری آیتالله خامنهای به عنوان نمادی از انسجام ملی و پایبندی به ارزشهای انقلاب اسلامی، نقطه شروعی برای چهار دههای بود که ایران در آن مسیر تثبیت هویت خود را طی کرده و به تدریج توانسته است در برابر چالشهای داخلی و خارجی مقاومت و پیشرفت کند.

دهه اول رهبری آیتالله خامنهای؛ از 1368 تا 1378
این دوره دهساله، دورهای حساس و پرچالش بود که ایران در آن تلاش میکرد تا پس از هشت سال جنگ تحمیلی، روند بازسازی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را سرعت بخشد. در این دوره، هماهنگی بین رهبری و روسای جمهوری وقت، یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶) و سید محمد خاتمی (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴)، نقشی کلیدی در تثبیت و ارتقای ثبات اجتماعی ایفا کرد.
هاشمی رفسنجانی، با رویکردی توسعهمحور و تمرکز بر بازسازی زیرساختها، تلاش کرد اقتصاد کشور را از ویرانی جنگ بازسازی کند و زمینههای رشد و رفاه را فراهم آورد. این سیاستها، علاوه بر تأثیرات اقتصادی، موجب تقویت سرمایه اجتماعی و امید به آینده در میان اقشار مختلف جامعه شد. از منظر جامعهشناسی، این اقدامات موجب افزایش احساس تعلق به نظام و کاهش شکافهای اجتماعی گردید، چرا که مردم شاهد بهبود شرایط زندگی و ثبات نسبی بودند.
با آغاز ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، فضای سیاسی و فرهنگی کشور وارد دورهای تازه شد. رویکرد اصلاحطلبانه و تأکید بر آزادیهای مدنی، گفتوگو و باز شدن فضای جامعه مدنی، به ویژه در میان جوانان و نخبگان، توانست امیدها را تازه کند و سطح مشارکت اجتماعی را افزایش دهد. این تغییرات مثبت در چارچوب نظام و با حمایت رهبری، به تقویت همبستگی اجتماعی و گسترش حس تعلق ملی کمک کرد.
در طول این دهه، رهبری آیتالله خامنهای، توانست از بروز شکافهای اجتماعی جلوگیری نماید و فضای گفتوگو و همکاری میان نهادهای مختلف نظام را حفظ کند. تأکید بر حفظ ارزشهای اسلامی و هویت ملی، در کنار حمایت از توسعه اقتصادی و فرهنگی، باعث شد که سرمایه اجتماعی نظام مستحکمتر شود و جامعه ایران با روحیهای مقاوم و پویا، مسیر پیشرفت را ادامه دهد.
از منظر جامعهشناسی، دهه اول رهبری آیتالله خامنهای نمونهای از رهبری تحولگراست که با درک عمیق نیازهای اجتماعی، سیاستهای اقتصادی و فرهنگی را با حفظ هویت جمعی هماهنگ ساخت و بدین ترتیب توانست انسجام اجتماعی را در دورهای بحرانی حفظ کند.

دهه دوم رهبری آیتالله خامنهای؛ از 1378 تا 1388
در این دوره، ایران با چالشها و فرصتهای جدیدی در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مواجه شد. در این سالها، هماهنگی و همکاری میان رهبری و دولتهای وقت، به ویژه در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴) و سپس محمود احمدینژاد (۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲)، نقش مهمی در تحکیم ثبات اجتماعی و پیشرفت کشور ایفا کرد.
دولت خاتمی با تمرکز بر گسترش فضای باز سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، توانست زمینهساز حضور فعالتر جامعه مدنی و افزایش مشارکت مردم در عرصههای مختلف شود. این رویکرد، در چارچوب نظام و با حمایت رهبری، به ارتقای سرمایه اجتماعی و تقویت هویت جمعی کمک کرد. تاکید بر گفتوگو و تعامل سازنده درون جامعه، باعث شد که فضای مناسبی برای بیان دیدگاهها و افزایش انسجام اجتماعی فراهم شود.
سپس، دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد با رویکردهای متفاوت و تمرکز بر عدالت اجتماعی و محرومیتزدایی همراه بود. سیاستهای او در جهت کاهش فاصلههای طبقاتی و توجه ویژه به مناطق محروم کشور، از جمله همین استان کهگیلویه و بویراحمد، بازتاب گستردهای در جامعه داشت و موجب افزایش حس عدالتخواهی و تعلق به نظام گردید. این اقدامات در چارچوب حمایت و هدایت رهبری، به ارتقای ثبات و انسجام اجتماعی کمک شایانی کرد.
از منظر جامعهشناسی، دهه دوم رهبری آیتالله خامنهای دورهای بود که با تقویت هویت اسلامی-ایرانی و ارتقای سرمایه اجتماعی، توانست جامعه را در برابر فشارهای خارجی و تغییرات فرهنگی محافظت کند. رهبری ایشان به عنوان یک نماد وحدت، توانست انسجام میان گروههای مختلف اجتماعی را حفظ و مسیر پیشرفت کشور را هموار سازد. این دهه نشان داد که رهبری هوشمندانه و همکاری میان نهادهای مختلف سیاسی و اجتماعی، میتواند بستر مناسبی برای توسعه پایدار و تثبیت ساختارهای اجتماعی ایجاد کند و با حفظ ارزشهای بنیادین، به ارتقای همبستگی ملی کمک نماید.

دهه سوم رهبری آیتالله خامنهای؛ از 1388 تا 1398
این دوره سرشار از تحولات و آزمونهای اساسی برای جمهوری اسلامی ایران بود. از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۸، ایران در میانه تحولات داخلی، منطقهای و جهانی قرار داشت که هم فرصتهای جدیدی پدید آورد و هم تهدیدها و فشارهای بیسابقهای را بر جامعه وارد کرد. در این شرایط، رهبری با بهرهگیری از درک عمیق، درایت سیاسی و توجه به نیازهای متنوع اقشار مختلف، توانست ثبات اجتماعی، هویت فرهنگی و انسجام ملی را حفظ و تقویت کند.
آیتالله خامنهای در این دهه با تأکید بر نقش جوانان به عنوان موتور محرک تحولات فرهنگی، حمایت ویژهای از نهادهای فرهنگی و هنری کردند تا این نسل جدید بتواند ضمن حفظ ارزشهای اسلامی، با اقتدار در عرصههای علمی، فرهنگی و اجتماعی حضور فعال داشته باشد.
به نظر میرسد رویکرد رهبر انقلاب به مسئله فرهنگ، مبتنی بر نظریه جامعهشناختی همبستگی فرهنگی است؛ بدین معنا که با تقویت مشترکات فرهنگی و دینی، انسجام اجتماعی و پیوندهای میان گروههای مختلف تقویت میشود. این استراتژی باعث شد تا در برابر نفوذهای فرهنگی خارجی و تغییرات سریع سبک زندگی، جامعه ایرانی از تضعیف بنیانهای خود جلوگیری کند.
یکی از محورهای کلیدی رهبری در این دهه، تأکید بر اقتصاد مقاومتی بود. با شدت گرفتن تحریمهای اقتصادی و فشارهای خارجی، آیتالله خامنهای بارها بر لزوم خودکفایی، حمایت از تولید داخلی، و کاهش وابستگی به نفت و واردات تاکید کردند. ایشان سیاستهای کلان را به گونهای هدایت کردند که نهادهای دولتی، خصوصی و تعاونی با همکاری و هماهنگی، در مسیر تقویت ظرفیتهای اقتصادی بومی حرکت کنند.
در این میان، دولت محمود احمدینژاد (۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲) که نیمه اول این دهه را پشت سر گذاشت، با اجرای برنامههای عدالتمحور مانند طرحهای اشتغالزایی و توزیع یارانهها، تلاش کرد تا فشارهای اقتصادی بر طبقات متوسط و پایین کاهش یابد. این سیاستها که در چارچوب کلی رهنمودهای رهبری دنبال شد، زمینههایی برای افزایش عدالت اجتماعی فراهم کرد.
در ادامه، دولت حسن روحانی (۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰) با رویکردی مبتنی بر تعامل با جهان و دیپلماسی، تلاش کرد از طریق توافق هستهای (برجام) وضعیت اقتصادی کشور را بهبود بخشد و فشارهای بینالمللی را کاهش دهد. رهبر انقلاب ضمن حمایت از دیپلماسی هوشمندانه دولت، خطوط قرمز نظام را حفظ کردند و تاکید داشتند که استقلال و منافع ملی نباید قربانی تعاملات شود. این همکاری و هماهنگی بین رهبری و دولت باعث شد در شرایط دشوار اقتصادی، جامعه از مسیر ثبات و توسعه خارج نشود.
از منظر جامعهشناسی، این سیاستها علاوه بر پیامدهای اقتصادی، آثار مهمی در افزایش اعتماد عمومی به نظام داشت، زیرا مردم شاهد تلاش مسئولان برای کاهش آسیبهای خارجی و تقویت استقلال ملی بودند. این اعتماد اجتماعی، خود یکی از ارکان اساسی ثبات سیاسی و توسعه پایدار به شمار میرود.
دهه سوم رهبری با پیچیدگیهای سیاسی منطقهای و بینالمللی گستردهای همراه بود. در مواجهه با تحولات منطقهای و فشارهای سیاسی، نظام جمهوری اسلامی با راهبری آیتالله خامنهای توانست سیاست خارجی خود را با محوریت استقلال، مقاومت و حفظ منافع ملی دنبال کند.
موضع ایشان در موضوع برجام و توافق هستهای نمونهای از مدیریت هوشمندانه در سیاست خارجی است؛ جایی که با حمایت از مذاکرات دیپلماتیک در عین تأکید بر خطوط قرمز امنیتی، راهبردی متعادل و واقعگرایانه اتخاذ شد. این رویکرد باعث حفظ وحدت ملی و جلوگیری از تضعیف انسجام داخلی شد، در حالی که کشور توانست در چارچوب نظام بینالمللی موقعیت خود را حفظ و ارتقا بخشد.

رهبر انقلاب با درک اهمیت عدالت اجتماعی، به صورت مستمر به مسئله محرومیتزدایی و توجه به مناطق کمتر توسعه یافته اشاره داشتند. سیاستهای توسعه متوازن که با حمایت ایشان در دولتهای مختلف پیگیری شد، به ویژه در استانهایی مانند کهگیلویه و بویراحمد، باعث شد که زمینههای رشد اقتصادی و اجتماعی این مناطق فراهم شود و شکافهای منطقهای کاهش یابد.
دولت احمدینژاد در این زمینه با افزایش بودجههای عمرانی و توسعه زیرساختها در مناطق محروم، و دولت روحانی با اجرای برنامههای حمایتی و تمرکز بر بهبود وضعیت خدمات اجتماعی، به تحقق این اهداف کمک کردند. این تاکید بر عدالت اجتماعی نه تنها باعث افزایش رضایت عمومی و تقویت حس تعلق به نظام شد، بلکه موجب گسترش سرمایه اجتماعی و ایجاد فضای همدلی میان گروههای مختلف جامعه گردید.
با وجود پیچیدگیهای سیاسی و تنوع سلایق درون جامعه، رهبری آیتالله خامنهای با رویکردی اعتدالی و مدبرانه توانست فضای گفتوگو و تعامل میان جناحها و نیروهای مختلف را حفظ کند. ایشان با تأکید بر رعایت چارچوبهای نظام و همزمان احترام به خواستهای مردم، زمینه کاهش تنشها و حفظ انسجام اجتماعی را فراهم آوردند.
دهه سوم رهبری آیتالله خامنهای نمایانگر رهبری استراتژیک و مبتنی بر فهم دقیق ساختارها و دینامیکهای اجتماعی است. ایشان توانستند با استفاده از ابزارهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، سرمایه اجتماعی کشور را تقویت کنند و در عین حال، جامعه را در برابر فشارها و تهدیدات متعدد حفظ نمایند. همکاری و هماهنگی ایشان با روسای جمهور وقت و حمایت از سیاستهای کلان دولتها، نقش کلیدی در پایداری و توسعه جمهوری اسلامی ایران ایفا کرد و نشان داد که رهبری هوشمندانه میتواند با درک عمیق از جامعه، مسیر پیشرفت را هموار سازد.
دهه چهارم رهبری آیتالله خامنهای؛ از 1398 تا امروز
دهه چهارم رهبری آیتالله سید علی خامنهای از سال ۱۳۹۸ آغاز شده و تا امروز ادامه دارد. این دوره، یکی از حساسترین و پیچیدهترین مقاطع تاریخ معاصر ایران است که با مجموعهای از بحرانهای داخلی و فشارهای خارجی بیسابقه همراه بوده است. در این شرایط سخت، رهبری هوشمندانه ایشان توانسته است علاوه بر حفظ ثبات سیاسی، انسجام اجتماعی و هویت فرهنگی کشور، راهکارهای نوینی برای عبور از بحرانها ارائه دهد و مسیر پیشرفت و توسعه را هموار سازد.
از مهمترین و تأثیرگذارترین رویدادهای این دهه، شیوع ویروس کرونا بود که در ابتدای سال ۱۳۹۸ ایران را نیز با بحران عمیقی مواجه کرد. رهبر انقلاب با درک سریع ابعاد سلامت، اقتصادی، اجتماعی و روانی این پدیده، رهنمودهای دقیق و منسجمی صادر کردند. ایشان ضمن تأکید بر حفظ جان مردم به عنوان اولویت نخست، از همه نهادها خواستند تا با بسیج امکانات و بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی، به مقابله موثر با این ویروس بپردازند.
رهبر انقلاب به اهمیت استمرار فعالیتهای اقتصادی و تولید ملی نیز اشاره داشتند و همزمان بر لزوم رعایت پروتکلهای بهداشتی تاکید کردند. این تعادل در سیاستگذاری نشاندهنده فهم عمیق ایشان از ضرورت حفظ سرمایه اجتماعی و جلوگیری از فروپاشی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کشور بود.
از منظر جامعهشناسی، مدیریت این بحران به معنای حفظ اعتماد عمومی و همبستگی اجتماعی است. رهبری با حمایت از کادر درمان، بسیج نهادهای مردمی، ارتش و سپاه، موجی از همبستگی اجتماعی و مسئولیتپذیری جمعی را در جامعه ایجاد کرد. این اقدام نه تنها به کاهش آسیبهای ناشی از همهگیری کمک کرد، بلکه فرهنگ سلامت عمومی و خوداتکایی را نیز تقویت نمود. بهویژه، تأکید بر خودکفایی در تولید تجهیزات پزشکی و واکسن، به عنوان نمونهای از مدیریت هوشمندانه داخلی مورد توجه قرار گرفت.
در این دهه، فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمهای گسترده و یکجانبه آمریکا افزایش قابل توجهی یافت. رهبر انقلاب با تکیه بر تجربه سالهای گذشته، اقتصاد مقاومتی را به عنوان محور اصلی سیاستهای اقتصادی کشور معرفی و بارها آن را به دستگاههای اجرایی و نهادهای مختلف توصیه کردند. ایشان بر کاهش وابستگی به نفت، تقویت تولید داخلی، حمایت از بخش خصوصی و توسعه فناوریهای بومی تاکید ویژه داشتند.
در ابتدای این دوره، دولت حسن روحانی تلاش کرد از طریق دیپلماسی و بازنگری در سیاستهای اقتصادی، اثرات تحریمها را کاهش دهد و با انعقاد توافق هستهای (برجام) شرایط اقتصادی را بهبود بخشد. رهبر انقلاب ضمن حمایت از این تلاشها، همواره بر رعایت خطوط قرمز نظام تأکید کردند تا استقلال و امنیت ملی قربانی مذاکرات نشود.
در سالهای اخیر، با روی کار آمدن دولت سیزدهم به ریاست آیتالله رئیسی، سیاستهای اقتصاد مقاومتی با شدت بیشتری پیگیری شد. حمایت از تولید داخلی، توسعه صنایع کوچک و متوسط، و اجرای طرحهای عدالتمحور همچون توزیع یارانهها و توسعه زیرساختهای روستایی، از جمله برنامههای محوری این دولت بودند که با هدایت و حمایت رهبری در راستای تقویت عدالت اجتماعی و کاهش آسیبپذیری اقتصادی اقشار کمدرآمد اجرا شدند.
این رویکرد، علاوه بر کاهش آسیبهای اقتصادی، موجب افزایش اعتماد عمومی به نظام شد. از دیدگاه جامعهشناسی، این حمایتها و سیاستهای هدفمند باعث تقویت سرمایه اجتماعی، انسجام ملی و حس همبستگی میان گروههای مختلف جامعه گردید که از عوامل حیاتی پایداری اجتماعی در شرایط بحران است.
این رویکرد باعث تقویت انسجام فرهنگی و اجتماعی شد و جامعه را در برابر نفوذ ارزشها و سبکهای زندگی غربی مقاوم کرد. همچنین، زمینهای برای گسترش گفتوگوهای فرهنگی و اجتماعی و ارتقای سطح آگاهی عمومی فراهم آورد که از منظر جامعهشناسی، موجب افزایش همبستگی و کاهش شکافهای اجتماعی میشود.
آیتالله خامنهای در این دوره بارها بر ضرورت رفع فقر، کاهش تبعیضها و توزیع عادلانه فرصتها تاکید کردند. ایشان عدالت اجتماعی را از اصول بنیادی نظام اسلامی دانسته و حمایت از اقشار محروم را یک وظیفه همگانی معرفی نمودند.
دولت سیزدهم با حمایت رهبری، برنامههای گستردهای برای بهبود خدمات بهداشتی، آموزشی، مسکن و اشتغال در مناطق کمتر توسعه یافته تدوین و اجرا کرد. این برنامهها، علاوه بر افزایش سطح رفاه عمومی، باعث تقویت حس تعلق ملی و افزایش مشارکت اجتماعی در این مناطق گردید.

از دیدگاه جامعهشناسی، این سیاستها موجب تقویت سرمایه اجتماعی، کاهش نابرابریهای ساختاری و افزایش انسجام اجتماعی شدهاند، که همه آنها کلیدهای پایداری سیاسی و توسعه پایدار محسوب میشوند.
با وجود تنوع و گستردگی جریانهای سیاسی و اجتماعی، رهبر انقلاب با رویکرد اعتدالی و حمایت از گفتوگوهای سازنده، فضای تعامل و وحدت ملی را حفظ کردند. ایشان تأکید داشتند که اختلافنظرها باید در چارچوب نظام و با احترام متقابل دنبال شود تا از تخریب سرمایه اجتماعی و سیاسی جلوگیری شود.
این رویکرد باعث شد که جامعه ضمن پذیرش تفاوتها، در موضوعات کلان ملی همگرایی خود را حفظ کند. همچنین، رهبری حمایت ویژهای از مشارکت نسل جوان در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشتند تا آیندهای پویا و امیدوارانه برای کشور تضمین شود.
در این دوره، رهبر انقلاب سیاست خارجی کشور را با حفظ اصول مقاومت فعال و استقلال ملی، در مسیر توازن میان اقتدار و تعامل هوشمندانه هدایت کردند. ایشان ضمن حمایت از دیپلماسی فعال دولت، خطوط قرمز امنیتی را حفظ کردند و بر ضرورت تقویت همکاریهای منطقهای و بینالمللی تاکید داشتند.
این سیاست متعادل و هوشمندانه توانست ضمن حفظ جایگاه ایران در نظام بینالملل، فرصتهای توسعه اقتصادی و سیاسی را افزایش دهد و از افزایش تنشهای خطرناک جلوگیری کند.
دهه چهارم رهبری آیتالله خامنهای نمایانگر توانایی ایشان در مدیریت پیچیدگیهای متعدد و بحرانهای چندوجهی است. با درک عمیق جامعهشناسانه از ساختارها و دینامیکهای اجتماعی، ایشان توانستند با حفظ هویت فرهنگی، تقویت سرمایه اجتماعی و هدایت سیاستهای کلان، کشور را در برابر چالشهای سخت مقاوم نگه داشته و مسیر توسعه و پیشرفت را هموار سازند.
این دهه همچنین نمونه بارزی از همکاری سازنده و هماهنگی میان رهبری و دولتها است که بر اساس فهم مشترک از شرایط و نیازهای جامعه، سیاستهای کلان را به سمت عدالت، استقلال و رفاه اجتماعی هدایت کردهاند.

چهار دهه رهبری آیتالله سید علی خامنهای؛ از 1368 تا امروز
چهار دهه رهبری را میتوان به عنوان دورهای منسجم و پویا در تاریخ معاصر ایران ارزیابی کرد که بر اساس اصول انقلاب اسلامی، انسجام اجتماعی و هویت ملی شکل گرفته و مسیر پیشرفت و توسعه پایدار را هموار ساخته است. در دهه اول، ایشان در شرایط بسیار حساس پس از جنگ تحمیلی و تحولات داخلی، با ایجاد ثبات سیاسی و تقویت نهادهای انقلاب، پایههای ساختار حکمرانی جدید را محکم کردند. حمایت از روسای جمهور آن دوره و تأکید بر انسجام ملی، موجب تثبیت جایگاه نظام و بازسازی کشور شد. دهه دوم، با توجه به تحولات منطقهای و جهانی، ادامهی مسیر توسعه و تقویت نظام سیاسی بود. رهبر انقلاب با هدایت هوشمندانه، نقش اساسی در مدیریت چالشها ایفا کردند و زمینهساز تداوم ثبات و ارتقای سطح مشارکت سیاسی مردم شدند. دهه سوم، که با گسترش فشارهای داخلی و خارجی همراه بود، به دورهای از مقاومت فعال، تقویت اقتصاد مقاومتی و گسترش فرهنگ انقلابی تبدیل شد. حمایت همهجانبه رهبر از روسای جمهور و برنامههای عدالتمحور، انسجام اجتماعی و روحیه مقاومتی جامعه را تقویت نمود. دهه چهارم، دوره مدیریت بحرانهای پیچیده و چندوجهی است. رهبر انقلاب با درک عمیق جامعهشناسانه و نگاه کلان، توانستند ضمن مدیریت همهگیری کرونا، مقابله با تحریمها، تقویت اقتصاد مقاومتی و حمایت از عدالت اجتماعی، انسجام سیاسی و فرهنگی کشور را حفظ کنند و زمینهساز پیشرفت و توسعه پایدار شوند. به طور کلی، رهبری آیتالله خامنهای در این چهار دهه، نماد استقامت،تدبیر و تعهد به ارزشهای اسلامی-ملی بوده است که توانسته است در برابر فشارهای داخلی و خارجی، وحدت ملی و سرمایه اجتماعی کشور را حفظ کرده و مسیر پیشرفت را تضمین نماید.
در پایان این بخش تاریخی، روشن شد که آغاز رهبری آیتالله خامنهای در شرایطی حساس و سرنوشتساز رقم خورد و پایههای استحکام نظام اسلامی بر اساس تدابیر ایشان مستحکم شد. اما این تازه آغاز راهی است که همچنان ادامه دارد. در یادداشتهای بعدی، به بررسی دقیقتر جوانب مختلف اقدامات رهبری ایشان خواهیم پرداخت؛ از مدیریت بحرانها و تحولات سیاسی گرفته تا نقش ایشان در فرهنگ، اقتصاد و انسجام اجتماعی کشور. با این تحلیلها، تصویری کاملتری از یک رهبری چهار دههای ارائه خواهیم داد.
به گزارش کبنا، به مناسبت سالروز آغاز رهبری آیتالله سید علی خامنهای، فرصتی پیش آمده تا با نگاهی جامعهشناسانه و تحلیلی، مسیر چهار دهه حضور ایشان در جایگاه رهبری را مورد بازبینی قرار دهیم. ما در این مجموعه یادداشتها قصد داریم بخشهای مختلف این دوره تاریخی را با دقت و عمق بررسی کنیم و نقش تعیینکننده رهبر انقلاب در شکلدهی به تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور را به قدر وصع روشن سازیم. در بخش نخست این مجموعه، با رویکردی تاریخی، به چرایی، چگونگی و شرایط به رهبری رسیدن ایشان میپردازیم و پایههای استواری که در آن زمان تا به امروز شکل گرفت، را تشریح میکنیم. روشن است که یادداشتهای رسانهای ظرفیت پرداختن به همه جوانب این موضوع را ندارند. به همین خاطر مجبوریم که از بسیاری از موضوعات و حوادث چشمپوشی کنیم و حوادث دیگر را نیز خیلی خلاصه مرور نماییم.
چگونگی به رهبری رسیدن آیتالله سید علی خامنهای
انتخاب آیتالله سید علی خامنهای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران در 14 خرداد 1368، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران بود که فراتر از یک تصمیم سیاسی ساده، محصول مجموعهای از عوامل تاریخی، اجتماعی و فرهنگی بود. این فرایند که در بطن ساختارهای سیاسی و جامعه ایران شکل گرفت، با هدف حفظ انسجام نظام اسلامی پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره) و تأمین ثبات و پیشرفت کشور انجام شد.
در دهه نخست پس از انقلاب 1357، رهبری نظام در دست حضرت امام خمینی (ره) بود که با دیدگاههای عمیق دینی و سیاسی خود توانست انقلابی شگرف را رقم زند و مسیر ایران را تغییر دهد. اما با نزدیک شدن به سالهای پایانی دهه شصت و با توجه به سلامت جسمانی امام، نیاز به تعیین رهبری جدید که بتواند از یک سو آرمانهای انقلاب را پاس دارد و از سوی دیگر با شرایط پیچیده سیاسی و اجتماعی ایران سازگار باشد، احساس شد.
آیتالله خامنهای، که در آن زمان دارای سابقه درخشان علمی و مدیریتی، تجربه جنگ تحمیلی و مواضع روشن سیاسی بود، به عنوان گزینهای جامع و مورد اعتماد مطرح شد. وی از سالهای آغازین انقلاب در سمتهای مختلفی چون نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، عضویت در مجلس خبرگان رهبری و سمت ریاست جمهوری (از 1360 تا 1368) حضور فعال داشت و این تجربهها باعث تقویت اعتماد نهادهای حاکم و مردم نسبت به او شد. مهمترین ویژگی ایشان، تلفیق تعهد دینی عمیق با درک واقعبینانه از مسائل سیاسی و اجتماعی بود که وی را به پلی قابل اعتماد میان آرمانهای انقلاب و واقعیتهای جامعه تبدیل کرد. این خصوصیت باعث شد تا با رأی اکثریت اعضای مجلس خبرگان رهبری، پس از درگذشت حضرت امام خمینی(ره)، به عنوان رهبر جدید انتخاب شود.
از منظر جامعهشناسانه، این انتخاب نه تنها نشانگر نیاز نظام به استمرار و ثبات بود بلکه بیانگر خواست جمعیای بود که میخواست پیوند میان هویت دینی و سیاست را حفظ کند و مسیر توسعه را با نگاهی خردمندانه و محافظهکارانه ادامه دهد. فرایند رهبری به معنای واقعی کلمه، نتیجه تعامل پیچیده بین نهادهای رسمی، خواست اجتماعی و ظرفیتهای فردی بود. در نهایت، رهبری آیتالله خامنهای به عنوان نمادی از انسجام ملی و پایبندی به ارزشهای انقلاب اسلامی، نقطه شروعی برای چهار دههای بود که ایران در آن مسیر تثبیت هویت خود را طی کرده و به تدریج توانسته است در برابر چالشهای داخلی و خارجی مقاومت و پیشرفت کند.

دهه اول رهبری آیتالله خامنهای؛ از 1368 تا 1378
این دوره دهساله، دورهای حساس و پرچالش بود که ایران در آن تلاش میکرد تا پس از هشت سال جنگ تحمیلی، روند بازسازی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را سرعت بخشد. در این دوره، هماهنگی بین رهبری و روسای جمهوری وقت، یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶) و سید محمد خاتمی (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴)، نقشی کلیدی در تثبیت و ارتقای ثبات اجتماعی ایفا کرد.
هاشمی رفسنجانی، با رویکردی توسعهمحور و تمرکز بر بازسازی زیرساختها، تلاش کرد اقتصاد کشور را از ویرانی جنگ بازسازی کند و زمینههای رشد و رفاه را فراهم آورد. این سیاستها، علاوه بر تأثیرات اقتصادی، موجب تقویت سرمایه اجتماعی و امید به آینده در میان اقشار مختلف جامعه شد. از منظر جامعهشناسی، این اقدامات موجب افزایش احساس تعلق به نظام و کاهش شکافهای اجتماعی گردید، چرا که مردم شاهد بهبود شرایط زندگی و ثبات نسبی بودند.
با آغاز ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، فضای سیاسی و فرهنگی کشور وارد دورهای تازه شد. رویکرد اصلاحطلبانه و تأکید بر آزادیهای مدنی، گفتوگو و باز شدن فضای جامعه مدنی، به ویژه در میان جوانان و نخبگان، توانست امیدها را تازه کند و سطح مشارکت اجتماعی را افزایش دهد. این تغییرات مثبت در چارچوب نظام و با حمایت رهبری، به تقویت همبستگی اجتماعی و گسترش حس تعلق ملی کمک کرد.
در طول این دهه، رهبری آیتالله خامنهای، توانست از بروز شکافهای اجتماعی جلوگیری نماید و فضای گفتوگو و همکاری میان نهادهای مختلف نظام را حفظ کند. تأکید بر حفظ ارزشهای اسلامی و هویت ملی، در کنار حمایت از توسعه اقتصادی و فرهنگی، باعث شد که سرمایه اجتماعی نظام مستحکمتر شود و جامعه ایران با روحیهای مقاوم و پویا، مسیر پیشرفت را ادامه دهد.
از منظر جامعهشناسی، دهه اول رهبری آیتالله خامنهای نمونهای از رهبری تحولگراست که با درک عمیق نیازهای اجتماعی، سیاستهای اقتصادی و فرهنگی را با حفظ هویت جمعی هماهنگ ساخت و بدین ترتیب توانست انسجام اجتماعی را در دورهای بحرانی حفظ کند.

دهه دوم رهبری آیتالله خامنهای؛ از 1378 تا 1388
در این دوره، ایران با چالشها و فرصتهای جدیدی در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مواجه شد. در این سالها، هماهنگی و همکاری میان رهبری و دولتهای وقت، به ویژه در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴) و سپس محمود احمدینژاد (۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲)، نقش مهمی در تحکیم ثبات اجتماعی و پیشرفت کشور ایفا کرد.
دولت خاتمی با تمرکز بر گسترش فضای باز سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، توانست زمینهساز حضور فعالتر جامعه مدنی و افزایش مشارکت مردم در عرصههای مختلف شود. این رویکرد، در چارچوب نظام و با حمایت رهبری، به ارتقای سرمایه اجتماعی و تقویت هویت جمعی کمک کرد. تاکید بر گفتوگو و تعامل سازنده درون جامعه، باعث شد که فضای مناسبی برای بیان دیدگاهها و افزایش انسجام اجتماعی فراهم شود.
سپس، دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد با رویکردهای متفاوت و تمرکز بر عدالت اجتماعی و محرومیتزدایی همراه بود. سیاستهای او در جهت کاهش فاصلههای طبقاتی و توجه ویژه به مناطق محروم کشور، از جمله همین استان کهگیلویه و بویراحمد، بازتاب گستردهای در جامعه داشت و موجب افزایش حس عدالتخواهی و تعلق به نظام گردید. این اقدامات در چارچوب حمایت و هدایت رهبری، به ارتقای ثبات و انسجام اجتماعی کمک شایانی کرد.
از منظر جامعهشناسی، دهه دوم رهبری آیتالله خامنهای دورهای بود که با تقویت هویت اسلامی-ایرانی و ارتقای سرمایه اجتماعی، توانست جامعه را در برابر فشارهای خارجی و تغییرات فرهنگی محافظت کند. رهبری ایشان به عنوان یک نماد وحدت، توانست انسجام میان گروههای مختلف اجتماعی را حفظ و مسیر پیشرفت کشور را هموار سازد. این دهه نشان داد که رهبری هوشمندانه و همکاری میان نهادهای مختلف سیاسی و اجتماعی، میتواند بستر مناسبی برای توسعه پایدار و تثبیت ساختارهای اجتماعی ایجاد کند و با حفظ ارزشهای بنیادین، به ارتقای همبستگی ملی کمک نماید.

دهه سوم رهبری آیتالله خامنهای؛ از 1388 تا 1398
این دوره سرشار از تحولات و آزمونهای اساسی برای جمهوری اسلامی ایران بود. از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۸، ایران در میانه تحولات داخلی، منطقهای و جهانی قرار داشت که هم فرصتهای جدیدی پدید آورد و هم تهدیدها و فشارهای بیسابقهای را بر جامعه وارد کرد. در این شرایط، رهبری با بهرهگیری از درک عمیق، درایت سیاسی و توجه به نیازهای متنوع اقشار مختلف، توانست ثبات اجتماعی، هویت فرهنگی و انسجام ملی را حفظ و تقویت کند.
آیتالله خامنهای در این دهه با تأکید بر نقش جوانان به عنوان موتور محرک تحولات فرهنگی، حمایت ویژهای از نهادهای فرهنگی و هنری کردند تا این نسل جدید بتواند ضمن حفظ ارزشهای اسلامی، با اقتدار در عرصههای علمی، فرهنگی و اجتماعی حضور فعال داشته باشد.
به نظر میرسد رویکرد رهبر انقلاب به مسئله فرهنگ، مبتنی بر نظریه جامعهشناختی همبستگی فرهنگی است؛ بدین معنا که با تقویت مشترکات فرهنگی و دینی، انسجام اجتماعی و پیوندهای میان گروههای مختلف تقویت میشود. این استراتژی باعث شد تا در برابر نفوذهای فرهنگی خارجی و تغییرات سریع سبک زندگی، جامعه ایرانی از تضعیف بنیانهای خود جلوگیری کند.
یکی از محورهای کلیدی رهبری در این دهه، تأکید بر اقتصاد مقاومتی بود. با شدت گرفتن تحریمهای اقتصادی و فشارهای خارجی، آیتالله خامنهای بارها بر لزوم خودکفایی، حمایت از تولید داخلی، و کاهش وابستگی به نفت و واردات تاکید کردند. ایشان سیاستهای کلان را به گونهای هدایت کردند که نهادهای دولتی، خصوصی و تعاونی با همکاری و هماهنگی، در مسیر تقویت ظرفیتهای اقتصادی بومی حرکت کنند.
در این میان، دولت محمود احمدینژاد (۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲) که نیمه اول این دهه را پشت سر گذاشت، با اجرای برنامههای عدالتمحور مانند طرحهای اشتغالزایی و توزیع یارانهها، تلاش کرد تا فشارهای اقتصادی بر طبقات متوسط و پایین کاهش یابد. این سیاستها که در چارچوب کلی رهنمودهای رهبری دنبال شد، زمینههایی برای افزایش عدالت اجتماعی فراهم کرد.
در ادامه، دولت حسن روحانی (۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰) با رویکردی مبتنی بر تعامل با جهان و دیپلماسی، تلاش کرد از طریق توافق هستهای (برجام) وضعیت اقتصادی کشور را بهبود بخشد و فشارهای بینالمللی را کاهش دهد. رهبر انقلاب ضمن حمایت از دیپلماسی هوشمندانه دولت، خطوط قرمز نظام را حفظ کردند و تاکید داشتند که استقلال و منافع ملی نباید قربانی تعاملات شود. این همکاری و هماهنگی بین رهبری و دولت باعث شد در شرایط دشوار اقتصادی، جامعه از مسیر ثبات و توسعه خارج نشود.
از منظر جامعهشناسی، این سیاستها علاوه بر پیامدهای اقتصادی، آثار مهمی در افزایش اعتماد عمومی به نظام داشت، زیرا مردم شاهد تلاش مسئولان برای کاهش آسیبهای خارجی و تقویت استقلال ملی بودند. این اعتماد اجتماعی، خود یکی از ارکان اساسی ثبات سیاسی و توسعه پایدار به شمار میرود.
دهه سوم رهبری با پیچیدگیهای سیاسی منطقهای و بینالمللی گستردهای همراه بود. در مواجهه با تحولات منطقهای و فشارهای سیاسی، نظام جمهوری اسلامی با راهبری آیتالله خامنهای توانست سیاست خارجی خود را با محوریت استقلال، مقاومت و حفظ منافع ملی دنبال کند.
موضع ایشان در موضوع برجام و توافق هستهای نمونهای از مدیریت هوشمندانه در سیاست خارجی است؛ جایی که با حمایت از مذاکرات دیپلماتیک در عین تأکید بر خطوط قرمز امنیتی، راهبردی متعادل و واقعگرایانه اتخاذ شد. این رویکرد باعث حفظ وحدت ملی و جلوگیری از تضعیف انسجام داخلی شد، در حالی که کشور توانست در چارچوب نظام بینالمللی موقعیت خود را حفظ و ارتقا بخشد.

رهبر انقلاب با درک اهمیت عدالت اجتماعی، به صورت مستمر به مسئله محرومیتزدایی و توجه به مناطق کمتر توسعه یافته اشاره داشتند. سیاستهای توسعه متوازن که با حمایت ایشان در دولتهای مختلف پیگیری شد، به ویژه در استانهایی مانند کهگیلویه و بویراحمد، باعث شد که زمینههای رشد اقتصادی و اجتماعی این مناطق فراهم شود و شکافهای منطقهای کاهش یابد.
دولت احمدینژاد در این زمینه با افزایش بودجههای عمرانی و توسعه زیرساختها در مناطق محروم، و دولت روحانی با اجرای برنامههای حمایتی و تمرکز بر بهبود وضعیت خدمات اجتماعی، به تحقق این اهداف کمک کردند. این تاکید بر عدالت اجتماعی نه تنها باعث افزایش رضایت عمومی و تقویت حس تعلق به نظام شد، بلکه موجب گسترش سرمایه اجتماعی و ایجاد فضای همدلی میان گروههای مختلف جامعه گردید.
با وجود پیچیدگیهای سیاسی و تنوع سلایق درون جامعه، رهبری آیتالله خامنهای با رویکردی اعتدالی و مدبرانه توانست فضای گفتوگو و تعامل میان جناحها و نیروهای مختلف را حفظ کند. ایشان با تأکید بر رعایت چارچوبهای نظام و همزمان احترام به خواستهای مردم، زمینه کاهش تنشها و حفظ انسجام اجتماعی را فراهم آوردند.
دهه سوم رهبری آیتالله خامنهای نمایانگر رهبری استراتژیک و مبتنی بر فهم دقیق ساختارها و دینامیکهای اجتماعی است. ایشان توانستند با استفاده از ابزارهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، سرمایه اجتماعی کشور را تقویت کنند و در عین حال، جامعه را در برابر فشارها و تهدیدات متعدد حفظ نمایند. همکاری و هماهنگی ایشان با روسای جمهور وقت و حمایت از سیاستهای کلان دولتها، نقش کلیدی در پایداری و توسعه جمهوری اسلامی ایران ایفا کرد و نشان داد که رهبری هوشمندانه میتواند با درک عمیق از جامعه، مسیر پیشرفت را هموار سازد.
دهه چهارم رهبری آیتالله خامنهای؛ از 1398 تا امروز
دهه چهارم رهبری آیتالله سید علی خامنهای از سال ۱۳۹۸ آغاز شده و تا امروز ادامه دارد. این دوره، یکی از حساسترین و پیچیدهترین مقاطع تاریخ معاصر ایران است که با مجموعهای از بحرانهای داخلی و فشارهای خارجی بیسابقه همراه بوده است. در این شرایط سخت، رهبری هوشمندانه ایشان توانسته است علاوه بر حفظ ثبات سیاسی، انسجام اجتماعی و هویت فرهنگی کشور، راهکارهای نوینی برای عبور از بحرانها ارائه دهد و مسیر پیشرفت و توسعه را هموار سازد.
از مهمترین و تأثیرگذارترین رویدادهای این دهه، شیوع ویروس کرونا بود که در ابتدای سال ۱۳۹۸ ایران را نیز با بحران عمیقی مواجه کرد. رهبر انقلاب با درک سریع ابعاد سلامت، اقتصادی، اجتماعی و روانی این پدیده، رهنمودهای دقیق و منسجمی صادر کردند. ایشان ضمن تأکید بر حفظ جان مردم به عنوان اولویت نخست، از همه نهادها خواستند تا با بسیج امکانات و بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی، به مقابله موثر با این ویروس بپردازند.
رهبر انقلاب به اهمیت استمرار فعالیتهای اقتصادی و تولید ملی نیز اشاره داشتند و همزمان بر لزوم رعایت پروتکلهای بهداشتی تاکید کردند. این تعادل در سیاستگذاری نشاندهنده فهم عمیق ایشان از ضرورت حفظ سرمایه اجتماعی و جلوگیری از فروپاشی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کشور بود.
از منظر جامعهشناسی، مدیریت این بحران به معنای حفظ اعتماد عمومی و همبستگی اجتماعی است. رهبری با حمایت از کادر درمان، بسیج نهادهای مردمی، ارتش و سپاه، موجی از همبستگی اجتماعی و مسئولیتپذیری جمعی را در جامعه ایجاد کرد. این اقدام نه تنها به کاهش آسیبهای ناشی از همهگیری کمک کرد، بلکه فرهنگ سلامت عمومی و خوداتکایی را نیز تقویت نمود. بهویژه، تأکید بر خودکفایی در تولید تجهیزات پزشکی و واکسن، به عنوان نمونهای از مدیریت هوشمندانه داخلی مورد توجه قرار گرفت.
در این دهه، فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمهای گسترده و یکجانبه آمریکا افزایش قابل توجهی یافت. رهبر انقلاب با تکیه بر تجربه سالهای گذشته، اقتصاد مقاومتی را به عنوان محور اصلی سیاستهای اقتصادی کشور معرفی و بارها آن را به دستگاههای اجرایی و نهادهای مختلف توصیه کردند. ایشان بر کاهش وابستگی به نفت، تقویت تولید داخلی، حمایت از بخش خصوصی و توسعه فناوریهای بومی تاکید ویژه داشتند.
در ابتدای این دوره، دولت حسن روحانی تلاش کرد از طریق دیپلماسی و بازنگری در سیاستهای اقتصادی، اثرات تحریمها را کاهش دهد و با انعقاد توافق هستهای (برجام) شرایط اقتصادی را بهبود بخشد. رهبر انقلاب ضمن حمایت از این تلاشها، همواره بر رعایت خطوط قرمز نظام تأکید کردند تا استقلال و امنیت ملی قربانی مذاکرات نشود.
در سالهای اخیر، با روی کار آمدن دولت سیزدهم به ریاست آیتالله رئیسی، سیاستهای اقتصاد مقاومتی با شدت بیشتری پیگیری شد. حمایت از تولید داخلی، توسعه صنایع کوچک و متوسط، و اجرای طرحهای عدالتمحور همچون توزیع یارانهها و توسعه زیرساختهای روستایی، از جمله برنامههای محوری این دولت بودند که با هدایت و حمایت رهبری در راستای تقویت عدالت اجتماعی و کاهش آسیبپذیری اقتصادی اقشار کمدرآمد اجرا شدند.
این رویکرد، علاوه بر کاهش آسیبهای اقتصادی، موجب افزایش اعتماد عمومی به نظام شد. از دیدگاه جامعهشناسی، این حمایتها و سیاستهای هدفمند باعث تقویت سرمایه اجتماعی، انسجام ملی و حس همبستگی میان گروههای مختلف جامعه گردید که از عوامل حیاتی پایداری اجتماعی در شرایط بحران است.
این رویکرد باعث تقویت انسجام فرهنگی و اجتماعی شد و جامعه را در برابر نفوذ ارزشها و سبکهای زندگی غربی مقاوم کرد. همچنین، زمینهای برای گسترش گفتوگوهای فرهنگی و اجتماعی و ارتقای سطح آگاهی عمومی فراهم آورد که از منظر جامعهشناسی، موجب افزایش همبستگی و کاهش شکافهای اجتماعی میشود.
آیتالله خامنهای در این دوره بارها بر ضرورت رفع فقر، کاهش تبعیضها و توزیع عادلانه فرصتها تاکید کردند. ایشان عدالت اجتماعی را از اصول بنیادی نظام اسلامی دانسته و حمایت از اقشار محروم را یک وظیفه همگانی معرفی نمودند.
دولت سیزدهم با حمایت رهبری، برنامههای گستردهای برای بهبود خدمات بهداشتی، آموزشی، مسکن و اشتغال در مناطق کمتر توسعه یافته تدوین و اجرا کرد. این برنامهها، علاوه بر افزایش سطح رفاه عمومی، باعث تقویت حس تعلق ملی و افزایش مشارکت اجتماعی در این مناطق گردید.

از دیدگاه جامعهشناسی، این سیاستها موجب تقویت سرمایه اجتماعی، کاهش نابرابریهای ساختاری و افزایش انسجام اجتماعی شدهاند، که همه آنها کلیدهای پایداری سیاسی و توسعه پایدار محسوب میشوند.
با وجود تنوع و گستردگی جریانهای سیاسی و اجتماعی، رهبر انقلاب با رویکرد اعتدالی و حمایت از گفتوگوهای سازنده، فضای تعامل و وحدت ملی را حفظ کردند. ایشان تأکید داشتند که اختلافنظرها باید در چارچوب نظام و با احترام متقابل دنبال شود تا از تخریب سرمایه اجتماعی و سیاسی جلوگیری شود.
این رویکرد باعث شد که جامعه ضمن پذیرش تفاوتها، در موضوعات کلان ملی همگرایی خود را حفظ کند. همچنین، رهبری حمایت ویژهای از مشارکت نسل جوان در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشتند تا آیندهای پویا و امیدوارانه برای کشور تضمین شود.
در این دوره، رهبر انقلاب سیاست خارجی کشور را با حفظ اصول مقاومت فعال و استقلال ملی، در مسیر توازن میان اقتدار و تعامل هوشمندانه هدایت کردند. ایشان ضمن حمایت از دیپلماسی فعال دولت، خطوط قرمز امنیتی را حفظ کردند و بر ضرورت تقویت همکاریهای منطقهای و بینالمللی تاکید داشتند.
این سیاست متعادل و هوشمندانه توانست ضمن حفظ جایگاه ایران در نظام بینالملل، فرصتهای توسعه اقتصادی و سیاسی را افزایش دهد و از افزایش تنشهای خطرناک جلوگیری کند.
دهه چهارم رهبری آیتالله خامنهای نمایانگر توانایی ایشان در مدیریت پیچیدگیهای متعدد و بحرانهای چندوجهی است. با درک عمیق جامعهشناسانه از ساختارها و دینامیکهای اجتماعی، ایشان توانستند با حفظ هویت فرهنگی، تقویت سرمایه اجتماعی و هدایت سیاستهای کلان، کشور را در برابر چالشهای سخت مقاوم نگه داشته و مسیر توسعه و پیشرفت را هموار سازند.
این دهه همچنین نمونه بارزی از همکاری سازنده و هماهنگی میان رهبری و دولتها است که بر اساس فهم مشترک از شرایط و نیازهای جامعه، سیاستهای کلان را به سمت عدالت، استقلال و رفاه اجتماعی هدایت کردهاند.

چهار دهه رهبری آیتالله سید علی خامنهای؛ از 1368 تا امروز
چهار دهه رهبری را میتوان به عنوان دورهای منسجم و پویا در تاریخ معاصر ایران ارزیابی کرد که بر اساس اصول انقلاب اسلامی، انسجام اجتماعی و هویت ملی شکل گرفته و مسیر پیشرفت و توسعه پایدار را هموار ساخته است. در دهه اول، ایشان در شرایط بسیار حساس پس از جنگ تحمیلی و تحولات داخلی، با ایجاد ثبات سیاسی و تقویت نهادهای انقلاب، پایههای ساختار حکمرانی جدید را محکم کردند. حمایت از روسای جمهور آن دوره و تأکید بر انسجام ملی، موجب تثبیت جایگاه نظام و بازسازی کشور شد. دهه دوم، با توجه به تحولات منطقهای و جهانی، ادامهی مسیر توسعه و تقویت نظام سیاسی بود. رهبر انقلاب با هدایت هوشمندانه، نقش اساسی در مدیریت چالشها ایفا کردند و زمینهساز تداوم ثبات و ارتقای سطح مشارکت سیاسی مردم شدند. دهه سوم، که با گسترش فشارهای داخلی و خارجی همراه بود، به دورهای از مقاومت فعال، تقویت اقتصاد مقاومتی و گسترش فرهنگ انقلابی تبدیل شد. حمایت همهجانبه رهبر از روسای جمهور و برنامههای عدالتمحور، انسجام اجتماعی و روحیه مقاومتی جامعه را تقویت نمود. دهه چهارم، دوره مدیریت بحرانهای پیچیده و چندوجهی است. رهبر انقلاب با درک عمیق جامعهشناسانه و نگاه کلان، توانستند ضمن مدیریت همهگیری کرونا، مقابله با تحریمها، تقویت اقتصاد مقاومتی و حمایت از عدالت اجتماعی، انسجام سیاسی و فرهنگی کشور را حفظ کنند و زمینهساز پیشرفت و توسعه پایدار شوند. به طور کلی، رهبری آیتالله خامنهای در این چهار دهه، نماد استقامت،تدبیر و تعهد به ارزشهای اسلامی-ملی بوده است که توانسته است در برابر فشارهای داخلی و خارجی، وحدت ملی و سرمایه اجتماعی کشور را حفظ کرده و مسیر پیشرفت را تضمین نماید.
در پایان این بخش تاریخی، روشن شد که آغاز رهبری آیتالله خامنهای در شرایطی حساس و سرنوشتساز رقم خورد و پایههای استحکام نظام اسلامی بر اساس تدابیر ایشان مستحکم شد. اما این تازه آغاز راهی است که همچنان ادامه دارد. در یادداشتهای بعدی، به بررسی دقیقتر جوانب مختلف اقدامات رهبری ایشان خواهیم پرداخت؛ از مدیریت بحرانها و تحولات سیاسی گرفته تا نقش ایشان در فرهنگ، اقتصاد و انسجام اجتماعی کشور. با این تحلیلها، تصویری کاملتری از یک رهبری چهار دههای ارائه خواهیم داد.