کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشتی از سید کاظم فاصل؛

از گلستان بهاری تا گلستانِ سعدی؛ ضرورت سعدی‌خوانی

31 فروردين 1404 ساعت 14:45

سعدی موعظه‌گری است که از قناعت، صبر، شکر، فوائد خاموشی، تربیت و آداب صحبت می‌گوید و مال و ثروت را جهت آسایشِ عمر مطلوب می‌داند و علم را از بهر پرودن دین می‌داند نه از بهر خوردن دنیا. جنگ افروزی و ِآتش افروزی، دروغ، حرص، شهوت، رشوت، معصیت، عیب جویی و پوستین دری را مطرود می‌داند.


یادداشتی از سید کاظم فاضل (دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی)؛
"ما گدایانِ خیل سلطانیم"
"شهربندِ هوای جانانیم"
"بنده را نام خویشتن نبود"
هر چه ما را لقب دهند،آنیم"
"چون دلآرام می زند شمشیر"
"سَر ببازیم و رُخ نگردانیم."
یکم اردیبهشت در گاهشماریِ یادها به یاد و نام بزرگداشتِ حضرت سعدی رحمه الله علیه، نامگذاری شده است. بهار طبیعت و بهار اندیشه سعدی دو همزادند که در برجِ ثور ،قِران نموده اند و قرین شده اند و قِرانی سَعد ارزانی داشته اند. ماه اردیبهشت به پادشاهی پرهیبت می ماند که  در پهن دشتِ بهشتِ بهاری با لشکری از گل های رنگین و معطر خیمه زده است و این بزم رنگین و مُعطر، با  پرندگانِ رامشگرِ نغمه خوانِ طبیعت و صدای موسیقی نرمِ چشمه سارانِ جاری،رونق و صفایی، دوچندانی به خود گرفته است.
امّا حضرت سعدی، گلستانی به ما ارزانی داشته اند که؛
 " گردشِ زمان،عیشِ ربیعش را به طیشِ خریف مبدل نکند."
"گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد."
سیر و سیاحت فکری در گلستان اندیشه های سعدی، همچنان تری و تازگی به دنبال دارد و این اندیشه های اصیلِ ایرانی که در زیستِ بوم فرهنگ ایران و ایرانی خانه و کاشانه دارند، آن گاه که در گلستانِ خوشبویِ بیانِ سعدی پروده گردند  نافه سرایی و عودی پراکنیِ کلامی قوّت گیرد و دامنه تاثیرشان،فراگیر گردد و هر آن گاه که  اندیشه اصیل و سحر بیان، قِران کنند و قرین گردند:
چون "جمع شد معانی،گوی بیان توان زد."
"امید هست که روی ملال در نکشد
از ین سخن که گلستان نه جای دلتنگیست."
باب های فکری سعدی
آری!گلستان و بوستان جای دلتنگی نیست،ازیرا که باب های متعدد گلستان و بوستان هر کدام  نوعی خاص از باب های فکری  سعدی اند که در دو دنیای واقعی و آرمانی ایشان ترسیم شده اند و نرمی و نفوذ این اندیشه ها،فراتر از مرزها هم دلربایی می کنند،چرا که از دل برآمده اند و " هرچه از دل برآید،لاجرم بر دل نشیند". باب های فوائدخاموشی،قناعت، تربیت،احسان،پیری و صحبت و..چون رنگ و بوی تعلیمی دارند به همراه تَردستی و هنرمندی خاص و ویژه سعدی،تاثیری شگرف در ضمیر درونی انسان و بیداری آن دارند و چنان در خاطرِعاطر ما مُثَبت گردیده اند که هرگز از لوحِ دل و جان محو نگردند.
غزلیات و قصاید سعدی
 حمله مغول از دوران پرفراز  و نشیب عالم ادبیات می باشد ویاس و سرگشتگی و درون گرایی و تاملات درونی،جایِ برون گرایی، شادی و وصال را می گیرد و ممدوح جای خود را به معشوق می دهد و غزل جایگزین قصیده مدحی می گردد و قصاید مدحی تقریبا جای خود را به قصاید پندی می دهند.غزلیات سعدی حول محور عشق و عواطف و احساسات درونی بوده و سعدی جمال شناسی جمال پرست و جمال دوست است و نوع نگاه ایشان به زیبایی، خاص می باشد و به صورت و سیرت زیبا هر  کدام در برهه ای از زمان اهمیّت داده است  و عاشقانه و هنرمندانه،خَد و قد و خال،گونه یار را ترسیم نموده  و عجائب سی و دوگانه عالم را در روی و صورت زیبای یار دیده است:
از عجائب های عالم سی و دو چیز عجیب/ جمع می بینم عیان در روی او من بی حجیب/ماه و پروین،تیر و زهره،شمس و قوس و کاج و عاج/مورد و نرگس،لعل و گل،سبزی و می،وصل و فریب/بان و خطمی،شمع وصندل،شیر و قیر و نور و نار/شهد و شکر،مشک و عنبر،دُّر و لولو،نار و سیب.
سعدی  قصایدِ پند و اندرزی خود را که خطاب به پادشاهان و اُمرا می باشد با هنر خاص خویش، جایگزینِ قصاید تکراریِ مدحی  می کند و پند و اندرزی که خاطر پادشاهان  دوران قبل از خود را خوش نمی آمد چون حقیقت پند و اندرز،تلخ می باشد و پادشاه با توجه به خوی طبع پادشاهی بیشتر پند گوینده بود تا پند نیوشنده، اما سعدی با هنر خاص خود پند و اندرزی به خورد پادشاهان زمان خود می چشاند که شیرین و عَذَب می نماید.
"بس بگردید و بگردد روزگار"
"دل به دنیا در نبندد هوشیار"
           یا
"دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی"
زنهار،بد مکن که نکرده ست عاقلی"
"ضرورت سعدی خوانی"
امروزه در سنجش توانایی شغلی و احراز صلاحیت شغلی، نباید تنها سلامتی جسمی و صحت مزاج ملاک قرار داده شود،کاشکی گلستان و بوستانِ اندیشه ناب سعدی را به اصناف و بازاریان، کَسَبه و همچنین مسئولین دستگاه‌های اجرایی آموزش می دادند تا این اندیشه های ناب، مَلَکه ذهنشان می گردید و قناعت را الگو قرار می دادند و با دیوِ حرص و آزِ خویشتن مبارزه می کردند و تقوی و پاک دستی و خداترسی، بی وفایی دنیا،کوتاهی عمر،احسان و نیکوکاری را سرلوحه زندگی خویش قرار می دادند و حس دیگر خواهی و بنی آدمی و نوع دوستی را در خود تقویت می کردند تا برادری و برابری و ذوق و شوق زندگی معنا پیدا می کرد.(بنی آدم اعضای...).
سعدی تنها یک شاعر خوش ذوق و مشرب نیست،سعدی،آموزگاری جامع الاطراف است که  فقط درسِ عشق،یاد نمی دهد،معلمی عاشق است که زیبایی و جمال را در صورت و سیرت می بیند،معلمی است که همدم پادشاهان است که سیرتِ پادشاهان را و خوی هم نشینی و عواقب هم نشینی با ایشان را تجربه کرده است و ترکِ ریاست را برتر از منافع بی شمار همدمی می داند:
"به دریا در،منافع بی شمارست/ و گر خواهی سلامت بر کنار است."
و سعدی مُحتسبی است خُلق و خوی متعبدانِ ریاکار و زاهدانِ  به ظاهر عابد را برملا می کند و بیداری دل را شرط می داند.
سعدی موعظه گری  است که از قناعت،صبر، شکر،فوائد خاموشی،تربیت و آداب صحبت می گوید و مال و ثروت را جهت آسایشِ عمر مطلوب می داند و علم را از بهر پرودن دین می داند نه از بهر خوردن دنیا. جنگ افروزی و ِآتش افروزی ،دروغ،حرص،شهوت،رشوت،معصیت،عیب جویی و پوستین دری را مطرود می داند.
پرهیزگاری،عاشقی،دم غنیمت دانستن،مردم داری و رضایت خلق،شُکرگزاری، قناعت،احسان و تربیت نیکو....را موکدا توصیه می کند و در یک کلام،حضرت سعدی  همه محاسن انسانی را با زبانی ادبی،شیوا و تاثیرگذار بیان نموده اند و در مقابل معایب و سیئات اخلاقی را به نحو احسن و اکمل بیان کرده اند و امروزه ضرورت دارد که سعدی را معلم اخلاق،عشق،زهد،تصوف،حکمت، اهل فراست و کیاست و...بدانیم که همه این مولفه ها در ایشان به کمال رسیده اند.
سیمای سعدی در تراوشاتِ ذوقی و شاعرانه اش،سیمایی است که هم عاشق است و هم خویشتن دار،هم جمال پرست است هم اهل دیانت و تقوی،جهان دیده ای سرد و گرم کشیده،همنشین با پادشاه و در عین حال پند دهنده و اندرز دهنده و اگر پادشاه را پند می دهد با مقدمه چینی خاص و ویژه ای این کار را انجام می دهد و ابتدا از بی وفایی دنیا،کوتاهی عمر سخن می گوید و آنگاه  در کنار بی اعتباری دنیا و کوتاهی عمر، بسیار مودبانه و شاعرانه، کوتاهی عمر پادشاهی را بیان می دارد و در نهایت به عنوان پرچم دار مبارزه با ظلم و ستم و وکیل مدافع مظلومان وستمدیدگان، پادشاه را از ظلم و ستم بر رعایا بر حذر می دارد و عواقب جور و بیداد را  بر می شمرد و تشویق به عدل و داد ورزی می نماید و این هنر خاص و ابتکار ویژه سعدی در قصاید خویشتن است.سعدی در گلستان و بوستان،وادی ها و مراحلِ یک زیست و زندگی معمولی را آغاز کرده است و تمام تجربیات دوران نوجوانی،جوانی،میان سالی که لازمه یک زندگی طبیعی می باشد،پشت سر گذرانده است و  در اوان نوجوانی و جوانی سرگرم دلدادگی های کوی عشق یار، فراق،وصال و حظ و بهره یار بوده است و همینطور به مرور زمان و با  پاورچین شدن ایام،  خویشتن را سرگرم عوالم تربیت،تواضع،قناعت،شکر،احسان که عصاره یک فرهنگ دینی بوده، می کند و در میان سالی هر چند  طبعی جوان دارد و  خاطرش آرزویِ "می  با جوانان خوردنش" را تمنا می کند اما  از بطالت عمر افسوس می خورد  و راه صواب جستن و در  توبه باز بودن را پیشنهاد می دهد:
 "بیا ای که عمر به هفتاد رفت/ مگر خفته بودی که بر باد رفت/ همه برگ بودن،همی ساختی/بتدبیر رفتن نپرداختی"
 و سرانجام در عفو و توبه را پیشنهاد می دهد:
"تو پیش از عقوبت،در عفو کوب/ که سودی ندارد فغان زیر چوب."
سید کاظم فاضل
۲۹ فرودین ۱۴۰۴
نشسته بر راهوار نسیم بهاری و کُمیتِ بیانش لَنگِ لَنگ و شرمسار شیخ شیراز.


کد مطلب: 498464

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/report/498464/گلستان-بهاری-گلستان-سعدی-ضرورت-سعدی-خوانی

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1