تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۲۳
کد مطلب : ۴۹۴۶۲۵
اتحاد اجتماعی و نقش آن در توسعهیافتگی؛
یادداشت ویژه کبنانیوز| اتحاد و انسجام اجتماعی؛ کلید حل توسعهنیافتگی کهگیلویه و بویراحمد / فرصت تاریخی استان به بهای رقابتهای سیاسی از دست نرود!
۱
کبنا ؛یادداشت ویژه کبنا نیوز| هر چند جوامع از مجموعهای از افراد شکل گرفتهاند، اما جامعه صرفاً به معنای مجموعهای از افراد نیست؛ همانطور که امیل دورکیم گفته است جامعه فراتر از مجموع افراد است؛ به گونهای که اگر همه آن افراد از بین بروند و افراد دیگری جایشان را بگیرند، باز هم جامعه وجود دارد. بنابراین، علاوه بر تکتک افراد، «چیز»های دیگری وجود دارد که یک مجموعه از افراد را تبدیل به جامعه میکند. یکی از این چیزها، تاریخ است؛ افرادی که در مدت زمانی طولانی و برای نسلهای پیدرپی در کنار هم زندگی میکنند، ناخواسته تاریخ را به وجود میآورند. در طول تاریخ برخی از الزامات جامعه نهادینه میشوند و به تدریج مجموعهای از افراد، تبدیل به یک جامعه میشوند.
روشن است که مختصات یک جامعه بسیار زیاد است؛ زبان، هویت، ایدئولوژی، نهاد و ... همگی بخشهایی از یک جامعه هستند، اما آنچه که پس از شکلگیری جامعه اهمیت مییابد، دوام جامعه است؛ مهمترین عاملی هم که موجب دوام یک جامعه میشود، «انسجام اجتماعی» است که بسیاری از جامعهشناسان از آن با عنوان شیرازه جامعه یاد میکنند.
انسجام اجتماعی مفهومی است که توسط افراد، مکاتب و ایدئولوژیهای مختلف به زبانهای متفاوت مورد تأکید قرار گرفته است؛ اگر انسجام را معادل علمی این پدیده بدانیم، اتحاد و وحدت، معادلهای دینی برای آن هستند. در واقع این سه مفهوم فارغ از تفاوتهایی که با یکدیگر دارند، هر سه به نوعی بر یک پدیده واحد دلالت میکنند.
نظریهپردازان توسعه در دهه 1970 عاملی را پیدا کردند که نقش بسیار مهمی در انسجام اجتماعی داشت؛ آنها نام آن پدیده را سرمایه اجتماعی گذاشتند؛ در واقع همانطور که «پول و اموال» سرمایه هستند، روابط اجتماعی، اعتماد اجتماعی و انسجام اجتماعی نیز سرمایه محسوب میشوند؛ به این معنا که دوام و بقای یک جامعه در گرو آنهاست؛ از طرف دیگر، توسعه بدون وجود حدی از سرمایه اجتماعی امکانپذیر نیست؛ رابرت پاتنام، جیمز کلمن و دیگران این موضوع را به خوبی نشان دادهاند.
در موازات تأکید جامعهشناسان و حتی قرنها قبل از آنها این پدیده البته با وجههای دینی و اعتقادی، در متون اسلامی مطرح شده بود؛ وحدت از مفاهیم مهم در بین اندیشمندان حوزههای مختلف اسلامی است. تفاوتی که میتوان در این زمینه دید آن است که وحدت مفهومی مبتنی بر امت و سرمایه و انسجام اجتماعی مفهومی مبتنی بر ملت است.
به هر حال هدف از بیان این مقدمات تنها تأکید بر اهمیت انسجام و وحدت اجتماعی است. به طور کلی انسجام در همه زمانها واجد اهمیت است. اما گاهی اهمیت آن دوچندان میشود. در زمانهای اضطرار و خاص، اتحاد، انسجام و وحدت بسیار مهمتر از زمانهای عادی است. مثلاً در دفاع مقدس، اگر اتحاد نبود، آنهمه دلیری و شجاعت و صحنههای زیبا و انسانی رخ نمیداد. در زمان تحریمها اگر اتحاد و وحدت نبود، کشور ممکن بود شکست بخورد. بنابراین واضح است که گاهی اهمیت اتحاد دوچندان میشود؛ حالا نیز یکی از همان زمانهاست.
استان کهگیلویه و بویراحمد به عنوان یکی از استانهای کمبرخوردار کشور که نسبت به بسیاری از دیگر استانها از سابقه کمتری برخوردار است، از نظر اجتماعی تقریباً همگن و یکدست است. به این معنا که مذهب، تکلم و قومیت بخش غالب مردم استان یکسان و مشابه است. بنابراین بستر اجتماعی به طور کلی یکسان است؛ اما در سالهای اخیر شکافهایی در بستر اجتماعی استان به وجود آمده است که در صورت عمیق شدن میتواند تبدیل به گسل شود. این شکافها به خودی خود ایجاد نشدهاند، بلکه برخی آن را فعال کردهاند. یکی از مهمترین عوامل فعال شدن شکافها در استان، رقابتهای سیاسی است.
در رقابتهای سیاسی برای کسب قدرت، چندین شکاف اجتماعی فعال شده است؛ یکی از آنها جغرافیاگرایی است؛ به این صورت که برخی از سیاسیون بر این موضوع تأکید میکنند که مواهب باید بر اساس جغرافیا (گرمسیر / سردسیر، بالا/پایین، شمال/جنوب و ...) تقسیم شوند. اما آنها تنها به همین یک شکاف اکتفا نکردهاند؛ شکافهای ایلی نیز در مواردی فعال شدهاند؛ با این استدلال که منافع و مواهب باید ایلی و طایفهای تقسیم شوند. این شکافها به شهر و روستا نیز کشیده شدهاند. اما حالا شکل جدیدی از آن به وجود آمده که شکاف حامی_مخالف دولت است. بر اساس این شکاف، برخی میگویند صرفاً باید حامیان دولت از منافع و مواهب دولتی سود ببرند و منتقدان دولت چنین حقی را ندارند. بر اساس این استدلال، همه آنهایی که در رقابتهای انتخاباتی از رقیب رئیس جمهور منتخب دفاع کردهاند نباید در این دولت جایگاهی داشته باشند.
این شکاف در حالی رخ داده که مسعود پزشکیان، گفتمان خود را وفاق ملی نام نهاده است. وفاق ترجمان سیاسی همان اتحاد و انسجام اجتماعی است؛ در واقع در بستر اجتماعی اگر ما با هم اتحاد داریم، در بستر سیاسی با یکدیگر توافق میکنیم؛ این همان معنای وفاق ملی است که رئیس جمهور مکرراً بر آن تأکید میکند.
روشن است که صرف مخالفت با یک نامزد انتخابات نباید به معنای محرومیت از مناصب سیاسی و اجتماعی باشد. اما برخی از افرادی که خود را حامی دولت مینامند، تصاویری از حامیان رقبای رئیس جمهور را علم کرده و منتشر میکنند و با استفاده از آن عنوان میکنند که این افراد حق قرار گرفتن در جایگاههای مدیریتی در استان را ندارند.
واضح است که گرایش سیاسی امری مهم است و نباید نادیده گرفته شود؛ اتفاقا در اختلاف نظر است که میتوان به توسعه سیاسی امید داشت. اما مسأله اینجاست که برخی از این گرایشهای سیاسی و اختلاف نظرها سوءاستفاده میکنند. پدیدهای که نه تنها مخالف وفاق مورد نظر رئیس جمهور، بلکه مخالف اصل انسجام اجتماعی است. اختلافات سیاسی اگر حاد شوند به تدریج به بستر اجتماعی کشیده میشوند و در نهایت انسجام اجتماعی را از بین میبرند.
همانطور که گفته شد انسجام و اتحاد اجتماعی از زیربناهای اصلی توسعه اجتماعی محسوب میشود؛ بنابراین دامن زدن به اختلافات سیاسی و در نهایت کاهش انسجام اجتماعی، منجر به بازتولید توسعهنیافتگی کهگیلویه و بویراحمد خواهد شد. در چنین زمانی که تنها با اتحاد و همدلی میتوان به سمت توسعه حرکت کرد، نباید به بهانه عدم حمایت از دولت، نیروهای شایسته را از میدان بیرون کرد. فعالیت سیاسی مربوط به قبل از انتخابات است؛ حالا که دولت جدید مستقر شده، استاندار و تیم مدیریتی استان نیز مشخص شدهاند، کوبیدن بر طبل حامی/مخالف دولت هیچ معنایی نخواهد داشت مگر سهمخواهی و زیادهطلبی. رقابت مربوط به دوران قبل از استقرار است؛ در دوران استقرار، رفاقت باید جای رقابت را بگیرد.
مهمتر از همه آنکه حالا استان کهگیلویه و بویراحمد در وضعیتی بسیار خاص قرار دارد؛ بخشی از مدیران ملی از فرزندان همین استان هستند؛ فرصت برای جهش استان فراهم شده است. نمایندگان نیز با دولت جدید همسو هستند. حالا همه چیز فراهم است تا کهگیلویه و بویراحمد از این فرصت تاریخی استفاده کند. هر گونه دامن زدن بر تفرقه و جلوگیری از وحدت و انسجام سیاسی (وفاق) به معنای پشت پا زدن به فرصت کهگیلویه و بویراحمد برای برونرفت از توسعهنیافتگی است.
روشن است که مختصات یک جامعه بسیار زیاد است؛ زبان، هویت، ایدئولوژی، نهاد و ... همگی بخشهایی از یک جامعه هستند، اما آنچه که پس از شکلگیری جامعه اهمیت مییابد، دوام جامعه است؛ مهمترین عاملی هم که موجب دوام یک جامعه میشود، «انسجام اجتماعی» است که بسیاری از جامعهشناسان از آن با عنوان شیرازه جامعه یاد میکنند.
انسجام اجتماعی مفهومی است که توسط افراد، مکاتب و ایدئولوژیهای مختلف به زبانهای متفاوت مورد تأکید قرار گرفته است؛ اگر انسجام را معادل علمی این پدیده بدانیم، اتحاد و وحدت، معادلهای دینی برای آن هستند. در واقع این سه مفهوم فارغ از تفاوتهایی که با یکدیگر دارند، هر سه به نوعی بر یک پدیده واحد دلالت میکنند.
نظریهپردازان توسعه در دهه 1970 عاملی را پیدا کردند که نقش بسیار مهمی در انسجام اجتماعی داشت؛ آنها نام آن پدیده را سرمایه اجتماعی گذاشتند؛ در واقع همانطور که «پول و اموال» سرمایه هستند، روابط اجتماعی، اعتماد اجتماعی و انسجام اجتماعی نیز سرمایه محسوب میشوند؛ به این معنا که دوام و بقای یک جامعه در گرو آنهاست؛ از طرف دیگر، توسعه بدون وجود حدی از سرمایه اجتماعی امکانپذیر نیست؛ رابرت پاتنام، جیمز کلمن و دیگران این موضوع را به خوبی نشان دادهاند.
در موازات تأکید جامعهشناسان و حتی قرنها قبل از آنها این پدیده البته با وجههای دینی و اعتقادی، در متون اسلامی مطرح شده بود؛ وحدت از مفاهیم مهم در بین اندیشمندان حوزههای مختلف اسلامی است. تفاوتی که میتوان در این زمینه دید آن است که وحدت مفهومی مبتنی بر امت و سرمایه و انسجام اجتماعی مفهومی مبتنی بر ملت است.
به هر حال هدف از بیان این مقدمات تنها تأکید بر اهمیت انسجام و وحدت اجتماعی است. به طور کلی انسجام در همه زمانها واجد اهمیت است. اما گاهی اهمیت آن دوچندان میشود. در زمانهای اضطرار و خاص، اتحاد، انسجام و وحدت بسیار مهمتر از زمانهای عادی است. مثلاً در دفاع مقدس، اگر اتحاد نبود، آنهمه دلیری و شجاعت و صحنههای زیبا و انسانی رخ نمیداد. در زمان تحریمها اگر اتحاد و وحدت نبود، کشور ممکن بود شکست بخورد. بنابراین واضح است که گاهی اهمیت اتحاد دوچندان میشود؛ حالا نیز یکی از همان زمانهاست.
استان کهگیلویه و بویراحمد به عنوان یکی از استانهای کمبرخوردار کشور که نسبت به بسیاری از دیگر استانها از سابقه کمتری برخوردار است، از نظر اجتماعی تقریباً همگن و یکدست است. به این معنا که مذهب، تکلم و قومیت بخش غالب مردم استان یکسان و مشابه است. بنابراین بستر اجتماعی به طور کلی یکسان است؛ اما در سالهای اخیر شکافهایی در بستر اجتماعی استان به وجود آمده است که در صورت عمیق شدن میتواند تبدیل به گسل شود. این شکافها به خودی خود ایجاد نشدهاند، بلکه برخی آن را فعال کردهاند. یکی از مهمترین عوامل فعال شدن شکافها در استان، رقابتهای سیاسی است.
در رقابتهای سیاسی برای کسب قدرت، چندین شکاف اجتماعی فعال شده است؛ یکی از آنها جغرافیاگرایی است؛ به این صورت که برخی از سیاسیون بر این موضوع تأکید میکنند که مواهب باید بر اساس جغرافیا (گرمسیر / سردسیر، بالا/پایین، شمال/جنوب و ...) تقسیم شوند. اما آنها تنها به همین یک شکاف اکتفا نکردهاند؛ شکافهای ایلی نیز در مواردی فعال شدهاند؛ با این استدلال که منافع و مواهب باید ایلی و طایفهای تقسیم شوند. این شکافها به شهر و روستا نیز کشیده شدهاند. اما حالا شکل جدیدی از آن به وجود آمده که شکاف حامی_مخالف دولت است. بر اساس این شکاف، برخی میگویند صرفاً باید حامیان دولت از منافع و مواهب دولتی سود ببرند و منتقدان دولت چنین حقی را ندارند. بر اساس این استدلال، همه آنهایی که در رقابتهای انتخاباتی از رقیب رئیس جمهور منتخب دفاع کردهاند نباید در این دولت جایگاهی داشته باشند.
این شکاف در حالی رخ داده که مسعود پزشکیان، گفتمان خود را وفاق ملی نام نهاده است. وفاق ترجمان سیاسی همان اتحاد و انسجام اجتماعی است؛ در واقع در بستر اجتماعی اگر ما با هم اتحاد داریم، در بستر سیاسی با یکدیگر توافق میکنیم؛ این همان معنای وفاق ملی است که رئیس جمهور مکرراً بر آن تأکید میکند.
روشن است که صرف مخالفت با یک نامزد انتخابات نباید به معنای محرومیت از مناصب سیاسی و اجتماعی باشد. اما برخی از افرادی که خود را حامی دولت مینامند، تصاویری از حامیان رقبای رئیس جمهور را علم کرده و منتشر میکنند و با استفاده از آن عنوان میکنند که این افراد حق قرار گرفتن در جایگاههای مدیریتی در استان را ندارند.
واضح است که گرایش سیاسی امری مهم است و نباید نادیده گرفته شود؛ اتفاقا در اختلاف نظر است که میتوان به توسعه سیاسی امید داشت. اما مسأله اینجاست که برخی از این گرایشهای سیاسی و اختلاف نظرها سوءاستفاده میکنند. پدیدهای که نه تنها مخالف وفاق مورد نظر رئیس جمهور، بلکه مخالف اصل انسجام اجتماعی است. اختلافات سیاسی اگر حاد شوند به تدریج به بستر اجتماعی کشیده میشوند و در نهایت انسجام اجتماعی را از بین میبرند.
همانطور که گفته شد انسجام و اتحاد اجتماعی از زیربناهای اصلی توسعه اجتماعی محسوب میشود؛ بنابراین دامن زدن به اختلافات سیاسی و در نهایت کاهش انسجام اجتماعی، منجر به بازتولید توسعهنیافتگی کهگیلویه و بویراحمد خواهد شد. در چنین زمانی که تنها با اتحاد و همدلی میتوان به سمت توسعه حرکت کرد، نباید به بهانه عدم حمایت از دولت، نیروهای شایسته را از میدان بیرون کرد. فعالیت سیاسی مربوط به قبل از انتخابات است؛ حالا که دولت جدید مستقر شده، استاندار و تیم مدیریتی استان نیز مشخص شدهاند، کوبیدن بر طبل حامی/مخالف دولت هیچ معنایی نخواهد داشت مگر سهمخواهی و زیادهطلبی. رقابت مربوط به دوران قبل از استقرار است؛ در دوران استقرار، رفاقت باید جای رقابت را بگیرد.
مهمتر از همه آنکه حالا استان کهگیلویه و بویراحمد در وضعیتی بسیار خاص قرار دارد؛ بخشی از مدیران ملی از فرزندان همین استان هستند؛ فرصت برای جهش استان فراهم شده است. نمایندگان نیز با دولت جدید همسو هستند. حالا همه چیز فراهم است تا کهگیلویه و بویراحمد از این فرصت تاریخی استفاده کند. هر گونه دامن زدن بر تفرقه و جلوگیری از وحدت و انسجام سیاسی (وفاق) به معنای پشت پا زدن به فرصت کهگیلویه و بویراحمد برای برونرفت از توسعهنیافتگی است.
الان یادتان آمده که اتحاد باید داشته باشید؟
بد عمل کردید ....