تاریخ انتشار
جمعه ۲۸ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۰۱:۴۹
کد مطلب : ۴۶۸۳۱۲
«فقر» در استانهای محروم باعث «هجوم به طبیعت» شده است
بحران «درجه یک» در زاگرس / مراقب باشید که اکوسیستم کهگیلویه و بویراحمد به مرز فروپاشی نرسد
۰
کبنا ؛ زاگرس منبع تامین آب شیرین نیمی از جمعیت ایران است. در کشوری که منابع آبی آن با محدودیت روبهروست و تغییر اقلیم نیز فشار مضاعف بر آن وارد کرده، حفاظت از اکوسیستم زاگرس حیاتی است. در مقابل مشاهده میکنیم این اکوسیستم در حال نزدیک شدن به مرحله ورشکستگی است و انواع بحرانها در زاگرس به چشم میخورد. «طبیعت چگونه هزینه فقر در زاگرس را میپردازد؟» عنوان گزارش مفصلی است که به قلم جواد حیدریان در هفتهنامه تجارت فردا در شماره ۵۱۸ منتشر شده است.
در مقدمه این گزارش درباره محدوده جغرافیایی زاگرس آمده است: زاگرس رشتهکوهی پوشیده از جنگلهای کهنسال بلوط، از دیرباز مامن زندگی و شکلدهی تمدن بوده است. اکنون زاگرس محل تقسیم ۱۳ استان کشور با جمعیتی بیش از ۳۴درصد کل جمعیت کشور است. زاگرس، نامی باستانی و رشتهکوهی در غرب و جنوب ایران، از کرانههای دریاچه وان در ترکیه آغاز و پس از گذشتن از استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، همدان، ایلام، اصفهان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، خوزستان و لرستان تا استانهای فارس، کرمان و هرمزگان ادامه مییابد. دامنه این رشتهکوه به شمال عراق نیز امتداد دارد. به دلیل سیاستگذاریهای غلط و فاقد پیشینه خردگرایانه، زاگرس اکنون محل زیست فقیرترین جمعیت ایرانی است.
اردشیر گراوند، جامعهشناس و متخصص توسعه ۱۰ سال پیش در تحلیلی از وضعیت استانهای زاگرسنشین توضیح داده است که «۴۸ درصد اراضی کشاورزی کشور در منطقه زاگرس قرار دارد و این استانها سهم خوبی در تولید محصولات کشاورزی کشور دارند. اما در بخش صنعت استانهای زاگرسنشین وضعیت مناسبی ندارند و تنها ۱۶.۸درصد از واحدهای صنعتی کشور در این استانها قرار دارند و ۱۴.۶درصد از اشتغال صنعتی کشور مربوط به این منطقه است. از سوی دیگر در تولید ناخالص داخلی نیز استانهای زاگرسنشین سهم مناسبی ندارند. نتیجه این عوامل نرخ بالای بیکاری در منطقه زاگرس با وجود منابع و پتانسیلهای بالایی که دارند شده است. از لحاظ شاخصهای امید به زندگی، درآمد سرانه و... نیز مناطق زاگرسنشین وضعیت خوبی ندارند و ناهنجاریهای اجتماعی همچون خودکشی، قتل و نزاع در این منطقه بالاست. به دلیل مهاجرتهای گسترده که از این منطقه صورت میگیرد نرخ رشد جمعیت زاگرس نزدیک به صفر است و عمده نیروهایی نیز که مهاجرت میکنند جزو نیروهای کار هستند. این شاخصها توزیع نامناسب ثروت و فرصت را در کشور نشان میدهد.»
در ادامه این گزارش به آمار شاخص فلاکت اشاره شده است: آمارها و بررسیهای «شاخص فلاکت» کل کشور در سال ۱۴۰۱ اما دقیقا همان رویکرد یک دهه گذشته در زاگرس را تایید میکند. روندی که البته از منظر محیطزیست و منابع طبیعی به مراتب وضعیت وخیمتری را سبب شده است. «شاخص فلاکت» کل کشور در سال ۱۴۰۱ حدود ۵۴.۸درصد برآورد شده است. بیشترین میزان این شاخص به ترتیب در استانهای لرستان، کرمانشاه و کردستان بوده که به نوعی استانهای زاگرسنشین به شمار میروند. بررسیها نشان میدهد در هفت استان شاخص فلاکت بالاتر از مرز ۶۰ درصد بوده است. در همین رابطه بررسیهای استانی نشان میدهد بیشترین نرخ فلاکت را به ترتیب استانهای لرستان (۶۷.۲درصد)، کرمانشاه (۶۴.۴درصد) و کردستان (۶۳.۷درصد) تجربه کردهاند.
در این استانها نرخ بیکاری حداقل سه تا چهار واحد درصد بیشتر از میانگین کشوری بوده و تورم نیز در هیچکدام از این استانها کمتر از ۵۰ درصد نبوده است. این استانها به همراه چهارمحال و بختیاری، هرمزگان، یزد و خراسان شمالی، هفت استانی هستند که شاخص فلاکت در آنها بالاتر از ۶۰درصد به ثبت رسیده است. این در حالی است که نرخ بیکاری کل کشور در سال گذشته ۹درصد و تورم نیز ۴۵.۸درصد برآورد شده است. آمارها همچنین نشان میدهد ۸۰ درصد جنگلها و منابع طبیعی کشور طی چند دهه اخیر نابود شده و ۵۰درصد از این نابودیها در ۳۰ سال گذشته بوده است. روندی که در زاگرس بیش از دیگر مناطق کشور خود را نشان داده است. در ۱۰ سال گذشته روند آتشسوزی، تخریب و تغییر کاربری منابع طبیعی و جنگلها در این منطقه شدت گرفته است که خود تاییدکننده وضعیت رو به ویرانی سرزمین در منطقه زاگرس است.
این گزارش سراغ کارشناسان حوزه جنگل رفته و از قول یکی از آنها آورده است: هادی کیادلیری، متخصص جنگل در رابطه با اکوسیستم زاگرس و وضعیت بلوطها، معتقد است که جنگلهای زاگرس جزو جنگلهای معیشتی به شمار میروند. در حال حاضر اکوسیستم زاگرس در حال نزدیک شدن به نقطه ورشکستگی و فروپاشی است و به همین دلیل هم شاهد انواع بحرانها در زاگرس هستیم، بهطوری که نمیتوان آنها را اولویتبندی کرد. مرگومیر دستهجمعی درختان، طغیان آفات و بیماریها، فرسایش خاک، کمبود آب و گردوخاک از بحرانهای فعلی زاگرس است که همگی بحران درجه یک محسوب میشوند. نجات زاگرس در کوتاهمدت امکانپذیر نیست. راهحل اصلی، تدوین استراتژی و برنامهریزی بلندمدت و اصولی در این خصوص است.
یکی از عوامل تخریب زاگرس وجود ۳۶ میلیون دام در این پهنه سرزمینی است. وجود ۱۶ میلیون دام در این منطقه مجاز است و وزارت جهاد کشاورزی و سازمان جنگلها و مراتع حتما برای حل این مشکل باید برنامهریزی کنند. متولی اصلی، وزارت جهاد کشاورزی است و این وزارتخانه باید راهبری کند اما سوال ما این است که آیا وزارت جهاد کشاورزی برای مردم محلیِ نیازمند به اشتغال میتواند کاری انجام دهد و میتواند جلوی چرای ۳۶ میلیون دام را بگیرد؟
بر مبنای این گزارش، بر اساس آخرین آمار و بررسیهای صورتگرفته در استانهای زاگرسنشین کشور بالغ بر یک میلیون و ۴۰۰ هزار هکتار از سطح جنگلهای زاگرس تاکنون بر اثر بیماری زوال بلوط خشکیده یا در معرض خشکیدگی است. این سطح خشکیدگی عمدتاً در استانهای ایلام، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه، فارس، چهارمحال و بختیاری و خوزستان پراکنش یافته، بهطوری که ایلام ۶۴۱هزار هکتار از این سطح خشکیدگی را به خود اختصاص داده و دارای شرایط بحرانی در این زمینه و چالش زیستمحیطی است. در استان لرستان نیز به عنوان دومین استانی که بیشترین آسیب را از این ناحیه دیده، گسترهای به وسعت ۵۶۰هزار هکتار یعنی ۵۰درصد جنگلهای این استان خشکیده است و این بیماری تاکنون به قطع و مرگ ۸۰هزار اصله بلوط انجامیده است.
بسیاری از عوامل دیگر نظیر وقوع پدیده گردوغبار، کاهش بارندگی، آفتها و بیماریهای انگلی در سالهای گذشته نقش موثری در خشکیدگی درختان بلوط داشته است. از نظر نگارنده گزارش «طبیعت چگونه هزینه فقر در زاگرس را میپردازد؟» بحران اکولوژیک در زاگرس بیش از آنکه محصول تغییر اقلیم و تبعات طبیعی روندها باشد، محصول سیاستهای اشتباه و بیتوجهی سیاستگذاران است. کار تا جایی بیخ پیدا کرده که رئیس وقت موسسه تحقیقات جنگل و مراتع کشور در سال ۹۸ گفته بود: مهمترین بحران اکولوژیک در بوم زاگرس، از بین رفتن یکپارچگی رویشگاههای جنگلی و مراتع، کاهش شدید ظرفیتهای نگهداری آب و عدمامکان استقرار زادآوری در بستر جنگل است. مهمترین بحران اکولوژیک در بوم زاگرس، از بین رفتن یکپارچگی رویشگاههای جنگلی و مراتع، کاهش شدید ظرفیتهای نگهداری آب، عدمامکان استقرار زادآوری در بستر جنگل، زوال تدریجی بومسازگان با نمودهایی از قبیل کهنسالی درختان، شاخهزادی، بیماریها و آتشسوزی است. راهبرد پیشنهادی برای زاگرس اعمال حاکمیت ملی بر عرصههای جنگلداری و مرتعی (کاداستر و تدوین طرحهای جنگلداری و مرتعداری)، اعمال رویکرد حفاظتی و توسعه ذخیرهگاههای مناطق حفاظتی است. بر اساس گزارش «طبیعت چگونه هزینه فقر در زاگرس را میپردازد؟» سیاستهای کلی توسعه در ایران به سمت تخریب طبیعت رفته است. مدیریت حاکم بر محیطزیست اکنون ایران، فاقد برنامه منسجم و علمی و مردممحور است. یعنی برنامهای برای جلوگیری از تخریب بیشتر محیطزیست و منابع طبیعی کشور وجود ندارد.
خلأ برنامه و فقدان پشتوانه علمی در مدیریت محیطزیست، سبب ناامیدی، ضعف و تنبلی بدنه کارشناسی این ساختار میشود. آنچه از همه شاخصتر و شفافتر است که بیشتر در زاگرس و غالبا در لرستان اتفاق میافتد، تقابل میان توسعه و اقتصاد است. استانهایی مثل لرستان از چند شاخصِ نشاندهنده اوضاع نامناسب، معمولا در کشور مقام اول تا سوم را دارند. این شاخصها در استانهای زاگرسنشین بهخصوص مناطق لرنشین بیشتر دیده میشود. آمار سال ۱۳۹۵ نشان میدهد در شهر خرمآباد با مهاجرت منفی روبهرو بودهایم. بهرغم افزایش معمول جمعیت خانوارها، مهاجرت از خرمآباد به شهرها و استانهای دیگر بسیار گسترده است.
این طیف مهاجر عمدتا تحصیلکردگان و نخبگان و صاحبان مهارتها و... هستند. ریشه همه این مسائل اقتصاد است. همه اینها باعث شده حمله بیسابقهای به طبیعت صورت گیرد. چون مردم فقیرشده برای رفع نیازهای خود از طبیعت کمک میگیرند و مشاغل کاذب و مخرب پیرامون طبیعت شکل میگیرد. تخریب زیستگاهها، تبدیل جنگلها به مراتع و تبدیل مراتع به زمینهای کشاورزی بیکیفیت، کشت در شیبهای تند، دامپروری بیضابطه در طبیعت، ورود به مناطق حفاظتشده، کشتار حیات وحش، قطع درختان و آتشسوزی در جنگل برای زغالگیری و... همه اینها برای تامین معیشت مردمی است که در ساختارهای توسعهای و سیاستگذاری اقتصادی کلان در کشور دیده نشدهاند و در استانهای زاگرسنشین این طبیعت زاگرس است که تاوان آن را میدهد.
البته این تعرض به طبیعت، مردم را غنی نمیکند بلکه با از دست رفتن منابع پایدار طبیعت، مردم روزبهروز فقیرتر میشوند و البته تبعات هولناک آن شکلگیری گروههای جمعیتی در حاشیه شهرهای بزرگ و آسیبهای غیرقابل مهار اجتماعی و امنیتی است. منطقه اشترانکوه که یکی از قدیمیترین مناطق تحت حفاظت سازمان محیطزیست است، به شکل افسارگسیخته شاهد ورود گلههای گوسفند و بز است. نگارنده قاچاق چوب در زاگرس بعد از طرح تنفس جنگل در جنگلهای شمال را عاملی برای تاراج زاگرس میداند و مینویسد: روزانه صدها کامیون از چوبهای درختان زاگرس به خارج از این مناطق میرود. تصویر هوایی بهروز در مناطقی از جنگلهای الیگودرز در شرق و جنوب شرقی لرستان نشان میدهد جنگلهای متراکم بلوط در حال پاکتراشی است. بحث انتقال آب بینحوضهای نیز بحرانی جدی در تخریب بیش از پیش طبیعت زاگرس است.
لرستان جزو اولین قربانیان انتقال آب بینحوضهای است. جدای از موضوع گرمایش جهانی، تغییرات اقلیمی، خشکیدگی و کاهش منابع آب، موضوع انتقال آب بینحوضهای از موثرترین پدیدههای تخریبی در این منطقه است. از سرچشمههای الیگودرز آب به مرکز کشور انتقال پیدا کرد. از سویی نظام سیاستگذاری کشور بهرغم بهرهبرداری از منابع حیاتی مثل آب در زاگرس، هیچ امتیازی برای بهبود شاخصهای کیفی زندگی در مناطق مختلف در اختیار این استانها قرار نداده است.
محسن پاکباز_ معاون محیط طبیعی اداره کل حفاظت محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد_ نیز در باره جنگلهاو مراتع این استان نطرات خاصی دارد و میگوید: تخریب پوشش گیاهی، تملک غیرقانونی و تخریب اراضی، قطع درختان و فرسایش خاک از مهمترین فعالیتهای انسانی مخرب در مناطق حفاظت شده استان است.
پاکباز با اشاره به فعالیتهای مخرب انسانی در مناطق حفاظت شده استان گفت: تخریب پوشش گیاهی از طریق چرای دام، تملک غیرقانونی اراضی ملی، تخریب اراضی ملی منطقه و تبدیل مخفیانه آن به اراضی زارعی، قطع درختان به منظور تأمین سوخت و رفع سایر نیازها و فرسایش خاک بواسطه شخم و زراعت، از مهمترین اثراث منفی فعالیتهای انسانی در مناطق حفاظت شده استان است.
سلیمان محمدی_ رئیس اداره امور مراتع و بیابان منابع طبیعی و آبخیزداری استان کهگیلویه و بویراحمد_ پیشتر گفت: هم اکنون بیش از یک میلیون و ۸۰۰ واحد دامی از مراتع و اراضی ملی استان استفاده میکنند که ۲.۵ برابر ظرفیت مراتع منابع طبیعی است و علوفه مراتع این استان تنها جوابگوی چرای دام بیش از ۸۰۰ هزار واحد دامی است.
محمدی تأکید کرد: بیش از ورود دام مازاد به طبیعت، حضور دام خارج از فصل، در کوبیدن خاک نقش اساسی دارد چرا که در استان ما که دامداران عمدتاً عشایر و کوچرو هستند که با "کوچ زودرس" و همچنین با خروج دیرهنگام از مرتع و توجه نکردن به زمانبندی و تقویم کوچ، اثر مخربی بر طبیعت و مرتع دارد.
اسلام جاودان_ مدیرکل حفاظت محیط زیست استان کهگیلوبه و بویراحمد_ پیشتر گفت: بخش زیادی از مناطق حفاظت شده و تحت مدیریت محیط زیست استان در حریم روستاهای حاشیه مناطق حفاظت شده قرار دارد و موجب تخریب و تصرف برخی از اراضی ملی شد که در سال گذشته با همکاری دستگاه قضایی ۵۱ هکتار از اراضی ملی مناطق حفاظت شده استان رفع تصرف شد و به بیت المال برگشت.
احمد بهمنی نژاد_ رئیس اداره جنگلداری و جنگلکاری منابع طبیعی استان کهگیلویه و بویراحمد_ نیز قبلاً به ایرنا گفته بود؛ میزان فرسایش خاک در زاگرس بسیار بالاست، بیش از ۱۰ تن در سال است، بخشی به شرایط طبیعی منطقه به لحاظ شیبها و بعضا شیبهای تند آن بر میگردد.
بهمنی نژاد تأکید کرد: با "تغییر کاربری" عرصههای طبیعی را تبدیل به عرصههای زراعی میشود و بعد هم خاک را شخم میزنیم و شخم ناصحیح میزنیم و خود این شخم در دامنههای شیب دار موجب افزایش فرسایش میشود.
وی یادآور شد: تغییر کاربری به شکلهای مختلف، زندگی زاگرس و جنگلهای بلوط آن را نشانه گرفته است و عمده این تغییرکاربری به کشاورزی بوده است یعنی عرصههای جنگلی به عرصههای کشاورزی تبدیل شدند.
بهمنی تصریح کرد: احیای جنگلها در اثر آتش سوزی و بیماری جنگلها و لو با یک برنامهریزی پرهزینه قابل برگشت است ولی با "تغییرکاربری" که پس از مدتی مالکیت از دولت سلب شود و مالکیتهای خصوصی اعمال میشود، احیای جنگلها قابل برگشت نیست.
به گزارش کبنا، در کنار این موارد، انتقال آب بین حوضهای خطر جدی است که اکوسیستم زاگرس را به مرز فروپاشی میرساند. احداث سدهایی که هزاران حرف و حدیث پشت سر آن هست نیز زندگی در زاگرس را به وضعیت بحرانی میرساند. آرش مصلح_ مدیرکل شرکت آب منطقهای کهگیلویه و بویراحمد_ در گفتوگو با کبنا نیوز با اشاره به مصوبه مجلس شورای اسلامی در خصوص ممنوعیت انتقال آب بین حوضهای، گفت: به عنوان نمونه با این مصوبه دیگر نمیتوانند از سد خرسان به جز برای شرب آبی انتقال دهند ولی سد آبریر در حوضه زهره جراحی است و خود سد و اهداف آن در یک حوضه است نه در ۲ حوضه. با وجود ساخت سد خرسان 3 به گفته کارشناسان تغییرات زیادی در اقلیم شهرستان دنا اتفاق میافتد که این خود به نواحی زاگرس ضررهای زیادی میرساند.
در مقدمه این گزارش درباره محدوده جغرافیایی زاگرس آمده است: زاگرس رشتهکوهی پوشیده از جنگلهای کهنسال بلوط، از دیرباز مامن زندگی و شکلدهی تمدن بوده است. اکنون زاگرس محل تقسیم ۱۳ استان کشور با جمعیتی بیش از ۳۴درصد کل جمعیت کشور است. زاگرس، نامی باستانی و رشتهکوهی در غرب و جنوب ایران، از کرانههای دریاچه وان در ترکیه آغاز و پس از گذشتن از استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، همدان، ایلام، اصفهان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، خوزستان و لرستان تا استانهای فارس، کرمان و هرمزگان ادامه مییابد. دامنه این رشتهکوه به شمال عراق نیز امتداد دارد. به دلیل سیاستگذاریهای غلط و فاقد پیشینه خردگرایانه، زاگرس اکنون محل زیست فقیرترین جمعیت ایرانی است.
اردشیر گراوند، جامعهشناس و متخصص توسعه ۱۰ سال پیش در تحلیلی از وضعیت استانهای زاگرسنشین توضیح داده است که «۴۸ درصد اراضی کشاورزی کشور در منطقه زاگرس قرار دارد و این استانها سهم خوبی در تولید محصولات کشاورزی کشور دارند. اما در بخش صنعت استانهای زاگرسنشین وضعیت مناسبی ندارند و تنها ۱۶.۸درصد از واحدهای صنعتی کشور در این استانها قرار دارند و ۱۴.۶درصد از اشتغال صنعتی کشور مربوط به این منطقه است. از سوی دیگر در تولید ناخالص داخلی نیز استانهای زاگرسنشین سهم مناسبی ندارند. نتیجه این عوامل نرخ بالای بیکاری در منطقه زاگرس با وجود منابع و پتانسیلهای بالایی که دارند شده است. از لحاظ شاخصهای امید به زندگی، درآمد سرانه و... نیز مناطق زاگرسنشین وضعیت خوبی ندارند و ناهنجاریهای اجتماعی همچون خودکشی، قتل و نزاع در این منطقه بالاست. به دلیل مهاجرتهای گسترده که از این منطقه صورت میگیرد نرخ رشد جمعیت زاگرس نزدیک به صفر است و عمده نیروهایی نیز که مهاجرت میکنند جزو نیروهای کار هستند. این شاخصها توزیع نامناسب ثروت و فرصت را در کشور نشان میدهد.»
در ادامه این گزارش به آمار شاخص فلاکت اشاره شده است: آمارها و بررسیهای «شاخص فلاکت» کل کشور در سال ۱۴۰۱ اما دقیقا همان رویکرد یک دهه گذشته در زاگرس را تایید میکند. روندی که البته از منظر محیطزیست و منابع طبیعی به مراتب وضعیت وخیمتری را سبب شده است. «شاخص فلاکت» کل کشور در سال ۱۴۰۱ حدود ۵۴.۸درصد برآورد شده است. بیشترین میزان این شاخص به ترتیب در استانهای لرستان، کرمانشاه و کردستان بوده که به نوعی استانهای زاگرسنشین به شمار میروند. بررسیها نشان میدهد در هفت استان شاخص فلاکت بالاتر از مرز ۶۰ درصد بوده است. در همین رابطه بررسیهای استانی نشان میدهد بیشترین نرخ فلاکت را به ترتیب استانهای لرستان (۶۷.۲درصد)، کرمانشاه (۶۴.۴درصد) و کردستان (۶۳.۷درصد) تجربه کردهاند.
در این استانها نرخ بیکاری حداقل سه تا چهار واحد درصد بیشتر از میانگین کشوری بوده و تورم نیز در هیچکدام از این استانها کمتر از ۵۰ درصد نبوده است. این استانها به همراه چهارمحال و بختیاری، هرمزگان، یزد و خراسان شمالی، هفت استانی هستند که شاخص فلاکت در آنها بالاتر از ۶۰درصد به ثبت رسیده است. این در حالی است که نرخ بیکاری کل کشور در سال گذشته ۹درصد و تورم نیز ۴۵.۸درصد برآورد شده است. آمارها همچنین نشان میدهد ۸۰ درصد جنگلها و منابع طبیعی کشور طی چند دهه اخیر نابود شده و ۵۰درصد از این نابودیها در ۳۰ سال گذشته بوده است. روندی که در زاگرس بیش از دیگر مناطق کشور خود را نشان داده است. در ۱۰ سال گذشته روند آتشسوزی، تخریب و تغییر کاربری منابع طبیعی و جنگلها در این منطقه شدت گرفته است که خود تاییدکننده وضعیت رو به ویرانی سرزمین در منطقه زاگرس است.
این گزارش سراغ کارشناسان حوزه جنگل رفته و از قول یکی از آنها آورده است: هادی کیادلیری، متخصص جنگل در رابطه با اکوسیستم زاگرس و وضعیت بلوطها، معتقد است که جنگلهای زاگرس جزو جنگلهای معیشتی به شمار میروند. در حال حاضر اکوسیستم زاگرس در حال نزدیک شدن به نقطه ورشکستگی و فروپاشی است و به همین دلیل هم شاهد انواع بحرانها در زاگرس هستیم، بهطوری که نمیتوان آنها را اولویتبندی کرد. مرگومیر دستهجمعی درختان، طغیان آفات و بیماریها، فرسایش خاک، کمبود آب و گردوخاک از بحرانهای فعلی زاگرس است که همگی بحران درجه یک محسوب میشوند. نجات زاگرس در کوتاهمدت امکانپذیر نیست. راهحل اصلی، تدوین استراتژی و برنامهریزی بلندمدت و اصولی در این خصوص است.
یکی از عوامل تخریب زاگرس وجود ۳۶ میلیون دام در این پهنه سرزمینی است. وجود ۱۶ میلیون دام در این منطقه مجاز است و وزارت جهاد کشاورزی و سازمان جنگلها و مراتع حتما برای حل این مشکل باید برنامهریزی کنند. متولی اصلی، وزارت جهاد کشاورزی است و این وزارتخانه باید راهبری کند اما سوال ما این است که آیا وزارت جهاد کشاورزی برای مردم محلیِ نیازمند به اشتغال میتواند کاری انجام دهد و میتواند جلوی چرای ۳۶ میلیون دام را بگیرد؟
بر مبنای این گزارش، بر اساس آخرین آمار و بررسیهای صورتگرفته در استانهای زاگرسنشین کشور بالغ بر یک میلیون و ۴۰۰ هزار هکتار از سطح جنگلهای زاگرس تاکنون بر اثر بیماری زوال بلوط خشکیده یا در معرض خشکیدگی است. این سطح خشکیدگی عمدتاً در استانهای ایلام، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه، فارس، چهارمحال و بختیاری و خوزستان پراکنش یافته، بهطوری که ایلام ۶۴۱هزار هکتار از این سطح خشکیدگی را به خود اختصاص داده و دارای شرایط بحرانی در این زمینه و چالش زیستمحیطی است. در استان لرستان نیز به عنوان دومین استانی که بیشترین آسیب را از این ناحیه دیده، گسترهای به وسعت ۵۶۰هزار هکتار یعنی ۵۰درصد جنگلهای این استان خشکیده است و این بیماری تاکنون به قطع و مرگ ۸۰هزار اصله بلوط انجامیده است.
بسیاری از عوامل دیگر نظیر وقوع پدیده گردوغبار، کاهش بارندگی، آفتها و بیماریهای انگلی در سالهای گذشته نقش موثری در خشکیدگی درختان بلوط داشته است. از نظر نگارنده گزارش «طبیعت چگونه هزینه فقر در زاگرس را میپردازد؟» بحران اکولوژیک در زاگرس بیش از آنکه محصول تغییر اقلیم و تبعات طبیعی روندها باشد، محصول سیاستهای اشتباه و بیتوجهی سیاستگذاران است. کار تا جایی بیخ پیدا کرده که رئیس وقت موسسه تحقیقات جنگل و مراتع کشور در سال ۹۸ گفته بود: مهمترین بحران اکولوژیک در بوم زاگرس، از بین رفتن یکپارچگی رویشگاههای جنگلی و مراتع، کاهش شدید ظرفیتهای نگهداری آب و عدمامکان استقرار زادآوری در بستر جنگل است. مهمترین بحران اکولوژیک در بوم زاگرس، از بین رفتن یکپارچگی رویشگاههای جنگلی و مراتع، کاهش شدید ظرفیتهای نگهداری آب، عدمامکان استقرار زادآوری در بستر جنگل، زوال تدریجی بومسازگان با نمودهایی از قبیل کهنسالی درختان، شاخهزادی، بیماریها و آتشسوزی است. راهبرد پیشنهادی برای زاگرس اعمال حاکمیت ملی بر عرصههای جنگلداری و مرتعی (کاداستر و تدوین طرحهای جنگلداری و مرتعداری)، اعمال رویکرد حفاظتی و توسعه ذخیرهگاههای مناطق حفاظتی است. بر اساس گزارش «طبیعت چگونه هزینه فقر در زاگرس را میپردازد؟» سیاستهای کلی توسعه در ایران به سمت تخریب طبیعت رفته است. مدیریت حاکم بر محیطزیست اکنون ایران، فاقد برنامه منسجم و علمی و مردممحور است. یعنی برنامهای برای جلوگیری از تخریب بیشتر محیطزیست و منابع طبیعی کشور وجود ندارد.
خلأ برنامه و فقدان پشتوانه علمی در مدیریت محیطزیست، سبب ناامیدی، ضعف و تنبلی بدنه کارشناسی این ساختار میشود. آنچه از همه شاخصتر و شفافتر است که بیشتر در زاگرس و غالبا در لرستان اتفاق میافتد، تقابل میان توسعه و اقتصاد است. استانهایی مثل لرستان از چند شاخصِ نشاندهنده اوضاع نامناسب، معمولا در کشور مقام اول تا سوم را دارند. این شاخصها در استانهای زاگرسنشین بهخصوص مناطق لرنشین بیشتر دیده میشود. آمار سال ۱۳۹۵ نشان میدهد در شهر خرمآباد با مهاجرت منفی روبهرو بودهایم. بهرغم افزایش معمول جمعیت خانوارها، مهاجرت از خرمآباد به شهرها و استانهای دیگر بسیار گسترده است.
این طیف مهاجر عمدتا تحصیلکردگان و نخبگان و صاحبان مهارتها و... هستند. ریشه همه این مسائل اقتصاد است. همه اینها باعث شده حمله بیسابقهای به طبیعت صورت گیرد. چون مردم فقیرشده برای رفع نیازهای خود از طبیعت کمک میگیرند و مشاغل کاذب و مخرب پیرامون طبیعت شکل میگیرد. تخریب زیستگاهها، تبدیل جنگلها به مراتع و تبدیل مراتع به زمینهای کشاورزی بیکیفیت، کشت در شیبهای تند، دامپروری بیضابطه در طبیعت، ورود به مناطق حفاظتشده، کشتار حیات وحش، قطع درختان و آتشسوزی در جنگل برای زغالگیری و... همه اینها برای تامین معیشت مردمی است که در ساختارهای توسعهای و سیاستگذاری اقتصادی کلان در کشور دیده نشدهاند و در استانهای زاگرسنشین این طبیعت زاگرس است که تاوان آن را میدهد.
البته این تعرض به طبیعت، مردم را غنی نمیکند بلکه با از دست رفتن منابع پایدار طبیعت، مردم روزبهروز فقیرتر میشوند و البته تبعات هولناک آن شکلگیری گروههای جمعیتی در حاشیه شهرهای بزرگ و آسیبهای غیرقابل مهار اجتماعی و امنیتی است. منطقه اشترانکوه که یکی از قدیمیترین مناطق تحت حفاظت سازمان محیطزیست است، به شکل افسارگسیخته شاهد ورود گلههای گوسفند و بز است. نگارنده قاچاق چوب در زاگرس بعد از طرح تنفس جنگل در جنگلهای شمال را عاملی برای تاراج زاگرس میداند و مینویسد: روزانه صدها کامیون از چوبهای درختان زاگرس به خارج از این مناطق میرود. تصویر هوایی بهروز در مناطقی از جنگلهای الیگودرز در شرق و جنوب شرقی لرستان نشان میدهد جنگلهای متراکم بلوط در حال پاکتراشی است. بحث انتقال آب بینحوضهای نیز بحرانی جدی در تخریب بیش از پیش طبیعت زاگرس است.
لرستان جزو اولین قربانیان انتقال آب بینحوضهای است. جدای از موضوع گرمایش جهانی، تغییرات اقلیمی، خشکیدگی و کاهش منابع آب، موضوع انتقال آب بینحوضهای از موثرترین پدیدههای تخریبی در این منطقه است. از سرچشمههای الیگودرز آب به مرکز کشور انتقال پیدا کرد. از سویی نظام سیاستگذاری کشور بهرغم بهرهبرداری از منابع حیاتی مثل آب در زاگرس، هیچ امتیازی برای بهبود شاخصهای کیفی زندگی در مناطق مختلف در اختیار این استانها قرار نداده است.
محسن پاکباز_ معاون محیط طبیعی اداره کل حفاظت محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد_ نیز در باره جنگلهاو مراتع این استان نطرات خاصی دارد و میگوید: تخریب پوشش گیاهی، تملک غیرقانونی و تخریب اراضی، قطع درختان و فرسایش خاک از مهمترین فعالیتهای انسانی مخرب در مناطق حفاظت شده استان است.
پاکباز با اشاره به فعالیتهای مخرب انسانی در مناطق حفاظت شده استان گفت: تخریب پوشش گیاهی از طریق چرای دام، تملک غیرقانونی اراضی ملی، تخریب اراضی ملی منطقه و تبدیل مخفیانه آن به اراضی زارعی، قطع درختان به منظور تأمین سوخت و رفع سایر نیازها و فرسایش خاک بواسطه شخم و زراعت، از مهمترین اثراث منفی فعالیتهای انسانی در مناطق حفاظت شده استان است.
سلیمان محمدی_ رئیس اداره امور مراتع و بیابان منابع طبیعی و آبخیزداری استان کهگیلویه و بویراحمد_ پیشتر گفت: هم اکنون بیش از یک میلیون و ۸۰۰ واحد دامی از مراتع و اراضی ملی استان استفاده میکنند که ۲.۵ برابر ظرفیت مراتع منابع طبیعی است و علوفه مراتع این استان تنها جوابگوی چرای دام بیش از ۸۰۰ هزار واحد دامی است.
محمدی تأکید کرد: بیش از ورود دام مازاد به طبیعت، حضور دام خارج از فصل، در کوبیدن خاک نقش اساسی دارد چرا که در استان ما که دامداران عمدتاً عشایر و کوچرو هستند که با "کوچ زودرس" و همچنین با خروج دیرهنگام از مرتع و توجه نکردن به زمانبندی و تقویم کوچ، اثر مخربی بر طبیعت و مرتع دارد.
اسلام جاودان_ مدیرکل حفاظت محیط زیست استان کهگیلوبه و بویراحمد_ پیشتر گفت: بخش زیادی از مناطق حفاظت شده و تحت مدیریت محیط زیست استان در حریم روستاهای حاشیه مناطق حفاظت شده قرار دارد و موجب تخریب و تصرف برخی از اراضی ملی شد که در سال گذشته با همکاری دستگاه قضایی ۵۱ هکتار از اراضی ملی مناطق حفاظت شده استان رفع تصرف شد و به بیت المال برگشت.
احمد بهمنی نژاد_ رئیس اداره جنگلداری و جنگلکاری منابع طبیعی استان کهگیلویه و بویراحمد_ نیز قبلاً به ایرنا گفته بود؛ میزان فرسایش خاک در زاگرس بسیار بالاست، بیش از ۱۰ تن در سال است، بخشی به شرایط طبیعی منطقه به لحاظ شیبها و بعضا شیبهای تند آن بر میگردد.
بهمنی نژاد تأکید کرد: با "تغییر کاربری" عرصههای طبیعی را تبدیل به عرصههای زراعی میشود و بعد هم خاک را شخم میزنیم و شخم ناصحیح میزنیم و خود این شخم در دامنههای شیب دار موجب افزایش فرسایش میشود.
وی یادآور شد: تغییر کاربری به شکلهای مختلف، زندگی زاگرس و جنگلهای بلوط آن را نشانه گرفته است و عمده این تغییرکاربری به کشاورزی بوده است یعنی عرصههای جنگلی به عرصههای کشاورزی تبدیل شدند.
بهمنی تصریح کرد: احیای جنگلها در اثر آتش سوزی و بیماری جنگلها و لو با یک برنامهریزی پرهزینه قابل برگشت است ولی با "تغییرکاربری" که پس از مدتی مالکیت از دولت سلب شود و مالکیتهای خصوصی اعمال میشود، احیای جنگلها قابل برگشت نیست.
به گزارش کبنا، در کنار این موارد، انتقال آب بین حوضهای خطر جدی است که اکوسیستم زاگرس را به مرز فروپاشی میرساند. احداث سدهایی که هزاران حرف و حدیث پشت سر آن هست نیز زندگی در زاگرس را به وضعیت بحرانی میرساند. آرش مصلح_ مدیرکل شرکت آب منطقهای کهگیلویه و بویراحمد_ در گفتوگو با کبنا نیوز با اشاره به مصوبه مجلس شورای اسلامی در خصوص ممنوعیت انتقال آب بین حوضهای، گفت: به عنوان نمونه با این مصوبه دیگر نمیتوانند از سد خرسان به جز برای شرب آبی انتقال دهند ولی سد آبریر در حوضه زهره جراحی است و خود سد و اهداف آن در یک حوضه است نه در ۲ حوضه. با وجود ساخت سد خرسان 3 به گفته کارشناسان تغییرات زیادی در اقلیم شهرستان دنا اتفاق میافتد که این خود به نواحی زاگرس ضررهای زیادی میرساند.