کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

کبنا بررسی کرد

تحلیل دو ضلع اصلی و سه زاویه انحرافی انتخابات کهگیلویه بزرگ

28 مرداد 1402 ساعت 19:12

 اصلاح طلبان نیز روش خاصی برای اتحاد و اتفاق نداشتند. این گروه همیشه در تضاد و تقابل گرفتار بودند و هستند. و متأسفانه ریشۀ این تعارض منافع، ضخیم‌تر از آنی است که تا سال‌های سال‌امید به خشکیدنش باشد.


دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، با مدیریت نوین و ابداع پیش ثبت نام نامزد‌ها، میدانِ تازه‌ای را برای افرادِ «خودمُکَلَّف» باز گذاشته است. چهره‌های اصلی رقابت انتخاباتی که اعلام حضور کرده و اطلاعیه و بیانۀ یا همون رجز سیاسی خود را مبسوط و فصیح بیان کرده‌اند، در تیررس تحلیل و بررسی هستند. در این بررسی لازم می‌دانیم  که ژرف‌اندیشانه و عمیق، انتخابات کهگیلویه بزرگ را مرور کنیم. ابتدا باید از دریچۀ پایگاه سیاسی وارد تحلیل بشویم. یعنی از همون زاویه‌ای که جریان‌های رقیب سیاسی در تمام دنیا مورد توجه تحلیل گران قرار می‌گیرند. آنچه در کهگیلویه بزرگ هیچ وقت قابل کتمان نبوده است، نگرش سه ضعلی در حوزه سیاسی بود. پس از انتخابات سومین دورۀ مجلس شورای اسلامی که حوزه‌های انتخابیۀ کهگیلویه و گچساران برای همیشه از هم جدا شدند، در شهرستان کهگیلویه، همواره از سه محور سیاسی به مجلس شورای اسلامی نگاه می‌کردند. ۱- جریان راست(اصولگرایی فعلی)، با علمداری «بزرگواری»، ۲- جریان چپ(اصلاح طلبی فعلی) با محوریت دوگانۀ مرحوم استاد لاهوتی و منطقیان و ۳- ضلع سومی که پشتوانه‌ای مطمئن و مؤثری را از همون ابتدا در لایه‌های مختلف، بویژه حوزه اقتصادی صاحب شده بود، به نام جریان «موحد» شکل گرفت. تحلیل این سه جریان را باید از روزنه‌های مختلف بررسی کرد.
الف) از منظر سیاسی؛ بی‌تردید، جریان راست یا اصولگرایی از همون اول نیز افتان و خیزان در نوسان بود. در دورۀ دوم مجلس شورای اسلامی، موضع‌گیری حسینعلی نجفی تحفۀ سیاسی راست گرایان کهگیلویه در قضیۀ مک فایرلین، باعث شد که اعتبار سیاسی- اجتماعی این جریان نزد مردمی که بزرگان نظام بویژه حضرت امام(ره) را مرادِ بی‌بدیل خود میدانستند، از حیّز انتفاع ساقط شود.
 ضمن اینکه اگر کسی بخواهد با ساده انگاری، برچسب راست گرایی یا اصولگرایی فعلی بر دامن موحد بزند، هم شخصیت و تفکر‌ایشان را نشناخته و هم دچار خودفریبی شده است. ‌ایشان علاوه بر اینکه در زمان حاکمیت اصولگرایان، جایگاه ویژه‌ای نزد سران اصولگرایی کشور دارد، در اوج اقتدار اصلاح طلبان، همنیشن و یار گرمابه و گلستانِ رهبر اصلاح طلبان کشور می‌شود. از طرف دیگر، اصلاح طلبان در کهگیلویه هیچگاه نتوانستند ضدیت و اختلاف درون خانوادگی خود را برطرف کنند. این جریان دوسویه‌ای، کبریت بی‌خطری هستند که فقط آتش می‌گرفتند و چوب خود می‌سوختند و دیگر نه نور داشتند و نه شعله‌ای فروزان می‌کردند. پس همواره قدرت دست جناح به اصطلاح موحد بود. چراکه این جریان هم رهبر واحد داشت، هم متکی بر منطقه، قبیله و قومیت بود، و هم مدیریتش به گونه‌ای بود که از آن فرد تحصیلکردۀ جریان، با کسی که در محروم‌ترین نقطه مرزی قوم، چوپانی می‌کرد، نمی‌خواستند که هیچگاه بر شایستگی و بایستگی فرد دیگری به غیر از موحد تمرکز و تأمل کنند. ولذا سخن رهبر این گروه سیاسی حجتی بود که همگان مکلف به انجامش وظیفه بودند. تاجائیکه حتی فرد اصلاح طلب طایفه نیز نمی‌توانست بیش از ادعای تفکرش در مجالس محدود و خاص، خلاف جهت طایفه رأی بدهد و یا ابراز وجود کند. چون از هویت اجتماعی طایفه محروم و عامل تضعیف و تخریب قوم، معرفی می‌شد.
ب) روش سیاسی در کهگیلویه نیز متفاوت بود. رهبر راست گرایان کهگیلویه(بزرگواری) هیچگاه ثبات در تصمیم‌گیری نداشت. در عین حالیکه با ۴۵ هزار رأی در کهگیلویه شکست خورده بود، اما خودسرانه به گچساران می‌رود و تنها ۲۵۰۰ رأی کسب می‌کند. یا در دورۀ نمایندگی، جلسات محرمانه‌ای با اصلاح طلبان کهگیلویه بزرگ برگزار می‌کند ولی در صحن علنی مجلس بر علیه رهبران اصلاح طلبی شعار می‌دهد. این تزلزل در رفتار و منش سیاسی- اجتماعی بزرگواری آنقدر واضح و مبرهن است که عدول و عبور از تمام میثاق نامه و بیعت نامه و اظهار و ادله‌هایی که به نام دعوت مردم، مدعی است، خیلی دور از انتظار نیست.
 اصلاح طلبان نیز روش خاصی برای اتحاد و اتفاق نداشتند. این گروه همیشه در تضاد و تقابل گرفتار بودند و هستند. و متأسفانه ریشۀ این تعارض منافع، ضخیم‌تر از آنی است که تا سال‌های سال‌امید به خشکیدنش باشد.
اما رهبر گروه سوم(جریان موحد) همیشه روش موفق‌تری داشته است. او «راهِ میان بر» را می‌رود و برعکس تمام معادلات که «راه میان بر» را، راه پر خطا و خطر می‌دانند، موحد امنیتش در این مسیر بود. ‌ایشان با علم به اینکه «راه میان بر» یا همون بزرگ نمایی دوئیت‌های قومیتی و منطقه‌ای باعثِ محرومیت‌ها و محدودیت‌های جبران ناپذیری می‌شود که همگی ناشی از بی‌مدیریتی و ضعف سیاست‌گذاری‌های اجرایی‌ ایشان بوده است، باز هم همان راه پر خطا و خطر‌ها را رفته و سنگینی اشتباهش را بر دوش مردم گذاشته است.
ج) بدون شک در بازۀ زمانی ۳۶ سال گذشته، کهگیلویۀ بزرگ تنها سه چهره شناخته شده را به عنوان نماینده در مجلس شورای اسلامی تجربه کرده است. یعنی ۲۰ سال را موحد، ۸ سال بزرگواری و ۴ سال سردار هاشمی پور بر صندلی سبز بهارستان نشسته‌اند.
د) به لحاظ منطقه‌ای؛ مدیریت کهگیلویه بزرگ ۲۰ سال در ید قدرت حوزۀ ثلاث و طیبی بود که کمترین توجه ساختاری، مدیریتی، اجرایی و عدالت خواهانه به بخش دیگر یعنی بویراحمد، صورت گرفت. در ۱۲ سال نمایندگی بزرگواری و هاشمی پور، باز هم عدالت نگری صد در صد نبود. چراکه بیشتر توجهات هر دو نفر در ابعاد مختلف، به سمت حوزۀ ثلاث و طیبی بود.
ح) از منظر تخصصی و توسعه نگری؛ موحد و بزرگواری در ۳۶ سال مدیریت‌شان، نه تخصصی در حوزه‌های زیرساختی داشتند و دارند و نه عضویت در کمیسیون مهمی را به عهده داشتند. یقیناً نقش تأثیرگذاری به غیر از ریش سفیدمحوری نمی‌توانستند ایفا کنند. اما هاشمی پور در همان روز‌های اول ورودشان به مجلس، به لطفِ تخصص و نقش مؤثری که در حوزه‌های عمرانی و انرژی داشتند، به عنوان نائب رئیس کمیسیون انرژی شایستگی خود را به رخ رقبا کشیدند.
و) از نگاه همراهی سیاسی با دولت؛ ۸ سال اولِ نمایندگی موحد، همزمان با دولت سازندگی مرحوم هاشمی و آغاز انقلابِ در زیرساخت‌های اقتصادی بود. این همگرایی دوجانبه تا جایی بود که از مریدان و شیفتگان مرحوم هاشمی شدند. و ۸ سال دوم نیز همراه با دولت اصلاحات بود. که باز مردم کهگیلویه به یاد دارند، نزدیکی‌ایشان به رئیس دولت اصلاحات آنقدر  صمیمت گرفته بود که خاتمی پیغام می‌دهد در استان کهگیلویه و بویراحمد تنها سید محمد موحد را می‌شناسم.
تقریباً ۷ سال از نمایندگی بزرگواری مصادف شد با دولت محرومیت ستیز دکتر احمدی نژاد. دولتی که تمام سرمایه‌های مالی و اقتصادی را برای تولید و فقرزدایی بکار گرفت. یعنی اگر نماینده‌ای هم نبود، رئیس دولت وقت، تقریباً هرسال کنار مردم حضور داشت.
 این درحالی است که  ۴ سال نمایندگی مهندس هاشمی پور همراه با دولتی شد که تمام سیاست‌ها و برنامه‌های کلان خود را هزینه یک قرارداد کرد که آنهم به سهولت توسط دونالد ترامپ پاره شد. مردم درس مهم و تأثیرگذاری از این دوره گرفتند.  هرچند خیلی در اذهان باقی نماند، اما یادگرفتیم که منابع و ذخایر مملکت به گونه‌ای است که اگر مسئولان از تعهد و تخصص لازم برخودار بوده و آینده نگری را روش مدیریت خود داشته باشند، مشکل لاینحلی در این مملکت وجود ندارد. مهندس هاشمی پور که نمی‌خواست اسیرِ سیاستِ حاکم بر دولت بشود، با سیاستِ آگاهانۀ، خود را از زیر تیغ انحصارطلبی‌های دولت و مجلس خارج کرد و هرآنچه را لازم میدانست در فاصله کوتاه ۴ ساله به عمل درآورد. وقتی به کیفیت و کمیت خدمات انجام شده نگاه می‌کنیم، فراتر از ذهن و زمان و ظرفیت فکری و مدیریتی، خدمات و پروژه‌های برجسته‌ای را به عینیت درآورد. یعنی منتظر و معطلِ تصمیم دولت و تغییرات ناگهانی مدیران استانی و شهرستانی نبود. می‌خواست که پتروشیمی جان بگیرد، گرفت، می‌گفت گاز باید به دیشموک و روستا‌های در مسیر برسد، رسید، می‌گفت باید آب را به چهار شهرستان ببرد، آورد. می‌خواست که مدرسه‌ها، مساجد، جاده‌ها، برق، خدمات رایگان، ورزشگاه‌های فوتسال، کمک‌های موردی و... ، به مردم تحویل بشوند، شد.
سؤال می‌شود که پس چرا قطار توسعه‌ایستاد و دوباره منبر گفتار درمانی فعال شد؟
با انصراف به موقع بزرگواری از کاندیداتوری سال ۱۳۹۴، عملاً انتخابات در کهگیلویه از حالت سه قطبی به دو قطبی روی آورد. یعنی از اصلاح طلب، اصولگرا و موحد، به دو طیف موحد و غیر موحد تغییر پیدا کرد. عملاً جریان اصلاح طلب به کما رفت. طیف حزب الهی‌ها یا همون اصولگرایان که سالیان قبل با پایین آمدن دفتر حزب، بین حفظ ظاهر و واقعیت موجود، متحیر بودند، کمی آسوده خاطر شدند و بی‌پروا راه فکری دیگری را انتخاب کردند. راهی که منفعت شخصی داشت تا نفع عمومی.
با پیروزی حاج عدل هاشمی پور، اصلاح طلبان بویژه طیف محمود منطقیان، و باقیمانده اصولگرایان سنتی و حتی بسیاری از بزرگانِ جریان موحد، از جمله رهبر بلامنازع جریان، مرحوم آمیراحمد تقوی، در حمایت از مهندس هاشمی پور، ضلعی قدرتمند، علمی، فراجناحی و توسعه محور را بوجود آوردند. همانطور که قبلاً اشاره شد، اگر دولت همراهی می‌کرد و مهندس هاشمی پور می‌توانست، نیروی انسانی مورد وثوق خود را در مدیریت‌های مختلف بکار بگیرد، شاید برای همیشه جریانی دیگر یا تفکری متفاوت از‌ایشان نمی‌توانست در کهگیلویه بزرگ عرض اندام کند.
همگام با به پا خواستن عَلَمِ توسعه در حوزه‌های فرهنگی، اقتصادی، معادن، آب و برق، بهداشت و درمان، ورزش و جوانان، گاز و انرژی، کشاورزی و جاده‌سازی، مخصوصاً رویکرد استفاده از بخش خصوصی، جلب مشارکت خیرین و نهاد‌های غیردولتی، مشی انحصارطلبی و غوغاسالاری جریان‌های سیاسیِ دهن پرکن، از ذهن مردم پاک و جوِ خلاقیت محوری غالب شد.
اما متأسفانه این تحولاتی که همیشه برای کهگیلویه بزرگ غیرممکن بود، منسوخِ  نیرنگ و خدعۀ نوین شد. هیچکدام از مدارس پیش ساخته‌ای که در دورأفتاده‌ترین مناطق کهگیلویه بزرگ رفته بود، یا گازی که تمام کوه‌ها و دره‌ها و موانع طبیعی از طولیان تا روستا‌های اقماری دیشموک را درنوردیده بود، آبی که از سد کوثر تا لیکک رفته بود، معادنی که در بهمئی و سرفاریاب و دیشموک و قلعه رئیسی فعال شده بود، بوکسیتی که در چرام استخراج می‌شد، سرسبزی که در صحرای کلاچو خوش رنگی می‌کرد و یا پتروشیمی که از زمین کشاورزی به ساختاری اداری و صنعتی تغییر یافته بود و جوانانی که در روستا‌های مختلف در ورزشگا‌های چمن هنرنمایی می‌کردند، بیمارستان‌هایی که در شهر‌های مختلف توسعه می‌یافتند و امکانات و تجهیزات خاص درمانی که نصب و بهره‌برداری می‌شدند، نتوانستند در مقابل تفکرِ منفعت باوریِ شخصی و فرهنگِ رفعِ نیازهایِ عامیانه و عوامانه‌ای که سال‌ها در ذهن و خون و روش مردم رخنه کرده بود، تاب‌آوری داشته باشد و خیلی زود جسم‌ها در قرن ۲۱ ماند و فکر‌ها به سال‌ها قبل برگشت.
با موفقیت موحد در اسفند سال ۱۳۹۸، الگویی دیگر از مشی نمایندگی‌ وی را دیدیم. همانگونه که قابل تصور بود و اتفاق نظر همگانی بر آن وجود داشت، به دلیل سیاستِ توسعه ستیز و عدم علاقمندی موحد به توسعۀ همه جانبه و اصرار بر حمایت از فرد به جای مردم، نمی‌توانست پاسخگویی نیاز‌های نخبگان و نسل جوانی باشد که بی‌تردید مطالبه گرِ گفتمان توسعه هستند. بنابراین، از ملاحظات فکری، جریانی و منطقه‌ای به طایفه و خانواده تغییر جهت داد و نگرش خانواده محوری را پیشه کرد.
همین ضعف برنامه‌ریزی موحد کافی بود تا کسانی که هیچ جایگاهی در سپهر سیاسی کهگیلویه برای خود متصور نبودند، به صحنه رقابت برگردند. کسانی مثل بزرگواری که رسماً به خاطر مردم و آنچه وعده صادقانه نام می‌برد و در محفلی سیاسی و با حضور خیل عظیمی از طرفداران خود، رسماً کنارگیری کرده بود، خلف وعده می‌کند و طناب صداقت را می‌گسلد و برای گرفتن ماهی نمایندگی، چشمۀ زلالِ اعتماد مردم را گِل آلود می‌کند. ‌ایشان در ۸ سال گذشته، با بیانیه‌های مکرری که برای اثبات صداقت خود با مردم کهگیلویه بزرگ منتشر می‌کرد، یا توئیت‌ها و وضعیت‌های بی‌ملاحظه‌ای که علیه بی‌عدالتی در ساختار‌های سیاسی و مدیریتی استان و با مخاطب قرار دادن رئیس دولت، استاندار کهگیلویه و بویراحمد و نماینده کهگیلویه، نشر می‌داد، عملاً به عنوان سخنگو و مطالبه‌گر مردمی، چهره‌ای شایسته و پاکی از خود به نمایش گذاشته بود. حتی اصلاح طلبانی که دل پرخونی از‌ایشان داشتند و منتظر انتقام شعارهای‌ایشان علیه رهبران و بزرگان اصلاح طلب بودند، در سه سال گذشته علیرغم میل‌شان، بزرگواری را فردی صادق، رک گو و گریزان از وابستگی سیاسی، باور کرده بودند.
همچنین علی مژدهی پور، بازنشسته قوۀ قضائیه که یک دوره را در رقابت با حاج بزرگواری شکست خورده بود، زمینه بازگشت مجددش را مهیا می‌بیند و پیش ثبت نام می‌کند. از آنجائیکه در اولین دورۀ حضورشان در رقابت انتخاباتی، کارمند قوۀ قضائیه بودند و در انجام برخی از امور شخصی بویژه در حوزه کاری خود، همکاری می‌کردند، رأیی بیشتر از ۲۰ هزار نفر نداشتند. حال که بازنشسته شده و یقیناً نمی‌تواند در مناسبات دولتی مؤثر باشد و همچنین در هیچ حوزۀ سیاسی هم پذیرفته شده نیست، عقلاً نباید به موفقیت فکر کند. اما می‌تواند مخل امنیت روانی کاندیدای خاصی(موحد) باشد.
 اصلاح طلبان که همچنان در کینۀ دوگانگیِ درون گروهیِ خود هستند. هرچند رهبران هر دو طیف سعی داشتند که علیه همدیگر سخنی نداشته باشند و یا اجباراً مثل زمان حضور سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور وقت، در کنار هم باشند و دست در دست، اتحادشان را نشان بدهند، اما حامیان و گردانندگان این دو گروه، به انحاء مختلف نسبت به همدیگر کینه توزی داشتند. ضمن اینکه برخی از اصلاح طلبان، کت و شلوارِ جناح خود را به دلیل دانسته‌هایی که از مدیریت جریان در ذهن داشتند(بویژه در طیف منطقیان، مثل؛  ... )، از تن درآوردند و رسماً در کنار بزرگواری و هاشمی پور حضور یافتند. با این حال، پایداری این تفارق و همسانی دولت و مجلس فعلی زمینه‌ای است تا کمترین باور را نسبت به توفیق نمایندۀ اصلاح طلبان داشته باشیم. ولذا چهرۀ موجه و شایستۀ اصلاح طلبان یعنی دکتر دهبانی، یا باید در رقابت با اصولگرایی کهگیلویه بزرگ بماند و با رأیی حداقلی، خود و‌اندیشه‌اش را هزینه کند، و یا اینکه همچون اسلافش با یکی از دو رقیبِ قدرِ این کارزار(هاشمی پور یا موحد)، تبانی و همرأیی بنماید. هرچند بررسی اساسنامۀ اصلاح طلبان و همسانی عملی مفهوم اصلاح طلبی با رزومۀ عینی  و نگرش مردم محوری مهندس هاشمی پور آنقدر سنخیت دارد که هر توجیهی از اصلاح طلبانی که آگاهانه و آشکارا به اردوی‌ایشان وارد شوند، پذیرفتنی است.
ضمن اینکه جوانان و نخبگان اصلاح طلب باید به این بیاندیشد که راه بازشناسی اتحاد و همگرایی اصلاح طلبی، بهره‌مندی از رهبری واحد است. پس با تکریم‌اندیشه و زحمات مرحوم دکتر لاهوتی، اکنون که منطقیان زنده است، باید هرچه زودتر، بتِ قدرت طلبی را در خود بشکند، و آگاهانه خود را هزینۀ رویکرد اصلاح طلبی و آینده این نحلۀ سیاسی بکند. در غیر اینصورت، تا زمانیکه قبیله و ایل و طایفه، ساختار اجتماعی مردم کهگیلویه بزرگ را پشتوانه هستند، خطا‌هایی که در این مسیر صورت گرفته است، عامل تفرقه و همگریزی است. ولذا امثال دکتر دهبانی‌پور نمی‌توانند شاه کلید این قفل بستۀ فکری و طمع ورزی سیاسی و ریاست طلبی جریان اصلاح طلبی کهگیلویه باشند.
با این تفاصیل، هیچ شائبه‌ای براینکه رقبای اصلی انتخابات اسفند ۱۴۰۲ کهگیلویه بزرگ، موحد و عدل هاشمی پور هستند، وجود ندارد. چون قدرت سیاسی، توان رقابتی و اشتغالزایی آن‌ها غیر قابل انکار است. ضمن اینکه همگان می‌دانیم اگر این دو نفر در مجلس هم نباشند و حتی در زمانی که هیچ مسند مدیریتی هم ندارند، نشان داده‌اند که قابل مقایسه با افراد موجود در این میدان سیاسی ولو در زمانی که مسئولیت هم دارند، نیستند.
نکتۀ مهم این دوره از انتخابات، بررسی میزان تأثیر افراد مختلف بر آراء دو رقیب بزرگ انتخابات کهگیلویه بزرگ است. یعنی اعلام حضور بزرگواری از حوزه بویراحمد نشین، در ۹ ماه منتهی به انتخابات، و حضور قریب الوقوع علی مژدهی پور از منطقه طیبی، چقدر می‌توانند به نوعی بر میزان آراء موحد و هاشمی پور تأثیر بگذارند؟
بزرگواری به واسطه سال‌ها رهبری جریان موسوم به حزب اللهی‌ها و سپس دو دوره نمایندگی مردم، آراء ثابتی دارد. بنابراین در طایفه سادات امامزاده علی(ع)، تیره خاصِ خانوادگی و در برخی از حوزه‌ها و شهرستان‌ها، کسانی هستند که‌ایشان را قبول دارند و می‌توانند عملاً ستاد انتخاباتی‌اش را مدیریت کنند یا در محافل و مجالس مختلف همراهش باشند و حتی روند موجود را تحلیل و همراه جلسات سیاسی‌اش باشند.
بلاشک دکتر دهبانی پور، علاوه بر آراء خانواده و تیرۀ خاصی که به آن تعلق دارد، تعداد اندکی از کسانی که هنوز به اصلاح طلبی خود باور دارند و نیاز مالی و شخصی دیگری ندارند که به وابستگی‌های شغل دومی و اشتغال فرزندان‌شان مخفیانه و محرمانه پیوندِ همکاری با موحد، بزرگواری و هاشمی پور منعقد کنند، حامی‌ایشان هستند. دکتر دهبانی پور که دانش لازم را برای بیان و تحلیل مشکلات جامعه دارد و از طرفی ذاتاً آدم مؤدب و خوش اخلاقی است، به هیچ عنوان تهدیدی برای دو نفرِ مطرحِ این کارزار سیاسی نیست. چون هم خودشان انتظاری غیر از رأی جریانی ندارد و هم مردم می‌دانند که سبدشان تنها رأی اصلاح طلبی را مبارک می‌داند. بنابراین می‌تواند در محافل و جلسات خصوصی و زمان سخنرانی‌ها، منتقد وضعیت موجود باشد و حرف‌های خاص جناحی بویژه از نگاه جریان سیاسی اصلاح طلبی مطرح نماید.
علی مژدهی پور با همون پشتوانه مدیریتی قبل از بازنشستگی باید عاقلانه‌تر عمل می‌کرد. ‌ایشان که اصلاً دارای تفکر و روش سیاسی نیست، بعد از سال ۱۳۸۶ کاملاً از مسائل سیاسی فاصله گرفت. گرچه همان سال نیز تنها‌امیدشان به حمایت زیرلفظی موحد بود اما متأسفانه اصلاً اعتنایی از جانبِ موحد ندید و به نظر می‌رسد باید مژدهی‌پور و بسیاری از مردم کهگیلویه بدانند که؛
یش چشم مرد دنیا دوست را // یا قناعت پر کند یا خاک گور.
بنابراین مژدهی‌پور با علم به اینکه «موحد» به هیچ عنوان حتی اگر عملاً زمینگیر بشود، نامی غیر از خود را بر زبان نخواهد آورد و صالح این کرسی نمی‌داند، شاید بیشتر انتقال از نامهربانی موحد را درنظر داشته باشد. حضور مژدهی پور شاید رأییِ بسیار حداقلی از طایفه و خانواده و بستگان خاص خود را داشته باشد(که به تصور اکثریت سیاسیون، از سبد رأی موحد کثر خواهد شد)، منتهی باید بدانیم که‌ او نه قدرت بیان و تسلط بر مسائل فقهی مثل موحد و بزرگواری را دارد، نه چون هاشمی‌پور از توسعه و زیرساخت‌ها می‌تواند سخن بگوید و نه شبیه دهبانی‌پور سواد سیاسی دارد. بنابراین تنها تسلط‌ وی زبانِ خشکِ حقوق است که هیچ دستاوردی برای رفاه و آبادانی کهگیلویه بزرگ نخواهد داشت.
علی ایحال، بررسی همۀ تحولات گذشته، بیانگر این حقیقت است که تفکرِ آینده نگری جوانان و نخبگان کهگیلویه، امسال چگونه انتخاب کردن را، متحول کرده است. مردم بویژه جوانان و نخبگان می‌دانند که بالندگی جامعه، در نگاه کلان نگر و توسعه محور است. گفتار درمانی‌ها و گفتمان‌های دلسوزانه نمی‌تواند چاره ساز باشد. باید از چالش‌ها و تهدید‌ها گذشت. باید محور‌های نفوذِ به سختی‌ها را بلد بود. باید فراتر از زمان را نگاه کرد. تکرار خطا‌ها و اشتباهات گذشته، نمی‌تواند مسیر تحول گرایی را به روی جوانانِ نسلِ برنامه‌نویسی و هوش مصنوعی بگشاید. پس بدون تردید، خواستگاه دانشگاهیان کهگیلویه و تسهیل گرِ راه پرمخاطرۀ توسعه، روش محاسبۀ گری  و بهره‌مندی از تحلیل معادلات ریاضی است. آموخته‌اند که باید تصاعدی و با اطمینان جهش‌ها را رفت. به قرائت‌های شفاهی و پند و اندرز‌های کنارِ بخاری نمی‌شود میزان فرصت‌ها و محاسبۀ هزینه‌های یک برنامه توسعه طلبانه را آنالیز کرد. مثلاً اینکه چرا پتروشیمی گچساران بعد از ۶ سال به بهره‌برداری رسید ولی ادعای ۱۰۰۰ روزه نماینده کهگیلویه از ۳ دهه عبور کرده و تازه به کانتینر رسیده است، نیازمند تفکری است که می‌گوید، گچساران برای رشد شاخص‌های اقتصادی و خاصه بهره‌برداری صنعت پتروشیمی، از نمایندگان با تحصیلاتِ فقهی و ادبیات فارسی و علوم انسانی به مدیریت برجستۀ اقتصاد روی آورد ولی در کهگیلویه هنوز درگیر انتخاب کسانی هستیم که بیش از «ضَرَبَ، ضَرَبا، ضَرَبو... » نیاموخته‌اند.
خوشبختانه این چالش سیاسی به لطف تحلیل‌های مستمرِ پژوهشگران و متخصصان در فضای رسانه‌ای و مجازی به نحوی مدیریت می‌شود که اکثریتِ قریب به اتفاق مردم، آزمودگانِ رفوزه شدۀ در تحولگرایی را می‌شناسند و نگاه سنگین مردم بر برخی از نامزد‌ها، بیانگر این حقیقت است که قومیت، طایفه و ایل گرایی تنها برای اتحاد و هم رأیی در توسعه طلبی است و دیگر ارزشی ندارند. تجربه به ما می‌گوید که مرزبندی‌ها بر اساس منطقه و طایفه نیست بلکه کهگیلویه بزرگ بدون مرز خواهد شد و مرزِ تحولگرایی و  منطق توسعه آنجایی است که نخبگان، دانشگاهیان و مصلحان کهگیلویه بزرگ مشخص می‌کنند. مرز‌ها آنجایی است که همه مردم یک برنامه، یک سندِ تحول و یک نگاه متخصصانه را در کنار خود ببینند. نردبان طیبی و بویراحمدی و ثلاث شکسته می‌شود و شایستگی و صلاحیت همه جوانان تعیین‌کننده مرز‌های کهگیلویه بزرگ می‌شود. و اینکه قطار توسعه در اسفند ۱۴۰۲ توسط مردم و جوانان به ریل خود بر می‌گردد و انتخابِ «راه علمی و خردمندانه» به جای «راه میان بر» برگزیده خواهد شد.
لازم به ذکر است که این تحلیل نظرات و دیدگاه‌های نویسنده مطلب است و نظر نهایی پایگاه خبری کبنانیوز نیست.


کد مطلب: 466069

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/report/466069/تحلیل-دو-ضلع-اصلی-سه-زاویه-انحرافی-انتخابات-کهگیلویه-بزرگ

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1