تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۲ ساعت ۰۸:۲۱
کد مطلب : ۴۶۰۵۴۵
امروز تنها بازیگر جهانی دارای اهرم و نفوذ کافی برای تغییر معنادار رفتار ایران چین است
چین چگونه در خاورمیانه ظهور کرد؟
۱
کبنا ؛ محمد خالد الیحیی پژوهشگر اندیشکده هادسون و سردبیر سابق بخش انگلیسی شبکه خبری العربیه است. کار او در هادسون بر مسائل سیاست خارجی خاورمیانه متمرکز است. او پژوهشگر ارشد مرکز تحقیقات خلیج فارس و عضو غیر مقیم شورای آتلانتیک و مرکز تحقیقات و مطالعات اسلامی ملک فیصل بوده است. او برای وال استریت ژورنال، نیویورک تایمز، فایننشال تایمز، تلگراف، گاردین و ایندیپندنت مقالات تحلیلی نوشته است. او هم چنین به عنوان مفسر در برنامههای شبکههای خبری، چون بی بی سی، سی ان ان و سی ان بی سی شرکت کرده است.
به گزارش فرارو به نقل از اندیشکده هادسون، روابط حسنه میان ایران و عربستان سعودی که هفته گذشته با میانجی گری چین اعلام شد حاوی خبرهای خوب و بد برای تثبیت روابط آمریکا بین دو کشور خلیج فارس است. این یک پیش شرط مهم برای دوری بزرگ از خاورمیانه است که به عنوان هدف استراتژیک سیاست منطقهای ایالات متحده توسط باراک اوباما در نظر گرفته شد و سپس توسط جو بایدن مجددا مورد تاکید قرار گرفت. این خبر خوب است. با این وجود، خبر بد آن است که ذینفع اصلی سیاست ایالات متحده چینیها هستند.
چین از نزدیکی کنونی ایران و عربستان حمایت میکند تا از خلاء استراتژیک ایجاد شده ناشی از تمایل بارها اعلام شده آمریکا برای کاهش نقش خود در منطقه استفاده کند. چین به عنوان کشوری که خود را یک قدرت بزرگ رقیب ایالات متحده میداند مشتاق است کنترل منابع کلیدی جهانی را که از آبراههای خلیج فارس میگذرد و برای امنیت اقتصادی پکن حیاتی هستند در دست بگیرد. در غیاب حضور فعال آمریکا که بتواند جریان نفت را تضمین کند شانس میانجی گری برای حصول توافق و معامله بین قدرتهای پیشرو در منطقه یک گام بزرگ در نفوذ و اعتباری برای پکن با پرداخت هزینهای نزدیک به صفر است.
پکن مشتاقانه به دنبال نقش جدید خود به عنوان یک دلال قدرت منطقهای است. اخبار مربوط به توافق عربستان و ایران پس از سفر رسمی "شی جین پینگ" رئیس جمهور چین به پادشاهی سعودی در ماه دسامبر از نزدیک دنبال شد. هدف شی از آن سفر آغاز روند جانشینی چین به جای آمریکا به عنوان شریک اصلی امنیتی و تجاری ریاض بود. چینیها با میانجی گری برای برقراری روابط با ایران موفق شده اند ارزش بالقوه خود را در این نقش نشان دهند.
این واقعیت که چین در حال حاضر در ریاض میز مذاکره را اداره میکند بدان معنا نیست که رهبران آن کشور از احترام بیش تری نزد حاکمان سعودی برخوردار هستند. این به سادگی بدان معناست که هم اکنون چین شریک حاضر است. در حالی که به نظر میرسد ایالات متحده دور شدن از منطقه را ترجیح میدهد و ظاهرا روی تهدید چین تمرکز کرده چینیها برای رقابت با ایالات متحده و حفظ منافع خود به سمت منطقه چرخش میکنند.
با انجام این کار پکن به ریاض یک معامله ساده پیشنهاد میکند: از همکاری با ما در زمینههای دفاعی، هوافضا، صنعت خودرو، بهداشت و فناوری بهره ببرید و مهمتر از همه نفت خود را به ما بفروشید و هر تجهیزات نظامیای را که میخواهید از کاتالوگ ما انتخاب کرده و خریداری کنید در عوض شما به ما کمک خواهید کرد تا بازارهای جهانی انرژی را تثبیت کنیم.
به عبارت دیگر، چینیها معاملهای را به سعودیها پیشنهاد میکنند که به نظر میرسد از توافق آمریکا و عربستان الگوبرداری شده است که خاورمیانه را به مدت ۷۰ سال ثبات بخشید تا زمانی که سیاستگذاران آمریکایی تحت رهبری اوباما توافق هستهای با ایران را پیشنهاد کرد که ساختاری را برای خروج سریع امریکا از منطقه و پایان دادن به تعهدات نظامی پرهزینه آن کشور از جمله در مورد جنگ عراق ایجاد کرد.
علیرغم آن که به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به نظر میرسید منطقه با هیچ جایگزینی برای رهبری ایالات متحده باقی گذاشته شده چین اکنون به یک رقیب قدرت بزرگ برای ایالات متحده به خصوص در عرصه تجارت تبدیل شده است. تولید ناخالص داخلی چین در یک دهه گذشته افزایشی تقریبا دو برابری داشته و به بیش از ۳۰ تریلیون دلار رسیده و آن کشور را به یکی از بزرگترین، سریعترین و جذابترین بازارهای جهان تبدیل کرده است.
با رشد بازارهای داخلی چین تجارت آن کشور با خلیج فارس نیز رشد کرده است. در سال ۲۰۲۱ میلادی واردات چین از عربستان سعودی بالغ بر ۵۷ میلیارد دلار بود در حالی که امروز چین ۱۸ درصد از نیاز خود به نفت خام را از پادشاهی سعودی تامین میکند و هنوز هم فضای فوق العادهای برای رشد و افزایش این حجم از تجارت وجود دارد.
در همین حال، صادرات چین به عربستان سعودی در سال ۲۰۲۱ به ۳۰.۳ میلیارد دلار رسید این رقم با افزایش سفارشات تجهیزات پتروشیمی، صنعتی و نظامی که پادشاهی سعودی پیشتر از تامین کنندگان امریکایی به دست آورده بود به راحتی میتواند به میزان دو برابر افزایش یابد.
در همین حال، روابط تجاری چین با ایران برای اقتصاد آن کشور اهمیت بیش تری دارد. چین نفت ایران را میخرد و در ایران سرمایه گذاری میکند، زیرا آن کشور با تحریمهای امریکا مواجه است. تجارت چین بهعنوان بزرگترین شریک تجاری ایران و منبع اصلی ورود ارز خارجی به آن کشور به معنای واقعی کلمه غذا را در تهران روی میز قرار میدهد. نقش بزرگی که آن کشور در اقتصاد ایران ایجاد کرده به نوبه خود به پکن اهرم قابل توجهی برای اعمال فشار بر ایران را می دهد.
علیرغم ان که ایران به آتش زدن پرچمهای امریکا در خیابان هایش ادامه میدهد مدیریت یک رابطه سالم با چین برای آن کشور موضوعی مرتبط با بقاست. ایران بدون برخورداری از رابطهای قوی با چین دچار تنگنای شدید اقتصادی خواهد شد. هم چنین، روابط قوی با چین به عربستان سعودی این امکان را میدهد تا اهرمی برای تعدیل رفتارهای بالقوه تهدید آمیز ایران داشته باشد.
این بدان معنا نیست که پادشاهی سعودی ترجیح میدهد با پکن معامله کند. ایالات متحده شریک امنیتیای است که حاکمان سعودی میشناسند و به آن اعتماد دارند. تمام سیستمهای عربستان سعودی آمریکایی هستند. در اغلب موارد به ویژه در مورد سلاحهای پیشرفته و سیستمهای صنعتی بزرگ تجهیزات ایالات متحده هم چنان برتر از تجهیزات چینی هستند. پادشاهی سعودی به تازگی قراردادی ۳۷ میلیارد دلاری با بوئینگ به منظور خرید هواپیما برای شرکت هواپیمایی ریاض ایر امضا کرده است. ایالات متحده همچنان به عنوان یک شریک استراتژیک ضروری برای ریاض ارزش گذاری و قلمداد خواهد شد.
بنابراین، توافق اخیر نشانهای از چرخش عربستان به سمت چین یا جایگزینی آن کشور با آمریکا به عنوان یک شریک استراتژیک نیست بلکه نشان دهنده ظهور چین بهعنوان یک بازیگر استراتژیک در منطقهای است که از خلاء قدرت ناشی از سیاست عمیقا گیج کننده آمریکا در تحقیر متحدان دیرینه رنج میبرد سیاستی که از دوره اوباما آغاز شد. او معتقد بود که سعودیها باید با ایران در راستای هدف "به اشتراک گذاشتن منطقه" وارد گفتگو شوند این ایده از واشنگتن و نه از ریاض سرچشمه گرفت. امروز این چین و نه امریکاست که تنها بازیگر جهانی با اهرم و نفوذ کافی برای تغییر معنادار رفتار ایران قلمداد میشود.
علیرغم آن که اهمیت استراتژیک منطقه خاورمیانه ممکن است برای طبقه خاصی از سیاستگذاران واشنگتن از بین رفته باشد چینیها تجمل خیال پردازی ژئواستراتژیک را ندارند. آنان مزایایی را که ناشی از تضمین یا قطع عرضه نفت جهان است درک میکنند. آنان هم چنین میدانند اقتصادهای بزرگ جهان همزمان با چین به سوزاندن سوختهای کربنی برای تولید برق، گرم کردن و خنک کردن خانههای شهروندان خود، کارخانههای برق، رسیدن به کار و تولید مواد غذایی ادامه خواهند داد. این واقعیت که واشنگتن ممکن است ترجیح دهد برای نفوذ در منطقه رقابت نکند نه خاورمیانه ایها و نه آمریکاییها را از پیامدهای نبردی که به نظر میرسد چین مصمم به پیروزی در آن است مصون نمیسازد.
به گزارش فرارو به نقل از اندیشکده هادسون، روابط حسنه میان ایران و عربستان سعودی که هفته گذشته با میانجی گری چین اعلام شد حاوی خبرهای خوب و بد برای تثبیت روابط آمریکا بین دو کشور خلیج فارس است. این یک پیش شرط مهم برای دوری بزرگ از خاورمیانه است که به عنوان هدف استراتژیک سیاست منطقهای ایالات متحده توسط باراک اوباما در نظر گرفته شد و سپس توسط جو بایدن مجددا مورد تاکید قرار گرفت. این خبر خوب است. با این وجود، خبر بد آن است که ذینفع اصلی سیاست ایالات متحده چینیها هستند.
چین از نزدیکی کنونی ایران و عربستان حمایت میکند تا از خلاء استراتژیک ایجاد شده ناشی از تمایل بارها اعلام شده آمریکا برای کاهش نقش خود در منطقه استفاده کند. چین به عنوان کشوری که خود را یک قدرت بزرگ رقیب ایالات متحده میداند مشتاق است کنترل منابع کلیدی جهانی را که از آبراههای خلیج فارس میگذرد و برای امنیت اقتصادی پکن حیاتی هستند در دست بگیرد. در غیاب حضور فعال آمریکا که بتواند جریان نفت را تضمین کند شانس میانجی گری برای حصول توافق و معامله بین قدرتهای پیشرو در منطقه یک گام بزرگ در نفوذ و اعتباری برای پکن با پرداخت هزینهای نزدیک به صفر است.
پکن مشتاقانه به دنبال نقش جدید خود به عنوان یک دلال قدرت منطقهای است. اخبار مربوط به توافق عربستان و ایران پس از سفر رسمی "شی جین پینگ" رئیس جمهور چین به پادشاهی سعودی در ماه دسامبر از نزدیک دنبال شد. هدف شی از آن سفر آغاز روند جانشینی چین به جای آمریکا به عنوان شریک اصلی امنیتی و تجاری ریاض بود. چینیها با میانجی گری برای برقراری روابط با ایران موفق شده اند ارزش بالقوه خود را در این نقش نشان دهند.
این واقعیت که چین در حال حاضر در ریاض میز مذاکره را اداره میکند بدان معنا نیست که رهبران آن کشور از احترام بیش تری نزد حاکمان سعودی برخوردار هستند. این به سادگی بدان معناست که هم اکنون چین شریک حاضر است. در حالی که به نظر میرسد ایالات متحده دور شدن از منطقه را ترجیح میدهد و ظاهرا روی تهدید چین تمرکز کرده چینیها برای رقابت با ایالات متحده و حفظ منافع خود به سمت منطقه چرخش میکنند.
با انجام این کار پکن به ریاض یک معامله ساده پیشنهاد میکند: از همکاری با ما در زمینههای دفاعی، هوافضا، صنعت خودرو، بهداشت و فناوری بهره ببرید و مهمتر از همه نفت خود را به ما بفروشید و هر تجهیزات نظامیای را که میخواهید از کاتالوگ ما انتخاب کرده و خریداری کنید در عوض شما به ما کمک خواهید کرد تا بازارهای جهانی انرژی را تثبیت کنیم.
به عبارت دیگر، چینیها معاملهای را به سعودیها پیشنهاد میکنند که به نظر میرسد از توافق آمریکا و عربستان الگوبرداری شده است که خاورمیانه را به مدت ۷۰ سال ثبات بخشید تا زمانی که سیاستگذاران آمریکایی تحت رهبری اوباما توافق هستهای با ایران را پیشنهاد کرد که ساختاری را برای خروج سریع امریکا از منطقه و پایان دادن به تعهدات نظامی پرهزینه آن کشور از جمله در مورد جنگ عراق ایجاد کرد.
علیرغم آن که به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به نظر میرسید منطقه با هیچ جایگزینی برای رهبری ایالات متحده باقی گذاشته شده چین اکنون به یک رقیب قدرت بزرگ برای ایالات متحده به خصوص در عرصه تجارت تبدیل شده است. تولید ناخالص داخلی چین در یک دهه گذشته افزایشی تقریبا دو برابری داشته و به بیش از ۳۰ تریلیون دلار رسیده و آن کشور را به یکی از بزرگترین، سریعترین و جذابترین بازارهای جهان تبدیل کرده است.
با رشد بازارهای داخلی چین تجارت آن کشور با خلیج فارس نیز رشد کرده است. در سال ۲۰۲۱ میلادی واردات چین از عربستان سعودی بالغ بر ۵۷ میلیارد دلار بود در حالی که امروز چین ۱۸ درصد از نیاز خود به نفت خام را از پادشاهی سعودی تامین میکند و هنوز هم فضای فوق العادهای برای رشد و افزایش این حجم از تجارت وجود دارد.
در همین حال، صادرات چین به عربستان سعودی در سال ۲۰۲۱ به ۳۰.۳ میلیارد دلار رسید این رقم با افزایش سفارشات تجهیزات پتروشیمی، صنعتی و نظامی که پادشاهی سعودی پیشتر از تامین کنندگان امریکایی به دست آورده بود به راحتی میتواند به میزان دو برابر افزایش یابد.
در همین حال، روابط تجاری چین با ایران برای اقتصاد آن کشور اهمیت بیش تری دارد. چین نفت ایران را میخرد و در ایران سرمایه گذاری میکند، زیرا آن کشور با تحریمهای امریکا مواجه است. تجارت چین بهعنوان بزرگترین شریک تجاری ایران و منبع اصلی ورود ارز خارجی به آن کشور به معنای واقعی کلمه غذا را در تهران روی میز قرار میدهد. نقش بزرگی که آن کشور در اقتصاد ایران ایجاد کرده به نوبه خود به پکن اهرم قابل توجهی برای اعمال فشار بر ایران را می دهد.
علیرغم ان که ایران به آتش زدن پرچمهای امریکا در خیابان هایش ادامه میدهد مدیریت یک رابطه سالم با چین برای آن کشور موضوعی مرتبط با بقاست. ایران بدون برخورداری از رابطهای قوی با چین دچار تنگنای شدید اقتصادی خواهد شد. هم چنین، روابط قوی با چین به عربستان سعودی این امکان را میدهد تا اهرمی برای تعدیل رفتارهای بالقوه تهدید آمیز ایران داشته باشد.
این بدان معنا نیست که پادشاهی سعودی ترجیح میدهد با پکن معامله کند. ایالات متحده شریک امنیتیای است که حاکمان سعودی میشناسند و به آن اعتماد دارند. تمام سیستمهای عربستان سعودی آمریکایی هستند. در اغلب موارد به ویژه در مورد سلاحهای پیشرفته و سیستمهای صنعتی بزرگ تجهیزات ایالات متحده هم چنان برتر از تجهیزات چینی هستند. پادشاهی سعودی به تازگی قراردادی ۳۷ میلیارد دلاری با بوئینگ به منظور خرید هواپیما برای شرکت هواپیمایی ریاض ایر امضا کرده است. ایالات متحده همچنان به عنوان یک شریک استراتژیک ضروری برای ریاض ارزش گذاری و قلمداد خواهد شد.
بنابراین، توافق اخیر نشانهای از چرخش عربستان به سمت چین یا جایگزینی آن کشور با آمریکا به عنوان یک شریک استراتژیک نیست بلکه نشان دهنده ظهور چین بهعنوان یک بازیگر استراتژیک در منطقهای است که از خلاء قدرت ناشی از سیاست عمیقا گیج کننده آمریکا در تحقیر متحدان دیرینه رنج میبرد سیاستی که از دوره اوباما آغاز شد. او معتقد بود که سعودیها باید با ایران در راستای هدف "به اشتراک گذاشتن منطقه" وارد گفتگو شوند این ایده از واشنگتن و نه از ریاض سرچشمه گرفت. امروز این چین و نه امریکاست که تنها بازیگر جهانی با اهرم و نفوذ کافی برای تغییر معنادار رفتار ایران قلمداد میشود.
علیرغم آن که اهمیت استراتژیک منطقه خاورمیانه ممکن است برای طبقه خاصی از سیاستگذاران واشنگتن از بین رفته باشد چینیها تجمل خیال پردازی ژئواستراتژیک را ندارند. آنان مزایایی را که ناشی از تضمین یا قطع عرضه نفت جهان است درک میکنند. آنان هم چنین میدانند اقتصادهای بزرگ جهان همزمان با چین به سوزاندن سوختهای کربنی برای تولید برق، گرم کردن و خنک کردن خانههای شهروندان خود، کارخانههای برق، رسیدن به کار و تولید مواد غذایی ادامه خواهند داد. این واقعیت که واشنگتن ممکن است ترجیح دهد برای نفوذ در منطقه رقابت نکند نه خاورمیانه ایها و نه آمریکاییها را از پیامدهای نبردی که به نظر میرسد چین مصمم به پیروزی در آن است مصون نمیسازد.