تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۲۵
کد مطلب : ۴۵۴۱۶۷
تحلیل رفتار مرد نارک نشین؛
اپوزیسیون یا کارمند؟ / دلیل سکوت احمدی نژاد چیست؟
۰
کبنا ؛محمود احمدينژاد در اين روزها کجاست؟ پاسخ اين سوال ساده نيست و نميتوان اذعان داشت که او در منزلش در نارمک حضور دارد و بهدليل اينکه بارديگر بهعنوان عضو مجمع تشخيص معرفي شد، به اعتراضاتش پايان داده است. احمدينژاد را بايد در چارچوب ديگري تحليل کرد.
به گزارش کبنا، روزنامه آرمان ملی نوشت: در اذهان بسياري هست که محمود احمدينژاد در سال 84 چهرهاي از خود به نمايش گذاشت که مطلوب طبقه مذهبي بود و نميتوان انکار کرد آراي زيادي به سبب اين ويژگي در سال 84 به او تعلق گرفت. کاپشني که بر تن ميکرد و مدل آرايش مو و ريشهايش موردپسند اين طبقه بود. احمدينژاد در آن ايام خود را سرباز تنها در مقابل هاشمي و به عبارتي کارگزاران و طيف تکنوکرات معرفي کرد چرا که ميدانست بخشي از جامعه ايران با نگرش ليبرالها مشکل دارند و از هر فردي که در مقابل آنها حضور پيدا کند استقبال ميکنند. احمدينژاد فرد باهوشي است و بهخوبي ميداند در چه زماني بايد تغيير شخصيت دهد. چنانکه پس از مدتي که راي طبقه مذهبي را کسب کرد، نوبت به گسترش دامنه حاميانش رسيد. در اين هنگامه بهتدريج تغييراتي در پوشش و گويش خود ايجاد کرد و به مردمي توجه کرد که مشکل معيشتي داشتند. شعارهاي اقتصادي او در اذهان هست و چنان با اعتمادبهنفس به بيان آنها ميپرداخت که محلي براي شک و گمان باقي نميگذاشت.
مردي که معترض شد
احمدينژاد با پايان دوران رياستجمهورياش چهره ديگري از خود به نمايش گذاشت. چهره معترض به وضعيت کشور و فراموش کرد که خودش 8 سال بر مسند مهمترين کرسي اجرايي آن نشسته بود. البته اعتراض اصلي او به بازداشت مشايي و بقايي بود که برخي آنها را تصميمسازان اصلي حرکات احمدينژاد ميدانند. براي احمدينژاد در اين برهه ديگر حفظ آرامش و منافع ملي معنايي نداشت و درنقش اپوزيسيون به ايفاي نقش پرداخت. رفتارهاي او چنان بود که بسياري در انتظار بازداشت او بودند چرا که مردم را در ميدان 72 نارمک جمع ميکرد و اظهاراتي داشت که قابل تامل بود. رفتارش با رفتار قابل انتظار از شخصيتي که 8 سال رئيسجمهور بود، تفاوت داشت.
مرد منتقد رئيسجمهور بعدي
احمدينژاد در دوران رياستجمهوري روحاني در نقش يک اپوزيسيون حضور يافت و سعي کرد خود را چهره معترض همراه مردم نشان دهد. در زمانهاي که شعار برخي «اصلاحطلب، اصولگرا ديگه تمومه ماجرا» شد، محمود احمدينژاد که خود را بهعنوان جريان سوم و بعضا معترض به وقايع مختلف 96 و 98 و برخي مسئولان کشوري نشان ميداد، تلاش ميکرد همچنان در کانون توجه باشد. در سال 97 هم محمود احمدينژاد، رئيسجمهور سابق کشورمان، در پيامي ويدئويي خواستار استعفاي حسن روحاني و رئيسان قوه مقننه و قضائيه شد. وي که خود از سوي مخالفانش متهم است به ارائه آمارهاي «خلاف واقع» در دوره رياستجمهورياش، گفتههاي روحاني را که «انبارها خالي است، خزانه هم خالي است، دولت هم بدهکار است» «از اساس خلاف واقع» عنوان کرده است. احمدينژاد بدون اشاره به جزئيات گفته که هر دو دولت حسن روحاني، براساس «يکسري مباني نادرست و طراحيشده شکل گرفت» و سکوت وي در اين پنج سال بهدليل «احترام به راي مردم» و اهميت کشور بوده است.
ابهام در سکوت يک مرد
در حاليکه در سالهاي اخير رفتار احمدينژاد اين گمانه را پديد آورده بود که او ديگر جايي در مجمع تشخيص ندارد، اما برخلاف آن عمل و او ابقا شد. مشاور سابق او ميگويد:«حضور احمدينژاد در مجمع تشخيص مصلحت نظام برايش بسيار حياتي است. دسترسي احمدينژاد در سطح حاکميت بسيار محدود شده و مديران ارشد کشور و فعالان مدني تمايلي به ارتباط گرفتن با او ندارند. بنابراين دسترسيهاي خبري و اطلاعاتي احمدينژاد در سطح جامعه بسيار محدود است. حضور او در مجمع تشخيص باعث ميشود در کميسيونها شرکت کند و صاحبمنصبان را ببيند و بولتنها به دستش برسد و حضورش به همين دليل براي خودش امر حياتي است.» عبدالرضا داوري تصريح کرد: «احمدينژاد در سالهاي اخير تلاش ميکرد تا چهره اپوزيسيوننما از خود به نمايش بگذرد، اما با انتصاب در مجمع خلع سلاح شد. حکمت انتصاب احمدينژاد اين بود که نشان داد او کارمند جمهوري اسلامي است و نميتواند در موقعيت اپوزيسيون نظام وزن داشته باشد. بنابراين احمدينژاد نقش اپوزيسيون را کاملا از دست داد.» احمدينژاد به يکباره سکوت کرد؛ سکوتي که مورد انتظار نبود. اين سکوت آنقدر نمايان بود که برخي سايتها نوشتند: «آنچه که از محمود احمدينژاد بيرون از قدرت به ياد داريم، چهرهاي به اصطلاح منتقد و مثلا همراهي بوده که داعيه حمايت از مطالبات مردم را دارد. در تمام سالهاي اخير چه در مواقع خاص مثل انتخابات و چه در روزهاي عادي تصاويري از او در رسانههاي نزديک به رئيس دولت بهار منتشر ميشد که او را در قامت فريادرس مردم نشان ميداد. بانويي که تقاضاي استمداد دارد و در کوچه و پسکوچههاي نارمک به خانه احمدينژاد رسيده، جواني که جايي جز منزل احمدينژاد براي رفع نيازهايش پيدا نکرده، اينها البته در کنار سفرهاي بيتوقف او براي ديدار با مردمي است که او را مخترع سفرهاي استاني ميشناسند.» اين سکوت چنان بود که نامهنيوز نوشت:«چه شد که احمدينژاد راوي اعتراضات و بهزعم برخي از افراد اپوزيسيون بخشي از حاکميت، امروز سکوت کرده و به عنوان عضو دوباره مجمع تشخيص در اين حوادث خاموش نشسته است.»
سکوت پرمعناي احمدينژاد
بيترديد سکوت احمدينژاد بيدليل نيست چرا که او همواره نشان داده هر لحظه بايد درانتظار يک چالش يا حرکت از سوي او بود. سکوت او براي آزادي مشايي و بقايي است؟ يا حتي راهي براي ورود از جاده جديد به سياست. هر آنچه باشد بايد اين سکوت را جدي گرفت.
به گزارش کبنا، روزنامه آرمان ملی نوشت: در اذهان بسياري هست که محمود احمدينژاد در سال 84 چهرهاي از خود به نمايش گذاشت که مطلوب طبقه مذهبي بود و نميتوان انکار کرد آراي زيادي به سبب اين ويژگي در سال 84 به او تعلق گرفت. کاپشني که بر تن ميکرد و مدل آرايش مو و ريشهايش موردپسند اين طبقه بود. احمدينژاد در آن ايام خود را سرباز تنها در مقابل هاشمي و به عبارتي کارگزاران و طيف تکنوکرات معرفي کرد چرا که ميدانست بخشي از جامعه ايران با نگرش ليبرالها مشکل دارند و از هر فردي که در مقابل آنها حضور پيدا کند استقبال ميکنند. احمدينژاد فرد باهوشي است و بهخوبي ميداند در چه زماني بايد تغيير شخصيت دهد. چنانکه پس از مدتي که راي طبقه مذهبي را کسب کرد، نوبت به گسترش دامنه حاميانش رسيد. در اين هنگامه بهتدريج تغييراتي در پوشش و گويش خود ايجاد کرد و به مردمي توجه کرد که مشکل معيشتي داشتند. شعارهاي اقتصادي او در اذهان هست و چنان با اعتمادبهنفس به بيان آنها ميپرداخت که محلي براي شک و گمان باقي نميگذاشت.
مردي که معترض شد
احمدينژاد با پايان دوران رياستجمهورياش چهره ديگري از خود به نمايش گذاشت. چهره معترض به وضعيت کشور و فراموش کرد که خودش 8 سال بر مسند مهمترين کرسي اجرايي آن نشسته بود. البته اعتراض اصلي او به بازداشت مشايي و بقايي بود که برخي آنها را تصميمسازان اصلي حرکات احمدينژاد ميدانند. براي احمدينژاد در اين برهه ديگر حفظ آرامش و منافع ملي معنايي نداشت و درنقش اپوزيسيون به ايفاي نقش پرداخت. رفتارهاي او چنان بود که بسياري در انتظار بازداشت او بودند چرا که مردم را در ميدان 72 نارمک جمع ميکرد و اظهاراتي داشت که قابل تامل بود. رفتارش با رفتار قابل انتظار از شخصيتي که 8 سال رئيسجمهور بود، تفاوت داشت.
مرد منتقد رئيسجمهور بعدي
احمدينژاد در دوران رياستجمهوري روحاني در نقش يک اپوزيسيون حضور يافت و سعي کرد خود را چهره معترض همراه مردم نشان دهد. در زمانهاي که شعار برخي «اصلاحطلب، اصولگرا ديگه تمومه ماجرا» شد، محمود احمدينژاد که خود را بهعنوان جريان سوم و بعضا معترض به وقايع مختلف 96 و 98 و برخي مسئولان کشوري نشان ميداد، تلاش ميکرد همچنان در کانون توجه باشد. در سال 97 هم محمود احمدينژاد، رئيسجمهور سابق کشورمان، در پيامي ويدئويي خواستار استعفاي حسن روحاني و رئيسان قوه مقننه و قضائيه شد. وي که خود از سوي مخالفانش متهم است به ارائه آمارهاي «خلاف واقع» در دوره رياستجمهورياش، گفتههاي روحاني را که «انبارها خالي است، خزانه هم خالي است، دولت هم بدهکار است» «از اساس خلاف واقع» عنوان کرده است. احمدينژاد بدون اشاره به جزئيات گفته که هر دو دولت حسن روحاني، براساس «يکسري مباني نادرست و طراحيشده شکل گرفت» و سکوت وي در اين پنج سال بهدليل «احترام به راي مردم» و اهميت کشور بوده است.
ابهام در سکوت يک مرد
در حاليکه در سالهاي اخير رفتار احمدينژاد اين گمانه را پديد آورده بود که او ديگر جايي در مجمع تشخيص ندارد، اما برخلاف آن عمل و او ابقا شد. مشاور سابق او ميگويد:«حضور احمدينژاد در مجمع تشخيص مصلحت نظام برايش بسيار حياتي است. دسترسي احمدينژاد در سطح حاکميت بسيار محدود شده و مديران ارشد کشور و فعالان مدني تمايلي به ارتباط گرفتن با او ندارند. بنابراين دسترسيهاي خبري و اطلاعاتي احمدينژاد در سطح جامعه بسيار محدود است. حضور او در مجمع تشخيص باعث ميشود در کميسيونها شرکت کند و صاحبمنصبان را ببيند و بولتنها به دستش برسد و حضورش به همين دليل براي خودش امر حياتي است.» عبدالرضا داوري تصريح کرد: «احمدينژاد در سالهاي اخير تلاش ميکرد تا چهره اپوزيسيوننما از خود به نمايش بگذرد، اما با انتصاب در مجمع خلع سلاح شد. حکمت انتصاب احمدينژاد اين بود که نشان داد او کارمند جمهوري اسلامي است و نميتواند در موقعيت اپوزيسيون نظام وزن داشته باشد. بنابراين احمدينژاد نقش اپوزيسيون را کاملا از دست داد.» احمدينژاد به يکباره سکوت کرد؛ سکوتي که مورد انتظار نبود. اين سکوت آنقدر نمايان بود که برخي سايتها نوشتند: «آنچه که از محمود احمدينژاد بيرون از قدرت به ياد داريم، چهرهاي به اصطلاح منتقد و مثلا همراهي بوده که داعيه حمايت از مطالبات مردم را دارد. در تمام سالهاي اخير چه در مواقع خاص مثل انتخابات و چه در روزهاي عادي تصاويري از او در رسانههاي نزديک به رئيس دولت بهار منتشر ميشد که او را در قامت فريادرس مردم نشان ميداد. بانويي که تقاضاي استمداد دارد و در کوچه و پسکوچههاي نارمک به خانه احمدينژاد رسيده، جواني که جايي جز منزل احمدينژاد براي رفع نيازهايش پيدا نکرده، اينها البته در کنار سفرهاي بيتوقف او براي ديدار با مردمي است که او را مخترع سفرهاي استاني ميشناسند.» اين سکوت چنان بود که نامهنيوز نوشت:«چه شد که احمدينژاد راوي اعتراضات و بهزعم برخي از افراد اپوزيسيون بخشي از حاکميت، امروز سکوت کرده و به عنوان عضو دوباره مجمع تشخيص در اين حوادث خاموش نشسته است.»
سکوت پرمعناي احمدينژاد
بيترديد سکوت احمدينژاد بيدليل نيست چرا که او همواره نشان داده هر لحظه بايد درانتظار يک چالش يا حرکت از سوي او بود. سکوت او براي آزادي مشايي و بقايي است؟ يا حتي راهي براي ورود از جاده جديد به سياست. هر آنچه باشد بايد اين سکوت را جدي گرفت.