تاریخ انتشار
شنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۹:۱۹
کد مطلب : ۴۵۳۶۲۱
کبنانیوز با توجه به حوادث اخیر در کشور پیشنهاد میدهد؛
لزوم تحرک دستگاههای فرهنگی کهگیلویه و بویراحمد / جای خالی دستگاههای فرهنگی در مناسبتهای اجتماعی و سیاسی مشاهده میشود / دو پیشنهاد مهم به وزیر آموزش و پرورش و دادستان مرکز استان
۰
کبنا ؛
با وجود آسیبهایی که در بین برخی از دانشآموزان کهگیلویه و بویراحمدی دیده میشود، هنوز مسئولین آموزش و پرورش از همان شیوههای سنتی آموزش استفاده میکنند.
به گزارش کبنا، آموزش و پرورش بعد از خانواده، اصلیترین نهاد جامعهپذیری در هر جامعه است. در واقع بعد از خانواده، این نهاد آموزش و پرورش است که دانشآموزان را با قواعد اجتماعی و شیوه زیست در هر جامعه آشنا میکند.
علاوه بر گزارشهای تحقیقیِ منتشر شده، مشاهدات میدانی خبرنگار کبنانیور در مدارس کهگیلویه و بویراحمد، حکایت از آن دارد که آسیبهای اجتماعی رو به فزونی است. بعضاً در گفتار برخی از دانشآموزان سخنان نامطلوبی شنیده میشود. یکی از نزدیکان میگفت دکهای در نزدیکی یکی از دبیرستانهای شهر یاسوج روزانه بیش از 150 هزار تومان به دختران سیگار میفروشد. آسیبهای اجتماعی دیگری را نیز میتوان برشمرد. اما در حال حاضر مهمترین مسأله بعد از اتفاقات اخیر، شنیدن سخنانی از زبان دانشآموزانی است که به سن آگاهی سیاسی نرسیدهاند. بعضاً شنیده میشود دانشآموزان مقاطع ابتدایی سخنانی میگویند که تنها با تقلید و از سر ناآگاهی آن را تکرار میکنند. گذاشتن چنین سخنانی در زبان دانشآموزان مصداق سوءاستفاده از آنهاست. چرا که آنها هنوز کودک هستند و به درک سیاسی نرسیدهاند.
کمکاری آموزش و پرورش کهگیلویه و بویراحمد و سایر دستگاههای فرهنگی استان را در همینجا میتوان دید. در حالی که وظیفه آموزش و پرورش جامعهپذیریِ سیاسیِ دانشآموزان است، اما رفتارهای بسیاری از دانشآموزان نشان میدهد آموزش و پرورشِ استان به درستی به کارکرد خود عمل نکرده است. چرا که شنیدن برخی از سخنان از زبان دانشآموزان استانی که به نسبت جمعیت، بیشترین شهید را تقدیم این انقلاب کرده است، بسیار آزاردهنده است. دلنگرانیها وقتی بیشتر میشود که بدانیم چنین سخنانی ممکن است به همه دانشآموزان اشاعه پیدا کند و در آیندهای نه چندان دور، این نوع سخن گفتن تبدیل به ارزش شود؛ در واقع ضدارزش به جای ارزش بنشیند.
به نظر میرسد مدیران فعلی چندان شناختی از مقتضیات نسلی ندارند. نسل جدید، دنیای پیش از رسانهها را ندیدهاند. جامعهپذیری آنها بیش از آن که توسط آموزش و پرورش شکل گرفته باشد، وابسته به رسانهها و فضای مجازی است. اما متولیان آموزش و پرورش بعضاً آگاهی چندانی نیز از شیوه کار با چنین اپلیکشینهایی را ندارند. در واقع، بسیاری از معلمان و مسئولین آموزش و پرورش نسبت به دانشآموزان، چند گام در استفاده و شناخت رسانهها عقب هستند. در چنین وضعیتی است که بینظمی رخ میدهد. وقتی یکی از اساتید دانشگاه شیوه برخورد با دانشجو را نداند، با یک تذکر اشتباه ممکن است جو آن محیط آموزشی را به شدت متشنج کرده و ابزاری به دست رسانههای بیگانه دهد تا از آن سوءاستفاده کنند. چنین اتفاقاتی در مدارس نیز ممکن است رخ دهد. تمامی اینها نشان از آن دارد که مسئولین آموزشی استان، به همان شیوههای آموزشی سنتی بسنده کرده و رفتار با نسل جدید که از دل یک گفتمان جدید برآمدهاند را میخواهند با همان ابزارهای سنتی به پیش ببرند. در حالی با چنین ابزارها و روشهایی نمیتوان با این نسل جدید از دانشآموزان برخورد کرد.
ذهن کنجکاو دانشآموزان را نمیتوان با پاسخهای کلیشهای قانع کرد. در حالی که در سالهای گذشته، بخش زیادی از امور فرادرسی را میشد در قالب چند کاغذ دیواری به دانشآموزان آموزش داد، امروزه چنین چیزی دیگر امکانپذیر نیست. اما گویا ذهنیت بعضی از متولیان آموزشی و فرهنگی در همان سالهای دور مانده است. جای خالی دستگاههای فرهنگی در محیطهای آموزشی بسیار پررنگ است و خلأ آنها به شدت احساس میشود.
از اینرو به وزیر آموزش و پرورش پیشنهاد میشود در کنار آموزشهایی که به طور معمول در مدارس وجود دارد، کلاس درسی نیز با موضوع گفتوگو و با محوریت جهاد تبیین ایجاد شود که در آن به دانشآموزان شیوهها و اشکال گفتوگو آموزش داده شود. کلاسی که تماماً بر مبنای استدلال عقلانی و مبتنی بر اخلاق اسلامی باشد. در چنین کلاسی که اساساً قواعد گفتوگو آموزش داده میشود، دانشآموز یاد میگیرد چگونه عقاید متفاوت را بشنود و نسبت به دیگرانی که از او متفاوت هستند تساهل به خرج دهد. واضح است با شیوهای که معلمان پرورشی داشتهاند، نمیتوان به این هدف رسید. بنابراین باید علاوه بر تغییر ساختار کلاس درس، حتی آموزگاران مربوطه را نیز تغییر داد و افرادی برای تدریس در این کلاس گزینش شوند که با شیوههای آموزشی نوین آشنا باشند. تا با اشتباه یک معلم و یا استاد، تمامی مشکلات خدای نکرده به پای نظام نوشته نشود. گفتنی است دادستان نیز میتواند بر این رویه نظارت داشته باشد و چنانچه دستگاههای فرهنگی در این خصوص ترک فعل داشته باشند، با آنها برخورد کند. تا در آینده نیاز نباشد به جای برخورد با مسئولین سهلانگار و کمکار، خدای نکرده با دانشآموزان برخورد شود. چرا که زمانی دانشآموزان به درستی جامعهپذیر شوند، در آینده نیز شاهد آسیبهای اجتماعی و رفتارهای نابهنجار نخواهیم بود.
گفتنی است سید علی ملکحسینی_ دادستان مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد_ چندی پیش در این خصوص گفته بود: امروز باید به زبان نسل جدید با آنها صحبت شود، گاهی حرف همدیگر را متوجه نمیشویم در حوزه جهاد تبیین کار نکردهایم.
وی با اشاره به مسائل اخیر در کشور گفت: بیتفاوت نباشیم، کشوری که نا امن شود برای همه نا امن است، چه کسانی به دنبال تجزیه نظام هستند؟ این خیالشان را به گور خواهند برد اما ما نیز نباید بیتفاوت باشیم.
ملک حسینی افزود: دشمن متوجه عدم انگیزه در برخی از مسوولان ما شده است. هوشیار باشیم این کشور، خانه همه ماست.
به گزارش کبنا، آموزش و پرورش بعد از خانواده، اصلیترین نهاد جامعهپذیری در هر جامعه است. در واقع بعد از خانواده، این نهاد آموزش و پرورش است که دانشآموزان را با قواعد اجتماعی و شیوه زیست در هر جامعه آشنا میکند.
علاوه بر گزارشهای تحقیقیِ منتشر شده، مشاهدات میدانی خبرنگار کبنانیور در مدارس کهگیلویه و بویراحمد، حکایت از آن دارد که آسیبهای اجتماعی رو به فزونی است. بعضاً در گفتار برخی از دانشآموزان سخنان نامطلوبی شنیده میشود. یکی از نزدیکان میگفت دکهای در نزدیکی یکی از دبیرستانهای شهر یاسوج روزانه بیش از 150 هزار تومان به دختران سیگار میفروشد. آسیبهای اجتماعی دیگری را نیز میتوان برشمرد. اما در حال حاضر مهمترین مسأله بعد از اتفاقات اخیر، شنیدن سخنانی از زبان دانشآموزانی است که به سن آگاهی سیاسی نرسیدهاند. بعضاً شنیده میشود دانشآموزان مقاطع ابتدایی سخنانی میگویند که تنها با تقلید و از سر ناآگاهی آن را تکرار میکنند. گذاشتن چنین سخنانی در زبان دانشآموزان مصداق سوءاستفاده از آنهاست. چرا که آنها هنوز کودک هستند و به درک سیاسی نرسیدهاند.
کمکاری آموزش و پرورش کهگیلویه و بویراحمد و سایر دستگاههای فرهنگی استان را در همینجا میتوان دید. در حالی که وظیفه آموزش و پرورش جامعهپذیریِ سیاسیِ دانشآموزان است، اما رفتارهای بسیاری از دانشآموزان نشان میدهد آموزش و پرورشِ استان به درستی به کارکرد خود عمل نکرده است. چرا که شنیدن برخی از سخنان از زبان دانشآموزان استانی که به نسبت جمعیت، بیشترین شهید را تقدیم این انقلاب کرده است، بسیار آزاردهنده است. دلنگرانیها وقتی بیشتر میشود که بدانیم چنین سخنانی ممکن است به همه دانشآموزان اشاعه پیدا کند و در آیندهای نه چندان دور، این نوع سخن گفتن تبدیل به ارزش شود؛ در واقع ضدارزش به جای ارزش بنشیند.
به نظر میرسد مدیران فعلی چندان شناختی از مقتضیات نسلی ندارند. نسل جدید، دنیای پیش از رسانهها را ندیدهاند. جامعهپذیری آنها بیش از آن که توسط آموزش و پرورش شکل گرفته باشد، وابسته به رسانهها و فضای مجازی است. اما متولیان آموزش و پرورش بعضاً آگاهی چندانی نیز از شیوه کار با چنین اپلیکشینهایی را ندارند. در واقع، بسیاری از معلمان و مسئولین آموزش و پرورش نسبت به دانشآموزان، چند گام در استفاده و شناخت رسانهها عقب هستند. در چنین وضعیتی است که بینظمی رخ میدهد. وقتی یکی از اساتید دانشگاه شیوه برخورد با دانشجو را نداند، با یک تذکر اشتباه ممکن است جو آن محیط آموزشی را به شدت متشنج کرده و ابزاری به دست رسانههای بیگانه دهد تا از آن سوءاستفاده کنند. چنین اتفاقاتی در مدارس نیز ممکن است رخ دهد. تمامی اینها نشان از آن دارد که مسئولین آموزشی استان، به همان شیوههای آموزشی سنتی بسنده کرده و رفتار با نسل جدید که از دل یک گفتمان جدید برآمدهاند را میخواهند با همان ابزارهای سنتی به پیش ببرند. در حالی با چنین ابزارها و روشهایی نمیتوان با این نسل جدید از دانشآموزان برخورد کرد.
ذهن کنجکاو دانشآموزان را نمیتوان با پاسخهای کلیشهای قانع کرد. در حالی که در سالهای گذشته، بخش زیادی از امور فرادرسی را میشد در قالب چند کاغذ دیواری به دانشآموزان آموزش داد، امروزه چنین چیزی دیگر امکانپذیر نیست. اما گویا ذهنیت بعضی از متولیان آموزشی و فرهنگی در همان سالهای دور مانده است. جای خالی دستگاههای فرهنگی در محیطهای آموزشی بسیار پررنگ است و خلأ آنها به شدت احساس میشود.
از اینرو به وزیر آموزش و پرورش پیشنهاد میشود در کنار آموزشهایی که به طور معمول در مدارس وجود دارد، کلاس درسی نیز با موضوع گفتوگو و با محوریت جهاد تبیین ایجاد شود که در آن به دانشآموزان شیوهها و اشکال گفتوگو آموزش داده شود. کلاسی که تماماً بر مبنای استدلال عقلانی و مبتنی بر اخلاق اسلامی باشد. در چنین کلاسی که اساساً قواعد گفتوگو آموزش داده میشود، دانشآموز یاد میگیرد چگونه عقاید متفاوت را بشنود و نسبت به دیگرانی که از او متفاوت هستند تساهل به خرج دهد. واضح است با شیوهای که معلمان پرورشی داشتهاند، نمیتوان به این هدف رسید. بنابراین باید علاوه بر تغییر ساختار کلاس درس، حتی آموزگاران مربوطه را نیز تغییر داد و افرادی برای تدریس در این کلاس گزینش شوند که با شیوههای آموزشی نوین آشنا باشند. تا با اشتباه یک معلم و یا استاد، تمامی مشکلات خدای نکرده به پای نظام نوشته نشود. گفتنی است دادستان نیز میتواند بر این رویه نظارت داشته باشد و چنانچه دستگاههای فرهنگی در این خصوص ترک فعل داشته باشند، با آنها برخورد کند. تا در آینده نیاز نباشد به جای برخورد با مسئولین سهلانگار و کمکار، خدای نکرده با دانشآموزان برخورد شود. چرا که زمانی دانشآموزان به درستی جامعهپذیر شوند، در آینده نیز شاهد آسیبهای اجتماعی و رفتارهای نابهنجار نخواهیم بود.
گفتنی است سید علی ملکحسینی_ دادستان مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد_ چندی پیش در این خصوص گفته بود: امروز باید به زبان نسل جدید با آنها صحبت شود، گاهی حرف همدیگر را متوجه نمیشویم در حوزه جهاد تبیین کار نکردهایم.
وی با اشاره به مسائل اخیر در کشور گفت: بیتفاوت نباشیم، کشوری که نا امن شود برای همه نا امن است، چه کسانی به دنبال تجزیه نظام هستند؟ این خیالشان را به گور خواهند برد اما ما نیز نباید بیتفاوت باشیم.
ملک حسینی افزود: دشمن متوجه عدم انگیزه در برخی از مسوولان ما شده است. هوشیار باشیم این کشور، خانه همه ماست.
اما مسئله عمیق تر از این متن کوتاه است.
بنظرم به یکی از دردهای جامعه به خوبی اشاره کرده اید اما راه درمان آن را نه.
درمان این درد وامثال آن که کم نیستند با دادستان ودادگستری حل نمی شود
به دست فرهنگیان ومعلمان آموزش وپرورش قابل درمان است
همان معلمانی که سالهاست در پرداخت حق وحقوقشان اجحاف می شود
نه معیشت درستی دارند نه رفاهی ونه حق مسکنی ونه حق ایاب وذهابی نه پاداشی ونه ...
اجحاف درحق معلم وبازنشستگان فرهنگی قصه ی پرغصه ای است که حاکمیت نسبت به آن بی توجه بوده وهنوز هم هست.
نتایج آن را هم در نسل در حال آموزش وتربیت می بینیم وهم در جامعه ...به وضوح می بینیم