تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۲۷
کد مطلب : ۴۵۳۴۳۶
ویژههای کبنانیوز:
دغدغه نامعلوم احمدینژاد / دیگه تمومه ماجرا؟ و چند پیشنهاد / چرا ظریف و لاریجانی در لیست تحریم قرار گرفتند؟ / اکران فیلم جدید مهناز افشار در سینماهای آمریکا! / مصطفی میرسلیم؛ وقتی مهندس، «تجاهلالعارف» میکند!
۰
کبنا ؛در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژههای کبنا نیوز» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه رسانهها و روزنامههای کشور قرار میدهیم. در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.
دغدغه نامعلوم احمدینژاد
آرمان امروز: انتصاب مجدد محمود احمدی نژاد در مجمع تشخیص مصلحت، باعث خلع سلاح شدن احمدینژاد و دور شدن او از نقش اپوزیسیون نظام شده است.
اما احمدینژاد عاشق توجه است. شاید به همین خاطر وقتی سکوت میکند، برای افکار عمومی سوال ایجاد میشود و در جریان روزمره زندگی سراغش را میگیرند. خصوصا در 10 سال گذشته، هنگام مشکلات اقتصادی و سیاسی یا ناآرامیها عادت کردهایم موضعگیریهایش را در مطبوعات بخوانیم یا سیمای معترضش را در فضای مجازی رویت کنیم. برخی تصاویر تازه منتشر شده از او، گویای دغدغهای برای پیگیری موضوعی نامعلوم است. بهنظر میرسد علاقه دوسویهای بین محمود احمدینژاد و لنزهای دوربین خبرنگاران وجود دارد.
دیگه تمومه ماجرا؟ و چند پیشنهاد
خلاصه اینکه روزگار ما سرآمد جنگ های ذهنی و شناختی است؛ تمام هم نمی شود مگر اینکه همه بههوش باشند و فعال. آتش فتنه های ذهنی تنها با آگاهی بخشی های مردمی سرد می شود و ولاغیر.
محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: این روزها اگر کسی در اینستاگرام محصور باشد بدون تردید احساس می کند شهر توسط تروریست های وطنی اشغال شده است و جدی جدی «دیگه تمومه ماجرا».
غرض این متن اهل توهم نیست. برخی واقعا توهم زدهاند. مثل جریان جاهل برانداز که برای رفتن جمهوری اسلامی، تاریخ گودبای پارتی هم تعیین کردند؛ هرچند این روزها دستمایه طنز و تمسخر شدند. اما بخشی از جامعه ممکن است واقعا سندرم «مابیشماریم» را باور کنند. غرض این متن این گروهند. اما باید چه کرد؟
قبل از چه باید کرد، ۲فرض را توجه کنیم:
فرض یکم: اغتشاش اخیر اساسا منشا ذهنی دارد. جنگی کاملا شناختی. کف خیابان شما را به خطا نیندازد. اغتشاش هم ساخته شده است برای تکمیل تصویر ذهنی. تصویری که سالهاست روی آن کار کرده اند. تصویر سازی برای هیولاسازی؛ اینکه هر ضعف و آسیبی در جامعه می بینید به حاکمیتی هیولاسیرت مرتبط است. عصبی کردن مردم، پروژه چندین ساله رسانه های اهریمنی است. اما این پروژه یک حلقه کم داشت. آنهم سرریز شدن این خشم اجتماعی در کف خیابان تا برای همه باور عمومی ایجاد شود که«دیگه تمومه ماجرا». به همین دلیل هم اغتشاش را محلی ترتیب دادند تا با کمترین هزینه انبان تصویری و رسانه ای شان تکمیل شود.
با این فرض، کل پروژه جریان برانداز یک جمله است: تحریف و قلب واقعیت. برای تغییر واقعیت اگر بهانه پیدا نکنند، دروغ می گویند مثل آب خوردن.
فرض دوم: ما همواره جماعتی از جامعه مومنین و انقلابی داشته و داریم که تمایل دارند در هر حادثه ای که نظام را تهدید می کند مثل فتنه ۸۸ و آشوب ۹۸ و غیره در وسط معرکه باشند و از کشور صیانت کنند. اما نقش آفرینی این جریان در این دوره باید تغییر کند. اساسا این اغتشاشات نیاز به حضور میدانی مردم ندارد؛ ناجا با تدبیر و سعه صدر، ماموریت خود را انجام می دهد. اما چه کنند؟
مطابق فرض اول ما با یک جنگ شناختی مواجهیم. اغتشاشات نیز برای کمک به همان جنگ ذهنی است. پس مردم عادی نیز باید در همان میدان آرایش جنگی بگیرند.
اما چه کنند؟ چند پیشنهاد:
یکم. هرکس در هر گروه فامیلی و دوستانه مارپیچ سکوت را شکسته و تلاش کند این پروژه ذهنی را افشا کند. پروژه ای که این روزها مهمترین ویژگی اش پمپاژ جنونآمیز دروغ به مردم است.
دوم. ائمه جماعت و گروه های تبلیغی، فرصت مساجد و هیئت های خانگی و هفتگی را دست کم نگیرند. بسیاری از حقایق در صفوف نماز و جشن و عزا باید تبیین و آشکار شود.
سوم. حضور در مدارس و دانشگاه ها. اساتید و معلمان و مربیان تربیتی و هرکس دیگری تلاش کنند این جریان جاعل رسانه ای را افشا کنند. امروز حقیقت روشن است تنها باید به دست مخاطب برسد.
چهارم. در هر جمعی هستید سکوت را بشکنید. اتوبوس و تاکسی و مترو و صف نان و غیره؛ با ادب و نزاکت و بدور از جدال و محاجه. کافیست ظلم ها و هتاکی ها و خشونتهای این جریان را برای مردم فهرست کنید. این روزها همه از صدمه اغتشاش به زندگی ها و کسب و کارها عصبانی اند.
پنجم. در هر سطحی می توانید در فضای مجازی فعال شوید. ولو در حد یک کامنت. هم در نقد ها و هم حمایت از افرادی که میداندار هستند. امروز صیانت از افراد مردد در فضای مجازی یک ماموریت انسانی است. چه بسا بسیاری از جمله سلبریتی ها در فشار کامنت های سازمان یافته و هجمه رباتیک، مستاصل شوند و تغییر موضع دهند.
توضیح یک خط است: مسیر اصلاح در نقد و اعتراض است نه جنگ و آتش.
خلاصه اینکه روزگار ما سرآمد جنگ های ذهنی و شناختی است؛ تمام هم نمی شود مگر اینکه همه بههوش باشند و فعال. آتش فتنه های ذهنی تنها با آگاهی بخشی های مردمی سرد می شود و ولاغیر.
نامه اصلاحطلبان به رئیسی
آرمان ملي: بر اساس اصل بيست و هفتم، تشکيل اجتماعات و راهپيماييها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است، بنابراين با استناد به اين اصل عدم صدور مجوز راهپيمايي يا تجمع غيرقانوني است البته بايد در نظر داشت که مسئولان برخي اوقات فضاي جامعه را دليل مخالفت با برگزاري راهپيمايي عنوان ميکنند. سالهاست موضوع ديگري درباره اين اصل مطرح ميشود که آن هم راهپيمايي اصولگرايان و حاميان آنها در شرايطي که اصلاحطلبان اجازه چنين اقدامي را ندارند، است.
وزارت کشور پاسخ نداد
در اتفاقات اخير هم اصلاحطلبان براي آرام کردن فضا پيشقدم شدند و حزب اتحاد ملت درخواست خود براي برگزاري تجمع را به وزارت کشور ارائه کردند اما آنطور که دبيرکل اين حزب ميگويد توجهي به اين نامه نشد. آذر منصوري ميگويد: « حزب اتحاد ملت بارها تاکيد کرده که درخواست برگزاري تجمع خود را به وزارت کشور ارسال کرده است. از روز چهارم اعتراضات درخواست ما در کنار 5حزب ديگر در سامانه وزارت کشور ثبت شد و ما آمادهايم تا اين تجمع قانوني را برگزار کنيم. روز يکشنبه نيز پيرو درخواستهاي قبلي نامهاي براي برگزاري اين تجمعات ارسال شد که اميدواريم وزارت کشور به آنها توجه کند.» وي گفت: در رخدادهاي اعتراضي اخير و در شرايطي که همه مسئولان حق اعتراض را به رسميت شناخته بودند، اگر به مطالبات و خواستههاي مردم توجه ميشد و به ظرفيتهاي قانوني توجه ميشد، بدون ترديد شاهد چالشهاي اخير نبوديم. همانطور که در سال 96 نيز به اين ضرورتها توجه نشد. به نظرم ديگر وقت آن رسيده است که به نگراني همه دلسوزان کشور، مردم و اقشار مختلف توجه شود.
نامه احزاب اصلاحطلب به رئيسجمهور
رئيسجمهور که تا پيش از جلوس بر کرسي رياستجمهوري، بر مسند قاضيالقضات تکيه زده بود، بارها تجمع را قانوني عنوان کرد، روزي گفت: «چه اشکالي دارد براي گفتوگو، نقد و حتي اعتراض مراکزي را قرار دهيم که بشود مرکز گفتوگو نقد و حتي اعتراض کردن نسبت به برخي مشکلات. چه اشکالي دارد که براي گفتوگو، نقد و حتي اعتراض مراکزي اختصاص پيدا کند؟ اين امر در قانون اساسي هم جايگاه دارد.» بنابراين اصلاحطلبان پس از آنکه پاسخي از وزارت کشور دريافت نکردند، نامهاي به سيد ابراهيم رئيسي، رئيسجمهوري براي برگزاري راهپيمايي نوشتند که در ذيل آن نام احزاب اتحاد ملت، انجمن اسلامي مدرسين دانشگاهها، مجمع ايثارگران، سازمان معلمان ايران، انجمن اسلامي مهندسين ايران و انجمن اسلامي جامعه پزشکي ايران درج شده بود. در اين نامه آمده است: « نظر به تاکيد جنابعالي در گفتوگوي تلويزيوني اخير بر حق برگزاري اجتماعات مسالمتآميز، به اطلاع ميرساند ما جمعي از احزاب اصلاحطلب با ارسال نامه شماره 132381 مورخ 1401/06/30 به وزير محترم کشور اطلاع داديم که قصد برگزاري يک تجمع آرام را داريم که متأسفانه با وجود گذشت بيش از 2 هفته پاسخي به آن داده نشده است. ضمن اعلام عزم خود بر استيفاي اين حق بنيادين، خاطرنشان ميسازد هدف از برگزاري اين تجمع دفاع از حقوق و کرامت انساني زنان و حقوق شهروندي آحاد مردم، از جمله حق دسترسي آزاد به اطلاعات و نيز دعوت معترضين به حفظ نظم و آرامش نيز اعلام انزجار از اظهارات و اقدامات مداخله جويانه دولتهاي خارجي است. با توجه به مسئوليت جنابعالي در اجراي قانون اساسي مستدعي است دستور فرماييد هماهنگي لازم براي برگزاري اين تجمع در زمان و مکان مناسب بهعمل آيد.»
مجلس قانون جدا دارد؟
ظاهرا مجلس درصدد برنامه ديگري براي تجمعات است چنانکه روز گذشته محمدصالح جوکار، رئيس کميسيون امور داخلي مجلس تاکيد کرد: « تاکنون در اين حوزه قانون مشخصي نداشتهايم. تاکنون صرفا دستورالعملها و يا ابلاغيههايي براي تعيين ساز وکار برگزاري تجمعات تهيه شده است. اکنون طرحي در اين زمينه بر روي ميز کميسيون امور داخلي کشور و شوراهاست. در اين طرح ساز وکار و عناوين برگزاري راهپيماييها و اجتماعات مشخص شده است. در اين طرح مشخص شده که افراد و گروههاي مختلف چگونه ميتوانند درخواست برگزاري تجمع کرده تا مطالبات و اعتراضات خود را نسبت به يک موضوع مطرح کنند. در طرح مجلس اقشار مختلف ميتوانند در چارچوب قانون تجمعات خود را برگزار کرده و مطالبات و اعتراضات را نسبت به موضوعات و مسائل مطرح کنند. بدين ترتيب مرز بين اعتراضات قانوني با اغتشاش افراد ضدانقلاب مشخص خواهد شد.»
وعدهاي که فراموش شد
20 خرداد ماه 97 بود که هيات وزيران دولت دوازدهم در جلسهاي به پيشنهاد وزارت کشور و به استناد اصل يکصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تصويب کرد: محلهاي مناسب براي تجمعهاي گروههاي مختلف مردمي تعيين شود. در اين مصوبه آمده بود که در تهران ورزشگاههاي دستجردي، تختي، معتمدي، آزادي و شهيد شيرودي (با هماهنگي وزارت ورزش و جوانان)؛ بوستانهاي گفتوگو، طالقاني، ولايت، پرديسان، هنرمندان و شهر و ضلع شمالي مجلس شوراي اسلامي براي تجمعات اعتراضي در نظر گرفته شود. در ساير شهرها نيز شوراهاي تامين براي شهرهاي با جمعيت کمتر از يک ميليون نفر، يک محل و با جمعيت بيش از آن، دو محل را با لحاظ شرايطي تعيين کنند اما چندي بعد با رأي ديوان عدالت اداري ابطال گرديد.
مصطفی میرسلیم؛ وقتی مهندس، «تجاهلالعارف» میکند!/ میتوانستند یا کاش میتوانستند؟
مهرداد خدیر در عصر ایران نوشته است- آقای مصطفی میرسلیم نمایندۀ تهران در مجلس شورای اسلامی گفته است: «معترضان میتوانستند از طریق نمایندگانشان خواستهای خود را پیگیری کنند».
اصل این سخن درست است اما از کدام طریق: «نمایندگانشان». بله، نمایندگانشان. کار نماینده و وکیل همین است که پیگیر نظر موکل باشد و خواست فردی را که به او نمایندگی داده دنبال کند.
نظارت استصوابی اما در هر دوره نیمی و گاه بیش از نیمی از کاندیداها را حذف میکند و در نتیجه نصف رأیدهندگان نامزد مورد علاقه خود را پیدا نمیکنند تا به او رأی دهند و حاصل، همین مجلس فعلی است که بر اساس آرایی که به دست آوردهاند و مواضعی که اتخاذ میکنند و دغدغههایی که مطرح کردهاند میتوان ادعا کرد بخش قابل توجهی از ملت ایران را نمایندگی نمیکند.
در انتخابات رقابتی و با مشارکت حداکثری بعید بود همین آقای میرسلیم به عنوان نمایندۀ تهران انتخاب شود چرا که پیشتر دیدهایم درانتخابات رقابتی و با مشارکت حداکثری لیست رقیب اصولگرایان رأی میآورد و در اسفند 94 هم دیدیم که چگونه تمام 30 کرسی را به خود اختصاص دادند و هم طیفیهای آقای میرسلیم از ردیف 30 به بعد قرار گرفتند. هر چند که اصل، انتخابات رقابتی با مشارکت حداکثری است و نه دیدگاه انتخاب شوندهها و در این فقره مهم این است که چگونه انتخاب شدهاند (با ساز و کار دموکراتیک یا استصوابی و چینشی) نه این که چه کسانی انتخاب شدهاند.
بعد از همان انتخابات اسفند 94 هم البته وقتی مردم دیدند شوراهای عالی موازی، کار قانونگذاری را انجام میدهند و حاضر نشدند ولو یک سال ریاست مجلس را به نمایندۀ اول تهران بسپارند دلسرد شدند اگرچه مشخص شد دست مجلس باز هم باشد باز شورای نگهبان وتو میکند و در نتیجه دیدیم که چگونه در انتخابات بعدی مشارکت پایین آمد هر چند لایههایی از مردم همچنان برای ابراز وفاداری شرکت کردند و بیش از انتخاب بین رقبا بر حمایت و اعلام وفاداری در قالب رأی دادن تأکید دارند.
اتفاق بامزه این که همزمان با انتشار سخنان آقای مهندس میرسلیم این خبر منتشر شده که نیروی انتظامی از 4 نماینده مجلس به خاطر اظهاراتشان شکایت کرده است. یعنی وقتی نمایندهای مثل مسعود پزشکیان یا نمایندۀ سنندج میخواهند صدای معترضان باشند تا به جای خیابان صدای آنان از صدا و سیما یا تریبون مجلس پخش شود پلیس از او شکایت میکند حال آن که مطابق قانون اساسی نمایندۀ مجلس حق دارد دربارۀ همۀ امور نطر دهد.
بله، معترضان میتوانستند از طریق نمایندگانشان خواستشان را مطرح کنند اما اگر نمایندهای بیابند، اگر احساس کنند که جایگاه مجلس تنزل نکرده و اگر وقتی از همین مجلس چهار نفر حرف میزنند پلیس شکایت نکند. از این رو چه بسا شکل بهتر جملۀ آقای میرسلیم میتوانست این گونه باشد: «معترضان باید میتوانستند» یا «کاش معترضان میتوانستند». حالا معترضان هم الزاما نه، کاش منتقدان میتوانستند. منتقدان هم اصلا نه. کاش نخبگان و کارشناسان میتوانستند.
اصل این حرف که ابراز نظر با دستی که برگه ای به صندوق میاندازد بهتر است تا با پایی که در خیابان راه میرود تا بتواند زبانی اعتراض کند درست است اما چرا خیابان به جای صندوق انتخاب شد و چه کسانی راهِ صندوق را بستند یا راه را بر برآمدگان صندوق بستند؟ (ضمن اینکه استفاده مسالمتآمیز از خیابان در قانون اساسی پیش بینی و تعبیه شده و حتی اگر مجلس، دموکراتیک و واقعی و تأثیرگذار هم باشد باز الزاما نظر همه در آن بازتابانده نمیشود و به خاطر همین مقابل مجلسها هم گاه تجمع میشود).
با این وصف، مهندس میرسلیم که از ابتدا در صحنه سیاسی حاضر بوده و انتخابات رقابتی را تجربه کرده و با دانشگاه و صنعت و ورزش سر وکار داشته یا دارد میداند که دنیای معترضان با جهان نمایندگان کنونی یگانه نیست و احتمالا نظر رسول خادم را هم خوانده و از این رو میتوان گفت تجاهلالعارف میکند چون میدانیم که میداند.
میلاد حاتمی: من یک مهره بودم
سومین جلسه دادگاه متهم میلاد حاتم آبادی فراهانی به ریاست قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی برگزار شد.
صبح امروز شنبه ۲۳ مهرماه ۱۴۰۱ سومین جلسه دادگاه متهم میلاد حاتم آبادی فراهانی معروف به «میلاد حاتمی» از گردانندگان سایتهای قمار و شرطبندی در خارج از کشور به ریاست قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی با حضور مستشار دادگاه، وکیل مدافع و نماینده دادستان برگزار شد.
ابتدای جلسه قاضی صلواتی خطاب به متهم بیان کرد: اتهامات میلاد حاتمی براساس کیفرخواست صادره افساد فیالارض از طریق اشاعه فساد به صورت گسترده، اخلال در نظام پولی و ارزی از طریق خروج مبالغی از سیستم پولی کشور به مراکز قمار و تبدیل آن به ارز به خارج از کشور، دایر کردن مرکز قمار، تشویق به فساد با توجه به اقدامات مخرب در فضای مجازی و گسترش بیبند و باری است.
خبرگزاری فارس در ادامه نوشت: قاضی از متهم میلاد حاتمی خواست تا با حضور در جایگاه از اتهامات وارده نسبت به خود دفاع کند.
میلاد حاتمی با حضور در جایگاه گفت: در وهله اول قبول دارم اشتباهات و خلافهایی مرتکب شدم و به همین جهت هم از آغاز بازداشت، در صدد جبران خطاهایم برآمدم.
وی گفت: به پیشنهاد یکی از دوستانم که در ترکیه کار میکرد سر از آن کشور درآوردم و به همراه دوستم کار گردشگری انجام میدادم. پس از گذشت مدتی به عنوان یک مهره مورد توجه گردانندگان سایتهای قمار و شرطبندی قرار گرفتم و در زمینه جذب فالوور برای آنها اقدام کردم که البته خود قربانی سوءاستفاده اشخاصی هستم که از من به عنوان ویترین نمایشگاه ناصواب خود بهره بردند.
میلاد حاتمی در ادامه بیان کرد: تمامی این نمایشها، لایوها و چالشها، دیکته شده از سوی بازیگران اصلی و پشت پرده بوده که از بلندپروازی و نادانی من سوءاستفاده کردند.
میلاد حاتمی گفت: در دایرکت اینستاگرام با آقای سعدالله امیرشقاقی سرشاخه شبکه قمار آشنا شدم که وی پیشنهاد داد برای ما تبلیغات کن به تو درصد میدهیم و خانه و ماشین در اختیارت میگذاریم. بعد از آشنایی قرار شد هر تبلیغاتی که میکنم، به من ۵۰ درصد بدهند. از آنجا شروع به درست کردن ویدیو و تبلیغات کردم.
قاضی صلواتی پرسید: پول را ماهیانه یا هفتگی پرداخت میکردند؟
متهم پاسخ داد: هفتگی در ترکیه به حساب صراف پول واریز میکردند او هم به من لیر میداد.
میلاد حاتمی درباره هزینه پولهایی که بدست میآورد، گفت: پولها را ماشین تهیه کردم چهار تا ماشین داشتم. یعنی تا پول دستم میآمد چون علاقه به ماشین داشتم ماشین میگرفتم. البته خانه و تفریحات هم بود.
متهم در پاسخ به سوال قاضی درباره نحوه قمار، گفت: از طریق یک پنل فقط میتوانستم ببینم چند نفر از طریق من به سایت وارد شدهاند تا از درآمد حاصل از تبلیغات اطلاع پیدا کنم.
حاتمی گفت: من تبلیغ قمار برای جذب اعضا میکردم. اشخاصی به نام رضا و اشکان تمام کارهای فنی از کارت به کارت درگاه تا دیگر مسائل به عهده آنها بود.
در ادامه نماینده دادستان گفت: میلاد حاتمی در بازجویی تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ اقرار کرد که با هدف همکاری شبکه سعدالله شقاقی برای افزایش فالوور برای تبلیغ در شبکه قمار از چالشهایی غیراخلاقی استفاده میکرد.
وی افزود: میلاد حاتمی با حدود ۲ میلیون فالوور، چالشهایی غیر اخلاقی را استوری میکرد که همه میتوانستند ببینند که به معنی اشاعه و گسترش فحشا است.
پس از پایان جلسه دادگاه قاضی صلواتی اعلام کرد، فردا جلسات دادگاه ادامه خواهد یافت.
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود به تحلییل سخنان رهبر انقلاب پرداخته و نوشته است:
تکرار و تأکید معنادار رهبر معظم انقلاب بر لزوم نقشآفرینی امت اسلامی در نظم و هندسه نوین جهانی در این برهه، بهواسطه فرصتی است که اگر با غفلت یا خیانت خواص از دست برود، ما را تا ابد شرمنده تاریخ خواهد کرد. رانندههای حرفهای، بهترین فرصت برای سبقت را در پیچهای پیست مسابقه مییابند؛ آنزمان که رانندههای دیگر از سرعت خود کاستهاند، آنان با جرئت و جسارت بر سرعت خود اضافه میکنند و رقیب را پشتسر میگذارند. امروز که در آن پیچ تاریخی به سر میبریم و خبری از یکهتازی یک یا دو کشور و جهان تکقطبی نیست؛ بهترین و مغتنمترین فرصت است برای پدید آوردن یک «اتفاق عظیم» در تاریخ؛ هم اتفاق به معنای رویداد و هم اتفاق از حیث متفق شدن در برابر جبهه استکبار.
در ادامه این یادداشت آمده است:
ما برای پیروزی در بازی اصلی و نهایی و رسیدن به آن افق بلند، باید همه بازیهای قبلی را ببریم؛ بنابراین پیش از هر چیز باید مراقب باشیم نبازیم! گاهی لازم است از فرزند ماجراجوی خود یک گل مصلحتی بخوریم؛ گاهی باید در طنابکشی که او راه انداخته، طناب را رها کنیم و فرزند را در آغوش بکشیم؛ گاهی لازم است غذایی که برای او ضرر هم دارد را مهیا کنیم؛ اینها هیچکدام باخت نیست ولی دل فرزند را آرام میکند.
روزنامه سازندگی به مسئله تحریم دو چهره شاخص اصلاحطلب است. روز گذشته دولت کانادا اعلام کرد که علی لاریجانی و جواد ظریف در لیست جدید تحریمهای آن کشور قرار دارند.
این روزنامه نوشته است که خبر تحریمهای دولت کانادا شوکه آور است! تحریمهای جدید دولت کانادا و افرادی که در لیست قرار گرفتهاند اگر چه با واکنش رسمی آنها روبرو نشد، اما نشان از آغاز دور تازهای دارد.
نکته قابل توجه آنکه تا پیش از این رسانههای اصلاحطلب با انداختن فرش قرمز زیر پای دولتهای غربی گمان میکردند که تحریم امری جناحی است و شامل حال برخی در کشور خواهد شد؛ در حالیکه اصل تحریم علیه همه مردم ایران بوده و هدف آن فشار به ایران بدون توجه به گرایش سیاسی آنهاست. در حالی اصلاحطلبان بایدن را منجی خود میدانستند که حالا این شتر در خانه آنها نیز خوابیده است، این درس دیپلماتیک میتواند مایه عبرت برای همه آنهایی باشد که غرب را قبله آمال خود میدانستند.
روزنامه آرمان ملی درباره پایان اغتشاشات به سراغ پیشنهاد رئیس دستگاه قضا درباره گفتگو رفته و نوشته است:
اتفاقات رخ داده در جامعه باعث شد تا بسیاری از چهرهها و فعالان سیاسی و اجتماعی به لزوم گفتوگو و مفاهمه میان جامعه و حاکمیت در جهت رسیدن به یک فصل مشترک در راستای حل مشکلات و مطالبات مردم اشاره کنند. امری که پیش از این نیز در سالهای قبل مطرح شده بود که چندان توفیقی نیافت.
در ادامه این گزارش آمده است:
انتقاد و انقلتی که بعضاً بسیاری از چهرههای سیاسی و حزبی به این مساله وارد میکنند این است که اساساً این طرح و پیشنهاد باید از سوی احزاب و جریانات سیاسی مطرح و پایهگذاری شود و بر بستری سیاسی یا اجتماعی انجام پذیرد. هر چند که پیشنهاد رئیس دستگاه قضا بسیار قابل توجه است؛ اما باید دید این مساله صرفاً در بیان متوقف خواهد ماند یا اینکه در مرحله اجرا و عمل نیز شاهد پیشرفتهایی در این خصوص خواهیم بود.
روزنامه شرق نیز دنباله طرح گفتگو را گرفته و مینویسد:
جوانان و نوجوانان دهههشتادی بیشتر اهل گفتوگو، مذاکره و مباحثه باشند تا جوانان و نوجوانان قبل از انقلاب؛ چون آنها با مطالعات خاص خود به دنبال مواردی بودند که عملاً راه گفتوگو را بسته بود و یک نوع ایدئولوژی بسته را در دهههای ۴۰ و ۵۰ برای کشور شکل داده بود. شاید بههمیندلیل هم دست به سلاح میبردند؛ اما اکنون ذهن جوانان و نوجوانان کشور ذهن بازتری است و بهراحتی هم میتوان با آنها گفتوگو و مذاکره کرد.
شرق در ادامه نوشته است:
اما مسئله و مشکل اینجاست که متأسفانه این افراد از سنین کودکی و مقاطع ابتدایی با فن گفتوگو و مذاکره آشنا نمیشوند و گویا آموزشوپرورش در کشور هم توجهی به این مسئله ندارد. زمانی که معلمان، ناظم یا مدیر مدرسه اجازه بحث به دانشآموزان را نمیدهند و مرتب حرف و سخن آنها را قطع میکنند و مانع از بروز و بیان انتقادات و حتی اعتراضات دانشآموزان میشوند، بدونشک تبعاتی را بر ذهن و روح این افراد خواهد داشت.
اما روزنامه همشهری پاسخ قابل تاملی درباره طره پیشنهاد گفتگو داشته و مینویسد:
آنان که بر این اصول تفاهم دارند، امکان گفتوگو دارند اما غیر این گفتوگو، نتیجهبخش نخواهد بود. آنچه کمتر بدان توجه میشود اینکه چون ماهیت نظام دینی است، خود حاکمیت نیز اختیار و صلاحیت برخی تغییرات را ندارد زیرا نقضغرض وجود خود است. حدود الهی را مگر میتوان با تصمیم حکومت تغییر داد؟ بنابراین اصول و مبانی مشترک میتواند میدان گفتوگو را نشان دهد. صداوسیما، دانشگاهها و حوزه علمیه بستر این مهم است و تا نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی خود وارد این عرصه نشوند، کسی آنان را به مهمانی و پذیرایی دعوت نخواهد کرد. ابتکار عمل باید از دلسوزان و دلنگرانها باشد و این شدنی است.
بازیگر جدید «توانا» ی وزارت خارجه امریکا!
روزنامه جوان در ستون اخبار ویژه خود نوشته است:
مهناز افشار، بازیگر سابق سینمای ایران که چند سالی است ترجیح داده یک کنشگر سیاسی باشد، در توئیتی خبر داد که از این پس در استوری اینستاگرامش، مطالب آموزشکده توانا منتشر خواهد شد. این امر نشان میدهد که این بازیگر، فراتر از یک فعال مجازی سیاسی، بازیگری سیاسی خود را علیه ایران دنبال خواهد کرد. این اقدام مهناز افشار میتواند او را به کانون عملیاتهای رسانهای ضدایرانی، یعنی دولت امریکا نزدیک کند و برای او آوردههای مالی قابل توجهی داشته باشد. بیراه نبودن چنین ادعایی تأیید خواهد شد اگر نگاهی به منابع مالی آموزشکده توانا و نیز جهتگیری آن داشته باشیم.
جوان در ادامه نوشته است:
مؤسسه یا آموزشکده توانا در هلند مستقر است و در سال ۸۹ تأسیس شده است. مؤسسان این آموزشکده ابایی ندارند که بگویند آن را با کمکهای مالی وزارت خارجه امریکا تأسیس کردهاند و با بودجه مستمری که وزارتهای خارجه دو دولت امریکا و هلند در اختیارشان قرار میدهند، آن را اداره میکنند. مریم معمارصادقی، یکی از مؤسسان این آموزشکده اذعان کرده که نه تنها ارتباط مالی با وزارت خارجه امریکا را پنهان نمیکند، بلکه با افتخار آن را بیان میکند. معمارصادقی در واقع اصلیترین مؤسس تواناست. او دانش آموخته ایالات متحده امریکاست و تابعیت این کشور را هم از افتخارات خود میداند. معمارصادقی به لحاظ سیاسی دنبالهرو نئوکانهای جنگ طلب در امریکا و از همکاران آیپک و از اعضای فرقه ضاله بهائیت است. دیگر مؤسس توانا همسر معمار صادقی، یعنی اکبر عطری از محکومان امنیتی فتنه ۷۸ است. او در سال ۱۳۸۴ از کشور متواری شده و ضمن همکاری با شبکههای ضد انقلاب خارج کشور موفق به ایجاد ارتباط با سیا در امریکا و ایفای نقش در پروژه توانا شده است.
دغدغه نامعلوم احمدینژاد
آرمان امروز: انتصاب مجدد محمود احمدی نژاد در مجمع تشخیص مصلحت، باعث خلع سلاح شدن احمدینژاد و دور شدن او از نقش اپوزیسیون نظام شده است.
اما احمدینژاد عاشق توجه است. شاید به همین خاطر وقتی سکوت میکند، برای افکار عمومی سوال ایجاد میشود و در جریان روزمره زندگی سراغش را میگیرند. خصوصا در 10 سال گذشته، هنگام مشکلات اقتصادی و سیاسی یا ناآرامیها عادت کردهایم موضعگیریهایش را در مطبوعات بخوانیم یا سیمای معترضش را در فضای مجازی رویت کنیم. برخی تصاویر تازه منتشر شده از او، گویای دغدغهای برای پیگیری موضوعی نامعلوم است. بهنظر میرسد علاقه دوسویهای بین محمود احمدینژاد و لنزهای دوربین خبرنگاران وجود دارد.
دیگه تمومه ماجرا؟ و چند پیشنهاد
خلاصه اینکه روزگار ما سرآمد جنگ های ذهنی و شناختی است؛ تمام هم نمی شود مگر اینکه همه بههوش باشند و فعال. آتش فتنه های ذهنی تنها با آگاهی بخشی های مردمی سرد می شود و ولاغیر.
محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: این روزها اگر کسی در اینستاگرام محصور باشد بدون تردید احساس می کند شهر توسط تروریست های وطنی اشغال شده است و جدی جدی «دیگه تمومه ماجرا».
غرض این متن اهل توهم نیست. برخی واقعا توهم زدهاند. مثل جریان جاهل برانداز که برای رفتن جمهوری اسلامی، تاریخ گودبای پارتی هم تعیین کردند؛ هرچند این روزها دستمایه طنز و تمسخر شدند. اما بخشی از جامعه ممکن است واقعا سندرم «مابیشماریم» را باور کنند. غرض این متن این گروهند. اما باید چه کرد؟
قبل از چه باید کرد، ۲فرض را توجه کنیم:
فرض یکم: اغتشاش اخیر اساسا منشا ذهنی دارد. جنگی کاملا شناختی. کف خیابان شما را به خطا نیندازد. اغتشاش هم ساخته شده است برای تکمیل تصویر ذهنی. تصویری که سالهاست روی آن کار کرده اند. تصویر سازی برای هیولاسازی؛ اینکه هر ضعف و آسیبی در جامعه می بینید به حاکمیتی هیولاسیرت مرتبط است. عصبی کردن مردم، پروژه چندین ساله رسانه های اهریمنی است. اما این پروژه یک حلقه کم داشت. آنهم سرریز شدن این خشم اجتماعی در کف خیابان تا برای همه باور عمومی ایجاد شود که«دیگه تمومه ماجرا». به همین دلیل هم اغتشاش را محلی ترتیب دادند تا با کمترین هزینه انبان تصویری و رسانه ای شان تکمیل شود.
با این فرض، کل پروژه جریان برانداز یک جمله است: تحریف و قلب واقعیت. برای تغییر واقعیت اگر بهانه پیدا نکنند، دروغ می گویند مثل آب خوردن.
فرض دوم: ما همواره جماعتی از جامعه مومنین و انقلابی داشته و داریم که تمایل دارند در هر حادثه ای که نظام را تهدید می کند مثل فتنه ۸۸ و آشوب ۹۸ و غیره در وسط معرکه باشند و از کشور صیانت کنند. اما نقش آفرینی این جریان در این دوره باید تغییر کند. اساسا این اغتشاشات نیاز به حضور میدانی مردم ندارد؛ ناجا با تدبیر و سعه صدر، ماموریت خود را انجام می دهد. اما چه کنند؟
مطابق فرض اول ما با یک جنگ شناختی مواجهیم. اغتشاشات نیز برای کمک به همان جنگ ذهنی است. پس مردم عادی نیز باید در همان میدان آرایش جنگی بگیرند.
اما چه کنند؟ چند پیشنهاد:
یکم. هرکس در هر گروه فامیلی و دوستانه مارپیچ سکوت را شکسته و تلاش کند این پروژه ذهنی را افشا کند. پروژه ای که این روزها مهمترین ویژگی اش پمپاژ جنونآمیز دروغ به مردم است.
دوم. ائمه جماعت و گروه های تبلیغی، فرصت مساجد و هیئت های خانگی و هفتگی را دست کم نگیرند. بسیاری از حقایق در صفوف نماز و جشن و عزا باید تبیین و آشکار شود.
سوم. حضور در مدارس و دانشگاه ها. اساتید و معلمان و مربیان تربیتی و هرکس دیگری تلاش کنند این جریان جاعل رسانه ای را افشا کنند. امروز حقیقت روشن است تنها باید به دست مخاطب برسد.
چهارم. در هر جمعی هستید سکوت را بشکنید. اتوبوس و تاکسی و مترو و صف نان و غیره؛ با ادب و نزاکت و بدور از جدال و محاجه. کافیست ظلم ها و هتاکی ها و خشونتهای این جریان را برای مردم فهرست کنید. این روزها همه از صدمه اغتشاش به زندگی ها و کسب و کارها عصبانی اند.
پنجم. در هر سطحی می توانید در فضای مجازی فعال شوید. ولو در حد یک کامنت. هم در نقد ها و هم حمایت از افرادی که میداندار هستند. امروز صیانت از افراد مردد در فضای مجازی یک ماموریت انسانی است. چه بسا بسیاری از جمله سلبریتی ها در فشار کامنت های سازمان یافته و هجمه رباتیک، مستاصل شوند و تغییر موضع دهند.
توضیح یک خط است: مسیر اصلاح در نقد و اعتراض است نه جنگ و آتش.
خلاصه اینکه روزگار ما سرآمد جنگ های ذهنی و شناختی است؛ تمام هم نمی شود مگر اینکه همه بههوش باشند و فعال. آتش فتنه های ذهنی تنها با آگاهی بخشی های مردمی سرد می شود و ولاغیر.
نامه اصلاحطلبان به رئیسی
آرمان ملي: بر اساس اصل بيست و هفتم، تشکيل اجتماعات و راهپيماييها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است، بنابراين با استناد به اين اصل عدم صدور مجوز راهپيمايي يا تجمع غيرقانوني است البته بايد در نظر داشت که مسئولان برخي اوقات فضاي جامعه را دليل مخالفت با برگزاري راهپيمايي عنوان ميکنند. سالهاست موضوع ديگري درباره اين اصل مطرح ميشود که آن هم راهپيمايي اصولگرايان و حاميان آنها در شرايطي که اصلاحطلبان اجازه چنين اقدامي را ندارند، است.
وزارت کشور پاسخ نداد
در اتفاقات اخير هم اصلاحطلبان براي آرام کردن فضا پيشقدم شدند و حزب اتحاد ملت درخواست خود براي برگزاري تجمع را به وزارت کشور ارائه کردند اما آنطور که دبيرکل اين حزب ميگويد توجهي به اين نامه نشد. آذر منصوري ميگويد: « حزب اتحاد ملت بارها تاکيد کرده که درخواست برگزاري تجمع خود را به وزارت کشور ارسال کرده است. از روز چهارم اعتراضات درخواست ما در کنار 5حزب ديگر در سامانه وزارت کشور ثبت شد و ما آمادهايم تا اين تجمع قانوني را برگزار کنيم. روز يکشنبه نيز پيرو درخواستهاي قبلي نامهاي براي برگزاري اين تجمعات ارسال شد که اميدواريم وزارت کشور به آنها توجه کند.» وي گفت: در رخدادهاي اعتراضي اخير و در شرايطي که همه مسئولان حق اعتراض را به رسميت شناخته بودند، اگر به مطالبات و خواستههاي مردم توجه ميشد و به ظرفيتهاي قانوني توجه ميشد، بدون ترديد شاهد چالشهاي اخير نبوديم. همانطور که در سال 96 نيز به اين ضرورتها توجه نشد. به نظرم ديگر وقت آن رسيده است که به نگراني همه دلسوزان کشور، مردم و اقشار مختلف توجه شود.
نامه احزاب اصلاحطلب به رئيسجمهور
رئيسجمهور که تا پيش از جلوس بر کرسي رياستجمهوري، بر مسند قاضيالقضات تکيه زده بود، بارها تجمع را قانوني عنوان کرد، روزي گفت: «چه اشکالي دارد براي گفتوگو، نقد و حتي اعتراض مراکزي را قرار دهيم که بشود مرکز گفتوگو نقد و حتي اعتراض کردن نسبت به برخي مشکلات. چه اشکالي دارد که براي گفتوگو، نقد و حتي اعتراض مراکزي اختصاص پيدا کند؟ اين امر در قانون اساسي هم جايگاه دارد.» بنابراين اصلاحطلبان پس از آنکه پاسخي از وزارت کشور دريافت نکردند، نامهاي به سيد ابراهيم رئيسي، رئيسجمهوري براي برگزاري راهپيمايي نوشتند که در ذيل آن نام احزاب اتحاد ملت، انجمن اسلامي مدرسين دانشگاهها، مجمع ايثارگران، سازمان معلمان ايران، انجمن اسلامي مهندسين ايران و انجمن اسلامي جامعه پزشکي ايران درج شده بود. در اين نامه آمده است: « نظر به تاکيد جنابعالي در گفتوگوي تلويزيوني اخير بر حق برگزاري اجتماعات مسالمتآميز، به اطلاع ميرساند ما جمعي از احزاب اصلاحطلب با ارسال نامه شماره 132381 مورخ 1401/06/30 به وزير محترم کشور اطلاع داديم که قصد برگزاري يک تجمع آرام را داريم که متأسفانه با وجود گذشت بيش از 2 هفته پاسخي به آن داده نشده است. ضمن اعلام عزم خود بر استيفاي اين حق بنيادين، خاطرنشان ميسازد هدف از برگزاري اين تجمع دفاع از حقوق و کرامت انساني زنان و حقوق شهروندي آحاد مردم، از جمله حق دسترسي آزاد به اطلاعات و نيز دعوت معترضين به حفظ نظم و آرامش نيز اعلام انزجار از اظهارات و اقدامات مداخله جويانه دولتهاي خارجي است. با توجه به مسئوليت جنابعالي در اجراي قانون اساسي مستدعي است دستور فرماييد هماهنگي لازم براي برگزاري اين تجمع در زمان و مکان مناسب بهعمل آيد.»
مجلس قانون جدا دارد؟
ظاهرا مجلس درصدد برنامه ديگري براي تجمعات است چنانکه روز گذشته محمدصالح جوکار، رئيس کميسيون امور داخلي مجلس تاکيد کرد: « تاکنون در اين حوزه قانون مشخصي نداشتهايم. تاکنون صرفا دستورالعملها و يا ابلاغيههايي براي تعيين ساز وکار برگزاري تجمعات تهيه شده است. اکنون طرحي در اين زمينه بر روي ميز کميسيون امور داخلي کشور و شوراهاست. در اين طرح ساز وکار و عناوين برگزاري راهپيماييها و اجتماعات مشخص شده است. در اين طرح مشخص شده که افراد و گروههاي مختلف چگونه ميتوانند درخواست برگزاري تجمع کرده تا مطالبات و اعتراضات خود را نسبت به يک موضوع مطرح کنند. در طرح مجلس اقشار مختلف ميتوانند در چارچوب قانون تجمعات خود را برگزار کرده و مطالبات و اعتراضات را نسبت به موضوعات و مسائل مطرح کنند. بدين ترتيب مرز بين اعتراضات قانوني با اغتشاش افراد ضدانقلاب مشخص خواهد شد.»
وعدهاي که فراموش شد
20 خرداد ماه 97 بود که هيات وزيران دولت دوازدهم در جلسهاي به پيشنهاد وزارت کشور و به استناد اصل يکصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تصويب کرد: محلهاي مناسب براي تجمعهاي گروههاي مختلف مردمي تعيين شود. در اين مصوبه آمده بود که در تهران ورزشگاههاي دستجردي، تختي، معتمدي، آزادي و شهيد شيرودي (با هماهنگي وزارت ورزش و جوانان)؛ بوستانهاي گفتوگو، طالقاني، ولايت، پرديسان، هنرمندان و شهر و ضلع شمالي مجلس شوراي اسلامي براي تجمعات اعتراضي در نظر گرفته شود. در ساير شهرها نيز شوراهاي تامين براي شهرهاي با جمعيت کمتر از يک ميليون نفر، يک محل و با جمعيت بيش از آن، دو محل را با لحاظ شرايطي تعيين کنند اما چندي بعد با رأي ديوان عدالت اداري ابطال گرديد.
مصطفی میرسلیم؛ وقتی مهندس، «تجاهلالعارف» میکند!/ میتوانستند یا کاش میتوانستند؟
مهرداد خدیر در عصر ایران نوشته است- آقای مصطفی میرسلیم نمایندۀ تهران در مجلس شورای اسلامی گفته است: «معترضان میتوانستند از طریق نمایندگانشان خواستهای خود را پیگیری کنند».
اصل این سخن درست است اما از کدام طریق: «نمایندگانشان». بله، نمایندگانشان. کار نماینده و وکیل همین است که پیگیر نظر موکل باشد و خواست فردی را که به او نمایندگی داده دنبال کند.
نظارت استصوابی اما در هر دوره نیمی و گاه بیش از نیمی از کاندیداها را حذف میکند و در نتیجه نصف رأیدهندگان نامزد مورد علاقه خود را پیدا نمیکنند تا به او رأی دهند و حاصل، همین مجلس فعلی است که بر اساس آرایی که به دست آوردهاند و مواضعی که اتخاذ میکنند و دغدغههایی که مطرح کردهاند میتوان ادعا کرد بخش قابل توجهی از ملت ایران را نمایندگی نمیکند.
در انتخابات رقابتی و با مشارکت حداکثری بعید بود همین آقای میرسلیم به عنوان نمایندۀ تهران انتخاب شود چرا که پیشتر دیدهایم درانتخابات رقابتی و با مشارکت حداکثری لیست رقیب اصولگرایان رأی میآورد و در اسفند 94 هم دیدیم که چگونه تمام 30 کرسی را به خود اختصاص دادند و هم طیفیهای آقای میرسلیم از ردیف 30 به بعد قرار گرفتند. هر چند که اصل، انتخابات رقابتی با مشارکت حداکثری است و نه دیدگاه انتخاب شوندهها و در این فقره مهم این است که چگونه انتخاب شدهاند (با ساز و کار دموکراتیک یا استصوابی و چینشی) نه این که چه کسانی انتخاب شدهاند.
بعد از همان انتخابات اسفند 94 هم البته وقتی مردم دیدند شوراهای عالی موازی، کار قانونگذاری را انجام میدهند و حاضر نشدند ولو یک سال ریاست مجلس را به نمایندۀ اول تهران بسپارند دلسرد شدند اگرچه مشخص شد دست مجلس باز هم باشد باز شورای نگهبان وتو میکند و در نتیجه دیدیم که چگونه در انتخابات بعدی مشارکت پایین آمد هر چند لایههایی از مردم همچنان برای ابراز وفاداری شرکت کردند و بیش از انتخاب بین رقبا بر حمایت و اعلام وفاداری در قالب رأی دادن تأکید دارند.
اتفاق بامزه این که همزمان با انتشار سخنان آقای مهندس میرسلیم این خبر منتشر شده که نیروی انتظامی از 4 نماینده مجلس به خاطر اظهاراتشان شکایت کرده است. یعنی وقتی نمایندهای مثل مسعود پزشکیان یا نمایندۀ سنندج میخواهند صدای معترضان باشند تا به جای خیابان صدای آنان از صدا و سیما یا تریبون مجلس پخش شود پلیس از او شکایت میکند حال آن که مطابق قانون اساسی نمایندۀ مجلس حق دارد دربارۀ همۀ امور نطر دهد.
بله، معترضان میتوانستند از طریق نمایندگانشان خواستشان را مطرح کنند اما اگر نمایندهای بیابند، اگر احساس کنند که جایگاه مجلس تنزل نکرده و اگر وقتی از همین مجلس چهار نفر حرف میزنند پلیس شکایت نکند. از این رو چه بسا شکل بهتر جملۀ آقای میرسلیم میتوانست این گونه باشد: «معترضان باید میتوانستند» یا «کاش معترضان میتوانستند». حالا معترضان هم الزاما نه، کاش منتقدان میتوانستند. منتقدان هم اصلا نه. کاش نخبگان و کارشناسان میتوانستند.
اصل این حرف که ابراز نظر با دستی که برگه ای به صندوق میاندازد بهتر است تا با پایی که در خیابان راه میرود تا بتواند زبانی اعتراض کند درست است اما چرا خیابان به جای صندوق انتخاب شد و چه کسانی راهِ صندوق را بستند یا راه را بر برآمدگان صندوق بستند؟ (ضمن اینکه استفاده مسالمتآمیز از خیابان در قانون اساسی پیش بینی و تعبیه شده و حتی اگر مجلس، دموکراتیک و واقعی و تأثیرگذار هم باشد باز الزاما نظر همه در آن بازتابانده نمیشود و به خاطر همین مقابل مجلسها هم گاه تجمع میشود).
با این وصف، مهندس میرسلیم که از ابتدا در صحنه سیاسی حاضر بوده و انتخابات رقابتی را تجربه کرده و با دانشگاه و صنعت و ورزش سر وکار داشته یا دارد میداند که دنیای معترضان با جهان نمایندگان کنونی یگانه نیست و احتمالا نظر رسول خادم را هم خوانده و از این رو میتوان گفت تجاهلالعارف میکند چون میدانیم که میداند.
میلاد حاتمی: من یک مهره بودم
سومین جلسه دادگاه متهم میلاد حاتم آبادی فراهانی به ریاست قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی برگزار شد.
صبح امروز شنبه ۲۳ مهرماه ۱۴۰۱ سومین جلسه دادگاه متهم میلاد حاتم آبادی فراهانی معروف به «میلاد حاتمی» از گردانندگان سایتهای قمار و شرطبندی در خارج از کشور به ریاست قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی با حضور مستشار دادگاه، وکیل مدافع و نماینده دادستان برگزار شد.
ابتدای جلسه قاضی صلواتی خطاب به متهم بیان کرد: اتهامات میلاد حاتمی براساس کیفرخواست صادره افساد فیالارض از طریق اشاعه فساد به صورت گسترده، اخلال در نظام پولی و ارزی از طریق خروج مبالغی از سیستم پولی کشور به مراکز قمار و تبدیل آن به ارز به خارج از کشور، دایر کردن مرکز قمار، تشویق به فساد با توجه به اقدامات مخرب در فضای مجازی و گسترش بیبند و باری است.
خبرگزاری فارس در ادامه نوشت: قاضی از متهم میلاد حاتمی خواست تا با حضور در جایگاه از اتهامات وارده نسبت به خود دفاع کند.
میلاد حاتمی با حضور در جایگاه گفت: در وهله اول قبول دارم اشتباهات و خلافهایی مرتکب شدم و به همین جهت هم از آغاز بازداشت، در صدد جبران خطاهایم برآمدم.
وی گفت: به پیشنهاد یکی از دوستانم که در ترکیه کار میکرد سر از آن کشور درآوردم و به همراه دوستم کار گردشگری انجام میدادم. پس از گذشت مدتی به عنوان یک مهره مورد توجه گردانندگان سایتهای قمار و شرطبندی قرار گرفتم و در زمینه جذب فالوور برای آنها اقدام کردم که البته خود قربانی سوءاستفاده اشخاصی هستم که از من به عنوان ویترین نمایشگاه ناصواب خود بهره بردند.
میلاد حاتمی در ادامه بیان کرد: تمامی این نمایشها، لایوها و چالشها، دیکته شده از سوی بازیگران اصلی و پشت پرده بوده که از بلندپروازی و نادانی من سوءاستفاده کردند.
میلاد حاتمی گفت: در دایرکت اینستاگرام با آقای سعدالله امیرشقاقی سرشاخه شبکه قمار آشنا شدم که وی پیشنهاد داد برای ما تبلیغات کن به تو درصد میدهیم و خانه و ماشین در اختیارت میگذاریم. بعد از آشنایی قرار شد هر تبلیغاتی که میکنم، به من ۵۰ درصد بدهند. از آنجا شروع به درست کردن ویدیو و تبلیغات کردم.
قاضی صلواتی پرسید: پول را ماهیانه یا هفتگی پرداخت میکردند؟
متهم پاسخ داد: هفتگی در ترکیه به حساب صراف پول واریز میکردند او هم به من لیر میداد.
میلاد حاتمی درباره هزینه پولهایی که بدست میآورد، گفت: پولها را ماشین تهیه کردم چهار تا ماشین داشتم. یعنی تا پول دستم میآمد چون علاقه به ماشین داشتم ماشین میگرفتم. البته خانه و تفریحات هم بود.
متهم در پاسخ به سوال قاضی درباره نحوه قمار، گفت: از طریق یک پنل فقط میتوانستم ببینم چند نفر از طریق من به سایت وارد شدهاند تا از درآمد حاصل از تبلیغات اطلاع پیدا کنم.
حاتمی گفت: من تبلیغ قمار برای جذب اعضا میکردم. اشخاصی به نام رضا و اشکان تمام کارهای فنی از کارت به کارت درگاه تا دیگر مسائل به عهده آنها بود.
در ادامه نماینده دادستان گفت: میلاد حاتمی در بازجویی تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ اقرار کرد که با هدف همکاری شبکه سعدالله شقاقی برای افزایش فالوور برای تبلیغ در شبکه قمار از چالشهایی غیراخلاقی استفاده میکرد.
وی افزود: میلاد حاتمی با حدود ۲ میلیون فالوور، چالشهایی غیر اخلاقی را استوری میکرد که همه میتوانستند ببینند که به معنی اشاعه و گسترش فحشا است.
پس از پایان جلسه دادگاه قاضی صلواتی اعلام کرد، فردا جلسات دادگاه ادامه خواهد یافت.
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود به تحلییل سخنان رهبر انقلاب پرداخته و نوشته است:
تکرار و تأکید معنادار رهبر معظم انقلاب بر لزوم نقشآفرینی امت اسلامی در نظم و هندسه نوین جهانی در این برهه، بهواسطه فرصتی است که اگر با غفلت یا خیانت خواص از دست برود، ما را تا ابد شرمنده تاریخ خواهد کرد. رانندههای حرفهای، بهترین فرصت برای سبقت را در پیچهای پیست مسابقه مییابند؛ آنزمان که رانندههای دیگر از سرعت خود کاستهاند، آنان با جرئت و جسارت بر سرعت خود اضافه میکنند و رقیب را پشتسر میگذارند. امروز که در آن پیچ تاریخی به سر میبریم و خبری از یکهتازی یک یا دو کشور و جهان تکقطبی نیست؛ بهترین و مغتنمترین فرصت است برای پدید آوردن یک «اتفاق عظیم» در تاریخ؛ هم اتفاق به معنای رویداد و هم اتفاق از حیث متفق شدن در برابر جبهه استکبار.
در ادامه این یادداشت آمده است:
ما برای پیروزی در بازی اصلی و نهایی و رسیدن به آن افق بلند، باید همه بازیهای قبلی را ببریم؛ بنابراین پیش از هر چیز باید مراقب باشیم نبازیم! گاهی لازم است از فرزند ماجراجوی خود یک گل مصلحتی بخوریم؛ گاهی باید در طنابکشی که او راه انداخته، طناب را رها کنیم و فرزند را در آغوش بکشیم؛ گاهی لازم است غذایی که برای او ضرر هم دارد را مهیا کنیم؛ اینها هیچکدام باخت نیست ولی دل فرزند را آرام میکند.
روزنامه سازندگی به مسئله تحریم دو چهره شاخص اصلاحطلب است. روز گذشته دولت کانادا اعلام کرد که علی لاریجانی و جواد ظریف در لیست جدید تحریمهای آن کشور قرار دارند.
این روزنامه نوشته است که خبر تحریمهای دولت کانادا شوکه آور است! تحریمهای جدید دولت کانادا و افرادی که در لیست قرار گرفتهاند اگر چه با واکنش رسمی آنها روبرو نشد، اما نشان از آغاز دور تازهای دارد.
نکته قابل توجه آنکه تا پیش از این رسانههای اصلاحطلب با انداختن فرش قرمز زیر پای دولتهای غربی گمان میکردند که تحریم امری جناحی است و شامل حال برخی در کشور خواهد شد؛ در حالیکه اصل تحریم علیه همه مردم ایران بوده و هدف آن فشار به ایران بدون توجه به گرایش سیاسی آنهاست. در حالی اصلاحطلبان بایدن را منجی خود میدانستند که حالا این شتر در خانه آنها نیز خوابیده است، این درس دیپلماتیک میتواند مایه عبرت برای همه آنهایی باشد که غرب را قبله آمال خود میدانستند.
روزنامه آرمان ملی درباره پایان اغتشاشات به سراغ پیشنهاد رئیس دستگاه قضا درباره گفتگو رفته و نوشته است:
اتفاقات رخ داده در جامعه باعث شد تا بسیاری از چهرهها و فعالان سیاسی و اجتماعی به لزوم گفتوگو و مفاهمه میان جامعه و حاکمیت در جهت رسیدن به یک فصل مشترک در راستای حل مشکلات و مطالبات مردم اشاره کنند. امری که پیش از این نیز در سالهای قبل مطرح شده بود که چندان توفیقی نیافت.
در ادامه این گزارش آمده است:
انتقاد و انقلتی که بعضاً بسیاری از چهرههای سیاسی و حزبی به این مساله وارد میکنند این است که اساساً این طرح و پیشنهاد باید از سوی احزاب و جریانات سیاسی مطرح و پایهگذاری شود و بر بستری سیاسی یا اجتماعی انجام پذیرد. هر چند که پیشنهاد رئیس دستگاه قضا بسیار قابل توجه است؛ اما باید دید این مساله صرفاً در بیان متوقف خواهد ماند یا اینکه در مرحله اجرا و عمل نیز شاهد پیشرفتهایی در این خصوص خواهیم بود.
روزنامه شرق نیز دنباله طرح گفتگو را گرفته و مینویسد:
جوانان و نوجوانان دهههشتادی بیشتر اهل گفتوگو، مذاکره و مباحثه باشند تا جوانان و نوجوانان قبل از انقلاب؛ چون آنها با مطالعات خاص خود به دنبال مواردی بودند که عملاً راه گفتوگو را بسته بود و یک نوع ایدئولوژی بسته را در دهههای ۴۰ و ۵۰ برای کشور شکل داده بود. شاید بههمیندلیل هم دست به سلاح میبردند؛ اما اکنون ذهن جوانان و نوجوانان کشور ذهن بازتری است و بهراحتی هم میتوان با آنها گفتوگو و مذاکره کرد.
شرق در ادامه نوشته است:
اما مسئله و مشکل اینجاست که متأسفانه این افراد از سنین کودکی و مقاطع ابتدایی با فن گفتوگو و مذاکره آشنا نمیشوند و گویا آموزشوپرورش در کشور هم توجهی به این مسئله ندارد. زمانی که معلمان، ناظم یا مدیر مدرسه اجازه بحث به دانشآموزان را نمیدهند و مرتب حرف و سخن آنها را قطع میکنند و مانع از بروز و بیان انتقادات و حتی اعتراضات دانشآموزان میشوند، بدونشک تبعاتی را بر ذهن و روح این افراد خواهد داشت.
اما روزنامه همشهری پاسخ قابل تاملی درباره طره پیشنهاد گفتگو داشته و مینویسد:
آنان که بر این اصول تفاهم دارند، امکان گفتوگو دارند اما غیر این گفتوگو، نتیجهبخش نخواهد بود. آنچه کمتر بدان توجه میشود اینکه چون ماهیت نظام دینی است، خود حاکمیت نیز اختیار و صلاحیت برخی تغییرات را ندارد زیرا نقضغرض وجود خود است. حدود الهی را مگر میتوان با تصمیم حکومت تغییر داد؟ بنابراین اصول و مبانی مشترک میتواند میدان گفتوگو را نشان دهد. صداوسیما، دانشگاهها و حوزه علمیه بستر این مهم است و تا نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی خود وارد این عرصه نشوند، کسی آنان را به مهمانی و پذیرایی دعوت نخواهد کرد. ابتکار عمل باید از دلسوزان و دلنگرانها باشد و این شدنی است.
بازیگر جدید «توانا» ی وزارت خارجه امریکا!
روزنامه جوان در ستون اخبار ویژه خود نوشته است:
مهناز افشار، بازیگر سابق سینمای ایران که چند سالی است ترجیح داده یک کنشگر سیاسی باشد، در توئیتی خبر داد که از این پس در استوری اینستاگرامش، مطالب آموزشکده توانا منتشر خواهد شد. این امر نشان میدهد که این بازیگر، فراتر از یک فعال مجازی سیاسی، بازیگری سیاسی خود را علیه ایران دنبال خواهد کرد. این اقدام مهناز افشار میتواند او را به کانون عملیاتهای رسانهای ضدایرانی، یعنی دولت امریکا نزدیک کند و برای او آوردههای مالی قابل توجهی داشته باشد. بیراه نبودن چنین ادعایی تأیید خواهد شد اگر نگاهی به منابع مالی آموزشکده توانا و نیز جهتگیری آن داشته باشیم.
جوان در ادامه نوشته است:
مؤسسه یا آموزشکده توانا در هلند مستقر است و در سال ۸۹ تأسیس شده است. مؤسسان این آموزشکده ابایی ندارند که بگویند آن را با کمکهای مالی وزارت خارجه امریکا تأسیس کردهاند و با بودجه مستمری که وزارتهای خارجه دو دولت امریکا و هلند در اختیارشان قرار میدهند، آن را اداره میکنند. مریم معمارصادقی، یکی از مؤسسان این آموزشکده اذعان کرده که نه تنها ارتباط مالی با وزارت خارجه امریکا را پنهان نمیکند، بلکه با افتخار آن را بیان میکند. معمارصادقی در واقع اصلیترین مؤسس تواناست. او دانش آموخته ایالات متحده امریکاست و تابعیت این کشور را هم از افتخارات خود میداند. معمارصادقی به لحاظ سیاسی دنبالهرو نئوکانهای جنگ طلب در امریکا و از همکاران آیپک و از اعضای فرقه ضاله بهائیت است. دیگر مؤسس توانا همسر معمار صادقی، یعنی اکبر عطری از محکومان امنیتی فتنه ۷۸ است. او در سال ۱۳۸۴ از کشور متواری شده و ضمن همکاری با شبکههای ضد انقلاب خارج کشور موفق به ایجاد ارتباط با سیا در امریکا و ایفای نقش در پروژه توانا شده است.