تاریخ انتشار
جمعه ۵ فروردين ۱۴۰۱ ساعت ۰۳:۰۰
کد مطلب : ۴۴۶۱۶۸
اختلاف بر سر زایندهرود؛ چه کسانی به این اختلافها دامن میزنند؟
زایندهرود قربانی بیآبی یا نبود شفافیت؟
۰
کبنا ؛اصفهان ۱۴۰۰ صحنه یک تجمع مردمی بیسابقه بود. با اینکه در یک دهه گذشته کشاورزان شرق اصفهان هرساله برای دسترسی به حقابه کشاورزی دچار مشکل بوده و تجمعاتی را ترتیب داده بودند، امسال تن خشک زایندهرود علاوه بر کشاورزان شرق، شاهد حضور کشاورزان غرب اصفهان هم بود. حتی با ادامه تجمعات، سایر شهروندان که خواستار جاریشدن آب در زایندهرود و احیای تالاب گاوخونی بودند نیز به این حرکت جمعی پیوستند. متأسفانه تجمعات مردم اصفهان هم مشابه تجمعات خوزستان به خشونت کشیده شد. واضح است که حوضه آبی زایندهرود در وضعی بحرانی به سر میبرد. برای همین چارهاندیشی دولت برای احیای زایندهرود و تالاب گاوخونی امری ضروری است. علی یوسفی، عضو هیئتعلمی دانشگاه صنعتی اصفهان و از فعالان محیط زیست این استان، در گفتوگو با «شرق» پیشنهاد خود را برای شروع احیای این حوضه آبی مهم مطرح کرده است. این استاد دانشگاه با تکیه بر پژوهشهایی در حوزه حکمرانی آب، با اشاره به ضرورت پایداری جریان دائمی آب در زایندهرود، نبود شفافیت را ریشه بروز اختلافهای بین استانی در حوضه آبریز زایندهرود میداند و معتقد است ساختارهای اداری که برونداد آن عدم شفافیت، تعارض منافع، سیاستگذاریهای ناسازگار و نبود شایستهسالاری است، منجر به بروز این اختلافها بر سر مصارف آب زایندهرود شده است.
اصفهان ۱۴۰۰ صحنه یک تجمع مردمی بیسابقه بود. با اینکه در یک دهه گذشته کشاورزان شرق اصفهان هرساله برای دسترسی به حقابه کشاورزی دچار مشکل بوده و تجمعاتی را ترتیب داده بودند، امسال تن خشک زایندهرود علاوه بر کشاورزان شرق، شاهد حضور کشاورزان غرب اصفهان هم بود. حتی با ادامه تجمعات، سایر شهروندان که خواستار جاریشدن آب در زایندهرود و احیای تالاب گاوخونی بودند نیز به این حرکت جمعی پیوستند. متأسفانه تجمعات مردم اصفهان هم مشابه تجمعات خوزستان به خشونت کشیده شد. واضح است که حوضه آبی زایندهرود در وضعی بحرانی به سر میبرد. برای همین چارهاندیشی دولت برای احیای زایندهرود و تالاب گاوخونی امری ضروری است. علی یوسفی، عضو هیئتعلمی دانشگاه صنعتی اصفهان و از فعالان محیط زیست این استان، در گفتوگویی تفصیلی با «شرق» پیشنهاد خود را برای شروع احیای این حوضه آبی مهم مطرح کرده است. این استاد دانشگاه با تکیه بر پژوهشهایی در حوزه حکمرانی آب، با اشاره به ضرورت پایداری جریان دائمی آب در زایندهرود، نبود شفافیت را ریشه بروز اختلافهای بین استانی در حوضه آبریز زایندهرود میداند و معتقد است ساختارهای اداری که برونداد آن عدم شفافیت، تعارض منافع، سیاستگذاریهای ناسازگار و نبود شایستهسالاری است، منجر به بروز این اختلافها بر سر مصارف آب زایندهرود شده است.
ایده اصلی شما برای شروع احیای زایندهرود این است که به حداقلی از جریان آب در زایندهرود پایبند بمانیم. معتقدید باید به هر قیمتی که شده، سالانه ۶۰ تا ۱۰۰ میلیون مترمکعب آب برای جاریشدن در رودخانه زایندهرود تأمین شود. چرا روی این ایده اصرار دارید؟
چون زیستپذیری محیط زندگی ما انسانها بهعنوان یک سیستم پیچیده اجتماعی- بومشناختی حتی با نگاه صرفا انسانمحور، تنها با راهحلهای بوممحور و توجه به قواعد طبیعت، پایدار خواهد بود. بیتوجهی به این امر مهم، از یک سو منجر به بروز پدیدههای حدی مثل خشکسالیها و ترسالیهای شدید میشود که عملا زیست در کره زمین را در معرض تهدیدهای جدی قرار میدهد و در حال حاضر نشانههای آن در کل کره زمین مشهود است و از سوی دیگر، باعث در دستور کار قرارگرفتن راهحلهای پرهزینه، محیرالعقول و نوشدارویی خواهد شد. بنابراین، بنیان فکری تلاش برای حفظ پایداری جریان رودخانه زایندهرود از این منظر است.
فکر میکنید در شرایط آبی موجود و کاهش شدید حجم مخزن سد زایندهرود، چنین خواستهای امکان اجرائیشدن دارد؟
مسلما شرایط فعلی حوضه زایندهرود نشان میدهد در بیشتر ماههای سال، به دلیل برداشتهای متعدد، عملا امکان جاریبودن رودخانه در کل سال و تأمین نیاز زیستمحیطی تالاب گاوخونی شدنی نیست یا بسیار سخت است. از طرف دیگر، ارزیابی برنامهها و اقدامات اجرائی در زمینه زایندهرود، نشان میدهد توجه به نیاز زیستمحیطی و پایداری جریان رودخانه صرفا در حد شعار بوده و هیچگاه در دستور کار تصمیمسازان ملی و منطقهای قرار نگرفته است. متأسفانه در سالهای اخیر، تبدیل زایندهرود به «کانال موقت آبرسانی» و قطع و وصل مکرر جریان آب و خشکاندن ادواری زایندهرود و نابودی میلیاردها زیستمند حریم و بستر رودخانه، به رویهای عادی تبدیل شده و از آثار منفی و خطرناک آن، یعنی افت آبخوانها و بروز پدیده فرونشست زمین غفلت شده است. بنابراین یکی از اهداف حفظ جریان رودخانه در فواصل بین تحویل آب به کشاورزان، آن است که طبیعت به ما مجال برداشتن گامهای بعدی را بدهد. حفظ جریان پایدار در زایندهرود به معنای حل همه مسائل نیست، ولی بدون شک اولین و مهمترین گام است؛ گامی در جهت ایجاد روحیه امید و همکاری و درک مشترک در تأمین نیاز زیستمحیطی و باور به امکانپذیربودن حفظ جریانی حداقلی ولی دائمی در زایندهرود.
هنوز برایم روشن نیست چرا جاریکردن آب در زایندهرود را اولین گام برای تغییر و اصلاح در حوضه آبی زایندهرود میدانید؟ برای مثال چرا نمیخواهید با کنترل برداشتهای مازاد و غیرقانونی یا از سایر گامهای دیگر، احیای زایندهرود و گاوخونی را کلید بزنید؟
از نظر من، مهمترین لنگر (Anchor) برای ایجاد درک مشترک در آحاد مردم و ایجاد باور نسبت به امکانپذیربودن تغییر و اصلاح حوضه آبی زایندهرود، جاریکردن جریان حداقلی ولی دائمی رودخانه است. جاریﺑﻮدن آب، هرﭼﻨﺪ ﮐﻢ، میتواند ﻧﻤﺎدی از امکان ایجاد تغییر و مهمتر از همه، نیروی محرکه برای ساماندهی رودخانه و کنترل برداشتها از آبهای سطحی و زیرزمینی باشد. «کسب موفقیتهای کوچک در کنترل برداشتها» و «حفظ جریان رودخانه» در نهایت میتواند به دستاوردهای بزرگی ختم شود و همچنین مانع اجرای پروژههایی شود که در حال حاضر در دستور کار هستند؛ نظیر طرح بازچرخانی آب در شهر اصفهان با پمپاژ یا انتقال آب از سد چمآسمان به ورزنه
از طریق خط لوله.
پیشنهاد شما این است در پاییز و زمستان که کشاورزان نیاز آبی ندارند، آب در زایندهرود جاری باشد. آیا از نظر شما کشاورزان اجازه میدهند جریان رودخانه پایدار بماند؟ از کجا معلوم کسی برداشت نکند؟
در فصلهای بهار و تابستان همه ذینفعان اقدام به برداشت حداکثری آب یا فشار برای تخلیه آب سد میکنند و این باعث میشود که همیشه نیاز زیستمحیطی تالاب گاوخونی و پایداری جریان زایندهرود نادیده انگاشته شده و از آن غفلت شود. اما در فصلهای پاییز و زمستان، تبخیر در حداقل مقدار است و میزان برداشتها در بالادست و پاییندست سد زایندهرود در اصفهان و چهارمحالوبختیاری بسیار کمتر از بهار و تابستان است؛ در نتیجه پس از پایان تحویل آب به کشاورزان، محتملترین زمان برای حفظ پایداری جریان آب در رودخانه است. درباره این سؤال که آیا در فصلهای پاییز و زمستان و در بازه زمانی اتمام تحویل آب به کشاورزان غرب و شرق اصفهان، امکان رساندن آب به تالاب گاوخونی وجود دارد یا خیر؟ باید بگویم باید در عمل ظرفیتهای ساماندهی رودخانه و همچنین مسئولیتپذیری کشاورزان را در قبال نیاز تالاب گاوخونی افزایش دهیم.
آقای یوسفی میدانید که بروز اختلاف یا نزاع بین استانی یکی از پیامدهای بحران آب است؛ مخصوصا در حوضههای آبی که مربوط به دو یا چند استان میشود. متأسفانه در جریان بحران آب در حوضه آبی زایندهرود، شاهد جدیترشدن اختلافهای مسئولان، شهروندان و حتی کارشناسان دو استان اصفهان و چهارمحالوبختیاری هستیم؛ اختلافهایی که شاید مانع شناسایی دقیق دلایل خشکی زایندهرود یا حل بحران شده است. این معضل اجتماعی را که ریشه در کمآبی دارد، چطور تحلیل میکنید؟
این اختلافها نشاندهنده زوال سرمایههای اجتماعی در کشور، افول اعتماد عمومی و افت شدید انسجام اجتماعی است که بیانگر انباشت مشکلات مختلف در این چند دهه در حوزههای مختلف است. مهمترین دلایل این نارضایتیها، «ناعدالتی و تبعیض» است که بسیار فراتر از موضوع آب است. احساس بیعدالتی، موتور تولید خشم و نفرت است که ما بخشی از آن را در موضوع آب و حوضه زایندهرود مشاهده میکنیم. ساختارهای اداری که برونداد آن عدم شفافیت، تعارض منافع، سیاستگذاریهای ناسازگار و نبود شایستهسالاری است، منجر به این شرایط شده است. بهطور کلی و همچنین در مورد زایندهرود، شفافیت کمی در تصمیمگیریها وجود دارد و شکاف مسئولیتپذیری مشهود است. تصمیمات کلیدی به شکل سیاسی پشت درهای بسته اتخاذ میشود. اغلب مشخص نیست چه کسی تصمیم نهایی را میگیرد؛ درحالیکه تغییر برنامهها و راهبردها و اجرای اقدامات، نیازمند متقاعدکردن شمار بسیاری از کنشگران درگیر است. برای نمونه میتوان به رویهها و مصوبات شورای عالی آب، شورای هماهنگی حوضه زایندهرود و شورای امنیت کشور درباره عدم افشای اطلاعات و جزئیات تصمیمات در مورد زایندهرود اشاره کرد یا به مسئولان اجرائی ابلاغ شده که درباره زایندهرود مصاحبه نداشته باشند و از ارائه آمار و اطلاعات اجتناب کنند. از دیگر موارد میتوان به مداخله نمایندگان مجلس در امور اجرائی نامرتبط با وظیفهشان برای پیگیری منافع منطقهای و محلیشان، مانند ساخت سد و انتقال آب و راهاندازی کارخانههای صنعتی اشاره کرد.
به نظر میرسد گروههایی که از این عدم شفافیت نفع میبرند، بهراحتی توانستهاند در فضای مجازی برای خود پایگاهی دستوپا کرده و شهروندان دو استان اصفهان و چهارمحالوبختیاری را درباره صحت ادعایشان قانع کنند؛ ادعاهایی که در برخی مواقع با عقل هم سازگار نیست. این وضع حتی طرح مسائل علمی را درباره حوضه زایندهرود بسیار دشوار کرده است. برای برهمزدن این چرخه معیوب، پیشنهادی دارید؟
درباره دو منطقهای که به آنها اشاره کردید، با اینکه شاید سنجش میزان برداشت آنها نسبتا ساده باشد، اما ارقام مختلفی در فضای مجازی بهعنوان مصرف آنها عنوان میشود. برای نمونه در مورد برداشتهای یزد از ۵۰ تا ۱5۰ میلیون مترمکعب و برداشتهای منطقه بن و سامان از ۳۰ تا بیش از۴۰۰ میلیون مترمکعب را میشنوید. با ادامه روند کنونی، افزایش تنشها و شکافهای اجتماعی و به دنبال آن کاهش سرمایههای اجتماعی کشور دور از ذهن نیست. بنابراین، ما نیازمند آن هستیم که با ارائه آمار و اطلاعات قابل فهم، در دسترس و بهروز از منابع و مصارف مختلف منابع آب سطحی و زیرزمینی، تصویری واقعبینانه از شرایط رودخانه و حوضه زایندهرود به همه ارائه دهیم. پیشنهاد من این است که برای شروع، یکی از بیلبوردهای شهر اصفهان در کنار پلهای تاریخی به نمایش برخط حجم آب ورودی، خروجی و مخزن سد زایندهرود و مصرف سرانه آب شرب و بهداشتی اختصاص داده شود یا جلسات کمیسیون حوضه زایندهرود، کارگروه سازگاری با کمآبی و کمیتههای تصمیمساز درخصوص رودخانه زایندهرود، پخش زنده شود.
نبود شفافیت نقطه عطف در نابسامانیهای آبی در حوضه زایندهرود و بستری برای تشدید تنشهای اجتماعی و اختلافات بین استانی است. نمونه واضح این عدم شفافیت، نبود عدد و رقم دقیق و قابل اعتماد درباره میزان برداشت آب برای مصارف شرب، صنعت و کشاورزی در دو استان اصفهان و چهارمحالوبختیاری است. پیشبینی میکنید ادامه این عدم شفافیت چه پیامدی به بار آورد؟
در حقیقت، نبود شفافیت و عدم تقارن قدرت در یک چرخه تکرارشونده منجر به ایجاد تعارض منافع، عدم مسئولیتپذیری و پاسخگویی، عدم حاکمیت قانون، تشدید تعارضات اجتماعی، گسترش بوروکراسی و تمرکزگرایی، تشدید فضای امنیتی و مجددا عدم شفافیت شده است. نبود دسترسی همگانی به اطلاعاتی صحیح درباره واقعیتهای زایندهرود و همچنین عدم آگاهی عمومی از علل این چالشها، متأسفانه بستر مناسبی را برای سوءاستفاده از رسانههای اجتماعی در راستای گسترش اطلاعات نادرست و جعلی مهیا کرده است. هماکنون رسانههای اجتماعی کشمکش بر سر آب را با پراکندن اخبار گمراهکننده یا گزینشی تقویت میکنند؛ مانند انتشار اطلاعات ساختگی یا اغراقآمیز درباره خانوارهایی که به آب آشامیدنی دسترسی ندارند جهت مظلومنمایی، ادعاهایی درباره منافع و مزایای اقتصادی–اجتماعی استفاده از آب در یک منطقه یا یک فعالیت اقتصادی خاص و متهمکردن منطقه یا بخش دیگر به برداشت زیاد آب. از دیگر موارد میتوان به تفسیر به رأی قوانین آب و مصوبات شورای هماهنگی درباره حقابهها و مجوزهای برداشت آب برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی در راستای منافع خودشان اشاره کرد.
سؤال آخرم را اختصاص میدهم به موضوع جنجالبرانگیز انتقال آب. شما با اجرای پروژههای انتقال آب مخالف هستید؛ چرا؟
با پروژههای انتقال آب مخالفم. با پروژههایی نظیر انتقال آب از خلیج فارس که عملا انگیزههای چرخش به سوی راهبردهای پیچیده و زمانبر مانند مدیریت جامعنگر تقاضای آب را از بین میبرد، مخالفم. درحالحاضر، پروژه انتقال آب از چمآسمان به ورزنه از طریق یک خط لوله جدید در کنار خط لوله یزد در دستور کار است. اعتبارات مورد نیاز این طرح بیش از دو هزار میلیارد تومان است. پرسش این است که آیا تصمیمگیرندگان این طرح حاضر هستند از اجرای آن صرفنظر کنند، ولی فقط یک درصد این اعتبار را صرف مدیریت تقاضا و کنترل برداشتها کنند؟ دقت کنیم که پروژههای انتقال آب، بارگذاریها و مصارف را در زایندهرود افزایش داده است. برای مثال، در پروژه کوهرنگ 3 که چندین دهه اعتبارات استانی صرف آن شده است، عملا بخشی از افزایش برداشتها که منوط به بهرهبرداری از این طرح بودهاند، قبلا اتفاق افتاده است و در واقعیت با تخصیصهایی که بر اساس این طرح به مناطق و استانهای مختلف داده شده است، بهرهبرداری از این طرح حتی میتواند منجر به کاهش منابع حوضه زایندهرود شود.
پس چرا دولتها همچنان بر اجرای پروژههای انتقال آب اصرار دارند؟
به صورت کلی، از نظر من، رانت نفت این توهم را در کشور ایجاد کرده که موانع عمدهای در مسیر حرکت کشور به سوی توسعه اقتصادی وجود ندارد. درآمد نفت، اهداف و انتظارات کشور را از طریق رشد مخارج، بزرگ کرده و «ولخرجی» و «بیتوجهی به محدودیتهای زیستمحیطی»، الگویی برای کل اقتصاد کشور شده است. ولخرجی و تمرکز بر ساخت پروژههای انتقال آب و سد، راهحلهای میانبر و سادهای را در اختیار سیاستگذاران قرار میدهد و نقاط ضعف ظرفیتهای نهادی بخش آب را پنهان میکند. بنابراین، اقدامات دشوار و پیچیده -مانند تقویت حاکمیت قانون، مدیریت تقاضای آب و بهبود بهرهوری آب که همگی زمانبر هستند و پاداش سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اندکی را در کوتاهمدت به همراه دارند- در اولویت قرار نمیگیرند.
اصفهان ۱۴۰۰ صحنه یک تجمع مردمی بیسابقه بود. با اینکه در یک دهه گذشته کشاورزان شرق اصفهان هرساله برای دسترسی به حقابه کشاورزی دچار مشکل بوده و تجمعاتی را ترتیب داده بودند، امسال تن خشک زایندهرود علاوه بر کشاورزان شرق، شاهد حضور کشاورزان غرب اصفهان هم بود. حتی با ادامه تجمعات، سایر شهروندان که خواستار جاریشدن آب در زایندهرود و احیای تالاب گاوخونی بودند نیز به این حرکت جمعی پیوستند. متأسفانه تجمعات مردم اصفهان هم مشابه تجمعات خوزستان به خشونت کشیده شد. واضح است که حوضه آبی زایندهرود در وضعی بحرانی به سر میبرد. برای همین چارهاندیشی دولت برای احیای زایندهرود و تالاب گاوخونی امری ضروری است. علی یوسفی، عضو هیئتعلمی دانشگاه صنعتی اصفهان و از فعالان محیط زیست این استان، در گفتوگویی تفصیلی با «شرق» پیشنهاد خود را برای شروع احیای این حوضه آبی مهم مطرح کرده است. این استاد دانشگاه با تکیه بر پژوهشهایی در حوزه حکمرانی آب، با اشاره به ضرورت پایداری جریان دائمی آب در زایندهرود، نبود شفافیت را ریشه بروز اختلافهای بین استانی در حوضه آبریز زایندهرود میداند و معتقد است ساختارهای اداری که برونداد آن عدم شفافیت، تعارض منافع، سیاستگذاریهای ناسازگار و نبود شایستهسالاری است، منجر به بروز این اختلافها بر سر مصارف آب زایندهرود شده است.
ایده اصلی شما برای شروع احیای زایندهرود این است که به حداقلی از جریان آب در زایندهرود پایبند بمانیم. معتقدید باید به هر قیمتی که شده، سالانه ۶۰ تا ۱۰۰ میلیون مترمکعب آب برای جاریشدن در رودخانه زایندهرود تأمین شود. چرا روی این ایده اصرار دارید؟
چون زیستپذیری محیط زندگی ما انسانها بهعنوان یک سیستم پیچیده اجتماعی- بومشناختی حتی با نگاه صرفا انسانمحور، تنها با راهحلهای بوممحور و توجه به قواعد طبیعت، پایدار خواهد بود. بیتوجهی به این امر مهم، از یک سو منجر به بروز پدیدههای حدی مثل خشکسالیها و ترسالیهای شدید میشود که عملا زیست در کره زمین را در معرض تهدیدهای جدی قرار میدهد و در حال حاضر نشانههای آن در کل کره زمین مشهود است و از سوی دیگر، باعث در دستور کار قرارگرفتن راهحلهای پرهزینه، محیرالعقول و نوشدارویی خواهد شد. بنابراین، بنیان فکری تلاش برای حفظ پایداری جریان رودخانه زایندهرود از این منظر است.
فکر میکنید در شرایط آبی موجود و کاهش شدید حجم مخزن سد زایندهرود، چنین خواستهای امکان اجرائیشدن دارد؟
مسلما شرایط فعلی حوضه زایندهرود نشان میدهد در بیشتر ماههای سال، به دلیل برداشتهای متعدد، عملا امکان جاریبودن رودخانه در کل سال و تأمین نیاز زیستمحیطی تالاب گاوخونی شدنی نیست یا بسیار سخت است. از طرف دیگر، ارزیابی برنامهها و اقدامات اجرائی در زمینه زایندهرود، نشان میدهد توجه به نیاز زیستمحیطی و پایداری جریان رودخانه صرفا در حد شعار بوده و هیچگاه در دستور کار تصمیمسازان ملی و منطقهای قرار نگرفته است. متأسفانه در سالهای اخیر، تبدیل زایندهرود به «کانال موقت آبرسانی» و قطع و وصل مکرر جریان آب و خشکاندن ادواری زایندهرود و نابودی میلیاردها زیستمند حریم و بستر رودخانه، به رویهای عادی تبدیل شده و از آثار منفی و خطرناک آن، یعنی افت آبخوانها و بروز پدیده فرونشست زمین غفلت شده است. بنابراین یکی از اهداف حفظ جریان رودخانه در فواصل بین تحویل آب به کشاورزان، آن است که طبیعت به ما مجال برداشتن گامهای بعدی را بدهد. حفظ جریان پایدار در زایندهرود به معنای حل همه مسائل نیست، ولی بدون شک اولین و مهمترین گام است؛ گامی در جهت ایجاد روحیه امید و همکاری و درک مشترک در تأمین نیاز زیستمحیطی و باور به امکانپذیربودن حفظ جریانی حداقلی ولی دائمی در زایندهرود.
هنوز برایم روشن نیست چرا جاریکردن آب در زایندهرود را اولین گام برای تغییر و اصلاح در حوضه آبی زایندهرود میدانید؟ برای مثال چرا نمیخواهید با کنترل برداشتهای مازاد و غیرقانونی یا از سایر گامهای دیگر، احیای زایندهرود و گاوخونی را کلید بزنید؟
از نظر من، مهمترین لنگر (Anchor) برای ایجاد درک مشترک در آحاد مردم و ایجاد باور نسبت به امکانپذیربودن تغییر و اصلاح حوضه آبی زایندهرود، جاریکردن جریان حداقلی ولی دائمی رودخانه است. جاریﺑﻮدن آب، هرﭼﻨﺪ ﮐﻢ، میتواند ﻧﻤﺎدی از امکان ایجاد تغییر و مهمتر از همه، نیروی محرکه برای ساماندهی رودخانه و کنترل برداشتها از آبهای سطحی و زیرزمینی باشد. «کسب موفقیتهای کوچک در کنترل برداشتها» و «حفظ جریان رودخانه» در نهایت میتواند به دستاوردهای بزرگی ختم شود و همچنین مانع اجرای پروژههایی شود که در حال حاضر در دستور کار هستند؛ نظیر طرح بازچرخانی آب در شهر اصفهان با پمپاژ یا انتقال آب از سد چمآسمان به ورزنه
از طریق خط لوله.
پیشنهاد شما این است در پاییز و زمستان که کشاورزان نیاز آبی ندارند، آب در زایندهرود جاری باشد. آیا از نظر شما کشاورزان اجازه میدهند جریان رودخانه پایدار بماند؟ از کجا معلوم کسی برداشت نکند؟
در فصلهای بهار و تابستان همه ذینفعان اقدام به برداشت حداکثری آب یا فشار برای تخلیه آب سد میکنند و این باعث میشود که همیشه نیاز زیستمحیطی تالاب گاوخونی و پایداری جریان زایندهرود نادیده انگاشته شده و از آن غفلت شود. اما در فصلهای پاییز و زمستان، تبخیر در حداقل مقدار است و میزان برداشتها در بالادست و پاییندست سد زایندهرود در اصفهان و چهارمحالوبختیاری بسیار کمتر از بهار و تابستان است؛ در نتیجه پس از پایان تحویل آب به کشاورزان، محتملترین زمان برای حفظ پایداری جریان آب در رودخانه است. درباره این سؤال که آیا در فصلهای پاییز و زمستان و در بازه زمانی اتمام تحویل آب به کشاورزان غرب و شرق اصفهان، امکان رساندن آب به تالاب گاوخونی وجود دارد یا خیر؟ باید بگویم باید در عمل ظرفیتهای ساماندهی رودخانه و همچنین مسئولیتپذیری کشاورزان را در قبال نیاز تالاب گاوخونی افزایش دهیم.
آقای یوسفی میدانید که بروز اختلاف یا نزاع بین استانی یکی از پیامدهای بحران آب است؛ مخصوصا در حوضههای آبی که مربوط به دو یا چند استان میشود. متأسفانه در جریان بحران آب در حوضه آبی زایندهرود، شاهد جدیترشدن اختلافهای مسئولان، شهروندان و حتی کارشناسان دو استان اصفهان و چهارمحالوبختیاری هستیم؛ اختلافهایی که شاید مانع شناسایی دقیق دلایل خشکی زایندهرود یا حل بحران شده است. این معضل اجتماعی را که ریشه در کمآبی دارد، چطور تحلیل میکنید؟
این اختلافها نشاندهنده زوال سرمایههای اجتماعی در کشور، افول اعتماد عمومی و افت شدید انسجام اجتماعی است که بیانگر انباشت مشکلات مختلف در این چند دهه در حوزههای مختلف است. مهمترین دلایل این نارضایتیها، «ناعدالتی و تبعیض» است که بسیار فراتر از موضوع آب است. احساس بیعدالتی، موتور تولید خشم و نفرت است که ما بخشی از آن را در موضوع آب و حوضه زایندهرود مشاهده میکنیم. ساختارهای اداری که برونداد آن عدم شفافیت، تعارض منافع، سیاستگذاریهای ناسازگار و نبود شایستهسالاری است، منجر به این شرایط شده است. بهطور کلی و همچنین در مورد زایندهرود، شفافیت کمی در تصمیمگیریها وجود دارد و شکاف مسئولیتپذیری مشهود است. تصمیمات کلیدی به شکل سیاسی پشت درهای بسته اتخاذ میشود. اغلب مشخص نیست چه کسی تصمیم نهایی را میگیرد؛ درحالیکه تغییر برنامهها و راهبردها و اجرای اقدامات، نیازمند متقاعدکردن شمار بسیاری از کنشگران درگیر است. برای نمونه میتوان به رویهها و مصوبات شورای عالی آب، شورای هماهنگی حوضه زایندهرود و شورای امنیت کشور درباره عدم افشای اطلاعات و جزئیات تصمیمات در مورد زایندهرود اشاره کرد یا به مسئولان اجرائی ابلاغ شده که درباره زایندهرود مصاحبه نداشته باشند و از ارائه آمار و اطلاعات اجتناب کنند. از دیگر موارد میتوان به مداخله نمایندگان مجلس در امور اجرائی نامرتبط با وظیفهشان برای پیگیری منافع منطقهای و محلیشان، مانند ساخت سد و انتقال آب و راهاندازی کارخانههای صنعتی اشاره کرد.
به نظر میرسد گروههایی که از این عدم شفافیت نفع میبرند، بهراحتی توانستهاند در فضای مجازی برای خود پایگاهی دستوپا کرده و شهروندان دو استان اصفهان و چهارمحالوبختیاری را درباره صحت ادعایشان قانع کنند؛ ادعاهایی که در برخی مواقع با عقل هم سازگار نیست. این وضع حتی طرح مسائل علمی را درباره حوضه زایندهرود بسیار دشوار کرده است. برای برهمزدن این چرخه معیوب، پیشنهادی دارید؟
درباره دو منطقهای که به آنها اشاره کردید، با اینکه شاید سنجش میزان برداشت آنها نسبتا ساده باشد، اما ارقام مختلفی در فضای مجازی بهعنوان مصرف آنها عنوان میشود. برای نمونه در مورد برداشتهای یزد از ۵۰ تا ۱5۰ میلیون مترمکعب و برداشتهای منطقه بن و سامان از ۳۰ تا بیش از۴۰۰ میلیون مترمکعب را میشنوید. با ادامه روند کنونی، افزایش تنشها و شکافهای اجتماعی و به دنبال آن کاهش سرمایههای اجتماعی کشور دور از ذهن نیست. بنابراین، ما نیازمند آن هستیم که با ارائه آمار و اطلاعات قابل فهم، در دسترس و بهروز از منابع و مصارف مختلف منابع آب سطحی و زیرزمینی، تصویری واقعبینانه از شرایط رودخانه و حوضه زایندهرود به همه ارائه دهیم. پیشنهاد من این است که برای شروع، یکی از بیلبوردهای شهر اصفهان در کنار پلهای تاریخی به نمایش برخط حجم آب ورودی، خروجی و مخزن سد زایندهرود و مصرف سرانه آب شرب و بهداشتی اختصاص داده شود یا جلسات کمیسیون حوضه زایندهرود، کارگروه سازگاری با کمآبی و کمیتههای تصمیمساز درخصوص رودخانه زایندهرود، پخش زنده شود.
نبود شفافیت نقطه عطف در نابسامانیهای آبی در حوضه زایندهرود و بستری برای تشدید تنشهای اجتماعی و اختلافات بین استانی است. نمونه واضح این عدم شفافیت، نبود عدد و رقم دقیق و قابل اعتماد درباره میزان برداشت آب برای مصارف شرب، صنعت و کشاورزی در دو استان اصفهان و چهارمحالوبختیاری است. پیشبینی میکنید ادامه این عدم شفافیت چه پیامدی به بار آورد؟
در حقیقت، نبود شفافیت و عدم تقارن قدرت در یک چرخه تکرارشونده منجر به ایجاد تعارض منافع، عدم مسئولیتپذیری و پاسخگویی، عدم حاکمیت قانون، تشدید تعارضات اجتماعی، گسترش بوروکراسی و تمرکزگرایی، تشدید فضای امنیتی و مجددا عدم شفافیت شده است. نبود دسترسی همگانی به اطلاعاتی صحیح درباره واقعیتهای زایندهرود و همچنین عدم آگاهی عمومی از علل این چالشها، متأسفانه بستر مناسبی را برای سوءاستفاده از رسانههای اجتماعی در راستای گسترش اطلاعات نادرست و جعلی مهیا کرده است. هماکنون رسانههای اجتماعی کشمکش بر سر آب را با پراکندن اخبار گمراهکننده یا گزینشی تقویت میکنند؛ مانند انتشار اطلاعات ساختگی یا اغراقآمیز درباره خانوارهایی که به آب آشامیدنی دسترسی ندارند جهت مظلومنمایی، ادعاهایی درباره منافع و مزایای اقتصادی–اجتماعی استفاده از آب در یک منطقه یا یک فعالیت اقتصادی خاص و متهمکردن منطقه یا بخش دیگر به برداشت زیاد آب. از دیگر موارد میتوان به تفسیر به رأی قوانین آب و مصوبات شورای هماهنگی درباره حقابهها و مجوزهای برداشت آب برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی در راستای منافع خودشان اشاره کرد.
سؤال آخرم را اختصاص میدهم به موضوع جنجالبرانگیز انتقال آب. شما با اجرای پروژههای انتقال آب مخالف هستید؛ چرا؟
با پروژههای انتقال آب مخالفم. با پروژههایی نظیر انتقال آب از خلیج فارس که عملا انگیزههای چرخش به سوی راهبردهای پیچیده و زمانبر مانند مدیریت جامعنگر تقاضای آب را از بین میبرد، مخالفم. درحالحاضر، پروژه انتقال آب از چمآسمان به ورزنه از طریق یک خط لوله جدید در کنار خط لوله یزد در دستور کار است. اعتبارات مورد نیاز این طرح بیش از دو هزار میلیارد تومان است. پرسش این است که آیا تصمیمگیرندگان این طرح حاضر هستند از اجرای آن صرفنظر کنند، ولی فقط یک درصد این اعتبار را صرف مدیریت تقاضا و کنترل برداشتها کنند؟ دقت کنیم که پروژههای انتقال آب، بارگذاریها و مصارف را در زایندهرود افزایش داده است. برای مثال، در پروژه کوهرنگ 3 که چندین دهه اعتبارات استانی صرف آن شده است، عملا بخشی از افزایش برداشتها که منوط به بهرهبرداری از این طرح بودهاند، قبلا اتفاق افتاده است و در واقعیت با تخصیصهایی که بر اساس این طرح به مناطق و استانهای مختلف داده شده است، بهرهبرداری از این طرح حتی میتواند منجر به کاهش منابع حوضه زایندهرود شود.
پس چرا دولتها همچنان بر اجرای پروژههای انتقال آب اصرار دارند؟
به صورت کلی، از نظر من، رانت نفت این توهم را در کشور ایجاد کرده که موانع عمدهای در مسیر حرکت کشور به سوی توسعه اقتصادی وجود ندارد. درآمد نفت، اهداف و انتظارات کشور را از طریق رشد مخارج، بزرگ کرده و «ولخرجی» و «بیتوجهی به محدودیتهای زیستمحیطی»، الگویی برای کل اقتصاد کشور شده است. ولخرجی و تمرکز بر ساخت پروژههای انتقال آب و سد، راهحلهای میانبر و سادهای را در اختیار سیاستگذاران قرار میدهد و نقاط ضعف ظرفیتهای نهادی بخش آب را پنهان میکند. بنابراین، اقدامات دشوار و پیچیده -مانند تقویت حاکمیت قانون، مدیریت تقاضای آب و بهبود بهرهوری آب که همگی زمانبر هستند و پاداش سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اندکی را در کوتاهمدت به همراه دارند- در اولویت قرار نمیگیرند.