تاریخ انتشار
شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۰۱:۰۱
کد مطلب : ۴۴۱۷۳۵
درباره یزد، خوزستان، چهارمحال و بختیاری، اصفهان؛
دستت را به من بده «برادر»؛ مبادا «آب»، خانهی اتحادمان را خراب کند؟
۰
کبنا ؛ مگر غیر از این بود که در زمان جنگ ایران و عراق که «خوزستان» تحت شدیدترین حملاتِ بعثیها قرار داشت، «اصفهان» و «یزد» و «چهارمحالی» با شنیدن آهنگ «لریِ» «دایه دایه وقت جنگه» دست در دست یکدیگر عازم میدان نبرد شدند و اجازه ندادند ذرهای از این کهن بوم به دست دشمن بیفتد؟
این روزها که «آب» و مسایلش یکی از اخبارِ مهم و در صدر است و اصفهانی و یزدی و چهارمحالی و خوزستانی از آن سخن می گویند، یک چیز بیش از هر چیزِ دیگر نگرانم میکند و آن، شکسته شدنِ پیوند و اتحادِ هزاران سالهی مردمانِ این سرزمین است.
ترک و فارس و لر و کرد و عرب و بلوچ و گیلکی و یزدی و اصفهانی و شمالی و جنوبی و شرقی و غربی، صدها و صدها سال در کنار هم به مسالمت زیستهاند و البته، از زمانِ پیچیدنِ گلبانگ اذان محمدی در آسمانِ مُلکِ ایران، این پیوند و اتحاد چند چندان شده؛ چرا که این بار، به جای تعلقات سرزمینی و مرزی، «خدا» پیوند زنندهی قلبها و دلهای مردمانِ این سرزمین شده است.
مردمان این سرزمین از روزگاران دور و دیر، همواره فراز و نشیبهای زیادی را به چشم دیدند و سختیها و مرارتهای گوناگونی چشیدند؛ اما هرگز نشنیدم که پشت یکدیگر را خالی کنند و خودخواهی را بر دگرخواهی ترجیح دهند؛ بلکه در دشوارترین لحظات و آنات، دست در دست یکدیگر دادند و اسلام را و ایران را با جان و دل و تن و مال حفظ کردند.
میدانم و میدانید که آب بسیار بسیار بسیار مهم است و جهان هستی به آن زنده است؛ قرآن، این کتاب یگانهی خدا در باب آن فرموده است: و جعلنا من الماء کلشی ء حی: و با آب، همه چیز را زنده گردانیدیم.
آب اگر نباشد، زندگی وجود نخواهد داشت و همه خواهیم مرد. اما، مبادا این «آب»، بهانهای برای خشکاندنِ ریشهی درختِ اتحادمان شود؟ مبادا خواب باشیم و این «آب»، اتحادمان را و پیوستگیمان را بدزدد؟
نمیگویم فریاد از آب و مطالبه آن اشکال دارد؛ بلکه خوب است و مطلوب است؛ اما میخواهم بگویم:
آهای اصفهانیِ اسم و رسمدار، آهای چهارمحالیِ چابک و چالاک، آهای یزدیِ یزدان پرست، آهای خوزستانی خونگرم و خاک دوست، مبادا با «آب» پیوندهایمان و پیوستگیهایمان آب برود و درختِ بلندبالای «اتحاد» و «برادری»، این گرامی نعمتِ خداوند به این سرزمینِ سرافراز دچار کَمَکی خدشه و آسیب شود. شک نیست که تا وقتی «خدا» در خاطر ماست و در شعار و شعورِ ما جلوه گر است، هیچ چیزی و هیچ کسی نمیتواند ما را از هم جدا کند؛ ما «برادریم».
این روزها که «آب» و مسایلش یکی از اخبارِ مهم و در صدر است و اصفهانی و یزدی و چهارمحالی و خوزستانی از آن سخن می گویند، یک چیز بیش از هر چیزِ دیگر نگرانم میکند و آن، شکسته شدنِ پیوند و اتحادِ هزاران سالهی مردمانِ این سرزمین است.
ترک و فارس و لر و کرد و عرب و بلوچ و گیلکی و یزدی و اصفهانی و شمالی و جنوبی و شرقی و غربی، صدها و صدها سال در کنار هم به مسالمت زیستهاند و البته، از زمانِ پیچیدنِ گلبانگ اذان محمدی در آسمانِ مُلکِ ایران، این پیوند و اتحاد چند چندان شده؛ چرا که این بار، به جای تعلقات سرزمینی و مرزی، «خدا» پیوند زنندهی قلبها و دلهای مردمانِ این سرزمین شده است.
مردمان این سرزمین از روزگاران دور و دیر، همواره فراز و نشیبهای زیادی را به چشم دیدند و سختیها و مرارتهای گوناگونی چشیدند؛ اما هرگز نشنیدم که پشت یکدیگر را خالی کنند و خودخواهی را بر دگرخواهی ترجیح دهند؛ بلکه در دشوارترین لحظات و آنات، دست در دست یکدیگر دادند و اسلام را و ایران را با جان و دل و تن و مال حفظ کردند.
میدانم و میدانید که آب بسیار بسیار بسیار مهم است و جهان هستی به آن زنده است؛ قرآن، این کتاب یگانهی خدا در باب آن فرموده است: و جعلنا من الماء کلشی ء حی: و با آب، همه چیز را زنده گردانیدیم.
آب اگر نباشد، زندگی وجود نخواهد داشت و همه خواهیم مرد. اما، مبادا این «آب»، بهانهای برای خشکاندنِ ریشهی درختِ اتحادمان شود؟ مبادا خواب باشیم و این «آب»، اتحادمان را و پیوستگیمان را بدزدد؟
نمیگویم فریاد از آب و مطالبه آن اشکال دارد؛ بلکه خوب است و مطلوب است؛ اما میخواهم بگویم:
آهای اصفهانیِ اسم و رسمدار، آهای چهارمحالیِ چابک و چالاک، آهای یزدیِ یزدان پرست، آهای خوزستانی خونگرم و خاک دوست، مبادا با «آب» پیوندهایمان و پیوستگیهایمان آب برود و درختِ بلندبالای «اتحاد» و «برادری»، این گرامی نعمتِ خداوند به این سرزمینِ سرافراز دچار کَمَکی خدشه و آسیب شود. شک نیست که تا وقتی «خدا» در خاطر ماست و در شعار و شعورِ ما جلوه گر است، هیچ چیزی و هیچ کسی نمیتواند ما را از هم جدا کند؛ ما «برادریم».