تاریخ انتشار
جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۵۷
کد مطلب : ۴۴۱۴۲۵
یادداشتی از عباس کمالی؛
تحلیلی جامعه شناسی بر مرگ هنرمند کهگیلویه و بویراحمد
عباس کمالی - دکترای جامعه شناسی سیاسی
۴
کبنا ؛عباس کمالی - دکترای جامعه شناسی سیاسی؛ مراسم تشییع هنرمند هم استانی (سجاد رزمجو) روز گذشته یک اتفاق بی سابقه و در عین حال حامل پیامهای مهم سیاسی و اجتماعی بود.
این تحلیل را در قالب چند پیشفرض و با نگاهی جامعه شناختی و خصوصاً جامعه شناسی سیاسی بررسی میکنیم:
۱_ ایشان نمادی از علائق یک طبقهی اجتماعی وسیع از جامعه بود که غالباً نادیده گرفته میشوند و نه تنها نادیده بلکه در زمان حیاتش انکار میشد. این نشان میدهد که مثلت: قدرت؛ رسانه و ثروت غالباً در یک جهت حرکت میکنند حتی اگر بر خلاف نظر اکثریت باشد و طبقات پایین صدا ندارند حتی اگر در اکثریت مطلق باشند.
۲_ از نظر سیاسی ایشان در پایینترین هرم قدرت اما از نظر اجتماعی (چنانچه در مراسم تشییع مشاهده شد) در وسیعترین و عمیقترین لایههای احساسی و عاطفی طبقهی پایین جامعه قرار داشت. که این نشان میدهد قدرت غالبآ محبوبیت نمیآورد؛ بلکه برعکس این محبوبیت است که قدرت اجتماعی را شکل میدهد.
۳_ استقبال بی سابقه از مراسم تشیع ایشان یک واقعیت اجتماعی پنهان را نشان میدهد و آن: وجود یک شکاف و تضاد عمیق بین علایق مردم و خصوصاً تودهها با ارزشهای مسلط که از طریق نهادهای رسمی و رسانه ملی تبلیغ میشود ...
۴_ این حضور به معنی واقعی «خودجوش و مردمی» بود چون بدون هیچگونه تبلیغات رسانهای و دولتی و نهادی صورت گرفت.
۵_ نقش این هنرمند در گسترش و غنای فرهنگ بومی و فولکلور با هیچکدام از نهادهای فرهنگی علی رغم صرف هزینههای کلان در استان قابل مقایسه نیست.
۶_ صدا و سیمای استان بدلیل بی اطلاعی یا با عامدانه با بی توجهی از علایق مردم؛ سبک موسیقی این هنرمند را به غلط؛ نوعی ابتذال میپنداشت و مدت بیست سال صدا و تصویر ایشان را سانسور و یا انکار کرد.
۷_ صدا و سیمای استان غالباً سعی دارد واقعیتهای اجتماعی را سانسور نماید.
سؤال پایانی اینست که: صدا و سیمای استان کهگیلویه و بویراحمد که با بودجهی عمومی کلان مدیریت میشود و ساختمانهای شیشهای عریض و طویل را در مرکز شهر با چندین هکتار تسخیر کرده؛ چرا بازتاب واقعی علایق مردم نیست؟...
این تحلیل را در قالب چند پیشفرض و با نگاهی جامعه شناختی و خصوصاً جامعه شناسی سیاسی بررسی میکنیم:
۱_ ایشان نمادی از علائق یک طبقهی اجتماعی وسیع از جامعه بود که غالباً نادیده گرفته میشوند و نه تنها نادیده بلکه در زمان حیاتش انکار میشد. این نشان میدهد که مثلت: قدرت؛ رسانه و ثروت غالباً در یک جهت حرکت میکنند حتی اگر بر خلاف نظر اکثریت باشد و طبقات پایین صدا ندارند حتی اگر در اکثریت مطلق باشند.
۲_ از نظر سیاسی ایشان در پایینترین هرم قدرت اما از نظر اجتماعی (چنانچه در مراسم تشییع مشاهده شد) در وسیعترین و عمیقترین لایههای احساسی و عاطفی طبقهی پایین جامعه قرار داشت. که این نشان میدهد قدرت غالبآ محبوبیت نمیآورد؛ بلکه برعکس این محبوبیت است که قدرت اجتماعی را شکل میدهد.
۳_ استقبال بی سابقه از مراسم تشیع ایشان یک واقعیت اجتماعی پنهان را نشان میدهد و آن: وجود یک شکاف و تضاد عمیق بین علایق مردم و خصوصاً تودهها با ارزشهای مسلط که از طریق نهادهای رسمی و رسانه ملی تبلیغ میشود ...
۴_ این حضور به معنی واقعی «خودجوش و مردمی» بود چون بدون هیچگونه تبلیغات رسانهای و دولتی و نهادی صورت گرفت.
۵_ نقش این هنرمند در گسترش و غنای فرهنگ بومی و فولکلور با هیچکدام از نهادهای فرهنگی علی رغم صرف هزینههای کلان در استان قابل مقایسه نیست.
۶_ صدا و سیمای استان بدلیل بی اطلاعی یا با عامدانه با بی توجهی از علایق مردم؛ سبک موسیقی این هنرمند را به غلط؛ نوعی ابتذال میپنداشت و مدت بیست سال صدا و تصویر ایشان را سانسور و یا انکار کرد.
۷_ صدا و سیمای استان غالباً سعی دارد واقعیتهای اجتماعی را سانسور نماید.
سؤال پایانی اینست که: صدا و سیمای استان کهگیلویه و بویراحمد که با بودجهی عمومی کلان مدیریت میشود و ساختمانهای شیشهای عریض و طویل را در مرکز شهر با چندین هکتار تسخیر کرده؛ چرا بازتاب واقعی علایق مردم نیست؟...