تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۳۹
کد مطلب : ۴۳۴۲۷۴
نخستین نشست مجمع عمومی «جبهه اصلاحات ایران» پس از پایان نام نویسی داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد
اصلاحطلبان و چالش معرفی کاندیدا / رؤیاهای تاجزاده یا دوراهی لاریجانی– جهانگیری؟
۰
کبنا ؛ گروه سیاسی - «جبهه اصلاحات ایران» دوباره در بزنگاه تصمیمگیری قرار گرفته است. تصمیم اعضای این جریان سیاسی که در مرحله نخست و مدتی پیش از آغاز روند نامنویسی داوطلبان انتخابات ریاستجمهوری، منجر به تدوین فهرستی 14 نفره شد؛ فهرستی که براساس آرای اعضای جبهه اصلاحات ایران و بنابر پیشنهاد آنان درمورد اینکه چه کسی گزینه مطلوب این جریان سیاسی برای ورود به انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم باشد، تهیه شد و درحالی 14 نفر را در خود جای داده بود که ترتیب چینش گزینهها در آن، بنابه تعداد اعضای پیشنهاددهنده منظم شده بود.
حالا اما درحالی اصلاحطلبان بار دیگر در یک نشست مجموع عمومی «جبهه اصلاحات ایران» وارد فرآیند گزینش شدهاند که با پایان مرحله نامنویسی کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری، از آنجا که برخی از این 14 نفر حاضر به ورود به میدان نشدند، تعداد گزینههای موجود روی میز اصلاحطلبان کمتر از تعداد انگشتان دو دست است، چراکه نفر نخست آن فهرست 14 نفره که جواد ظریف بود، نهتنها برنامهای به اصلاحطلبان ارائه نکرد و در جلسات مجمع عمومیشان حاضر نشد، بلکه علیرغم دیدار ویدیویی و حضوری با برخی بزرگان جریان اصلاحات از سیدمحمد خاتمی و سیدحسن خمینی گرفته تا بهزاد نبوی، رییس «جبهه اصلاحات ایران»، درنهایت حاضر به نامنویسی نشد و درحالی که مدعیان پرتعداد انتخابات پیشرو از چپ و راست و میانه میدان سیاست ایران خود را به میدان فاطمی تهران میرساندند تا با نامنویسی در ستاد انتخابات، رسماً از تمایلشان برای ورود به انتخابات ریاستجمهوری پرده بردارند، ظریف به سفری چندروزه و کاری در منطقه و اروپا عازم شد تا آنچنان که در خطابهای رو به ملت ایران گفت، به وظایفش در امور خارجه مشغول باشد و دلواپسان را با اولویت نخستشان که «کسب قدرت داخلی» است، تنها بگذارد.
در این میان درحالی که محمدرضا عارف به عنوان یکی از 5 نفر بالای فهرست 14 نفره، ظاهراً به دلیل دلخوری از همفکران سیاسیاش، اطلاعیهای صادر کرد و انصراف داد و درحالی که صادق خرازی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان نیز در اقدامی مشابه عارف و البته با انگیزهای متفاوت کنار کشید و شهیندخت مولاوردی و محمد صدر به عنوان دو گزینهای که هر دو از جانب حزب اتحاد ملت پیشنهاد شده بودند، بدون اعلامیه و اطلاعیه از ثبتنام خودداری کردند، عملاً تنها 9 نفر از آن 14 نفر باقی ماندند. اسحاق جهانگیری، سیدمصطفی تاجزاده، مسعود پزشکیان، محسن هاشمی، محمود صادقی، محمد شریعتمداری، مصطفی کواکبیان، عباس آخوندی و البته زهرا شجاعی به عنوان تنها زن اصلاحطلبی که حالا پروندهاش روی میز 6 فقیه و 6 حقوقدان شورای نگهبان در انتظار بررسی است و متعاقباً طیف بزرگی از شهروندان منتظر اینکه آیا بالاخره تفسیر این شورا از «رجل سیاسی» آنطور که بسیاری از حقوقدانان میگویند، ورای جنسیت، امکان کاندیداتوری زنان را فراهم میکند یا نه!
اما چالش نظارت استصوابی شورای نگهبان تنها دامنگیر زهرا شجاعی نیست و بعید به نظر میرسد 8 گزینه دیگر اصلاحطلب بیدردسر از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند اما دور از انتظار نیست اگر بگوییم که چند نفرشان احتمالاً تأیید صلاحیت میشوند. به هر ترتیب اصلاحطلبان تصمیم داشتند پیش از آنکه شورای نگهبان فهرست نهایی کاندیداهای تأیید صلاحیتشده برای سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری را منتشر کند، با انجام رأیگیری دیگری در «نشست جبهه اصلاحات ایران» کاندیداهای نهایی خود را انتخاب و به افکار عمومی معرفی کنند. شهاب طباطبایی، سخنگوی حزب ندای ایرانیان دیروز و پیش از برگزاری نشست «جبهه اصلاحات ایران» و با اشاره به انجام رأیگیری در این نشست به خبرگزاری مهر گفت: «از بین کسانی که ثبتنام کردهاند رأیگیری میشود و هر گزینه بالاتر از دو سوم رأی را کسب کند، مورد حمایت جبهه اصلاحات خواهد بود. ممکن است بیش از یک نفر، دوسوم رأی را به خود اختصاص دهند. به همین جهت نامزد نهایی بعد از تصمیم شورای نگهبان و تأیید صلاحیتها مشخص میشود؛ بنابراین کاندیدا یا کاندیداهای موردنظر جبهه اصلاحات روز یکشنبه مشخص میشوند و کار تبلیغاتی و انتخاباتی خود را آغاز میکنند و مراحل نهایی بعد از اعلام نظر شورای نگهبان طی خواهد شد.» آنچه اما حالا از خروجی نشست امروز قابل تحلیل و تفسیر است، این است که احتمالاً باید منتظر تغییراتی در نحوه گزینش کاندیدای نهایی اصلاحطلبان باشیم؛ چه آنکه دیروز، پس از اتمام جلسه مجمع عمومی در حالی که هنوز نه تنهاخبری از اعلام کاندیدای موردنظر این جبهه سیاسی نبود، حتی کلیاتاین نشست نیز از سوی سخنگو اعلام نشده بود، پیگیریهای صورت گرفته از جانب خبرنگار «اعتماد» هم درحالی که به دلیل امتناع اعضا از بیان موضوع و تاکید بر لزوم اطلاعرسانی از طریق شخص سخنگوی این جبهه، به نتیجه نرسید، از لابهلای صحبتها پیدا بود که در این نشست درباره نحوه معرفی کاندیدا صحبتهایی انجام شده است. نکتهای که پس از انتشار جزییات جلسه وخروجی رایزنیهای اصلاحطلبان در نشست دیروز «جبهه اصلاحات ایران» آشکار شد. بنابر آنچه آذر منصوری، سخنگوی جبهه اصلاحات ایران بهعنوان آخرین مصوبات مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران گفته، اصلاحطلبان پس از گفتوگو درباره فجایع انسانی اخیر در غزه و همچنین جنایت طالبان در افغانستان، اعلام اعتراض و تصمیمگیری درباره صدور بیانیههایی جداگانه در رابطه با این دو واقعه تلخ، کلیات برنامه پیشنهادی کمیته راهبردها درخصوص انتخابات ششمین دوره شورای شهر تهران را به تصویب رساندند. اعضای جبهه اصلاحات ایران همچنین روند تأیید صلاحیت کاندیداهای انتخابات شورای شهر تهران و دیگر شهرهای ایران و نیز کاندیداهای انتخابات را میان دورهای مجلس یازدهم را مورد بررسی قرار داده و اعلام کردند که این رویه را در تعارض با اصل آزاد، رقابتی و عادلانه بودن انتخابات میدانند.
آنچه اما در این نشست بیش از هرنکته حائز اهمیت بود، تصمیمگیری اعضا درمورد نحوه ورود به انتخابات ریاستجمهوری پیشرو و همچنین چگونگی معرفی کاندیدای نهایی جبهه اصلاحات بود. درحالی که تا پیش از برگزاری جلسه دیروز، حتی زمزمههایی از معرفی کاندیدای نهایی این جریان سیاسی به گوش میرسید، آذر منصوری صحبتی در این باره نکرد و صرفاً گفت: «آرای پیشنهادی اعضای جبهه اصلاحات به نامزدهای مطرح شده (در جلسه مورخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰) اعضا ضرورتی به رأی گیری مجدد در شرایط فعلی ندیدند.»
مصطفی تاجزاده که همواره با صراحت کلام مواضع خود را تبیین کرده، نیرویی است که از پیش این احتمال را میدهد که صلاحیتش تأیید نشود. بااینحال او نامزد شده است تا به زعم خود سطح مطالبات را افزایش دهد و به گفتهاش رؤیای آزادی را یادآوری کند. تاجزاده دو کارکرد را در انتخابات خواهد داشت؛ نخست آنکه اگر او بهعنوان نامزد حداکثری اصلاحطلبان وارد میدان شده است تا هم بخشهایی از نیروهای اصلاحطلب را نمایندگی کند، هم در فضای سیاسی ثابت کند که اصلاحطلبان اگر با مانع بررسی صلاحیتها روبهرو نبودند، میتوانستند نامزدی حداکثری ارائه دهند و درنهایت به جامعه بگوید که اگر اصلاحات با دستی نهچندان پر وارد انتخابات میشود، نه از سر کمبود جناحی بلکه به دلیل ردصلاحیتهاست. البته همه اینها قدری محل نقد به نظر میرسد زیرا تاجزاده که مدعی مطرحکردن مطالبات واقعی است، به این توجه ندارد که خود نیز نمیتواند این نمایندگی را داشته باشد زیرا طرح مطالبات تاجزاده هنوز در همان حالوهوای میانه دهه 70 میگذرد و این در حالی است که حتی همان طبقه متوسطی که تاجزاده میخواهد نماینده برحقشان باشد، از مطالبات صرف توسعه سیاسی عبور کردهاند و اکنون درگیر سفره خود شدهاند. از طرفی تاجزاده نمیتواند با صرف رؤیاها به جامعه امیدی بدهد زیرا جامعه کنونی ایران بیش از رؤیا نیاز به راهبرد برای برونرفت از بحرانها دارد و شاید سیاست با شاعرانگی تفاوتهای آشکار داشته باشد.
اسحاق جهانگیری
اسحاق جهانگیری، معاوناول دولت که به گفته خود در غیاب محمدجواد ظریف پا به عرصه انتخابات گذاشته است، شانس بالایی برای تأیید صلاحیت دارد و از قضا نیرویی کاملاً اصلاحطلب محسوب میشود که سابقه بالایی در کارهای اجرائی دارد اما او نیز با یک محدودیت مهم روبهروست که بههرروی به دلیل سِمتش در دولت، به نوعی نماینده دولت و وضع موجود قلمداد میشود و در صورت ادامه حضورش در انتخابات خاصه در مناظرهها احتمالاً در موقعیت دفاع از عملکرد دولت قرار بگیرد زیرا نیروهای رقیب یعنی نامزدهای اصولگرا او را در شرایطی قرار میدهند که باید به پرسشها درباره عملکرد دولت توضیح دهد. بر جهانگیری این محدودیت وجود دارد که ممکن است به دلیل نارضایتی مردم از وضع موجود، نگاه سراسر مثبتی به جهانگیری نداشته باشند. جهانگیری بعد از ظریف بیشترین رأی را در نهاد اجماعساز اصلاحطلبان داشت و این گمانه وجود دارد که او نامزد نهایی اصلاحطلبان باشد.
محسن هاشمیرفسنجانی
هاشمیرفسنجانی نیروی حزب کارگزاران سازندگی است که اکنون رئیس شورای شهر تهران است. او سابقه مدیریت متروی تهران را در کارنامهاش دارد اما به نظر میرسد در صورت تأیید صلاحیت یکی از دو نفر محسن هاشمی و اسحاق جهانگیری باید در انتخابات باقی بمانند؛ گزارهای که روز گذشته محمد هاشمیرفسنجانی هم مطرح کرد و منطقی به نظر میرسد زیرا آنها از یک حزباند و باقیماندن آنها تا آخر منطقی نیست و باتوجه به احتمال اجماع اصلاحطلبان بر جهانگیری محتمل است که هاشمی به نفع جهانگیری کنار برود.
علی مطهری
مطهری همواره نیرویی حاشیهساز بوده است و از قضا بسیار شناختهشده در میان مردم نیز محسوب میشود اما او از یکسو بهمعنای دقیق اصلاحطلب نیست و حتی خودش بارها گفته است که در حوزه فرهنگی قرابتی با اصلاحطلبان ندارد و از سوی دیگر نامش در نهاد اجماعساز مطرح نشده است و تقریباً بههیچوجه نمیتواند نیروی مورداجماع اصلاحطلبان باشد. مطهری اگرچه در حوزه سیاسی سخنان صریحی بیان میکند اما در تمام اینسالها به دلیل مواضعش در حوزه فرهنگی و نوع نگاهش به حقوق زنان مورد انتقاد بخشهایی از جامعه بوده است. علاوه بر همه اینها علی مطهری در انتخابات مجلس دهم ردصلاحیت شد و این احتمال وجود دارد که نتواند در انتخاباتی گستردهتر به نام ریاستجمهوری تأییدصلاحیت شود.
محمد شریعتمداری
محمد شریعتمداری هم وضعیتی مشابه جهانگیری دارد با این تفاوت که رأی بالای جهانگیری در نهاد اجماعساز را ندارد. شریعتمداری فردی اقتصادی است و مشکل این روزهای کشور هم اقتصاد است اما ممکن است شریعتمداری نتواند با اقبال بالای عمومی مواجه شود.
عباس آخوندی
آخوندی شاید تنها نامزد میان تمام نامزدهای اصلاحطلب و اصولگرا باشد که مانیفست روشنی در حوزه اقتصاد دارد. آخوندی که هم استاد دانشگاه است و هم سابقه کار اجرائی دارد با رویکردی روشن خاصه در حوزه اقتصاد وارد میدان شده است و باید دید که اولاً او تا آخرین لحظه در انتخابات میماند، ثانیاً آنکه اگر بماند میتواند اجماع سراسری اصلاحطلبان را به دست آورد و ثالثاً چقدر در میان توده مردم شناختهشده است. تردیدی نیست که اگر آخوندی تأییدصلاحیت شود و مورد اجماع قرار نگیرد و بخواهد هم با نیروهای اصلاحطلب و هم با اصولگرایان رقابت کند، مسیر سختی را در پیش خواهد داشت.
مسعود پزشکیان
پزشکیان آنطورکه باید در میان مردم شناختهشده نیست اما یک ویژگی مثبت دارد؛ آنکه علاوه بر اصلاحطلببودنش رأی قومی زیادی دارد و معمولاً در هر انتخابات مجلس او با تکیه بر رأیی که آذریزبانها به او میدادند، وارد مجلس میشد. البته پزشکیان هم مسئله اجماع را پیشروی خود میبیند و به نظر میرسد که رأی چند شهر آذریزبان برای ریاستجمهوری کافی نباشد.
مصطفی کواکبیان
کواکبیان از نظر حزبی و تشکیلاتی اصلاحطلب محسوب میشود اما او رأی ویژهای در نهاد اجماعساز به دست نیاورد و به احتمال بسیار زیاد گزینه نهایی نخواهد بود. افزون بر آن تأیید صلاحیت او هم در ابهام قرار دارد و باید دید که اساساً شورای نگهبان حاضر به تأیید صلاحیت او برای انتخابات ریاستجمهوری میشود یا خیر.
محمود صادقی
محمود صادقی هم یکی از نمایندگان صریح مجلس دهم بود که اتفاقاً توانست توجه جامعه را به خود جلب کند و اکنون هم در نهاد اجماعساز مطرح شده است اما به دلیل رأی نهچندان بالایش در این تشکل انتخابات اجماع بر او شکل نمیگیرد. از سوی دیگر او نیز مانند مطهری در انتخابات مجلس ردصلاحیت شد و بعید است در این انتخابات تأیید شود؛ البته حضور صادقی حتماً تنور انتخابات را گرم خواهد کرد.
علی لاریجانی
علی لاریجانی با هیچ منطقی اصلاحطلب محسوب نمیشود و او حتی یکبار هم خود را نزدیک به اصلاحطلبان معرفی نکرده است؛ هرچند مواضع لاریجانی در حوزه سیاست خارجی به اصلاحطلبان نزدیک است و در مجلس دهم در تصویب برجام در مجلس کمکحال دولت بود. تقریباً همه اصلاحطلبان بارها اعلام کردهاند از لاریجانی حمایت نمیکنند زیرا دیگر نمیخواهند همان سیاستی که در سال 92 در پیش گرفتند را تکرار کنند و معتقدند که سیاست ائتلافی سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان را در این هشت سال کاهش داد اما همه اینها در حالی است که صرف ورود لاریجانی در شرایطی که از آنسو سیدابراهیم رئیسی نامزد شده است، حکایت از آن دارد که لاریجانی به رأی اصلاحطلبان چشم دوخته است.
او بعد از ثبتنام در انتخابات هم به رئیسی و نامزدهای نظامی کنایه زد و گفت که اقتصاد پادگان و دادگاه نیست که مشکلاتش با دستور حل شود. این سخن او نشان داد لاریجانی به ایجاد دوقطبی با محوریت خودش دل بسته است و وقتی در نخستین سخن بعد از نامزدی اصلیترین نامزد اصولگرایان را نشانه میرود، میشود حدس زد که از اصلاحطلبان انتظار دارد. از سوی دیگر علی لاریجانی که پایگاهی در سنتیهای اصولگرا دارد، میداند با ورود رئیسی به انتخابات دیگر همان میزان اقبال را در جبهه اصولگرایی ندارد زیرا پرواضح است که اصولگرایان بهصورت منسجم از رئیسی حمایت میکنند و دراینبین نوبت به لاریجانی نمیرسد؛ بنابراین لاریجانی آمده است که اتفاقاً با اصولگرایان رقابت کند و حتماً برای تحقق این هدف به حمایت اصلاحطلبان چشم دوخته است.
در اینجا این پرسش مطرح است که آیا لاریجانی میتواند مورد حمایت اصلاحطلبان قرار بگیرد یا نه؟ شاید پاسخ به این پرسش در شرایط کنونی که هنوز نتیجه بررسی صلاحیتها روشن نشده است، سخت باشد اما ممکن است اگر نامزدهای اصلی اصلاحطلبان ردصلاحیت شوند، آنها در دوقطبی لاریجانی-رئیسی به سمت لاریجانی بروند و حتماً این احتمال در شرایط کنونی بیش از گذشته تقویت شده است زیرا عملاً نامزد اصلی اصلاحطلبان که محمدجواد ظریف بود، وارد انتخابات نشد و اکنون نامزدی در قامت ظریف در جبهه اصلاحات وجود ندارد.
انتخاب میان لاریجانی و جهانگیری
درنهایت آنچه از فضای کنونی در جبهه اصلاحات به نظر میرسد، این است که بسیاری از نامزدهای نامبرده باید از انتخابات کناره بگیرند؛ زیرا نام آنها در نهاد اجماعساز آورده شده است و اگر قرار باشد به تعهد تشکیلاتی خود عمل کنند، باید به نفع نامزد نهایی جبهه اصلاحات کنار بروند؛ خواه بهسرعت بعد از تعیین صلاحیتها یا در اثنای انتخابات یا حتی یک روز مانده به انتخابات و بعد از انجام مناظرهها. حال با این اوصاف هیچ بعید نیست که اصلاحات در انتخاب میان جهانگیری و لاریجانی بر سر دوراهی قرار گیرد؛ دو نامزدی که باید دید کدامیک از آنها میتواند رقابتی جدیتر با سیدابراهیم رئیسی داشته باشد.
حالا اما درحالی اصلاحطلبان بار دیگر در یک نشست مجموع عمومی «جبهه اصلاحات ایران» وارد فرآیند گزینش شدهاند که با پایان مرحله نامنویسی کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری، از آنجا که برخی از این 14 نفر حاضر به ورود به میدان نشدند، تعداد گزینههای موجود روی میز اصلاحطلبان کمتر از تعداد انگشتان دو دست است، چراکه نفر نخست آن فهرست 14 نفره که جواد ظریف بود، نهتنها برنامهای به اصلاحطلبان ارائه نکرد و در جلسات مجمع عمومیشان حاضر نشد، بلکه علیرغم دیدار ویدیویی و حضوری با برخی بزرگان جریان اصلاحات از سیدمحمد خاتمی و سیدحسن خمینی گرفته تا بهزاد نبوی، رییس «جبهه اصلاحات ایران»، درنهایت حاضر به نامنویسی نشد و درحالی که مدعیان پرتعداد انتخابات پیشرو از چپ و راست و میانه میدان سیاست ایران خود را به میدان فاطمی تهران میرساندند تا با نامنویسی در ستاد انتخابات، رسماً از تمایلشان برای ورود به انتخابات ریاستجمهوری پرده بردارند، ظریف به سفری چندروزه و کاری در منطقه و اروپا عازم شد تا آنچنان که در خطابهای رو به ملت ایران گفت، به وظایفش در امور خارجه مشغول باشد و دلواپسان را با اولویت نخستشان که «کسب قدرت داخلی» است، تنها بگذارد.
در این میان درحالی که محمدرضا عارف به عنوان یکی از 5 نفر بالای فهرست 14 نفره، ظاهراً به دلیل دلخوری از همفکران سیاسیاش، اطلاعیهای صادر کرد و انصراف داد و درحالی که صادق خرازی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان نیز در اقدامی مشابه عارف و البته با انگیزهای متفاوت کنار کشید و شهیندخت مولاوردی و محمد صدر به عنوان دو گزینهای که هر دو از جانب حزب اتحاد ملت پیشنهاد شده بودند، بدون اعلامیه و اطلاعیه از ثبتنام خودداری کردند، عملاً تنها 9 نفر از آن 14 نفر باقی ماندند. اسحاق جهانگیری، سیدمصطفی تاجزاده، مسعود پزشکیان، محسن هاشمی، محمود صادقی، محمد شریعتمداری، مصطفی کواکبیان، عباس آخوندی و البته زهرا شجاعی به عنوان تنها زن اصلاحطلبی که حالا پروندهاش روی میز 6 فقیه و 6 حقوقدان شورای نگهبان در انتظار بررسی است و متعاقباً طیف بزرگی از شهروندان منتظر اینکه آیا بالاخره تفسیر این شورا از «رجل سیاسی» آنطور که بسیاری از حقوقدانان میگویند، ورای جنسیت، امکان کاندیداتوری زنان را فراهم میکند یا نه!
اما چالش نظارت استصوابی شورای نگهبان تنها دامنگیر زهرا شجاعی نیست و بعید به نظر میرسد 8 گزینه دیگر اصلاحطلب بیدردسر از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند اما دور از انتظار نیست اگر بگوییم که چند نفرشان احتمالاً تأیید صلاحیت میشوند. به هر ترتیب اصلاحطلبان تصمیم داشتند پیش از آنکه شورای نگهبان فهرست نهایی کاندیداهای تأیید صلاحیتشده برای سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری را منتشر کند، با انجام رأیگیری دیگری در «نشست جبهه اصلاحات ایران» کاندیداهای نهایی خود را انتخاب و به افکار عمومی معرفی کنند. شهاب طباطبایی، سخنگوی حزب ندای ایرانیان دیروز و پیش از برگزاری نشست «جبهه اصلاحات ایران» و با اشاره به انجام رأیگیری در این نشست به خبرگزاری مهر گفت: «از بین کسانی که ثبتنام کردهاند رأیگیری میشود و هر گزینه بالاتر از دو سوم رأی را کسب کند، مورد حمایت جبهه اصلاحات خواهد بود. ممکن است بیش از یک نفر، دوسوم رأی را به خود اختصاص دهند. به همین جهت نامزد نهایی بعد از تصمیم شورای نگهبان و تأیید صلاحیتها مشخص میشود؛ بنابراین کاندیدا یا کاندیداهای موردنظر جبهه اصلاحات روز یکشنبه مشخص میشوند و کار تبلیغاتی و انتخاباتی خود را آغاز میکنند و مراحل نهایی بعد از اعلام نظر شورای نگهبان طی خواهد شد.» آنچه اما حالا از خروجی نشست امروز قابل تحلیل و تفسیر است، این است که احتمالاً باید منتظر تغییراتی در نحوه گزینش کاندیدای نهایی اصلاحطلبان باشیم؛ چه آنکه دیروز، پس از اتمام جلسه مجمع عمومی در حالی که هنوز نه تنهاخبری از اعلام کاندیدای موردنظر این جبهه سیاسی نبود، حتی کلیاتاین نشست نیز از سوی سخنگو اعلام نشده بود، پیگیریهای صورت گرفته از جانب خبرنگار «اعتماد» هم درحالی که به دلیل امتناع اعضا از بیان موضوع و تاکید بر لزوم اطلاعرسانی از طریق شخص سخنگوی این جبهه، به نتیجه نرسید، از لابهلای صحبتها پیدا بود که در این نشست درباره نحوه معرفی کاندیدا صحبتهایی انجام شده است. نکتهای که پس از انتشار جزییات جلسه وخروجی رایزنیهای اصلاحطلبان در نشست دیروز «جبهه اصلاحات ایران» آشکار شد. بنابر آنچه آذر منصوری، سخنگوی جبهه اصلاحات ایران بهعنوان آخرین مصوبات مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران گفته، اصلاحطلبان پس از گفتوگو درباره فجایع انسانی اخیر در غزه و همچنین جنایت طالبان در افغانستان، اعلام اعتراض و تصمیمگیری درباره صدور بیانیههایی جداگانه در رابطه با این دو واقعه تلخ، کلیات برنامه پیشنهادی کمیته راهبردها درخصوص انتخابات ششمین دوره شورای شهر تهران را به تصویب رساندند. اعضای جبهه اصلاحات ایران همچنین روند تأیید صلاحیت کاندیداهای انتخابات شورای شهر تهران و دیگر شهرهای ایران و نیز کاندیداهای انتخابات را میان دورهای مجلس یازدهم را مورد بررسی قرار داده و اعلام کردند که این رویه را در تعارض با اصل آزاد، رقابتی و عادلانه بودن انتخابات میدانند.
آنچه اما در این نشست بیش از هرنکته حائز اهمیت بود، تصمیمگیری اعضا درمورد نحوه ورود به انتخابات ریاستجمهوری پیشرو و همچنین چگونگی معرفی کاندیدای نهایی جبهه اصلاحات بود. درحالی که تا پیش از برگزاری جلسه دیروز، حتی زمزمههایی از معرفی کاندیدای نهایی این جریان سیاسی به گوش میرسید، آذر منصوری صحبتی در این باره نکرد و صرفاً گفت: «آرای پیشنهادی اعضای جبهه اصلاحات به نامزدهای مطرح شده (در جلسه مورخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰) اعضا ضرورتی به رأی گیری مجدد در شرایط فعلی ندیدند.»
مصطفی تاجزاده که همواره با صراحت کلام مواضع خود را تبیین کرده، نیرویی است که از پیش این احتمال را میدهد که صلاحیتش تأیید نشود. بااینحال او نامزد شده است تا به زعم خود سطح مطالبات را افزایش دهد و به گفتهاش رؤیای آزادی را یادآوری کند. تاجزاده دو کارکرد را در انتخابات خواهد داشت؛ نخست آنکه اگر او بهعنوان نامزد حداکثری اصلاحطلبان وارد میدان شده است تا هم بخشهایی از نیروهای اصلاحطلب را نمایندگی کند، هم در فضای سیاسی ثابت کند که اصلاحطلبان اگر با مانع بررسی صلاحیتها روبهرو نبودند، میتوانستند نامزدی حداکثری ارائه دهند و درنهایت به جامعه بگوید که اگر اصلاحات با دستی نهچندان پر وارد انتخابات میشود، نه از سر کمبود جناحی بلکه به دلیل ردصلاحیتهاست. البته همه اینها قدری محل نقد به نظر میرسد زیرا تاجزاده که مدعی مطرحکردن مطالبات واقعی است، به این توجه ندارد که خود نیز نمیتواند این نمایندگی را داشته باشد زیرا طرح مطالبات تاجزاده هنوز در همان حالوهوای میانه دهه 70 میگذرد و این در حالی است که حتی همان طبقه متوسطی که تاجزاده میخواهد نماینده برحقشان باشد، از مطالبات صرف توسعه سیاسی عبور کردهاند و اکنون درگیر سفره خود شدهاند. از طرفی تاجزاده نمیتواند با صرف رؤیاها به جامعه امیدی بدهد زیرا جامعه کنونی ایران بیش از رؤیا نیاز به راهبرد برای برونرفت از بحرانها دارد و شاید سیاست با شاعرانگی تفاوتهای آشکار داشته باشد.
اسحاق جهانگیری
اسحاق جهانگیری، معاوناول دولت که به گفته خود در غیاب محمدجواد ظریف پا به عرصه انتخابات گذاشته است، شانس بالایی برای تأیید صلاحیت دارد و از قضا نیرویی کاملاً اصلاحطلب محسوب میشود که سابقه بالایی در کارهای اجرائی دارد اما او نیز با یک محدودیت مهم روبهروست که بههرروی به دلیل سِمتش در دولت، به نوعی نماینده دولت و وضع موجود قلمداد میشود و در صورت ادامه حضورش در انتخابات خاصه در مناظرهها احتمالاً در موقعیت دفاع از عملکرد دولت قرار بگیرد زیرا نیروهای رقیب یعنی نامزدهای اصولگرا او را در شرایطی قرار میدهند که باید به پرسشها درباره عملکرد دولت توضیح دهد. بر جهانگیری این محدودیت وجود دارد که ممکن است به دلیل نارضایتی مردم از وضع موجود، نگاه سراسر مثبتی به جهانگیری نداشته باشند. جهانگیری بعد از ظریف بیشترین رأی را در نهاد اجماعساز اصلاحطلبان داشت و این گمانه وجود دارد که او نامزد نهایی اصلاحطلبان باشد.
محسن هاشمیرفسنجانی
هاشمیرفسنجانی نیروی حزب کارگزاران سازندگی است که اکنون رئیس شورای شهر تهران است. او سابقه مدیریت متروی تهران را در کارنامهاش دارد اما به نظر میرسد در صورت تأیید صلاحیت یکی از دو نفر محسن هاشمی و اسحاق جهانگیری باید در انتخابات باقی بمانند؛ گزارهای که روز گذشته محمد هاشمیرفسنجانی هم مطرح کرد و منطقی به نظر میرسد زیرا آنها از یک حزباند و باقیماندن آنها تا آخر منطقی نیست و باتوجه به احتمال اجماع اصلاحطلبان بر جهانگیری محتمل است که هاشمی به نفع جهانگیری کنار برود.
علی مطهری
مطهری همواره نیرویی حاشیهساز بوده است و از قضا بسیار شناختهشده در میان مردم نیز محسوب میشود اما او از یکسو بهمعنای دقیق اصلاحطلب نیست و حتی خودش بارها گفته است که در حوزه فرهنگی قرابتی با اصلاحطلبان ندارد و از سوی دیگر نامش در نهاد اجماعساز مطرح نشده است و تقریباً بههیچوجه نمیتواند نیروی مورداجماع اصلاحطلبان باشد. مطهری اگرچه در حوزه سیاسی سخنان صریحی بیان میکند اما در تمام اینسالها به دلیل مواضعش در حوزه فرهنگی و نوع نگاهش به حقوق زنان مورد انتقاد بخشهایی از جامعه بوده است. علاوه بر همه اینها علی مطهری در انتخابات مجلس دهم ردصلاحیت شد و این احتمال وجود دارد که نتواند در انتخاباتی گستردهتر به نام ریاستجمهوری تأییدصلاحیت شود.
محمد شریعتمداری
محمد شریعتمداری هم وضعیتی مشابه جهانگیری دارد با این تفاوت که رأی بالای جهانگیری در نهاد اجماعساز را ندارد. شریعتمداری فردی اقتصادی است و مشکل این روزهای کشور هم اقتصاد است اما ممکن است شریعتمداری نتواند با اقبال بالای عمومی مواجه شود.
عباس آخوندی
آخوندی شاید تنها نامزد میان تمام نامزدهای اصلاحطلب و اصولگرا باشد که مانیفست روشنی در حوزه اقتصاد دارد. آخوندی که هم استاد دانشگاه است و هم سابقه کار اجرائی دارد با رویکردی روشن خاصه در حوزه اقتصاد وارد میدان شده است و باید دید که اولاً او تا آخرین لحظه در انتخابات میماند، ثانیاً آنکه اگر بماند میتواند اجماع سراسری اصلاحطلبان را به دست آورد و ثالثاً چقدر در میان توده مردم شناختهشده است. تردیدی نیست که اگر آخوندی تأییدصلاحیت شود و مورد اجماع قرار نگیرد و بخواهد هم با نیروهای اصلاحطلب و هم با اصولگرایان رقابت کند، مسیر سختی را در پیش خواهد داشت.
مسعود پزشکیان
پزشکیان آنطورکه باید در میان مردم شناختهشده نیست اما یک ویژگی مثبت دارد؛ آنکه علاوه بر اصلاحطلببودنش رأی قومی زیادی دارد و معمولاً در هر انتخابات مجلس او با تکیه بر رأیی که آذریزبانها به او میدادند، وارد مجلس میشد. البته پزشکیان هم مسئله اجماع را پیشروی خود میبیند و به نظر میرسد که رأی چند شهر آذریزبان برای ریاستجمهوری کافی نباشد.
مصطفی کواکبیان
کواکبیان از نظر حزبی و تشکیلاتی اصلاحطلب محسوب میشود اما او رأی ویژهای در نهاد اجماعساز به دست نیاورد و به احتمال بسیار زیاد گزینه نهایی نخواهد بود. افزون بر آن تأیید صلاحیت او هم در ابهام قرار دارد و باید دید که اساساً شورای نگهبان حاضر به تأیید صلاحیت او برای انتخابات ریاستجمهوری میشود یا خیر.
محمود صادقی
محمود صادقی هم یکی از نمایندگان صریح مجلس دهم بود که اتفاقاً توانست توجه جامعه را به خود جلب کند و اکنون هم در نهاد اجماعساز مطرح شده است اما به دلیل رأی نهچندان بالایش در این تشکل انتخابات اجماع بر او شکل نمیگیرد. از سوی دیگر او نیز مانند مطهری در انتخابات مجلس ردصلاحیت شد و بعید است در این انتخابات تأیید شود؛ البته حضور صادقی حتماً تنور انتخابات را گرم خواهد کرد.
علی لاریجانی
علی لاریجانی با هیچ منطقی اصلاحطلب محسوب نمیشود و او حتی یکبار هم خود را نزدیک به اصلاحطلبان معرفی نکرده است؛ هرچند مواضع لاریجانی در حوزه سیاست خارجی به اصلاحطلبان نزدیک است و در مجلس دهم در تصویب برجام در مجلس کمکحال دولت بود. تقریباً همه اصلاحطلبان بارها اعلام کردهاند از لاریجانی حمایت نمیکنند زیرا دیگر نمیخواهند همان سیاستی که در سال 92 در پیش گرفتند را تکرار کنند و معتقدند که سیاست ائتلافی سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان را در این هشت سال کاهش داد اما همه اینها در حالی است که صرف ورود لاریجانی در شرایطی که از آنسو سیدابراهیم رئیسی نامزد شده است، حکایت از آن دارد که لاریجانی به رأی اصلاحطلبان چشم دوخته است.
او بعد از ثبتنام در انتخابات هم به رئیسی و نامزدهای نظامی کنایه زد و گفت که اقتصاد پادگان و دادگاه نیست که مشکلاتش با دستور حل شود. این سخن او نشان داد لاریجانی به ایجاد دوقطبی با محوریت خودش دل بسته است و وقتی در نخستین سخن بعد از نامزدی اصلیترین نامزد اصولگرایان را نشانه میرود، میشود حدس زد که از اصلاحطلبان انتظار دارد. از سوی دیگر علی لاریجانی که پایگاهی در سنتیهای اصولگرا دارد، میداند با ورود رئیسی به انتخابات دیگر همان میزان اقبال را در جبهه اصولگرایی ندارد زیرا پرواضح است که اصولگرایان بهصورت منسجم از رئیسی حمایت میکنند و دراینبین نوبت به لاریجانی نمیرسد؛ بنابراین لاریجانی آمده است که اتفاقاً با اصولگرایان رقابت کند و حتماً برای تحقق این هدف به حمایت اصلاحطلبان چشم دوخته است.
در اینجا این پرسش مطرح است که آیا لاریجانی میتواند مورد حمایت اصلاحطلبان قرار بگیرد یا نه؟ شاید پاسخ به این پرسش در شرایط کنونی که هنوز نتیجه بررسی صلاحیتها روشن نشده است، سخت باشد اما ممکن است اگر نامزدهای اصلی اصلاحطلبان ردصلاحیت شوند، آنها در دوقطبی لاریجانی-رئیسی به سمت لاریجانی بروند و حتماً این احتمال در شرایط کنونی بیش از گذشته تقویت شده است زیرا عملاً نامزد اصلی اصلاحطلبان که محمدجواد ظریف بود، وارد انتخابات نشد و اکنون نامزدی در قامت ظریف در جبهه اصلاحات وجود ندارد.
انتخاب میان لاریجانی و جهانگیری
درنهایت آنچه از فضای کنونی در جبهه اصلاحات به نظر میرسد، این است که بسیاری از نامزدهای نامبرده باید از انتخابات کناره بگیرند؛ زیرا نام آنها در نهاد اجماعساز آورده شده است و اگر قرار باشد به تعهد تشکیلاتی خود عمل کنند، باید به نفع نامزد نهایی جبهه اصلاحات کنار بروند؛ خواه بهسرعت بعد از تعیین صلاحیتها یا در اثنای انتخابات یا حتی یک روز مانده به انتخابات و بعد از انجام مناظرهها. حال با این اوصاف هیچ بعید نیست که اصلاحات در انتخاب میان جهانگیری و لاریجانی بر سر دوراهی قرار گیرد؛ دو نامزدی که باید دید کدامیک از آنها میتواند رقابتی جدیتر با سیدابراهیم رئیسی داشته باشد.