تاریخ انتشار
شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۰۴:۰۵
کد مطلب : ۴۲۵۷۱۱
کبنا گزارش میدهد
مسئلۀ کودکان کار در یاسوج؛ یک تراژدیِ شهری
۰
کبنا ؛
«سه تا ماسکِ نانو دههزار تومان»؛ این صدای کودک ۸ سالهایست در اطراف خیابان هفت تیر، که بهجای اینکه همچون همسنوسالهایش مشغول بازیهای کودکانه باشد، دورهی کودکیاش را جهشی گذرانده و پس از نوزادی وارد دنیای آدمبزرگها شده است؛ کودکی که کودکیاش را از او گرفتهاند. حال اینکه کی گرفته، بهحالِ کودک توفیری نمیکند، «کودکیِ بهغارترفتهی او» را هر کی دزدیده باشد بهحالِ کودک فرقی ندارد؛ در هر صورت او کودکی ندارد. اما برای ما مهم است؛ برای جامعه نیز باید مهم باشد. اما برای جامعهی بیتفاوت و بیاعتماد، گذر از کنارِ چنین بیهنجاریهایی، تنها با گفتن یک "آخی، گناه داره" تمام میشود.
بهگزارش کبنا نیوز، سرمایه اجتماعی در استان کهگیلویه و بویراحمد، وضعیتی فرسایشی دارد؛ سرمایه اجتماعی از مهمترین مؤلفههای بههمپیوستگی یک جامعه است؛ سرمایه اجتماعی نقش یک چسب را دارد و تعاون و همکاری در جامعه را رواج میدهد. حال اگر میزان این سرمایه کاهش یابد، جامعه بهسمت بیتفاوتی میل کرده و نتیجهاش همین است که کودکان کار را بدون کوچکترین کمکی به آنها بهحال خود رها کرده و تنها به یک ترحم چند ثانیهای اکتفا میکنیم.
معمولاً در اسناد بینالمللی افراد زیر ۱۸ سال را کودک میدانند؛ البته برخی هم ۱۵ سالگی را معیار قرار دادهاند. بههرصورت، افراد زیر ۱۵ سالی که بهکار مشغول هستند را کودک کار مینامند. در اسناد مختلف، مفهومِ گستردهترِ «کودک خیابانی» هم وجود دارد. منظور از کودکان خیابانی، کودکانی هستند که اکثر اوقاتِ خود را در خیابانها و بهکارهای مختلف میگذرانند؛ در سال ۱۹۷۷ سازمان یونیسف، کودکان خیابانی را اینگونه تعریف کرد: «آنها کودکانی هستند که در شهرهای بزرگ برای ادامهی زندگیِ خود، مجبور به کار و یا زندگی در خیابانها هستند». طبق این تعریف، کودکان کار هم کودکان خیابانی محسوب میشوند.
پدیدهی کودکان خیابانی از پدیدههای جدید و معاصری است که با بزرگتر شدن، مهاجرت و صنعتیشدنِ شهرها بهوجود آمد. بسیاری از کشورهای دنیا با این پدیده دست به گریباناند. در ایران، آمار دقیقی از این کودکان وجود ندارد. اما طبق پژوهشهای انجامشده، تعداد نسبیِ آنها در شهرهای بزرگ و پُرجمعیت، بیشتر از سایر شهرهاست. اما در استانِ ما کهگیلویه و بویراحمد نیز، بهرغمِ انکار برخی مسئولین، کودکان کار وجود دارند. برای مطالعه و بررسیِ میدانیِ وضعیتِ کمّی و کیفیِ آنها، سه روزِ پیاپی در ساعات ۱۸-۲۰ بخشی از شهر یاسوج (مسیرِ فلکه جهاد تا هفت تیر) را جهت شناسایی کودکان کار بررسی کردیم و توانستیم ۲۱ کودک کار احصا کنیم.
طبق بررسیهای میدانیِ کبنا نیوز، ۱۸ نفر از آنها زیر ۱۴ سال قرار دارند. ۳ نفر دیگر حاضر به بازگوییِ سن و مشخصات خود نبودند.
در این بین در مسیر هفت تیر سه کودک ۸ تا ۹ ساله هم قرار دارند و ماسک میفروشند. ۲ کودک ۹ و ۱۰ ساله هم در جنب یکی از بانکهای همین مسیر با ترازوی کوچک شکستهای کسب درآمد میکنند.
طبق بررسیهای ما، این کودکان به فروش ماسک، جوراب، مرغ و خروس محلی، جوجه اردک و غاز، پخش تراکت، فروش آدامس، واکسزنی، وزنکشی با ترازو و... مشغول هستند. بعضی از آنها بهتنهایی و برخی دو و یا سهنفره با هم کار میکنند. اکثرِ آنها پسر هستند. اما یک دختر هم وجود دارد که به پدرش در دستفروشی کمک میکند.
نکتهی جالب توجهی که نظرمان را جلب کرد، گفتههای یکی از همین کودکان بود؛ بهگفتهی او، از سال ۱۳۹۵ مشغول کار در خیابان است، یعنی حدود ۵ سال است که بهعنوان کودک بهکار مشغول است؛ واکسِ کفش میفروشد، و وسایل تعمیر کفش و یک ترازو هم در بساط خود دارد؛ میگوید که از سال ۱۳۹۵ در همینجا (جنب یکی از بانکهای مسیر فلکهی ساعت تا هفت تیر) مشغول کار بوده است. معنای حرفهای او آن است که از پنج سال پیش هم در این شهر کودک کار وجود داشته است. اما برخی از مسئولین هنوز هم وجود کودکان کار را انکار میکنند. کافی است چند دقیقه همین مسیرِ گفتهشده را طی کنند تا بهچشم خود وضعیت را ببینند.
علاوه بر گزارشاتِ میدانیِ ما، نتایج یکی از تحقیقات انجامشده نیز نشان داد کودکان استانِ کهگیلویه و بویراحمد در برخی از شاخصها مثل شاخص «سلامت و مرگومیرِ کودکان» وضعیت مطلوبی ندارند؛ طبق نتایج این تحقیق، استانِ ما در بین ده استانِ پایینِ جدول است.
علاوه بر گزارشاتِ میدانیِ ما، نتایج یکی از تحقیقات انجامشده نیز نشان داد کودکان استانِ کهگیلویه و بویراحمد در برخی از شاخصها مثل شاخص «سلامت و مرگومیرِ کودکان» وضعیت مطلوبی ندارند؛ طبق نتایج این تحقیق، استانِ ما در بین ده استانِ پایینِ جدول است.
در یک جمعبندیِ کلی، میتوان ادعا کرد که این پدیده یک «تراژدیِ شهری» است. تراژدیای که معلول عوامل درهمتنیدهی بسیاری است و جز با راهکارهای سهگانهی بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت قابل حل نیست.
کودکان کاری که ما شناسایی کردیم، انگیزههای متفاوتی برا کار و حضور در خیابان داشتند؛ اما اغلب در یک نکته اشتراک داشتند؛ فقرِ مالیِ خانواده. هیچکدام از آنها از خانوادههای مرفه نبودند. البته ما بهدلایل مختلف نتوانستیم و در برخی موارد نخواستیم که از همهی آنها در موردِ وضعیت اقتصادیِ خانوادهشان سؤال بپرسیم.
نکتهی جالب آنجاست که برخی از این کودکان، کار و حضور در خیابان را به چشمِ نوعی بازی میدیدند، از آننوع بازیگوشیهایی که مختصِ کودکان است، اما با این تفاوت، که این یک بازیِ کودکانه نیست؛ بلکه قدم در راهیست نامعلوم با آیندهای بسیار مبهم و اغلب ناگوار، هم برای خودِ او و هم کلیت شهر، استان و حتی جامعه.
حضور کودکان در خیابان پیامدهای بسیاری بههمراه دارد؛ علاوه بر پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و...، مسائلِ بهداشتی نیز از پیامدهای وجود کودکان کار است؛ بر اساس تحقیقات انجامشده، شیوعِ بیماریهای واگیر و غیرواگیر در آنها بسیار بالاست. میزان ابتلا به ویروس اچآیوی در کودکان کار، حدود ۴۵ برابرِ جمعیتِ عادی است؛ بیماریهایی همچون هپاتیت، عفونتِ انگلیِ رودهها، کچلی، و بهویژه سوءتغذیه و نیز گرسنگی، شیوعِ بالایی در بین این کودکان دارد.
کودکان کار اغلب از سلامت روانی پایینی برخوردارند؛ اعتماد بهنفسِ پایین، اضطرابِ بالا در بین آنها بهوفور مشاهده میشود. بسیاری از آنها خشونت را تجربه کرده و نیز مورد سوءاستفاده و تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. طبق این تحقیقات، ۷۱ درصد آنها آزار جسمی دیدهاند.
معمولاً وجود پدیدهی کودکان کار را به وضعیت نامطلوبِ خانوادهها مربوط میدانند و سایر عوامل و بسترهای گستردهتر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را نادیده میگیرند. هر چند خانواده از عوامل مهم است اما بهنظر ما کمی در موردِ نقش آن غُلُو شده است. اغلب میگویند که خانوادههای این کودکان مبتلا به اعتیاد هستند، اما تحقیقاتی که در مجلات علمیِ کشور منتشر شدهاند، نشان میدهند که حدود ۳۰ درصد از پدران کودکان کار وابسته به مواد مخدر هستند. یا در زمینهی جداییِ والدین از هم، تنها حدود ۱۰ تا ۱۴ درصد از کودکان کار، بچهی طلاق هستند. بهعلاوه، حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از آنها یکی از والدین و یا هر دو را از دست دادهاند. اما در زمینهی سواد والدین، حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد خانوادههای این کودکان، بیسواد و یا کمسواد هستند. این در حالی است که وجه اشتراک اغلبِ آنها مشکلات اقتصادی همچون فقر مالیِ خانواده، بیکاری و درآمدِ پایینِ آنهاست.
بهطور کلی در شکلگیری این وضعیت، عوامل متعددی دخیل هستند؛ از عوامل سطح کلانی مثلِ توزیع ناعادلانهی ثروت، خدمات و منابع، بیثباتی سیاسی، مسئولیتپذیری و اثربخشیِ پایین دولت، تا عوامل خردتری مثل شرایط شهری، ویژگیهای خانوادهها و حتی خصایص خود کودکان، همگی دخیل و اثرگذارند.
بهطور کلی در شکلگیری این وضعیت، عوامل متعددی دخیل هستند؛ از عوامل سطح کلانی مثلِ توزیع ناعادلانهی ثروت، خدمات و منابع، بیثباتی سیاسی، مسئولیتپذیری و اثربخشیِ پایین دولت، تا عوامل خردتری مثل شرایط شهری، ویژگیهای خانوادهها و حتی خصایص خود کودکان، همگی دخیل و اثرگذارند.
پس برای کمک به حل این پدیده، هیچ راهحل تکبُعدی و سرراستی وجود ندارد. هر دستورالعملی حتماً باید چندجانبه باشد.
نهادهای دستاندرکار قبل از هر چیز باید به مطالعهی علمیِ وضعیت کودکان کار بپردازند؛ از قبیلِ شناسایی انگیزهی کودکان از اشتغال بهکار، شناساییِ وضعیت کلیِ آنها، مدتزمان حضور و کار آنها و شناساییِ وضعیت خانوادههای آنها.
این نهادها و سازمانها میتوانند با اِعمال موارد زیر در حل وضعیت کودکان کار، اقدامات اثربخشی انجام دهند:
یک) ایجاد اشتغال حداقل برای یکی از اعضای خانوادهی کودکان کار، دو) اعمال نظارت بیشترِ نهادهای نظامی بر مناطقی که کودکان کار در آنجا حضور بیشتری دارند، سه) استفاده از ظرفیت نهادهای مردمی، چهار) تأمین بیمه برای آنها، پنج) شناساییِ دقیق همهی آنها، شش) استفاده از جامعهشناسان و روانشناسان جهتِ مشاوره و آگاهیبخشی به خانوادههای آنها.
نکتهی مهمی که این روزها باید به جدّ به آن توجه شود، مسئلهی کار کودکان در استان در دورهی شیوعِ ویروس کرونا است؛ این روزها که هشدار و زنگ خطرِ موج بعدیِ کرونا در استان به صدا درآمده است، تعداد بسیار زیادی از کودکان در خیابانهای یاسوج مشغول کارند. با توجه به اینکه کودکان اغلب ناقلِ بدون علامت هستند، میتوانند موجبِ پدید آمدن مشکلاتِ جدی هم برای خود و هم برای دیگران شوند. مسئلهای که نباید بهراحتی از کنارِ آن گذشت.