تاریخ انتشار
شنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۳:۲۶
کد مطلب : ۴۲۰۱۸۶
اصلاحطلبان در انتخابات آینده ریاستجمهوری چگونه عمل خواهند کرد؟
معمای اصلاحات برای ۱۴۰۰
۰
کبنا ؛
جریانهای سیاسی در ایران طی سالهای اخیر دچار یک کرختی و بیرمقی شدند که حتی در ایام انتخابات نیز آنها نتوانستند از این حالت خارج شوند و بیشتر درگیر مسائل درونجناحی بودند تا رقابتی. اصلاحطلبان که البته این سالها دچار ریزش قابل توجهی از سوی پایگاه اجتماعی خود شدهاند شاید وضعیت چندان مناسبی ندارند چرا که رقیب آنها یعنی اصولگرایان هیچ زمانی دغدغه مشارکت نداشته است. بنابراین حالا بعد از انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی این ریزش پایگاه اجتماعی نمایانتر شد و بدنه رایدهنده در این دوره مشارکت پایینی داشت. بهتر است اصلاحطلبان از همین حالا استراتژی و آسیبشناسی جدی در رابطه با انتخابات ۱۴۰۰ داشته باشند.
انتخاباتی که آخرین فرصت این جریان سیاسی برای گفتمانسازی و برگشت به سوی جایگاه و قدرت پایگاه اجتماعی خود محسوب میشود. اما سوال اینجاست این جریان سیاسی قرار است چگونه و براساس کدام استراتژی در یک سال باقی مانده سرمایه اجتماعی خود را حفظ کرده تا این بار مانند انتخابات مجلس یازدهم میدان را به رقیب واگذار نکند؟ آیا این بار نیز اصلاحطلبان از کاندیدای غرضی استفاده خواهند کرد؟ آیا با توجه به اینکه طی این سالها اصلاحطلبان برخی از چهرههایی را که پتانسیل نامزد شدن در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ را داشتند، به نوعی میشود گفت مهره سوخته شدند چه جایگزینی برای آنها در نظر خواهند گرفت و اصلا این پتانسیل در میان اصلاحطلبان وجود دارد؟
مهرههای سوخته اصلاحطلبان
اصلاحطلبان در هر دو دوره انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ و ۹۶ با هر چه در توان داشتند حضور یافتند و توانستند بر رقیب پیروز شوند. همین شیوه در انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز در پیش گرفته شد و با استفاده از ظرفیت و استراتژی ائتلاف با برخی طیفهای معتدل، مانند انتخابات ریاستجمهوری در اینجا هم پیروز شدند. اما این قسمت خوب ماجرا بود و چندی نگذشت که نقاط ضعف استراتژی ائتلاف اصلاحطلبان آشکار شد و انتقادات به این رویکرد شروع شد. یعنی ما هم در دولت حسن روحانی و هم در مجلس شاهد رفتارهایی خلاف ائتلاف اولیه بودیم. دولت تدبیر و امید نتوانست به هیچ کدام از مطالبات بدنه اصلاحطلبان که از او حمایت کرد پاسخ دهد. همین رفتار در مجلس نیز با تفاوتهایی مشاهده شد و فراکسیون امید در بسیاری از تصمیمگیریها مورد نقد جدی اصلاحطلبان قرار گرفت. درواقع ادامه این روند چیزی نبود جز سوختن مهرههای اصلاحطلبی که میتوانست در انتخابات ۱۴۰۰ نامزد احتمالی این جریان سیاسی باشند. برای مثال همراهی اسحاق جهانگیری یکی از چهرههای تاثیرگذار اصلاحات با دولت تدبیر و امید که در انتخابات ۱۳۹۶ یکی از عوامل موثر در پیروزی حسن روحانی محسوب میشد، باعث شد دیگر او نیز مانند این دولت به نوعی اعتماد پایگاه اجتماعی را از دست بدهد یا محمدرضا عارف، رئیس فراکسیون امید و از چهرههایی که در انتخابات ریاستجمهوری با وجود حمایت بدنه اصلاحطلب به نفع حسن روحانی کنارهگیری کرد. او طی این سالها به واسطه عملکرد امیدیهای مجلس و نیز نقدهایی که به شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان وارد بود، باعث شد دیگر جایگاه قبلی خود را میان پایگاه اجتماعی از دست بدهد. درواقع شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان چهار سال پیش برای فتح کرسیهای بهارستان تشکیل شد و توانست در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و شورای شهر پنجم هم نقشآفرینی کند، اما این بار بهای عملکرد فهرستهای مورد تایید خود و نیز نحوه تصمیمگیری را پرداخت و از همان ابتدا برخی احزاب به ویژه کارگزارانیها را در مقابل خود یافت.
بنابراین میبینیم که اصلاحطلبان طی این سالها نه تنها نتوانستند گفتمانسازی و آسیبشناسی داشته باشند، بلکه حتی مهرههای تاثیرگذارش را نیز از دست دادند و به نوعی آنها را سوزاندند. درواقع میشود گفت سهلانگاری نخبگان فکری و سیاسی اصلاحطلبان باعث مرگ تدریجی این جریان سیاسی بین پایگاه اجتماعی خود شد. یکی از مصداقهای چنین رکوردی را میتوان در انتخابات اسفندماه ۹۸ مشاهده کرد که حضورشان ابتدا با شرط و شروطی آغاز شد، به این صورت که برخی بر مشارکت مشروط تاکید داشتند و در مقابل عدهای دیگر مشارکت بدون قید و شراط را رمز پیروزی این جریان میدانستند. این جدال پیدا و پنهان میان دو گروه از اصلاحطلبان کمکم به مهمترین چالش انتخاباتی آنها تبدیل شد که تا روز برگزاری انتخابات ادامه یافت و درنهایت به یکی از دلایل شکست آنها تبدیل شد و به نظر میرسد پس از فروکش کردن بحران کرونا و آغاز آسیبشناسی باز هم مورد پیگیری قرار خواهد گرفت.
اما و اگرهای کاندیدای اجارهای
نکتهای که همچنان اصلاحطلبان با آن درگیر هستند نداشتن افق روشن برای انتخابات ۱۴۰۰ و اختلافنظرهای دورنی این جریان به دلیل نداشتن استراتژی کارآمد و عدم گفتمانسازی است. آنها اگر در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی درگیر حضور مشروط و یا بدون قید و شرط بودند، حالا برای انتخابات ۱۴۰۰ ریاستجمهوری درگیر کاندیدای اجارهای یا اصلاحطلب بودن آن هستند. برخی از نخبگان و فعالان سیاسی اصلاحات معتقدند با توجه به تضعیف اعتماد پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان، مردم دیگر با کاندیداهای دست دوم، اجارهای و ... پای صندوق رای نمیآیند. در مقابل عدهای دیگر بر این باورند که با توجه به ظرفیت این جریان سیاسی و محدودیتهایی که با توجه به شرایط کنونی کشور متاثر از کرونا برای کنشگری سیاسی وجود دارد، اصلاحات مجبور است همچنان دست به عصا حرکت کند. بنابراین برای ماندن در ساختار قدرت چارهای جز ائتلاف با دیگران ندارند. این عده میگویند عملکرد دولت حسن روحانی و اصلاحطلبان با توجه به محدودیتها چندان هم قابل نقد نیست چرا که در آن فضا و شرایط بهترین تصمیم و نتیجه گرفته شد.
البته در کنار تحلیلهایی که از سوی اصلاحطلبان تا به حال مطرح شده است، برخی فعالان سیاسی نیز میگویند شرایط اصلاحطلبان تا حدودی به عملکرد مجلس یازدهم بستگی دارد و اگر عملکرد قابل قبولی را از یازدهمیهای اصولگرا مشاهده نکنیم احتمال دارد تخریبهای چند سال اخیر اصلاحطلبان کاهش یافته و مانند دوره ریاستجمهوری احمدینژاد دوباره شرایط به نفع اصلاحطلبان پیش رود. یعنی این عده معتقدند با استفاده از چنین فضایی میشود دوباره اعتماد پایگاه اجتماعی را به دست آورد.
اما این گروه متاسفانه فراموش کردهاند که جامعه و فضای سیاسی اجتماعی کشور سالهاست به نوعی از عملکرد جریانهای سیاسی به شدت ناراضی و ناامید شده است. جامعه طی این سالها به حدی تحت فشار مشکلات اقتصادی و معیشتی قرار گرفته است که دیگر آن سیاستهای ایجابی جواب نمیدهد، بنابراین نمیشود براساس احتمالات و اما و اگرها پا به میدان رقابت گذاشت.
اگر قرار است اصلاحطلبان چشم بر روی کاندیدای اجارهای ببندند باید چهرهای کاملا اصلاحطلب باشد که هم بتواند اعتماد دوباره پایگاه اجتماعی را جلب کند و هم از سوی شورای نگهبان صلاحیت او تایید شود. همه این احتمالات درصورتی است که این جریان سیاسی موانع پیش روی خود را از مقابل برداشته باشد که دیگر لازم نباشد وارد بحث اجماع شوند چرا که در غیر این صورت شاید دوباره شاهد تصمیمی از جنس انتخابات یازدهمین دوره مجلس باشیم که اصلاحطلبان به صورت مستقل و بدون ارائه لیستی جامعه وارد انتخابات شدند.
بنابراین با توجه به مشکلات کنونی کشور، شاید یک سال زمان زیادی برای تصمیمگیری در این رابطه نباشد و اگر این جریان سیاسی قرار است با نامزدی اصلاحطلب وارد انتخابات ۱۴۰۰ شود، باید از همین حالا به فکر چهرهسازی باشد. چرا که با توجه به عملکرد دولت مورد حمایت اصلاحطلبان و مجلس دهم چشمانداز روشنی پیش روی آنها وجود ندارد و قطعا در چنین شرایطی جامعه در ۱۴۰۰ اقبالی به این جریان نخواهد داشت، مگر اینکه از همین حالا استراتژیها روشن و آسیبشناسی دقیق صورت بگیرد. حتی اگر قرار باشد دوباره نامزد اجارهای معرفی کنند، باز هم بازسازی سرمایه اجتماعی در بلندمدت لازم است.
برخی از فعالان سیاسی بر این باورند که دستیابی به یک مانیفست روشن سیاسی نیازمند یک برنامه بلندمدت است که با توجه به بضاعت اصلاحطلبان چنین انتظاری از آنها در این شرایط عاقلانه نیست و برای رسیدن به یک استراتژی بلندمدت فاصله زیادی دارند. این دسته از کارشناسان بر انعطافپذیری اصلاحات در این شرایط تاکید میکنند و آن را نقطه مثبت این جریان برای گرفتن بهترین نتیجه میدانند. نکتهای که باید مورد توجه قرار داد این است که نباید انعطافپذیری اصلاحطلبان باعث شود تا از اصول اولیه خود به حدی فاصله بگیرند که منجر به از دست دادن پایگاه اجتماعی خود باشد، امری که در حال حاضر شاهد آن هستیم.
انتخاباتی که آخرین فرصت این جریان سیاسی برای گفتمانسازی و برگشت به سوی جایگاه و قدرت پایگاه اجتماعی خود محسوب میشود. اما سوال اینجاست این جریان سیاسی قرار است چگونه و براساس کدام استراتژی در یک سال باقی مانده سرمایه اجتماعی خود را حفظ کرده تا این بار مانند انتخابات مجلس یازدهم میدان را به رقیب واگذار نکند؟ آیا این بار نیز اصلاحطلبان از کاندیدای غرضی استفاده خواهند کرد؟ آیا با توجه به اینکه طی این سالها اصلاحطلبان برخی از چهرههایی را که پتانسیل نامزد شدن در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ را داشتند، به نوعی میشود گفت مهره سوخته شدند چه جایگزینی برای آنها در نظر خواهند گرفت و اصلا این پتانسیل در میان اصلاحطلبان وجود دارد؟
مهرههای سوخته اصلاحطلبان
اصلاحطلبان در هر دو دوره انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ و ۹۶ با هر چه در توان داشتند حضور یافتند و توانستند بر رقیب پیروز شوند. همین شیوه در انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز در پیش گرفته شد و با استفاده از ظرفیت و استراتژی ائتلاف با برخی طیفهای معتدل، مانند انتخابات ریاستجمهوری در اینجا هم پیروز شدند. اما این قسمت خوب ماجرا بود و چندی نگذشت که نقاط ضعف استراتژی ائتلاف اصلاحطلبان آشکار شد و انتقادات به این رویکرد شروع شد. یعنی ما هم در دولت حسن روحانی و هم در مجلس شاهد رفتارهایی خلاف ائتلاف اولیه بودیم. دولت تدبیر و امید نتوانست به هیچ کدام از مطالبات بدنه اصلاحطلبان که از او حمایت کرد پاسخ دهد. همین رفتار در مجلس نیز با تفاوتهایی مشاهده شد و فراکسیون امید در بسیاری از تصمیمگیریها مورد نقد جدی اصلاحطلبان قرار گرفت. درواقع ادامه این روند چیزی نبود جز سوختن مهرههای اصلاحطلبی که میتوانست در انتخابات ۱۴۰۰ نامزد احتمالی این جریان سیاسی باشند. برای مثال همراهی اسحاق جهانگیری یکی از چهرههای تاثیرگذار اصلاحات با دولت تدبیر و امید که در انتخابات ۱۳۹۶ یکی از عوامل موثر در پیروزی حسن روحانی محسوب میشد، باعث شد دیگر او نیز مانند این دولت به نوعی اعتماد پایگاه اجتماعی را از دست بدهد یا محمدرضا عارف، رئیس فراکسیون امید و از چهرههایی که در انتخابات ریاستجمهوری با وجود حمایت بدنه اصلاحطلب به نفع حسن روحانی کنارهگیری کرد. او طی این سالها به واسطه عملکرد امیدیهای مجلس و نیز نقدهایی که به شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان وارد بود، باعث شد دیگر جایگاه قبلی خود را میان پایگاه اجتماعی از دست بدهد. درواقع شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان چهار سال پیش برای فتح کرسیهای بهارستان تشکیل شد و توانست در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و شورای شهر پنجم هم نقشآفرینی کند، اما این بار بهای عملکرد فهرستهای مورد تایید خود و نیز نحوه تصمیمگیری را پرداخت و از همان ابتدا برخی احزاب به ویژه کارگزارانیها را در مقابل خود یافت.
بنابراین میبینیم که اصلاحطلبان طی این سالها نه تنها نتوانستند گفتمانسازی و آسیبشناسی داشته باشند، بلکه حتی مهرههای تاثیرگذارش را نیز از دست دادند و به نوعی آنها را سوزاندند. درواقع میشود گفت سهلانگاری نخبگان فکری و سیاسی اصلاحطلبان باعث مرگ تدریجی این جریان سیاسی بین پایگاه اجتماعی خود شد. یکی از مصداقهای چنین رکوردی را میتوان در انتخابات اسفندماه ۹۸ مشاهده کرد که حضورشان ابتدا با شرط و شروطی آغاز شد، به این صورت که برخی بر مشارکت مشروط تاکید داشتند و در مقابل عدهای دیگر مشارکت بدون قید و شراط را رمز پیروزی این جریان میدانستند. این جدال پیدا و پنهان میان دو گروه از اصلاحطلبان کمکم به مهمترین چالش انتخاباتی آنها تبدیل شد که تا روز برگزاری انتخابات ادامه یافت و درنهایت به یکی از دلایل شکست آنها تبدیل شد و به نظر میرسد پس از فروکش کردن بحران کرونا و آغاز آسیبشناسی باز هم مورد پیگیری قرار خواهد گرفت.
اما و اگرهای کاندیدای اجارهای
نکتهای که همچنان اصلاحطلبان با آن درگیر هستند نداشتن افق روشن برای انتخابات ۱۴۰۰ و اختلافنظرهای دورنی این جریان به دلیل نداشتن استراتژی کارآمد و عدم گفتمانسازی است. آنها اگر در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی درگیر حضور مشروط و یا بدون قید و شرط بودند، حالا برای انتخابات ۱۴۰۰ ریاستجمهوری درگیر کاندیدای اجارهای یا اصلاحطلب بودن آن هستند. برخی از نخبگان و فعالان سیاسی اصلاحات معتقدند با توجه به تضعیف اعتماد پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان، مردم دیگر با کاندیداهای دست دوم، اجارهای و ... پای صندوق رای نمیآیند. در مقابل عدهای دیگر بر این باورند که با توجه به ظرفیت این جریان سیاسی و محدودیتهایی که با توجه به شرایط کنونی کشور متاثر از کرونا برای کنشگری سیاسی وجود دارد، اصلاحات مجبور است همچنان دست به عصا حرکت کند. بنابراین برای ماندن در ساختار قدرت چارهای جز ائتلاف با دیگران ندارند. این عده میگویند عملکرد دولت حسن روحانی و اصلاحطلبان با توجه به محدودیتها چندان هم قابل نقد نیست چرا که در آن فضا و شرایط بهترین تصمیم و نتیجه گرفته شد.
البته در کنار تحلیلهایی که از سوی اصلاحطلبان تا به حال مطرح شده است، برخی فعالان سیاسی نیز میگویند شرایط اصلاحطلبان تا حدودی به عملکرد مجلس یازدهم بستگی دارد و اگر عملکرد قابل قبولی را از یازدهمیهای اصولگرا مشاهده نکنیم احتمال دارد تخریبهای چند سال اخیر اصلاحطلبان کاهش یافته و مانند دوره ریاستجمهوری احمدینژاد دوباره شرایط به نفع اصلاحطلبان پیش رود. یعنی این عده معتقدند با استفاده از چنین فضایی میشود دوباره اعتماد پایگاه اجتماعی را به دست آورد.
اما این گروه متاسفانه فراموش کردهاند که جامعه و فضای سیاسی اجتماعی کشور سالهاست به نوعی از عملکرد جریانهای سیاسی به شدت ناراضی و ناامید شده است. جامعه طی این سالها به حدی تحت فشار مشکلات اقتصادی و معیشتی قرار گرفته است که دیگر آن سیاستهای ایجابی جواب نمیدهد، بنابراین نمیشود براساس احتمالات و اما و اگرها پا به میدان رقابت گذاشت.
اگر قرار است اصلاحطلبان چشم بر روی کاندیدای اجارهای ببندند باید چهرهای کاملا اصلاحطلب باشد که هم بتواند اعتماد دوباره پایگاه اجتماعی را جلب کند و هم از سوی شورای نگهبان صلاحیت او تایید شود. همه این احتمالات درصورتی است که این جریان سیاسی موانع پیش روی خود را از مقابل برداشته باشد که دیگر لازم نباشد وارد بحث اجماع شوند چرا که در غیر این صورت شاید دوباره شاهد تصمیمی از جنس انتخابات یازدهمین دوره مجلس باشیم که اصلاحطلبان به صورت مستقل و بدون ارائه لیستی جامعه وارد انتخابات شدند.
بنابراین با توجه به مشکلات کنونی کشور، شاید یک سال زمان زیادی برای تصمیمگیری در این رابطه نباشد و اگر این جریان سیاسی قرار است با نامزدی اصلاحطلب وارد انتخابات ۱۴۰۰ شود، باید از همین حالا به فکر چهرهسازی باشد. چرا که با توجه به عملکرد دولت مورد حمایت اصلاحطلبان و مجلس دهم چشمانداز روشنی پیش روی آنها وجود ندارد و قطعا در چنین شرایطی جامعه در ۱۴۰۰ اقبالی به این جریان نخواهد داشت، مگر اینکه از همین حالا استراتژیها روشن و آسیبشناسی دقیق صورت بگیرد. حتی اگر قرار باشد دوباره نامزد اجارهای معرفی کنند، باز هم بازسازی سرمایه اجتماعی در بلندمدت لازم است.
برخی از فعالان سیاسی بر این باورند که دستیابی به یک مانیفست روشن سیاسی نیازمند یک برنامه بلندمدت است که با توجه به بضاعت اصلاحطلبان چنین انتظاری از آنها در این شرایط عاقلانه نیست و برای رسیدن به یک استراتژی بلندمدت فاصله زیادی دارند. این دسته از کارشناسان بر انعطافپذیری اصلاحات در این شرایط تاکید میکنند و آن را نقطه مثبت این جریان برای گرفتن بهترین نتیجه میدانند. نکتهای که باید مورد توجه قرار داد این است که نباید انعطافپذیری اصلاحطلبان باعث شود تا از اصول اولیه خود به حدی فاصله بگیرند که منجر به از دست دادن پایگاه اجتماعی خود باشد، امری که در حال حاضر شاهد آن هستیم.