تاریخ انتشار
جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۳۴
کد مطلب : ۴۱۶۱۹۳
سنگ تمامِ ترامپ برای تروریسم دولتی
۰
کبنا ؛ شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی که بنابر اعلام بسیاری از منابع با دستور مستقیم رئیس جمهوری آمریکا صورت گرفت، آخرین حلقه زنجیره جنایات کاخ سفید علیه ملت ایران بود که این بار به شکل تروریسم عریان دولتی خود را نشان داد.
اندک زمانی پس از اعلام خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی، رئیس جمهوری آمریکا که پیشتر از سوی این سردار شهید، "آقای ترامپ قمارباز" خطاب شده بود، بدون هیچ توضیحی تصویر پرچم کشورش را توییت کرد تا به این ترتیب و همچنان که "لس آنجلس تایمز" نوشته از بزرگترین قمار زندگیش پرده برداری کند.
در ادامه سلسله رخدادهایی که بی سابقه ترین تحقیر یک رئیس دولت آمریکا را رقم زد، "دونالد ترامپ" نامشروعترین ابزار ممکن را برای رهایی از این وضعیت خردکننده انتخاب کرد و تروریسم دولتی را برای هدف قرار دادن ناجی ملل منطقه از تروریسم افراطی به کار برد.
در نخستین ساعات پس از اعلام این خبر تکان دهنده، بسیاری از ناظران و رسانه ها نگاه خود را به واکنش های داخلی آمریکا و تبعات این تصمیم جنون آمیز دوخته و از انگیزه های آن سخن گفتند.
تسلیم ناپذیری جمهوری اسلامی ایران مقابل "فشار حداکثری" و در ادامه آن تحقیر تاریخی آمریکا از جمله مهمترین عواملی عنوان شده که در کنار تلاش برای رهایی از زیر بار سنگین استیضاح و کارنامه سازی جهت انتخابات آتی، ترامپ را به سوی این جنایت آشکار سوق داده است.
اواخر خردادماه امسال بود که پهپاد متجاوز آمریکایی در آب های سرزمینی جمهوری اسلامی ایران سرنگون شد تا صدای گوشخراش جنگ طلبی ترامپ و همراهانش در کاخ سفید اوج گیرد.
با این حال، نه سقوط پهپاد متجاوز توانست جرات اقدامی علیه ایران را به ترامپ بدهد و نه اتهام زنی های بی اساس درباره نقش ایران در حمله به تاسیسات نفتی عربستان، پایانه امارات، نفتکش ها در دریای عمان و ...
دیگر نقطه عطف تحقیر ترامپ و دولتش مقابل جمهوری اسلامی در تجمعات مردم معترض عراق مقابل سفارت دولت اشغالگر و مداخله گر آمریکا در بغداد نمایان شد.
ماه ها پیش بود که متحدان منطقه ای واشنگتن علنا ناامیدی خود از حمایت ترامپ در مقابل تهدیدات احتمالی را نشان دادند تا فشارها بر ترامپ مبنی بر بی عملی و هراسش از مواجهه واقعی با جمهوری اسلامی ایران وضعیتی خردکننده یابد.
در این شرایط، بسیاری روی گزینه ورود واشنگتن به جنگ نیابتی با تهران انگشت نهادند که فرجام چنین تقابلی در رویدادهای اخیر بغداد خود را نشان داد.
اکنون دست زدن به اقدامی چون ترور یکی از عالی ترین مقامات نظامی جمهوری اسلامی در خاک کشور همسایه، آن هم چهره ای که به نماد اصلی ستیز با تروریست های نشاندار تکفیری مبدل شده، با توجه به پیامدهای نامشخص و هراس آور آن برای آمریکا، صهیونیست ها و متحدان منطقه ای واشنگتن نشان می دهد که رئیس جمهور آمریکا تحت چه فشار خردکننده ای قرار داشته و دارد؛ خصوصا اینکه مسوولان ارشد جمهوری اسلامی، مردم و رهبران گروه های مقاومت در منطقه یکصدا از انتقام سخت سخن می گویند.
آمریکایی ها در این شرایط سخت و پربیم در کنار اقدامات و تمهیدات عملیاتی و آماده باش به پایگاه و نیروهای این کشور در منطقه می کوشند با تهدید به انجام حملات گسترده تر و با اهدافی چون تاسیسات نفتی ایران نوعی بازدارندگی مقابل این انتقام سخت ایجاد کنند. این در حالی است که الگوی عمل جمهوری اسلامی ایران و در مجموع محور مقاومت، تحمل هزینه های شهادت سردار سلیمانی را برای عاملان آن ناگزیر ساخته است.
از نگاه غالب ناظران تحولات منطقه، نخستین پیامد این رخداد، ناامن شدن سراسر منطقه برای آمریکایی ها است تا جایی که می توان گفت سایه انتظاری کشنده از پایگاه های آمریکایی تا قلب کاخ سفید را دربرخواهد گرفت.
صرف نظر از تبعات این رخداد که چه شرایطی را پیش روی خاورمیانه بحران خیز قرار خواهد داد، دو نکته بسیار مهم در این تصمیم سران کاخ سفید به چشم می آید؛ نخست بهره گیری کاخ سفید از نامشروعترین و مقبوضترین حربه یعنی تروریسم دولتی برای دستیابی به اهداف سیاسی است که بیش از پیش ماهیت سیاست های تجاوزکارانه و غیرانسانی دولت آمریکا را به تصویر می کشد.
دولتمردان آمریکا که نقش آنان در پایه ریزی گروه های تروریستی از القاعده تا داعش برای جهانیان آشکار شده اینک بی پرده همچون رژیم اشغالگر تحت حمایتشان تروریسم دولتی را به کار می بنندند تا از تنگناهای خودساخته خود را نجات دهند؛ گزینه ای که خود واقعیت ثانوی را دربرمی گیرد و آن واقعیت، حقارت و ناکامی است که ترامپ و همراهانش در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران متحمل شده و برای گریز از آن، هزینه و بدنامی تروریسم دولتی را بر پیشانی خود پذیرفته اند.
اندک زمانی پس از اعلام خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی، رئیس جمهوری آمریکا که پیشتر از سوی این سردار شهید، "آقای ترامپ قمارباز" خطاب شده بود، بدون هیچ توضیحی تصویر پرچم کشورش را توییت کرد تا به این ترتیب و همچنان که "لس آنجلس تایمز" نوشته از بزرگترین قمار زندگیش پرده برداری کند.
در ادامه سلسله رخدادهایی که بی سابقه ترین تحقیر یک رئیس دولت آمریکا را رقم زد، "دونالد ترامپ" نامشروعترین ابزار ممکن را برای رهایی از این وضعیت خردکننده انتخاب کرد و تروریسم دولتی را برای هدف قرار دادن ناجی ملل منطقه از تروریسم افراطی به کار برد.
در نخستین ساعات پس از اعلام این خبر تکان دهنده، بسیاری از ناظران و رسانه ها نگاه خود را به واکنش های داخلی آمریکا و تبعات این تصمیم جنون آمیز دوخته و از انگیزه های آن سخن گفتند.
تسلیم ناپذیری جمهوری اسلامی ایران مقابل "فشار حداکثری" و در ادامه آن تحقیر تاریخی آمریکا از جمله مهمترین عواملی عنوان شده که در کنار تلاش برای رهایی از زیر بار سنگین استیضاح و کارنامه سازی جهت انتخابات آتی، ترامپ را به سوی این جنایت آشکار سوق داده است.
اواخر خردادماه امسال بود که پهپاد متجاوز آمریکایی در آب های سرزمینی جمهوری اسلامی ایران سرنگون شد تا صدای گوشخراش جنگ طلبی ترامپ و همراهانش در کاخ سفید اوج گیرد.
با این حال، نه سقوط پهپاد متجاوز توانست جرات اقدامی علیه ایران را به ترامپ بدهد و نه اتهام زنی های بی اساس درباره نقش ایران در حمله به تاسیسات نفتی عربستان، پایانه امارات، نفتکش ها در دریای عمان و ...
دیگر نقطه عطف تحقیر ترامپ و دولتش مقابل جمهوری اسلامی در تجمعات مردم معترض عراق مقابل سفارت دولت اشغالگر و مداخله گر آمریکا در بغداد نمایان شد.
ماه ها پیش بود که متحدان منطقه ای واشنگتن علنا ناامیدی خود از حمایت ترامپ در مقابل تهدیدات احتمالی را نشان دادند تا فشارها بر ترامپ مبنی بر بی عملی و هراسش از مواجهه واقعی با جمهوری اسلامی ایران وضعیتی خردکننده یابد.
در این شرایط، بسیاری روی گزینه ورود واشنگتن به جنگ نیابتی با تهران انگشت نهادند که فرجام چنین تقابلی در رویدادهای اخیر بغداد خود را نشان داد.
اکنون دست زدن به اقدامی چون ترور یکی از عالی ترین مقامات نظامی جمهوری اسلامی در خاک کشور همسایه، آن هم چهره ای که به نماد اصلی ستیز با تروریست های نشاندار تکفیری مبدل شده، با توجه به پیامدهای نامشخص و هراس آور آن برای آمریکا، صهیونیست ها و متحدان منطقه ای واشنگتن نشان می دهد که رئیس جمهور آمریکا تحت چه فشار خردکننده ای قرار داشته و دارد؛ خصوصا اینکه مسوولان ارشد جمهوری اسلامی، مردم و رهبران گروه های مقاومت در منطقه یکصدا از انتقام سخت سخن می گویند.
آمریکایی ها در این شرایط سخت و پربیم در کنار اقدامات و تمهیدات عملیاتی و آماده باش به پایگاه و نیروهای این کشور در منطقه می کوشند با تهدید به انجام حملات گسترده تر و با اهدافی چون تاسیسات نفتی ایران نوعی بازدارندگی مقابل این انتقام سخت ایجاد کنند. این در حالی است که الگوی عمل جمهوری اسلامی ایران و در مجموع محور مقاومت، تحمل هزینه های شهادت سردار سلیمانی را برای عاملان آن ناگزیر ساخته است.
از نگاه غالب ناظران تحولات منطقه، نخستین پیامد این رخداد، ناامن شدن سراسر منطقه برای آمریکایی ها است تا جایی که می توان گفت سایه انتظاری کشنده از پایگاه های آمریکایی تا قلب کاخ سفید را دربرخواهد گرفت.
صرف نظر از تبعات این رخداد که چه شرایطی را پیش روی خاورمیانه بحران خیز قرار خواهد داد، دو نکته بسیار مهم در این تصمیم سران کاخ سفید به چشم می آید؛ نخست بهره گیری کاخ سفید از نامشروعترین و مقبوضترین حربه یعنی تروریسم دولتی برای دستیابی به اهداف سیاسی است که بیش از پیش ماهیت سیاست های تجاوزکارانه و غیرانسانی دولت آمریکا را به تصویر می کشد.
دولتمردان آمریکا که نقش آنان در پایه ریزی گروه های تروریستی از القاعده تا داعش برای جهانیان آشکار شده اینک بی پرده همچون رژیم اشغالگر تحت حمایتشان تروریسم دولتی را به کار می بنندند تا از تنگناهای خودساخته خود را نجات دهند؛ گزینه ای که خود واقعیت ثانوی را دربرمی گیرد و آن واقعیت، حقارت و ناکامی است که ترامپ و همراهانش در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران متحمل شده و برای گریز از آن، هزینه و بدنامی تروریسم دولتی را بر پیشانی خود پذیرفته اند.