تاریخ انتشار
جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۵
کد مطلب : ۴۱۵۷۱۵
تحرکات و فعالیتهای انتخاباتی در کهگیلویه و بویراحمد (قسمت بیست و پنجم)
حکایت ناتمام روشنفکر و اصولگرایان بویراحمد و دنا
۷
کبنا ؛فروپاشی، تشتت، تفرقه، بی برنامگی و ... و هر اصلاح و عنوان دیگری از این دست میتواند مصداق شایسته و دقیقی برای جریانی باشد که خود را اخلاق مدار و اهل وحدت و همدلی میداند اما به گفته منتقدان در عمل جز «انحصار طلبی» هیچ حرکت دیگری از خود بروز نداده است.
بررسی اینکه چرا اصولگرایان بویراحمد به سرنوشت امروزی مبتلا شدهاند نیازمند یک بررسی مستقل و مفصل است. فارغ از نتیجه انتخابات مجلس یازدهم اصولگرایان بویراحمد را باید شکست خوردگان حوزههای سیاسی، فرهنگی و اخلاقی دانست که این روزها کمتر کسی حاضر است خود را جزیی از آنها معرفی کند و اخیراً نیز برخی از چهرههای این جریان ترجیح میدهند از این دیار مهاجرت کنند. مهاجرت «ستار هدایتخواه» از یاسوج به تهران را باید بزرگترین مهاجرت از مدل اصولگرایان بویراحمد خواند که عدم رتق و امور و نرسیدن به یک ثبات باعث خواهد شد تعداد بیشتری از این جریان یاسوج را ترک و به شهرهای دیگر نقل و مکان نمایند.
معرفی کریم فرخیانی به عنوان گزینه انتخاباتی این طیف از سوی حلقه مرکزی به رهبری هدایتخواه اگر چه نقطه آغاز مصائب و فروپاشی اصولگرایان نمیتواند باشد و موضوع به قبلتر بر میگردد اما این اتفاق همزمان نشان گر اوج اختلافات، انحصارگرایی، بی تدبیری وانتقام گیری در میان آنها بود. اصولگرایان خیلی ساده و بدون کوچکترین تدبیر بر روی یک نیروی کاملاً بازنده بخش زیادی از اعتبار و داشتههای خود را هزینه کردند و بعد از آن تا امروز نه تنها نتواسنته اند موضوع را مدیریت کنند که روز به روز بر خرابی آن میافزایند.
اصولگرایان از حضور مهدی روشنفکر و عدم همراهی با طیف مرکزی اصولگرایان به عنوان عامل اصلی این وضعیت نام میبرند و وی مقصر میخوانند در حالی که با نگاه به اتفاقات و واقعیات به نظر میرسد حتی قبل از حضور روشنفکر در صنه انتخاباتی بویراحمد اصولگرایان اساساً فاقد یک تشکیلات قاعده مند بودند و صرفاً بر مدار نفوذ و اعتبار فردی ستار هدایتخواه و قبل از آن مسعود حسینی نفس میکشیدند و طبیعی بود که حضور چهار دههای چند فرد محدود در رأس یک جریان در نهایت در به سقوط و وضعیت امروزی ختم خواهد شد و شد.
روشنفکر در تعریف سیاسی یک نیروی اصولگرا محسوب میشود وی در سال 1382 در اولین دوگانه زارع و هدایتخواه از هدایتخواه حمایت کرد اما در سال 1386 ترجیح داد در پشت سر «آسپار» یکی از نامزدهای آن دوره قرار گیرد. روشنفکر در سال 1390 به همراه بخش زیادی از نیروهای اصولگرا و شناخته شده این جریان در مخالفت با عملکرد ستار هدایتخواه و نزدیکانش از زارع حمایت کردند. این حمایتها و نارضایتی گسترده از عملکرد هدایتخواه باعث شد هدایتخواه بعد از دو دوره حضور در مجلس شکست بخورد.
پیروزی حسن روحانی در ابتدای دومین سال نمایندگی زارع و نزدیکی زارع به روحانی در ابتدا سبب واکنش چندانی در میان نیروهایش نشد اما خیلی زود و بعد از ان که مشخص شد از این نزدیکی خیری به نیروهای اصولگرای حامی زارع نخواهد رسید چهرههای حامی وی یکی بعد از دیگری از اطرافش دور شدند.
روشنفکر که سابقه کار انتخاباتی نیز داشت و قبلاً در انتخابات شورای اول شهر دهدشت نفر سوم شده بود کم کم گمانههایی از برنامههای انتخاباتیاش برای انتخابات مجلس دهم زمزمه میشد. این زمزمهها ابتدا جدی گرفته نشد. در نقطه موازی جریان اصولگرایی مدعی تشکیل شورایی برای رسیدن به یک تصمیم اصولی برای شرکت در انتخابات مجلس دهم بود. شورایی که از آن زمان تاکنون هیچ گاه به یک نتیجه درست و اساسی نرسیده است و همین سردرگمی و آنچه که از سوی مخالفان اعمال نظر پدرخواندهها خوانده میشود باعث شد خیلی زود روشنفکر راهش را از شورا جدا کند و تمام تلاشهای بعد از آن برای برگرداندنش به شورا بی نتیجه بماند.
روشنفکر بدون کوچکترین حمایت جریانی و با جمعی از نزدیکان منطقهای خود کارش را آغاز کرد ولی ایام تبلیغات انتخابات و مهمتر از آن شمارش آراء نشان داد که او کار بزرگی انجام داده است. کار بزرگی که به عنوان پشتوانهاش از فردای 7 اسفند 94 او را در مسیری هدایت کرد که در نهایت پادرمیانی محسن رضایی برای ایجاد یک اجماع میان وی و اصولگریان بویراحمد نیز جواب نگرفت تا آن که امروز عملاً روشنفکر و طرفدارانش از جریانی سخن بگویند به نام جریان سوم که خود را یکی از مدعیان اصلی انتخابات میداند. جریان سوم مدعی است هیچ وابستگی به دو جریان اصلی سیاسی کشور ندارد و اساساً بر نفی این نگاه تاکید دارند که البته مشخص نیست چنین نگاهی در صورت ورود به ساختار قدرت میتواند تا چه اندازه میدان عمل داشته باشد و بر همین مشی باقی بماند.
روشنفکر از همان ابتدا برنامه و بازی خود را به هیچ تصمیمی خارج از حلقه خود گره نزد و به همین خاطر اتفاقات درون اصولگرایی نه تنها وقفهای در حرکت وی پدید نیاورد که اشتباهات استراتژیک آنها از جمله معرفی کریم فرخیانی کمک بزرگی به وی کرد.
اصولگریان که قبل از آن روشنفکر را به میدان داری مطلقاً قومی و منطقهای متهم میکردند با مشورت چند عضو خود به این نتیجه رسیدند که برای زمین زدن روشنفکر بهترین راه معرفی یک نیروی هم تبار روشنفکر است. فارغ از صحیح یا غلط بودن این تصمیم آنها یک گزینه بسیار ضعیف و غیر سیاسی را برای این کار معرفی کردند و نشان به آن نشان که آن گزینه کوچکترین حرکتی نتوانست از خود بروز دهد و هنوز هم مشخص نیست به کجا رفته است و به چه مشغول است.
حالا روشنفکر یک پای اصلی رقابت نهایی است. اینکه رقابت نهایی چند ضلعی خواهد بود هنوز مشخص نیست اما با نگاهی به لیست ثبت نامیها باید گفت هر اندازه بر اضلاع نهایی افزوده شود بخت و شانس روشنفکر را بیشتر خواهد کرد.
هر اندازه روشنفکر فارغ بال و جدی به نظر میرسد اصولگرایان اما سردرگم و بلاتکلیفند. بعد از اعلام رسمی عدم ثبت نام هدایتخواه در بویراحمد آنها برای خالی نماندن عریضه از چند نیروی خود که ظاهراً خودشان اعلام آمادگی کرده بودند خواستند که نام نویسی کنند تا در نهایت با ارزیابی شرایط یکی از آنها به عنوان گزینه نهایی انتخاب شود. گزینههایی که در نارقابت ترین شرایط نیز به نظر میرسد هیچ شانسی برای پیروزی ندارند اقدام به ثبت نام کردند. اما در آخرین لحظات ثبت نام نامزدها یک اتفاق ویژه افتاد و چهرهای که به ذهن هیچ کسی خطور نمیکرد با همراهی چند چهره تاثیرگذار این جریان درفرمانداری بویراحمد حاضر و نامنویسی کرد.
نادر منتظریان چهرهای است که باید از همین حالا رسماً وی را گزینه این جریان دانست. هر چند این حرکت با اعتراض یکی از نامزدهای ثبت نام کرده از طرف شورا برای حضور یعنی کیان دهراب پور مواجه شد و فردای آنروز نیز هدایتخواه در واکنش تندی به حضور احتمالیاش در بویراحمد نیز بر سازوکار قبلی تاکید کرد که مطابق آن نادر منتظریان نباید گزینه این جریان باشد ولی همراهی خلقی پور و همچنین مسعود حسینی با منتظریان نشان میدهد وزن منتظریان بر سه چهره دیگر سنگینی میکند.
منتظریان در شرایط فعلی و با وجود تعدد نامزدها از رأی بسیار کمی برخوردار است. ولی تجربه نشان داده است این تعدد و شرایط موقتی است و کم شدن از این تعداد قطعاً در وضعیت نامزدها تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین از همین حالا میتوان حکم داد که عملاً جایی برای حضور تشکیلاتی امامی، دهراب پور و عسکری وجود ندارد و آنها یا خود کناره گیری خواهند کرد و یا هم نباید بر روی حمایت تشکیلات اصولگرایی چندان حساب کنند. حضور نادر منتظریان یک احتمال دیگر را نیز به صورت رسمی از بین میبرد و آنهم حمایت نیمه رسمی این جریان و یا برخی اعضای حلقه مرکزی آن از مهدی روشنفکر است. بنابراین هم روشنفکر و هم منتظریان در رقابت نهایی حضور خواهند داشت با این تفاوت که از هم اکنون حضو رروشنفکر به عنوان یک ضلع جدی انتخابات محرز و قطعی است اما منتطریان در گرو اما و اگر های بسیاراست. اما و اگر هایی که در عالم سیاست ممکن است به سمتی پیش رود که تصور نمایندگی منتظریان برای دور یازدهم مجلس هم دور از ذهن نباشد.
با این همه بعید است پایگاه ثابت رأی روشنفکر شکسته شود و تداوم این تشتت در دو طیف بهتریت فرصت برای روشنفکر خواهد بد اما تجمیع شرایط را به سمت یک رقابت تنگ و پیچیده پیش خواهد برد.
مشابه شرایط پیچیده بویراحمد در دو حوزه انتخابیه دیگر استان وجود ندارد. در کهگیلویه یک دو ضلعی کاملاً واضح و خدشه ناپذیر دیده میشود و در گچساران اگر تاجگردون به سلامت از نظارت شورای نگهبان رد شود نباید وضعیت وی تفاوت چندانی با دور گذشته کرده باشد.
اصولگرایان بازی بزرگ تشکیلاتی و نظم را قبل از بازی کوچکتر انتخابات پذیرفتهاند اما آنها امیدوارند در بازی دوم بتوانند هم گزینه خود را به مجلس بفرستند و هم مانع از موفقیت کسانی شوند که دل پری از آنها دارند. آنها هم چنین امیدوارند ستار هدایتخواه در تهران وارد مجلس شود تا بدین ترتیب اعتبار رهبر سیاسی خود را حفظ کرده باشند و وی از تهران کماکان مدیریت آنها را در دولت بعدی که به ظن خود یک دولت اصولگرا خواهد بود بر عهده گیرد و با قواعد قدرت بار دیگر نظم و تمکین را بر این جریان در این مرحله فروپاشیده اعمال نماید.
روشنفکر نیز در این مدت کوتاه راه خود را خواهد رفت او اینک کمترین فاصله را با پیروزی در ذهن میپروراند. هر چند نوع فعالیت و نزدیکی وی به جریانهای قدرت در سطح کشور در حال حاضر واضح و مشخص نیست اما یقیناً برخی از کانونهای قدرت این آمادگی را دارند تا چنین نیروهایی را به خود نزدیک کنند و از رأی و صندلی آنها در مناسبات بالاتر بهره گیرند.
زمان زیادی تا روشن شدن این اما و اگرها باقی نمانده است و در این زمان کم یقیناً جو عمومی به سمت هیجان و شور بیشتری حرکت خواهد کرد. شور و هیجانی که میتواند برای برخیها پر از خیر و برکت باشد و برای برخی منشأ شر.
بررسی اینکه چرا اصولگرایان بویراحمد به سرنوشت امروزی مبتلا شدهاند نیازمند یک بررسی مستقل و مفصل است. فارغ از نتیجه انتخابات مجلس یازدهم اصولگرایان بویراحمد را باید شکست خوردگان حوزههای سیاسی، فرهنگی و اخلاقی دانست که این روزها کمتر کسی حاضر است خود را جزیی از آنها معرفی کند و اخیراً نیز برخی از چهرههای این جریان ترجیح میدهند از این دیار مهاجرت کنند. مهاجرت «ستار هدایتخواه» از یاسوج به تهران را باید بزرگترین مهاجرت از مدل اصولگرایان بویراحمد خواند که عدم رتق و امور و نرسیدن به یک ثبات باعث خواهد شد تعداد بیشتری از این جریان یاسوج را ترک و به شهرهای دیگر نقل و مکان نمایند.
معرفی کریم فرخیانی به عنوان گزینه انتخاباتی این طیف از سوی حلقه مرکزی به رهبری هدایتخواه اگر چه نقطه آغاز مصائب و فروپاشی اصولگرایان نمیتواند باشد و موضوع به قبلتر بر میگردد اما این اتفاق همزمان نشان گر اوج اختلافات، انحصارگرایی، بی تدبیری وانتقام گیری در میان آنها بود. اصولگرایان خیلی ساده و بدون کوچکترین تدبیر بر روی یک نیروی کاملاً بازنده بخش زیادی از اعتبار و داشتههای خود را هزینه کردند و بعد از آن تا امروز نه تنها نتواسنته اند موضوع را مدیریت کنند که روز به روز بر خرابی آن میافزایند.
اصولگرایان از حضور مهدی روشنفکر و عدم همراهی با طیف مرکزی اصولگرایان به عنوان عامل اصلی این وضعیت نام میبرند و وی مقصر میخوانند در حالی که با نگاه به اتفاقات و واقعیات به نظر میرسد حتی قبل از حضور روشنفکر در صنه انتخاباتی بویراحمد اصولگرایان اساساً فاقد یک تشکیلات قاعده مند بودند و صرفاً بر مدار نفوذ و اعتبار فردی ستار هدایتخواه و قبل از آن مسعود حسینی نفس میکشیدند و طبیعی بود که حضور چهار دههای چند فرد محدود در رأس یک جریان در نهایت در به سقوط و وضعیت امروزی ختم خواهد شد و شد.
روشنفکر در تعریف سیاسی یک نیروی اصولگرا محسوب میشود وی در سال 1382 در اولین دوگانه زارع و هدایتخواه از هدایتخواه حمایت کرد اما در سال 1386 ترجیح داد در پشت سر «آسپار» یکی از نامزدهای آن دوره قرار گیرد. روشنفکر در سال 1390 به همراه بخش زیادی از نیروهای اصولگرا و شناخته شده این جریان در مخالفت با عملکرد ستار هدایتخواه و نزدیکانش از زارع حمایت کردند. این حمایتها و نارضایتی گسترده از عملکرد هدایتخواه باعث شد هدایتخواه بعد از دو دوره حضور در مجلس شکست بخورد.
پیروزی حسن روحانی در ابتدای دومین سال نمایندگی زارع و نزدیکی زارع به روحانی در ابتدا سبب واکنش چندانی در میان نیروهایش نشد اما خیلی زود و بعد از ان که مشخص شد از این نزدیکی خیری به نیروهای اصولگرای حامی زارع نخواهد رسید چهرههای حامی وی یکی بعد از دیگری از اطرافش دور شدند.
روشنفکر که سابقه کار انتخاباتی نیز داشت و قبلاً در انتخابات شورای اول شهر دهدشت نفر سوم شده بود کم کم گمانههایی از برنامههای انتخاباتیاش برای انتخابات مجلس دهم زمزمه میشد. این زمزمهها ابتدا جدی گرفته نشد. در نقطه موازی جریان اصولگرایی مدعی تشکیل شورایی برای رسیدن به یک تصمیم اصولی برای شرکت در انتخابات مجلس دهم بود. شورایی که از آن زمان تاکنون هیچ گاه به یک نتیجه درست و اساسی نرسیده است و همین سردرگمی و آنچه که از سوی مخالفان اعمال نظر پدرخواندهها خوانده میشود باعث شد خیلی زود روشنفکر راهش را از شورا جدا کند و تمام تلاشهای بعد از آن برای برگرداندنش به شورا بی نتیجه بماند.
روشنفکر بدون کوچکترین حمایت جریانی و با جمعی از نزدیکان منطقهای خود کارش را آغاز کرد ولی ایام تبلیغات انتخابات و مهمتر از آن شمارش آراء نشان داد که او کار بزرگی انجام داده است. کار بزرگی که به عنوان پشتوانهاش از فردای 7 اسفند 94 او را در مسیری هدایت کرد که در نهایت پادرمیانی محسن رضایی برای ایجاد یک اجماع میان وی و اصولگریان بویراحمد نیز جواب نگرفت تا آن که امروز عملاً روشنفکر و طرفدارانش از جریانی سخن بگویند به نام جریان سوم که خود را یکی از مدعیان اصلی انتخابات میداند. جریان سوم مدعی است هیچ وابستگی به دو جریان اصلی سیاسی کشور ندارد و اساساً بر نفی این نگاه تاکید دارند که البته مشخص نیست چنین نگاهی در صورت ورود به ساختار قدرت میتواند تا چه اندازه میدان عمل داشته باشد و بر همین مشی باقی بماند.
روشنفکر از همان ابتدا برنامه و بازی خود را به هیچ تصمیمی خارج از حلقه خود گره نزد و به همین خاطر اتفاقات درون اصولگرایی نه تنها وقفهای در حرکت وی پدید نیاورد که اشتباهات استراتژیک آنها از جمله معرفی کریم فرخیانی کمک بزرگی به وی کرد.
اصولگریان که قبل از آن روشنفکر را به میدان داری مطلقاً قومی و منطقهای متهم میکردند با مشورت چند عضو خود به این نتیجه رسیدند که برای زمین زدن روشنفکر بهترین راه معرفی یک نیروی هم تبار روشنفکر است. فارغ از صحیح یا غلط بودن این تصمیم آنها یک گزینه بسیار ضعیف و غیر سیاسی را برای این کار معرفی کردند و نشان به آن نشان که آن گزینه کوچکترین حرکتی نتوانست از خود بروز دهد و هنوز هم مشخص نیست به کجا رفته است و به چه مشغول است.
حالا روشنفکر یک پای اصلی رقابت نهایی است. اینکه رقابت نهایی چند ضلعی خواهد بود هنوز مشخص نیست اما با نگاهی به لیست ثبت نامیها باید گفت هر اندازه بر اضلاع نهایی افزوده شود بخت و شانس روشنفکر را بیشتر خواهد کرد.
هر اندازه روشنفکر فارغ بال و جدی به نظر میرسد اصولگرایان اما سردرگم و بلاتکلیفند. بعد از اعلام رسمی عدم ثبت نام هدایتخواه در بویراحمد آنها برای خالی نماندن عریضه از چند نیروی خود که ظاهراً خودشان اعلام آمادگی کرده بودند خواستند که نام نویسی کنند تا در نهایت با ارزیابی شرایط یکی از آنها به عنوان گزینه نهایی انتخاب شود. گزینههایی که در نارقابت ترین شرایط نیز به نظر میرسد هیچ شانسی برای پیروزی ندارند اقدام به ثبت نام کردند. اما در آخرین لحظات ثبت نام نامزدها یک اتفاق ویژه افتاد و چهرهای که به ذهن هیچ کسی خطور نمیکرد با همراهی چند چهره تاثیرگذار این جریان درفرمانداری بویراحمد حاضر و نامنویسی کرد.
نادر منتظریان چهرهای است که باید از همین حالا رسماً وی را گزینه این جریان دانست. هر چند این حرکت با اعتراض یکی از نامزدهای ثبت نام کرده از طرف شورا برای حضور یعنی کیان دهراب پور مواجه شد و فردای آنروز نیز هدایتخواه در واکنش تندی به حضور احتمالیاش در بویراحمد نیز بر سازوکار قبلی تاکید کرد که مطابق آن نادر منتظریان نباید گزینه این جریان باشد ولی همراهی خلقی پور و همچنین مسعود حسینی با منتظریان نشان میدهد وزن منتظریان بر سه چهره دیگر سنگینی میکند.
منتظریان در شرایط فعلی و با وجود تعدد نامزدها از رأی بسیار کمی برخوردار است. ولی تجربه نشان داده است این تعدد و شرایط موقتی است و کم شدن از این تعداد قطعاً در وضعیت نامزدها تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین از همین حالا میتوان حکم داد که عملاً جایی برای حضور تشکیلاتی امامی، دهراب پور و عسکری وجود ندارد و آنها یا خود کناره گیری خواهند کرد و یا هم نباید بر روی حمایت تشکیلات اصولگرایی چندان حساب کنند. حضور نادر منتظریان یک احتمال دیگر را نیز به صورت رسمی از بین میبرد و آنهم حمایت نیمه رسمی این جریان و یا برخی اعضای حلقه مرکزی آن از مهدی روشنفکر است. بنابراین هم روشنفکر و هم منتظریان در رقابت نهایی حضور خواهند داشت با این تفاوت که از هم اکنون حضو رروشنفکر به عنوان یک ضلع جدی انتخابات محرز و قطعی است اما منتطریان در گرو اما و اگر های بسیاراست. اما و اگر هایی که در عالم سیاست ممکن است به سمتی پیش رود که تصور نمایندگی منتظریان برای دور یازدهم مجلس هم دور از ذهن نباشد.
با این همه بعید است پایگاه ثابت رأی روشنفکر شکسته شود و تداوم این تشتت در دو طیف بهتریت فرصت برای روشنفکر خواهد بد اما تجمیع شرایط را به سمت یک رقابت تنگ و پیچیده پیش خواهد برد.
مشابه شرایط پیچیده بویراحمد در دو حوزه انتخابیه دیگر استان وجود ندارد. در کهگیلویه یک دو ضلعی کاملاً واضح و خدشه ناپذیر دیده میشود و در گچساران اگر تاجگردون به سلامت از نظارت شورای نگهبان رد شود نباید وضعیت وی تفاوت چندانی با دور گذشته کرده باشد.
اصولگرایان بازی بزرگ تشکیلاتی و نظم را قبل از بازی کوچکتر انتخابات پذیرفتهاند اما آنها امیدوارند در بازی دوم بتوانند هم گزینه خود را به مجلس بفرستند و هم مانع از موفقیت کسانی شوند که دل پری از آنها دارند. آنها هم چنین امیدوارند ستار هدایتخواه در تهران وارد مجلس شود تا بدین ترتیب اعتبار رهبر سیاسی خود را حفظ کرده باشند و وی از تهران کماکان مدیریت آنها را در دولت بعدی که به ظن خود یک دولت اصولگرا خواهد بود بر عهده گیرد و با قواعد قدرت بار دیگر نظم و تمکین را بر این جریان در این مرحله فروپاشیده اعمال نماید.
روشنفکر نیز در این مدت کوتاه راه خود را خواهد رفت او اینک کمترین فاصله را با پیروزی در ذهن میپروراند. هر چند نوع فعالیت و نزدیکی وی به جریانهای قدرت در سطح کشور در حال حاضر واضح و مشخص نیست اما یقیناً برخی از کانونهای قدرت این آمادگی را دارند تا چنین نیروهایی را به خود نزدیک کنند و از رأی و صندلی آنها در مناسبات بالاتر بهره گیرند.
زمان زیادی تا روشن شدن این اما و اگرها باقی نمانده است و در این زمان کم یقیناً جو عمومی به سمت هیجان و شور بیشتری حرکت خواهد کرد. شور و هیجانی که میتواند برای برخیها پر از خیر و برکت باشد و برای برخی منشأ شر.