تاریخ انتشار
جمعه ۲۹ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۳۹
کد مطلب : ۴۱۲۹۳۸
نگاهی به پروژه گردشگر محور جاده یاسوج - سیسخت؛
قتلعام بلوطها
۰
کبنا ؛شهر سیسخت از شهرهای گردشگری استان کهگیلویه و بویراحمد و جنوب کشور به دلیل وجود مکانهای تفریجی بکر و طبیعی به شمار میرود. و هر ساله مسافران زیادی از این شهر بازدید میکنند. اما چند سالی است به دلیل تعریض و توسعه جاده یاسوج - سیسخت که از پروژههای مهم استان کهگیلویه و بویراحمد محسوب میشود که درختان بلوط با قدمت بالا در این مسیر قطع شدند.
سید عبدالمجید نژاد صفوی مدیرکل راه و شهرسازی استان کهگیلویه و بویراحمد در باره پروژه «12 کیلومتر محور یاسوج- سی سخت»، گفت: 12 کیلومتر از محور یاسوج به سی سخت پروژهای است که مدتها به دلیل نبودن اعتبار پروژه متوقف بود.
وی بیان کرد: خوشبختانه با پیگیریهایی که انجام گرفت اعتبار 6 میلیارد و 500 میلیون تومان را ابتدای سال 98 از وزارت راه جذب کردیم و در اختیار پیمانکار گذاشتیم.
نژادصفوی تصریح کرد: حدود 19 ماه هیچ اعتباری به پروژه تزریق نشد و پیمانکار پروژه با مشکلات زیادی مواجه شده بود. به محض جذب اعتبار و تزریق پول، پیمانکارها مشغول به کار شدند.
نژادصفوی ضمن ابراز رضایت از پیشروی پروژه گفت: به محض اینکه موانع و پایههای برق برداشته شود ماشین الات بیشتری به میدان آورده میشود و پیشرفت کار با سرعت بیشتری صورت خواهد گرفت.
وی تشریح کرد: محور یاسوج سی سخت، محور ارتباطی گردشگرمحوری است و تمام گردشگرهایی که به استان وارد میشوند یکی از مناطقی که حتماً در برنامه خود دارند منطقه سی سخت است. مردم شهر یاسوج هم اواخر هفته به این منطقه تردد دارند.
نژادصفوی در ادامه گفت: به همین دلیل تصمیم براین شد که این محور چهاربانده شود. دو تونل هم داریم که مراحل نهاییاش انجام گرفته و معاون ورزیر از این منطقه دیدن خواهد کرد. این پروژه تا دهه فجر امسال به بهره برداری میرسد.
وی اظهار کرد: یک پل بزرگ در مسیر داریم که حدود 800 متر است، بیش از 100 میلیارد هزینه میبرد و به دلیل مشکلات اقتصادی احتمال احداث آن فعلاً وجود ندارد.
نژادصفوی در انتها گفت: با توجه به سرمایه گذاری که در روستای ده برافتاب و تنگ گنجهای صورت گرفته است، دو زیرگذر نیز در دست اقدام قرار میگیرد و به پیمانکار ابلاغ شده است.
محمد شفیع رحیمی پیمانکار پروژه راه اصلی یاسوج سی سخت میگوید: جاده زیر بنا و زیر ساخت توسعه است. هر منطقهای رشدش در احداث جاده است. به خصوص با وجود حوادثی که در جادهها اتفاق می افتد و در هر چند دقیقه یک نفر کشته میشود. انتظار ما این است که مهندسین و ادرات یک مرتبه و یک نقشه استاندارد و اصولی طراحی کنند پیش بینی 100 سال آینده را بکنند، نه اینکه فقط براساس اینکه یک اعتبار محدودی وارد استان شود، طرحی بیاورند که نقاط حادثه خیز را بردارند دوباره دو کیلومتر جلوتر مشکل داشته باشد. یا عرض جاده استاندارد نیست، یا قوص جاده استاندارد نیست، یا شیب استاندارد نیست.
رحیمی تصریح کرد: آیا مردم ما مثل مردم استان فارس و اصفهان حق دارند در جاده چهار بانده تردد کنند، تصادف نشود و با خانوادهشان نابود نشوند. الان این استانها یک جاده ندارند که ماشینها در یک باند عبور و مرور کنند.
وی در رابطه با قطع درختان در پروژههای راه سازی اظهار کرد: انتظار هست یک بار یک نقشه راه طراحی شود، 5 کیلومتر اصولی طراحی شود. ما نمیخواهیم طبیعت را بخاطر اجرای جاده خراب کنیم. ولی اعتبارات عمرانی محدود است و سادهترین راه این است که درختها قطع شوند. در حالی که در کشورهای پیشرفته به جای اینکه درخت قطع شود روی طبیعت پل میزنند. اما ما سه برابر درختهایی که قطع شده زیر نظر محیط زیست و منابع طبیعی درخت کاشته شود.
وی تصریح کرد: در قرارداد هم قید شده است که به ازای هر قطع درختی هزینه کاشت 3 نهال به منابع طبیعی پرداخت شود. هیچ کدام از درختهای قطع شده در اختیار پیمانکار قرار نمیگیرد، بلکه همه اینها به اداره منابع طبیعی تحویل داده میشود. اداره منابع طبیعی این درختها را میفروشد و پول آن به حساب خزانه واریز میشود.
رحیمی همچنین این را هم گفت: اعتبارات عمرانی هم مثل گوشت قربانی است. وقتی دولت کم میآورد از اعتبارات عمرانی می زند. کارمند دولت حقوقش آخر سال و به موقع پرداخت میشود. بطور مثال اگر 15 میلیارد برای اعتبارات عمرانی تصویب شده است، در واقعیت امر یک میلیارد هم به عمران تخصیص نمییابد. حق ما نیست بعد از 30 سال بخاطر پرداخت نشدن پولمان بدهکار باشیم و در خانه آرامش روانی نداشته باشیم. یک پروژه 20 میلیاردی برداریم و بعد از 26 ماه هنوز یک ریال به ما پرداخت نشود. اینها مشکلات همه پیمانکاران است.
میلاد عظیمی یکی از فعالان زیست محیطی در این باره نوشت: «بلوط درخت زیبایی است. میوهی بلوط را آرد میکردند و از آن نان میپختند. در زمستانها معیشت مردم کوچنشین با بلوط تأمین میشد. بخصوص به روزگار تنگی نان بلوط قوت غالب مردمی بود که کنار بیشههای انبوه بلوط میزیستند. نان بلوط خوراک فقرا بود. غذای زحمتکشان بود. از چوب درخت بلوط نیز به قدر ضرورت هیزم و زغال میساختند. پس بلوط فقط زیبایی به مردم ما هدیه نکرده است. بر مجاوران خود حق حیات و معاش دارد. در سفرنامهها از بیشههای بلوط ایران سخنها آمده؛ از بلوطهای لرستان، پشتکوه که همان صفحات ایلام باشد، کهگیلویه، فارس. از بلوطهای کازرون و دشت برم ... از «هزاران هزار بلوطی که در دامنه و کمر و قلهی کوهها روئیده» بود. بلوطهای کهن. بلوطهای سالدیدهی بشکوه. در صفحه اول همشهری دیدم بلوطهای سیسخت قتلعام شدهاند. ده هزار بلوط را بریدهاند. بهانه هر چه خواهد گو باش. چه فرقی میکند.
بر ریشهام تیشه مزن حیف است افتادن من
در خشکساران شما سبزم بلوطم کهنم
تا چندی دیگر باید بیشههای بلوط را به خواب ببینیم. بد هم نمیشود. قدما اعتقاد داشتند «دیدن بلوط در خواب بر سه وجه است: اول روزی حلال، دوم منفعت، سوم معیشت نیکو». باشد که در عصر عسرت و اختلاس، از راه دیدن بلوط در خواب، روی روزی حلال و منفعت و معیشت نیکو را ببینیم.
قتل عام سیسخت
صالح سوری از روزنامهنگاران خطه زاگرس نیز نوشته است؛ انتشار تصاویری از قطع درختان کهنسال بلوط به بهانهی تعریض جاده سیسختیاسوج در روزنامه همشهری نام این شهر کوچک یعنی سیسخت را در فضای رسانهای کشور بر سر زبانها انداخت و خبر این قتل عام در صدر اخبار محیط زیستی کشور نشست. شنیدن این خبر برای فعالان زیستمحیطی چنان ناگوار بود که بسیاری از کنشگران این حوزه به آن واکنش نشان دادند و تعدادی از سرشناسترین فعالان محیطزیست در باره آن یادداشتهایی منتشر کردند.
احتمالاً برخی از ایرانیان تاکنون کمتر نامی از سیسخت شنیدهاند و یا آن را از نزدیک دیدهاند. سیسخت شهری ست کوچک با جمعیتی کمتر از ده هزار نفر در استان کهگیلویه و بویر احمد و مرکز شهرستان دنا در 35 کیلومتری یاسوج.
بنا بر اسناد تاریخی این شهر هر چند کوچک، عمری به بلندای تاریخ دارد و برخی عمر آن را به چهار هزار سال میرسانند. وجه تسمیه آن به افسانه و اسطورههای تاریخی گره خورده است.
«نام شهر نیز برگرفته از داستان کیخسرو پادشاه کیانی و بیژن سردار بزرگ ایرانزمین و ۲۹ نفر از مردان جنگجوی این سردار بزرگ است که شهر سی پهلوان یا سی سخت نام گرفته است. بیژن سردار کیانی و ۲۹ تن از یاران خود در راه عبور از کوه قدش مستان دنا براثر کولاک شدید جان خود را از دست دادند و نام این شهر را به یاد سی مرد بزرگ و سخت، سی سخت گذاشتند.»
علاوه بر این گذشته تاریخی، سی_سخت از مناطق جذاب گردشگری استان کهگیلویهوبویراحمد بوده و به دلیل طبیعت زیبا، چشمههای پرآب، رودخانههای خروشان، پوشش گیاهی انبوه، تنوع جانوری و... از قطبهای گردشگری استان محسوب میشود و همین جذابیتهای گردشگری، بلای جان درختان چند صدساله بلوطش شده و به بهانه توسعه زیرساختهای گردشگری با ماشین آلات راهسازی به تعریض راه ارتباطی آن اقدام کرده است.
اینکه چه عواملی موجب شده است برای شهری که جمعیت آن کمتر از ده هزار نفر است و در واقع یک روستای بزرگ است، جادهای دوبانده برای آن پیشنهاد شود، سئوالی است که متولیان امر باید به آن پاسخ دهند، ولی مدیران سازمانهای گوناگون کشور باید بدانند که به یمن وسایل ارتباطی و فضای مجازی دیگر امکان اجرای طرحهای عمرانی بدون ارزیابیهای زیستمحیطی و مطالعات جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی و... به سر آمده است و کوچکترین اقدامات آنان توسط شهروند_خبرنگاران وطن دوست رصد میشود.
واکنشها و حساسیتهایی که نسبت به این موضوع نشان داده شد، پیامی بود برای مدیران و مجریان و پیمانکاران و تصمیمگیران پروژههای عمرانی که باید زین پس در مقابل اعمال خود پاسخگو باشند و به یاد داشته باشند که دوران «بزن در روئی» به پایان رسیده است.
کجای دنیا هزاران درخت بلوط ۱۰۰ تا پانصدساله را ریشهکن میکنند تا بر عرضِ یک محور ۳۰ کیلومتری بیافزایند؟!
محمد درویش نیز از فعالان محیط زیست مینویسد: این ۱۵ هزار بلوط را دیگر نه آن کشاورز، نه آن قاچاقچی چوب، نه آن زغالفروش، نه آن جنگلخوار و نه آن دامدار ریشهکن نکرده؛ حتی بهانه قطع این درختان ساخت حوزه علمیه هم نیست! بلکه دولت عاملِ آن است؛ همان دولت...... که قراربود محیطزیستیترین دولت تاریخ ایران باشد! اصلاً وقتی جامعه محلی میبیند که خودِ دولت مجری قلعوقمع ارزشمندترین رویشگاه باختر وطن است، چگونه باور کند که این درختان مهم بوده، حرمت دارند و نباید آنها را به بهانه تأمین نیازهای گرمایشی یا افزایش تابش خورشید به سطح خاک قطع کرد؟
صدها جادهی باریکتر از محور سیسخت به یاسوج در دامنههای آلپ واقع در قلمرو اتحادیه اروپا وجود دارد که حجم ترافیکش هم به مراتب بیشتر است؛ اما هرگز اجازهی افزایش عرض معبر در طول هفتادسال اخیر نیافتند، زیرا باور دارند که ارزش میلیونها شکلات هم برابر با یک گرم الماس نیست. وای بر ما که هرچه پیشتر میرویم، بیشتر درمییابیم که چقدر راهِ نرفته و کارِ نکرده داریم؛ چقدر ....
واقعاً چگونه الماسی به نام زاگرس قربانی چنین شکلات حقیر و تلخی میشود و دستگاههای متولی محیطزیست و منابعطبیعی، رسانهها، نهادهای بازرسی، وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و مردم سکوت کردهاند؟ مگر عالیترین رهبر ایران زنهار نداد: حق ندارید حتی به بهانه ساختن حوزه علمیه، یک درخت را قطع کنید؟
آیا فردا و با چنین سکوت سنگینی، حق داریم که باز بنالیم که چرا سیلها به جای نعمت، نقمت شده؟ چرا خاک مرغوب زاگرس جابجا شده و دچار فرسایش گردیده؟ چرا هزاران خانه، کیلومترها جاده و دهها پل نابود شده و چرا هموطنان بیشتری قربانی نعمتی به نام باران میشوند؟! نکند قرار است بهانهای فراهم کنیم تا سد تنگسرخی جدیدی، مجوز احداث گیرد؟
سید عبدالمجید نژاد صفوی مدیرکل راه و شهرسازی استان کهگیلویه و بویراحمد در باره پروژه «12 کیلومتر محور یاسوج- سی سخت»، گفت: 12 کیلومتر از محور یاسوج به سی سخت پروژهای است که مدتها به دلیل نبودن اعتبار پروژه متوقف بود.
وی بیان کرد: خوشبختانه با پیگیریهایی که انجام گرفت اعتبار 6 میلیارد و 500 میلیون تومان را ابتدای سال 98 از وزارت راه جذب کردیم و در اختیار پیمانکار گذاشتیم.
نژادصفوی تصریح کرد: حدود 19 ماه هیچ اعتباری به پروژه تزریق نشد و پیمانکار پروژه با مشکلات زیادی مواجه شده بود. به محض جذب اعتبار و تزریق پول، پیمانکارها مشغول به کار شدند.
نژادصفوی ضمن ابراز رضایت از پیشروی پروژه گفت: به محض اینکه موانع و پایههای برق برداشته شود ماشین الات بیشتری به میدان آورده میشود و پیشرفت کار با سرعت بیشتری صورت خواهد گرفت.
وی تشریح کرد: محور یاسوج سی سخت، محور ارتباطی گردشگرمحوری است و تمام گردشگرهایی که به استان وارد میشوند یکی از مناطقی که حتماً در برنامه خود دارند منطقه سی سخت است. مردم شهر یاسوج هم اواخر هفته به این منطقه تردد دارند.
نژادصفوی در ادامه گفت: به همین دلیل تصمیم براین شد که این محور چهاربانده شود. دو تونل هم داریم که مراحل نهاییاش انجام گرفته و معاون ورزیر از این منطقه دیدن خواهد کرد. این پروژه تا دهه فجر امسال به بهره برداری میرسد.
وی اظهار کرد: یک پل بزرگ در مسیر داریم که حدود 800 متر است، بیش از 100 میلیارد هزینه میبرد و به دلیل مشکلات اقتصادی احتمال احداث آن فعلاً وجود ندارد.
نژادصفوی در انتها گفت: با توجه به سرمایه گذاری که در روستای ده برافتاب و تنگ گنجهای صورت گرفته است، دو زیرگذر نیز در دست اقدام قرار میگیرد و به پیمانکار ابلاغ شده است.
محمد شفیع رحیمی پیمانکار پروژه راه اصلی یاسوج سی سخت میگوید: جاده زیر بنا و زیر ساخت توسعه است. هر منطقهای رشدش در احداث جاده است. به خصوص با وجود حوادثی که در جادهها اتفاق می افتد و در هر چند دقیقه یک نفر کشته میشود. انتظار ما این است که مهندسین و ادرات یک مرتبه و یک نقشه استاندارد و اصولی طراحی کنند پیش بینی 100 سال آینده را بکنند، نه اینکه فقط براساس اینکه یک اعتبار محدودی وارد استان شود، طرحی بیاورند که نقاط حادثه خیز را بردارند دوباره دو کیلومتر جلوتر مشکل داشته باشد. یا عرض جاده استاندارد نیست، یا قوص جاده استاندارد نیست، یا شیب استاندارد نیست.
رحیمی تصریح کرد: آیا مردم ما مثل مردم استان فارس و اصفهان حق دارند در جاده چهار بانده تردد کنند، تصادف نشود و با خانوادهشان نابود نشوند. الان این استانها یک جاده ندارند که ماشینها در یک باند عبور و مرور کنند.
وی در رابطه با قطع درختان در پروژههای راه سازی اظهار کرد: انتظار هست یک بار یک نقشه راه طراحی شود، 5 کیلومتر اصولی طراحی شود. ما نمیخواهیم طبیعت را بخاطر اجرای جاده خراب کنیم. ولی اعتبارات عمرانی محدود است و سادهترین راه این است که درختها قطع شوند. در حالی که در کشورهای پیشرفته به جای اینکه درخت قطع شود روی طبیعت پل میزنند. اما ما سه برابر درختهایی که قطع شده زیر نظر محیط زیست و منابع طبیعی درخت کاشته شود.
وی تصریح کرد: در قرارداد هم قید شده است که به ازای هر قطع درختی هزینه کاشت 3 نهال به منابع طبیعی پرداخت شود. هیچ کدام از درختهای قطع شده در اختیار پیمانکار قرار نمیگیرد، بلکه همه اینها به اداره منابع طبیعی تحویل داده میشود. اداره منابع طبیعی این درختها را میفروشد و پول آن به حساب خزانه واریز میشود.
رحیمی همچنین این را هم گفت: اعتبارات عمرانی هم مثل گوشت قربانی است. وقتی دولت کم میآورد از اعتبارات عمرانی می زند. کارمند دولت حقوقش آخر سال و به موقع پرداخت میشود. بطور مثال اگر 15 میلیارد برای اعتبارات عمرانی تصویب شده است، در واقعیت امر یک میلیارد هم به عمران تخصیص نمییابد. حق ما نیست بعد از 30 سال بخاطر پرداخت نشدن پولمان بدهکار باشیم و در خانه آرامش روانی نداشته باشیم. یک پروژه 20 میلیاردی برداریم و بعد از 26 ماه هنوز یک ریال به ما پرداخت نشود. اینها مشکلات همه پیمانکاران است.
میلاد عظیمی یکی از فعالان زیست محیطی در این باره نوشت: «بلوط درخت زیبایی است. میوهی بلوط را آرد میکردند و از آن نان میپختند. در زمستانها معیشت مردم کوچنشین با بلوط تأمین میشد. بخصوص به روزگار تنگی نان بلوط قوت غالب مردمی بود که کنار بیشههای انبوه بلوط میزیستند. نان بلوط خوراک فقرا بود. غذای زحمتکشان بود. از چوب درخت بلوط نیز به قدر ضرورت هیزم و زغال میساختند. پس بلوط فقط زیبایی به مردم ما هدیه نکرده است. بر مجاوران خود حق حیات و معاش دارد. در سفرنامهها از بیشههای بلوط ایران سخنها آمده؛ از بلوطهای لرستان، پشتکوه که همان صفحات ایلام باشد، کهگیلویه، فارس. از بلوطهای کازرون و دشت برم ... از «هزاران هزار بلوطی که در دامنه و کمر و قلهی کوهها روئیده» بود. بلوطهای کهن. بلوطهای سالدیدهی بشکوه. در صفحه اول همشهری دیدم بلوطهای سیسخت قتلعام شدهاند. ده هزار بلوط را بریدهاند. بهانه هر چه خواهد گو باش. چه فرقی میکند.
بر ریشهام تیشه مزن حیف است افتادن من
در خشکساران شما سبزم بلوطم کهنم
تا چندی دیگر باید بیشههای بلوط را به خواب ببینیم. بد هم نمیشود. قدما اعتقاد داشتند «دیدن بلوط در خواب بر سه وجه است: اول روزی حلال، دوم منفعت، سوم معیشت نیکو». باشد که در عصر عسرت و اختلاس، از راه دیدن بلوط در خواب، روی روزی حلال و منفعت و معیشت نیکو را ببینیم.
قتل عام سیسخت
صالح سوری از روزنامهنگاران خطه زاگرس نیز نوشته است؛ انتشار تصاویری از قطع درختان کهنسال بلوط به بهانهی تعریض جاده سیسختیاسوج در روزنامه همشهری نام این شهر کوچک یعنی سیسخت را در فضای رسانهای کشور بر سر زبانها انداخت و خبر این قتل عام در صدر اخبار محیط زیستی کشور نشست. شنیدن این خبر برای فعالان زیستمحیطی چنان ناگوار بود که بسیاری از کنشگران این حوزه به آن واکنش نشان دادند و تعدادی از سرشناسترین فعالان محیطزیست در باره آن یادداشتهایی منتشر کردند.
احتمالاً برخی از ایرانیان تاکنون کمتر نامی از سیسخت شنیدهاند و یا آن را از نزدیک دیدهاند. سیسخت شهری ست کوچک با جمعیتی کمتر از ده هزار نفر در استان کهگیلویه و بویر احمد و مرکز شهرستان دنا در 35 کیلومتری یاسوج.
بنا بر اسناد تاریخی این شهر هر چند کوچک، عمری به بلندای تاریخ دارد و برخی عمر آن را به چهار هزار سال میرسانند. وجه تسمیه آن به افسانه و اسطورههای تاریخی گره خورده است.
«نام شهر نیز برگرفته از داستان کیخسرو پادشاه کیانی و بیژن سردار بزرگ ایرانزمین و ۲۹ نفر از مردان جنگجوی این سردار بزرگ است که شهر سی پهلوان یا سی سخت نام گرفته است. بیژن سردار کیانی و ۲۹ تن از یاران خود در راه عبور از کوه قدش مستان دنا براثر کولاک شدید جان خود را از دست دادند و نام این شهر را به یاد سی مرد بزرگ و سخت، سی سخت گذاشتند.»
علاوه بر این گذشته تاریخی، سی_سخت از مناطق جذاب گردشگری استان کهگیلویهوبویراحمد بوده و به دلیل طبیعت زیبا، چشمههای پرآب، رودخانههای خروشان، پوشش گیاهی انبوه، تنوع جانوری و... از قطبهای گردشگری استان محسوب میشود و همین جذابیتهای گردشگری، بلای جان درختان چند صدساله بلوطش شده و به بهانه توسعه زیرساختهای گردشگری با ماشین آلات راهسازی به تعریض راه ارتباطی آن اقدام کرده است.
اینکه چه عواملی موجب شده است برای شهری که جمعیت آن کمتر از ده هزار نفر است و در واقع یک روستای بزرگ است، جادهای دوبانده برای آن پیشنهاد شود، سئوالی است که متولیان امر باید به آن پاسخ دهند، ولی مدیران سازمانهای گوناگون کشور باید بدانند که به یمن وسایل ارتباطی و فضای مجازی دیگر امکان اجرای طرحهای عمرانی بدون ارزیابیهای زیستمحیطی و مطالعات جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی و... به سر آمده است و کوچکترین اقدامات آنان توسط شهروند_خبرنگاران وطن دوست رصد میشود.
واکنشها و حساسیتهایی که نسبت به این موضوع نشان داده شد، پیامی بود برای مدیران و مجریان و پیمانکاران و تصمیمگیران پروژههای عمرانی که باید زین پس در مقابل اعمال خود پاسخگو باشند و به یاد داشته باشند که دوران «بزن در روئی» به پایان رسیده است.
کجای دنیا هزاران درخت بلوط ۱۰۰ تا پانصدساله را ریشهکن میکنند تا بر عرضِ یک محور ۳۰ کیلومتری بیافزایند؟!
محمد درویش نیز از فعالان محیط زیست مینویسد: این ۱۵ هزار بلوط را دیگر نه آن کشاورز، نه آن قاچاقچی چوب، نه آن زغالفروش، نه آن جنگلخوار و نه آن دامدار ریشهکن نکرده؛ حتی بهانه قطع این درختان ساخت حوزه علمیه هم نیست! بلکه دولت عاملِ آن است؛ همان دولت...... که قراربود محیطزیستیترین دولت تاریخ ایران باشد! اصلاً وقتی جامعه محلی میبیند که خودِ دولت مجری قلعوقمع ارزشمندترین رویشگاه باختر وطن است، چگونه باور کند که این درختان مهم بوده، حرمت دارند و نباید آنها را به بهانه تأمین نیازهای گرمایشی یا افزایش تابش خورشید به سطح خاک قطع کرد؟
صدها جادهی باریکتر از محور سیسخت به یاسوج در دامنههای آلپ واقع در قلمرو اتحادیه اروپا وجود دارد که حجم ترافیکش هم به مراتب بیشتر است؛ اما هرگز اجازهی افزایش عرض معبر در طول هفتادسال اخیر نیافتند، زیرا باور دارند که ارزش میلیونها شکلات هم برابر با یک گرم الماس نیست. وای بر ما که هرچه پیشتر میرویم، بیشتر درمییابیم که چقدر راهِ نرفته و کارِ نکرده داریم؛ چقدر ....
واقعاً چگونه الماسی به نام زاگرس قربانی چنین شکلات حقیر و تلخی میشود و دستگاههای متولی محیطزیست و منابعطبیعی، رسانهها، نهادهای بازرسی، وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و مردم سکوت کردهاند؟ مگر عالیترین رهبر ایران زنهار نداد: حق ندارید حتی به بهانه ساختن حوزه علمیه، یک درخت را قطع کنید؟
آیا فردا و با چنین سکوت سنگینی، حق داریم که باز بنالیم که چرا سیلها به جای نعمت، نقمت شده؟ چرا خاک مرغوب زاگرس جابجا شده و دچار فرسایش گردیده؟ چرا هزاران خانه، کیلومترها جاده و دهها پل نابود شده و چرا هموطنان بیشتری قربانی نعمتی به نام باران میشوند؟! نکند قرار است بهانهای فراهم کنیم تا سد تنگسرخی جدیدی، مجوز احداث گیرد؟