تاریخ انتشار
شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۰
کد مطلب : ۴۱۱۹۷۱
یادداشت | محمدعلی وکیلی
مردم میپرسند کی نوبت آواربرداری داخلی است؟
محمدعلی وکیلی
۰
کبنا ؛۱- قصه ما و آمریکا، نقطه اوج بحرانش را گذرانده است. هنوز بحران تمام نشده، اما به نظر من آمریکا مزیتهای استراتژیکش در منطقه را از دست داده است و ما توانستهایم در این یکی دو سال، این بحران را خوب مدیریت کنیم.
۲- اوجگیری تنش ما با آمریکا در دوران ترامپ علتهای متعددی میتواند داشته باشد. گذشته از هر علتی اما این بحران نقاط ضعف و قوت راهبردهای ما را نشان داد. به تعبیری مزیتها و تهدیدهای استراتژیک ما را آشکار کرد. اکنون میتوانیم یک آسیبشناسی از استراتژیهای خود به دست دهیم و احیاناً در برخی از راهبردهای خود تجدیدنظر کنیم.
۳- گذشته از آشکارگی در ابعاد استراتژیهای منطقهای، این جنگ اقتصادی نقاط آسیبپذیرِ داخلی ما را نیز آشکار کرد. در واقع آسیبپذیری ما، هم در ابعاد استراتژیک و هم در امور کوچکتر و عملیاتیتر در این نزاع، مشخص شد. به تعبیری ما اکنون میتوانیم تصویر واضحتری از استراتژیهای تولیدِ «قدرت ملی» و برنامههای عملیاتیِ «منشور حکمرانی» در کشورمان به دست دهیم.
۴- به همین علت میتوان از درسهای بحرانهای اخیر سراغ گرفت. اکنون که از گردنههای مهم با تابآوری و تحمل مردم عبور کردیم نوبت آواربرداری است. اکنون که به داخل مینگریم مردمانی با عزت و صلابت اما زخمخورده و آسیبدیده میبینیم. به ایران که مینگریم آن را کشوری هرچند راستقامت و سربلند اما با سر و صورتی خونی و زخمی و تیروترکشخورده میبینیم.
۵- باید حواس ها و هواها را چرخاند و به این آوارها نگاه کرد. مردم از خود میپرسند اکنون که در این جنگ اقتصادی کشور توانست نرخ ارز را مهار کند چرا افسار قیمتها کشیده نمی شود؟ من از پیچیدگی رابطه نرخ ارز و قیمت کالا مطلعم؛ اما مگر مهمتر از زیستپذیر کردنِ کشور، حکومت وظیفه ای دارد؟ مگر «دولت رفاه» در ذات تعریف حکومت نیست؟ در واقع ما باید به خودمان نهیب بزنیم که مردم برای «تحمل کردن»، چیزی را تحمل نکردند! در شرایط کنونی، زیست مردم در معرض تهدید جدی است.
۶- واضح است که امنیت نیاز اساسی و اولیه ما است. ما آن را با هیچ چیزی معامله نمیکنیم. امنیت را هم در سایه استقلال معنا کردهایم. یعنی نمیتوانیم در یک خانه مجللی که صدای چکمه سرباز بیگانه که دارد دور خانه راه میرود و اختیار عبور و مرور را دارد در آن به گوش میرسد، احساس امنیت کنیم. این جزو اصول ما است. اما اینسان از امنیت و عزت نیاز است تا بتوان با کیفیت دیگری «زندگی» کرد. به «زندگی» معنای دیگری بخشید. اکنون اگر فکر جدی نشود خودِ «زندگی» در مخاطره است. مردم از ما میپرسند چرا اصلاح ساختارهای بیمار و برنامه هایی که برای تقویت قشر آسیبپذیر اعلام کردید به نتیجه نمیرسد. میپرسند اگر دولت بی رمق و کم حمیت است، در مجلس چه خبر است که شما نمی توانید با نظارتِ درست، آنان را پاسخگو کنید؟
۷- راستش را بخواهید در درون کشور هیچ کار جدی در آواربرداری از آثار جنگ اقتصادی انجام نشده است. و ما توجیهی برای آن نداریم! جز اقدام هرچند مثبت اما کم تاثیرگذار در برخورد با چند فاسد اقدام دیگری در مبارزه با اصل فساد انجام نداده ایم. مشخص نیست چرا در ایجاد شفافیت به وسیله اصلاحات در ساختار اقتصادی و مدیریتی کشور تعلل می ورزیم؟ مشخص نیست چرا برای ایجاد عنصر پاسخگویی در سیاست تردید داریم؟ برای مردم پذیرفته نیست که چرا حذف یارانه ثروتمندان، شفافیت بنگاهها، اخذ مالیات از خانه های خالی و به طورکلی جلوگیری از فرار مالیاتی به نتیجه نمی رسند.
۲- اوجگیری تنش ما با آمریکا در دوران ترامپ علتهای متعددی میتواند داشته باشد. گذشته از هر علتی اما این بحران نقاط ضعف و قوت راهبردهای ما را نشان داد. به تعبیری مزیتها و تهدیدهای استراتژیک ما را آشکار کرد. اکنون میتوانیم یک آسیبشناسی از استراتژیهای خود به دست دهیم و احیاناً در برخی از راهبردهای خود تجدیدنظر کنیم.
۳- گذشته از آشکارگی در ابعاد استراتژیهای منطقهای، این جنگ اقتصادی نقاط آسیبپذیرِ داخلی ما را نیز آشکار کرد. در واقع آسیبپذیری ما، هم در ابعاد استراتژیک و هم در امور کوچکتر و عملیاتیتر در این نزاع، مشخص شد. به تعبیری ما اکنون میتوانیم تصویر واضحتری از استراتژیهای تولیدِ «قدرت ملی» و برنامههای عملیاتیِ «منشور حکمرانی» در کشورمان به دست دهیم.
۴- به همین علت میتوان از درسهای بحرانهای اخیر سراغ گرفت. اکنون که از گردنههای مهم با تابآوری و تحمل مردم عبور کردیم نوبت آواربرداری است. اکنون که به داخل مینگریم مردمانی با عزت و صلابت اما زخمخورده و آسیبدیده میبینیم. به ایران که مینگریم آن را کشوری هرچند راستقامت و سربلند اما با سر و صورتی خونی و زخمی و تیروترکشخورده میبینیم.
۵- باید حواس ها و هواها را چرخاند و به این آوارها نگاه کرد. مردم از خود میپرسند اکنون که در این جنگ اقتصادی کشور توانست نرخ ارز را مهار کند چرا افسار قیمتها کشیده نمی شود؟ من از پیچیدگی رابطه نرخ ارز و قیمت کالا مطلعم؛ اما مگر مهمتر از زیستپذیر کردنِ کشور، حکومت وظیفه ای دارد؟ مگر «دولت رفاه» در ذات تعریف حکومت نیست؟ در واقع ما باید به خودمان نهیب بزنیم که مردم برای «تحمل کردن»، چیزی را تحمل نکردند! در شرایط کنونی، زیست مردم در معرض تهدید جدی است.
۶- واضح است که امنیت نیاز اساسی و اولیه ما است. ما آن را با هیچ چیزی معامله نمیکنیم. امنیت را هم در سایه استقلال معنا کردهایم. یعنی نمیتوانیم در یک خانه مجللی که صدای چکمه سرباز بیگانه که دارد دور خانه راه میرود و اختیار عبور و مرور را دارد در آن به گوش میرسد، احساس امنیت کنیم. این جزو اصول ما است. اما اینسان از امنیت و عزت نیاز است تا بتوان با کیفیت دیگری «زندگی» کرد. به «زندگی» معنای دیگری بخشید. اکنون اگر فکر جدی نشود خودِ «زندگی» در مخاطره است. مردم از ما میپرسند چرا اصلاح ساختارهای بیمار و برنامه هایی که برای تقویت قشر آسیبپذیر اعلام کردید به نتیجه نمیرسد. میپرسند اگر دولت بی رمق و کم حمیت است، در مجلس چه خبر است که شما نمی توانید با نظارتِ درست، آنان را پاسخگو کنید؟
۷- راستش را بخواهید در درون کشور هیچ کار جدی در آواربرداری از آثار جنگ اقتصادی انجام نشده است. و ما توجیهی برای آن نداریم! جز اقدام هرچند مثبت اما کم تاثیرگذار در برخورد با چند فاسد اقدام دیگری در مبارزه با اصل فساد انجام نداده ایم. مشخص نیست چرا در ایجاد شفافیت به وسیله اصلاحات در ساختار اقتصادی و مدیریتی کشور تعلل می ورزیم؟ مشخص نیست چرا برای ایجاد عنصر پاسخگویی در سیاست تردید داریم؟ برای مردم پذیرفته نیست که چرا حذف یارانه ثروتمندان، شفافیت بنگاهها، اخذ مالیات از خانه های خالی و به طورکلی جلوگیری از فرار مالیاتی به نتیجه نمی رسند.