تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۴۲
کد مطلب : ۴۷۰۹۹۷
یادداشت؛
انتخابات و ضرورت برندسازی سیاسی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛سیدعلی مصطفوی - بی شک انتخابات در سطوح مختلف نماد بارز شعورجمعی وبلوغ سیاسی، مشارکت مدنی در جوامع توسعه یافته و در حال توسعه بشمار میرود. مهمترین و مؤثرترین عرصه ایجاد و پایبندی به خرد جمعی وتصمیمات مشارکتی در جهت پیشبرد اهداف کلان، کوتاه مدت وبلند مدت بازیگران وکنشگران عرصه سیاست در سطوح مختلف اعم از سیاستمداران و مردم به عنوان بازیگران اصلی در این آوردگاه است. بهطور کلی، تبلیغات سیاسی و مدیریت تصویر سیاسی یکی از اصول اساسی دموکراسیهای رایج و مدرن بوده است.
از این منظر برندسازی سیاسی از سوی احزاب در سطح کلان و فعالان سیاسی و کاندیداها در سطوح نازلتر به عنوان نیازاساسی و ضرورت رقابتهای انتخاباتی از سوی احزاب، تشکلها و کاندیداها در عرصه سیاست ایران نادیده انگاشته شده ویا در خوشبینانهترین حالت عنصر ناشناخته و کمرنگی در تبلیغات انتخاباتیست.
میتوان چنین بیان داشت که برندسازی وبازاریابی سیاسی فرآیندی است به منظور ارضای نیازهای سیاسی رایدهندگان که به وسیله آن، کاندیداها وایدههای سیاسی به سوی رایدهندگان سوق داده میشوند و در صورت تحقق اقدامات انجام شده، منجر به جلب حمایت آنان از کاندیداها وایدههای مورد نظرشان میشود. دیدگاههای مختلفی درباره بازاریابی سیاسی وجود دارد.
این امر(عدم برندسازی سیاسی از کاندیداها) تا حد زیادی منجر به بروز رفتارهای انتخاباتی وفعالیتهای تبلیغاتی لجام گسیخته، فلهای، ناپایدار، غیر مؤثر، کلیشهای وگاهاً دارای اثر مخرب و کاملاً برعکس از سوی طرفداران، لیدرهای انتخاباتی کاندیداها وفعالان عرصه تبلیغات سیاسی گردیده است.
رفتار، گفتار و تمامی کنشهای یک برند سیاسی تابع قانونهایی است. این قانونها هم در ساختن برندهای سیاسی به کار میآیند هم در آسیبشناسی. آنها توضیح میدهند که چگونه یک برند سیاسی (کاندیدای برند شده) برجستگی و تمایز ویژهای نسبت به رقیبانش دارد و چگونه پیام او در جامعه بیشتر شنیده میشود. این قانونها میگویند که چگونه دوران افول یک برند سیاسی فرا میرسد یا چگونه در شرایطی که همه پایان عمر سیاسی اورا پیشبینی میکننددوباره برمی خیزد وحیاتی جدید وشروعی دوباره راتجربه میکند. بازیگران و برندهای سیاسی باید این قانونها واصول تبلیغاتی را به خوبی بشناسند و از آنها همچون میزانی برای تراز کردن کنشهای خود استفاده کنند.
اساتید برندسازی سیاسی بر این عقیدهاند که برندها در یک زمینه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی تاریخی، اقتصادی و جغرافیایی شکل میگیرند. برهمین اساس برای طراحی ومدیریت یک برند باید به شرایط خاص محیطی که یک سیاستمدار یا کاندیدای انتخاباتی در آن قرار است به یک برند تبدیل شده وبه مردم معرفی شود توجه کرد.
در جامعه کنونی ایران نهادهایی مثل احزاب، بازیگران اصلی و رقم زنندگان بازی سیاست در ایران نیستند، زیرا اشخاص تعیینکننده زمین اصلی بازی هستند و فضای بازی رانیز اداره میکنند یعنی افراد از نهادها مهمتر هستند. برای نمونه لاریجانی مهمتر از احزاب راست سنتی شناخته میشود یا خاتمی مهمتر از همه احزاب و گروههای اصلاح طلب است. یعنی اگر همه احزاب وتشکلهای سیاسی اصولگرای سنتی و یا اصلاح طلب یک موضع داشته باشند اما اینان موضع دیگری اختیار کنند موضع آن احزاب تحت شعاع و تأثیر آن قرار میگیرد.
سؤالی که در ادامه و باتوجه به پدیده فوق الذکر میتوان مطرح کرد این ست که: برند یک سیاستمدار مهمتر است یا یک حزب؟ جواب قرن ۲۱ این است: هردو. به اعتبار این جواب هیج حزبی بدون داشتن سیاستمداران برند شده کارش پیش نمیرود. به همین دلیل است که برخی احزاب پس از شکست در یک انتخابات با چهرههای جدیدی در کسوت دبیرکل یا رهبر ظاهر میشوند وتلاش میکنند با این چهرههای جدید تصویر متفاوتی از خود نشان دهند وشکستهای قبلی را از اذهان پاک یا کمرنگ کنند. این اتفاق بارها در آمریکا، انگلیس و سایر کشورهایی که نظام حزبی قوی دارند افتاده است.
وقتی یک کاندیدا برای رایآوری به توزیع پول و غذا و… متوسل میشود نشان دهنده یک بحران در سیاست داخلی ماست. این بحران را برندسازی به خوبی توضیح میدهد و به بیان کاملتر دانش برندسازی و کمپین انتخاباتی راه حلی شناخته شده در جوامع توسعه یافته است که از بروز بحرانهایی از این دست جلوگیری میکند. در واقع دانش برندسازی و کمپین انتخاباتی به شما توضیح میدهد وتوصیه میکند که چگونه پولتان را درست هزینه کنید.
آلینا ویلر برند سیاسی را ترکیبی از: نام تصویر، شعار، مواضع، رویکردها، زبان بدن ( Body Language )، نوع پوشش، تبلیغات و مهمتر از همه پیام سیاسی وانتخاباتی یک سیاستمدار یا نامزد انتخابات تعریف میکند که با مشخصات ومختصات ویژهای در ذهن رایدهندگان یا همان مخاطبان به مثابه مشتریان بازار سیاست نقش بسته و تداعی میشود.
از دیگر سو، برندسازی سیاسی مناسب از کاندیداها در انتخابات حلقه مفقودهایست که فقدان آن سبب بیثباتی در منش و خط مشی سیاسی کاندیداها میگردد. به این معنا که ثبات عقیده و خط مشی سیاسی که لازمهی فعالیت مثمر و مؤثر برای کاندیداهاست، جای خود را به تغییر آنی و مقطعی مواضع، بیثباتی تفکر سیاسی وحتی گاهی مواقع تغییر رویکرد حزبی از سوی کاندیداها میدهد. به بیان واضحتر عدم برندسازی و داشتن برند مختص به خودباعث میگردد که کاندیدا به راحتی تغییر موضع داده، خود، هواداران و حامیانش از طیفی به طیف دیگر و از مشیی به مشی دیگر سرگردان شوند که به تبع این سردرگمی، تبلیغ مؤثر، انتخاب آگاهانه وهم افزایی خرد جمعی و بلوغ سیاسی که از مهمترین اهداف سیاسی واجتماعی برگزاری انتخابات است به درستی صورت نمیپذیرد.
نکته حایز اهمیت دیگر وفاداری والتزام به برند سیاسیت که یک فعال سیاسی یا کاندیدای انتخابات به واسطه حزب و یا کمپین انتخاباتی و هواداران منتسب گردیده اشتهار یافته است. در واقع رمز بقای یک کنشگر وفعال سیاسی در عرصه سیاست داخلی به شمار میرود. چه بسیارند سیاستمدارانی که با عدم وفاداری به این مؤلفه پایان حیات سیاسی خویش را رقم زدهاند. ازاین حیث ثبات و وفاداری بهاندیشه و مشی سیاسی برای یک فعال عرصه سیاست داخلی شرط اصلی برای جلب اعتماد افکار عمومی به عنوان خریداران اصلی بازار سیاست به شمار میرود.
در واقع، خروجی اساسی برندسازی و بازاریابی سیاسی، تولید و گسترش معنای مشارکتی سیاست در جوامع مدنی است.
نگارنده ترجیحا از ارایه مصداقها و آوردن نام، اشخاص وکاندیداها در مقام مثال و نمونه عینی به جهت پرهیز از شاِّیبهی تبلیغ یا تخریب خود داری میکند و تعیین وتطبیق مصداقهای واقعی در فضای کنونی اتخابات را به ذهن و سلیقهی مخاطب وا میگذارد.
آنچه به اختصار عرضه شد شمهای از اهمیت و ضرورت ایجاد و عرضهی برند سیاسی به عنوان حلقهی مفقوده و عنصر لاینفک در عرصه تبلیغات سیاسی به جامعه وافکار عمومی در راستای نهادینه شدن انتخاب آگاهانه میباشد. بدیهی ست شرح مؤلفهها ومختصات و ملزومات برندسازی سیاسی و کیفیت ارایه و عرضهی آن مجال و مقالی دیگر میطلبد.
از این منظر برندسازی سیاسی از سوی احزاب در سطح کلان و فعالان سیاسی و کاندیداها در سطوح نازلتر به عنوان نیازاساسی و ضرورت رقابتهای انتخاباتی از سوی احزاب، تشکلها و کاندیداها در عرصه سیاست ایران نادیده انگاشته شده ویا در خوشبینانهترین حالت عنصر ناشناخته و کمرنگی در تبلیغات انتخاباتیست.
میتوان چنین بیان داشت که برندسازی وبازاریابی سیاسی فرآیندی است به منظور ارضای نیازهای سیاسی رایدهندگان که به وسیله آن، کاندیداها وایدههای سیاسی به سوی رایدهندگان سوق داده میشوند و در صورت تحقق اقدامات انجام شده، منجر به جلب حمایت آنان از کاندیداها وایدههای مورد نظرشان میشود. دیدگاههای مختلفی درباره بازاریابی سیاسی وجود دارد.
این امر(عدم برندسازی سیاسی از کاندیداها) تا حد زیادی منجر به بروز رفتارهای انتخاباتی وفعالیتهای تبلیغاتی لجام گسیخته، فلهای، ناپایدار، غیر مؤثر، کلیشهای وگاهاً دارای اثر مخرب و کاملاً برعکس از سوی طرفداران، لیدرهای انتخاباتی کاندیداها وفعالان عرصه تبلیغات سیاسی گردیده است.
رفتار، گفتار و تمامی کنشهای یک برند سیاسی تابع قانونهایی است. این قانونها هم در ساختن برندهای سیاسی به کار میآیند هم در آسیبشناسی. آنها توضیح میدهند که چگونه یک برند سیاسی (کاندیدای برند شده) برجستگی و تمایز ویژهای نسبت به رقیبانش دارد و چگونه پیام او در جامعه بیشتر شنیده میشود. این قانونها میگویند که چگونه دوران افول یک برند سیاسی فرا میرسد یا چگونه در شرایطی که همه پایان عمر سیاسی اورا پیشبینی میکننددوباره برمی خیزد وحیاتی جدید وشروعی دوباره راتجربه میکند. بازیگران و برندهای سیاسی باید این قانونها واصول تبلیغاتی را به خوبی بشناسند و از آنها همچون میزانی برای تراز کردن کنشهای خود استفاده کنند.
اساتید برندسازی سیاسی بر این عقیدهاند که برندها در یک زمینه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی تاریخی، اقتصادی و جغرافیایی شکل میگیرند. برهمین اساس برای طراحی ومدیریت یک برند باید به شرایط خاص محیطی که یک سیاستمدار یا کاندیدای انتخاباتی در آن قرار است به یک برند تبدیل شده وبه مردم معرفی شود توجه کرد.
در جامعه کنونی ایران نهادهایی مثل احزاب، بازیگران اصلی و رقم زنندگان بازی سیاست در ایران نیستند، زیرا اشخاص تعیینکننده زمین اصلی بازی هستند و فضای بازی رانیز اداره میکنند یعنی افراد از نهادها مهمتر هستند. برای نمونه لاریجانی مهمتر از احزاب راست سنتی شناخته میشود یا خاتمی مهمتر از همه احزاب و گروههای اصلاح طلب است. یعنی اگر همه احزاب وتشکلهای سیاسی اصولگرای سنتی و یا اصلاح طلب یک موضع داشته باشند اما اینان موضع دیگری اختیار کنند موضع آن احزاب تحت شعاع و تأثیر آن قرار میگیرد.
سؤالی که در ادامه و باتوجه به پدیده فوق الذکر میتوان مطرح کرد این ست که: برند یک سیاستمدار مهمتر است یا یک حزب؟ جواب قرن ۲۱ این است: هردو. به اعتبار این جواب هیج حزبی بدون داشتن سیاستمداران برند شده کارش پیش نمیرود. به همین دلیل است که برخی احزاب پس از شکست در یک انتخابات با چهرههای جدیدی در کسوت دبیرکل یا رهبر ظاهر میشوند وتلاش میکنند با این چهرههای جدید تصویر متفاوتی از خود نشان دهند وشکستهای قبلی را از اذهان پاک یا کمرنگ کنند. این اتفاق بارها در آمریکا، انگلیس و سایر کشورهایی که نظام حزبی قوی دارند افتاده است.
وقتی یک کاندیدا برای رایآوری به توزیع پول و غذا و… متوسل میشود نشان دهنده یک بحران در سیاست داخلی ماست. این بحران را برندسازی به خوبی توضیح میدهد و به بیان کاملتر دانش برندسازی و کمپین انتخاباتی راه حلی شناخته شده در جوامع توسعه یافته است که از بروز بحرانهایی از این دست جلوگیری میکند. در واقع دانش برندسازی و کمپین انتخاباتی به شما توضیح میدهد وتوصیه میکند که چگونه پولتان را درست هزینه کنید.
آلینا ویلر برند سیاسی را ترکیبی از: نام تصویر، شعار، مواضع، رویکردها، زبان بدن ( Body Language )، نوع پوشش، تبلیغات و مهمتر از همه پیام سیاسی وانتخاباتی یک سیاستمدار یا نامزد انتخابات تعریف میکند که با مشخصات ومختصات ویژهای در ذهن رایدهندگان یا همان مخاطبان به مثابه مشتریان بازار سیاست نقش بسته و تداعی میشود.
از دیگر سو، برندسازی سیاسی مناسب از کاندیداها در انتخابات حلقه مفقودهایست که فقدان آن سبب بیثباتی در منش و خط مشی سیاسی کاندیداها میگردد. به این معنا که ثبات عقیده و خط مشی سیاسی که لازمهی فعالیت مثمر و مؤثر برای کاندیداهاست، جای خود را به تغییر آنی و مقطعی مواضع، بیثباتی تفکر سیاسی وحتی گاهی مواقع تغییر رویکرد حزبی از سوی کاندیداها میدهد. به بیان واضحتر عدم برندسازی و داشتن برند مختص به خودباعث میگردد که کاندیدا به راحتی تغییر موضع داده، خود، هواداران و حامیانش از طیفی به طیف دیگر و از مشیی به مشی دیگر سرگردان شوند که به تبع این سردرگمی، تبلیغ مؤثر، انتخاب آگاهانه وهم افزایی خرد جمعی و بلوغ سیاسی که از مهمترین اهداف سیاسی واجتماعی برگزاری انتخابات است به درستی صورت نمیپذیرد.
نکته حایز اهمیت دیگر وفاداری والتزام به برند سیاسیت که یک فعال سیاسی یا کاندیدای انتخابات به واسطه حزب و یا کمپین انتخاباتی و هواداران منتسب گردیده اشتهار یافته است. در واقع رمز بقای یک کنشگر وفعال سیاسی در عرصه سیاست داخلی به شمار میرود. چه بسیارند سیاستمدارانی که با عدم وفاداری به این مؤلفه پایان حیات سیاسی خویش را رقم زدهاند. ازاین حیث ثبات و وفاداری بهاندیشه و مشی سیاسی برای یک فعال عرصه سیاست داخلی شرط اصلی برای جلب اعتماد افکار عمومی به عنوان خریداران اصلی بازار سیاست به شمار میرود.
در واقع، خروجی اساسی برندسازی و بازاریابی سیاسی، تولید و گسترش معنای مشارکتی سیاست در جوامع مدنی است.
نگارنده ترجیحا از ارایه مصداقها و آوردن نام، اشخاص وکاندیداها در مقام مثال و نمونه عینی به جهت پرهیز از شاِّیبهی تبلیغ یا تخریب خود داری میکند و تعیین وتطبیق مصداقهای واقعی در فضای کنونی اتخابات را به ذهن و سلیقهی مخاطب وا میگذارد.
آنچه به اختصار عرضه شد شمهای از اهمیت و ضرورت ایجاد و عرضهی برند سیاسی به عنوان حلقهی مفقوده و عنصر لاینفک در عرصه تبلیغات سیاسی به جامعه وافکار عمومی در راستای نهادینه شدن انتخاب آگاهانه میباشد. بدیهی ست شرح مؤلفهها ومختصات و ملزومات برندسازی سیاسی و کیفیت ارایه و عرضهی آن مجال و مقالی دیگر میطلبد.