یادداشت؛
آقایان؛ فرماندار برای فرماندار؟! / ماجرای باغ فرماندار
3 مهر 1402 ساعت 20:12
حال قصهی كادو: اعتباری جهت جدول و دیوارحفاظتی زمینهای آبی در روستای آبسردان مارگون منظور میگردد و اهالی روستای مزبور شادان و خوشحال از اختصاص چنین اعتباری و اما چون به مرحلهی عمل و عملیاتی كردن پروژه میرسد همه اعتبار یكجا در جهت عمران و آبادانی زمین خاص فرماندار قرار میگیرد و مردم روستا نومید و سرگشته به جهت این بیعدالتی آشکار و متعاقب آن بدبینی شمل میگیرد و اینجاست که شعر شاعر خواندنیتر میشود؛ «خشک آمد کشتگاه من درکنارکشت همسایه»
یادداشت ارسالی: این سخن امام خمینی (ره)كه خیر دنیا و آخرت در رسیدگی به حال محرومین است باید همیشه و همه جا آویزهی گوش دولت مردان نظام جمهوری اسلامی باشد اما شوربختانه در همین حوالی و در شهرستانهای خوش آب و هوای سردسیری، دو نفر از گماشتگان جنابعالی به عنوان نمایندهی دولت برای همدیگر نوشابه باز میكنند. یكی نزدیكترین نسبت به وكیل مردم در مجلس را دارد و سرمست نشئهی قدرت، گاهی مدیران دنای داناپرور! را از لویه جرگه لوداب و مارگون و سلسله جنبان خانوادگیاش انتخاب میكند گاهی داماد، پسرخاله، خواهرزاده و دیگر متعلقانش را به دروازهی باز شركت گاز رهنمون میسازد تا خارج از ضوابط مستخدم دولت گردند و آن دیگری در مارگون به جهت بقای صندلی داغ فرمانداری، و در یک حرکت نوبرانه رونالدینهویی، با نگاه به مردم به همکار موازیاش پاس گل میدهد و با تصمیمی خاص كادویی به رنگ التماس هدیه میدهد تا از گزند عزل در امان بماند.
حال قصهی كادو: اعتباری جهت جدول و دیوارحفاظتی زمینهای آبی در روستای آبسردان مارگون منظور میگردد و اهالی روستای مزبور شادان و خوشحال از اختصاص چنین اعتباری و اما چون به مرحلهی عمل و عملیاتی كردن پروژه میرسد همه اعتبار یكجا در جهت عمران و آبادانی زمین خاص فرماندار قرار میگیرد و مردم روستا نومید و سرگشته به جهت این بیعدالتی آشکار و متعاقب آن بدبینی شمل میگیرد و اینجاست که شعر شاعر خواندنیتر میشود؛
«خشک آمد کشتگاه من درکنارکشت همسایه»
و چه زیبا فرمودهاند:
اگر زباغ رعیت، ملک خورد سیبی
برآورند غلامان او، درخت از بیخ
کد مطلب: 467421