تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۰ تير ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۳۴
کد مطلب : ۴۶۴۵۶۰
یادداشتی از رفعت کاظمی؛
آقای رئیسی؛ خوب میدانم که درد بیعدالتی با این سفرها درمان نمیشود / فقط این چند جمله را گفتم که فکر نکنید ما نمیفهمیم
۲
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛رفعت کاظمی - قریب به چند ماه است که سفر دوم رئیسجمهور به استان کهگیلویهوبویراحمد، امروز و فردا میشود. استانی با این حجم از بههمریختگی در زیرساختها، مدیریتها، اجرائیات، معیشت روزمرهی مردم و... باید هم برای سفری که برگ برندهی حضرات برای خودنمایی محسوب میشود، آماده نباشد.
در این راستا باید گفت؛ "لازم" بسیار متفاوت از "کافی" است. "لازم" یعنی سفرهای استانی رؤسای جمهور، حرکتهای خوب ولی حداقلیست، اما "کافی" یعنی در نظامی با این سطح از بروکراسی نمیتوان با چند سفر استانی، دلخوش به حلِ مسائل بود. دقیقتر اینکه؛ برای اصلاح این ساختار خسته، فشل و ضدتحول باید نسخهای دیگر نوشت.
امروز دیگر مردم آنقدر میفهمند که خود، توانایی آن را دارند که دقیقترین تحلیلها را از مسائل ارائه دهند. مثلاً مردم میفهمند که با تشکیل "ستاد استقبال مردمی" و تلاش مسئولین استانی برای یک استقبال پُرشور از رئیسجمهور، دولت فیالواقع مردمی نمیشود، ولو اینکه مقام عالی همین دولت در استان زرنگی به خرج دهد و بار این استقبال را به دوش یک مادر شهید بیندازد. مردم خیلی خوب میدانند که "مردمی بودن" یعنی چه، زیرا رئیسجمهوری در قدوقوارهی شهید رجایی را دیدهاند که دقیقاً در سطح خودشان زندگی میکرد، پس نمیتوانند سیدابراهیم رئیسی که در یکسال گذشته همزمان با تحمیل فیلترینگ به مردم، برای خودش تیکِ آبی در اینستاگرام دستوپا کرد را به عنوان یک رئیسجمهور مردمی بپذیرند. مردم نمیتوانند این تناقض را بپذیرند که با جیب خالی و سفرهی خالیتر، مجبور باشند هرماه کلی هزینه بابت فیلترشکنها بپردازند اما رئیسجمهور مملکت در همان ساعات اولیهای که پلتفرم جدید تردز را بر مردماش فیلتر کرده با اکانت رسمی وارد آن پلتفرم شود. مردم معنی این "استانداردهای دوگانه" را خیلی خوب میفهمند و میدانند که راز محرومیت و عقبماندگی استانشان از پیشرفت و توسعهی پایدار به کجا برمیگردد و به همین خاطر است که "مردمی بودن" را بسیار فراتر از نشستوبرخاستهایی که توانایی حل مسائل اساسی را ندارد، میدانند.
طبیعتاً اگر همهچیز سر جای خودش بود، من بهعنوان یک شهروند، هماکنون باید به مناسبت سفر رئیسجمهور به استانم از دردهای دروناستانی مینوشتم؛ از نیازمندیهای تأمیننشدهی بانوان استان و مدیرکل فرمایشی و نمایشیِ بانوان استانداری که در دولتهای دارای گفتمانهای متفاوت، یک دستفرمان دارد و قرار نیست باری را بردارد، از بیتوجهی بانکها به صنایع تولیدی، از تبعیض، از پارتیبازی، از مبلمان نداشتهی شهری، از سوءتغذیهی موجود در روستاها و حاشیهی شهرها، از وضعیت مهاجرت در استان، از جادههای مرگ و نقاط حادثهخیز استان، از کارگری و گوجهچینی زنان و دختران استانم در مزارع استان مجاور، از بیکاری و فقر در بام نفتی کشور که از قضای روزگار در استان من قرار دارد، از محیطزیستی که درحال تبدیل شدن به محیطنیست است، از استخدامهای بیضابطه و از خیلی چیزهای دیگری که گفتنشان تکرار مکررات است.
آری، اگر همه چیز سر جای خودش بود من باید از اینها مینوشتم ولی هماکنون ناگزیرم که نوک قلمم را از استان به سوی مرکز بچرخانم و مقصری برای محرومیت و عقبماندگی استانم، کمتر از تصمیمسازان و تصمیمگیران در قوای مختلف، ساختارهای فسادزا، قوانین علیل، دخالت قوا در کار یکدیگر و... نیابم. دقیقتر اینکه؛ مضحک است که من و امثال من از فلان مدیر نالایق و ناتوان استانی بگوییم اما ابر و باد و مه و خورشید و فلک در مرکز دستبهدست هم داده باشند که این قبیل مدیران را به کار گیرند، از آنان حمایت کنند، امکان و امکانات در اختیارشان بگذارند تا گردنشان روزبهروز کلفتتر شود.
آقای رئیسی؛ من و ما وقتی میبینم که وزارت نیروی شما، کمر به غارت منابع آبی این استان در قالب سدهای تنگسرخ و خرسان۳ بسته، تا چرخ صنایع آببر کویری بچرخد و ترهای برای خشک شدن سرشاخههای کارون و اثرات فاجعهبار زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی آن خُرد نمیکند دیگر نمیتوانیم بغض گلوی شما و نشستن بر زیلوی نخنما شده فلان روستایی و یا اشکهای استاندارتان را باور کنیم. ما وقتی میبینیم ۲۵ سال است که سد کوچک و محلی آبریز که میتوانست یک شهرستان را از محرومیت و فلاکت نجات دهد اما شما و دوستانتان در دولتها و مجالس مختلف، همانند لقمه دور سر این مردم بیچاره میچرخانیدش، دیگر نمیتوانیم باورتان کنیم. به ما حق بدهید که وقتی میبینیم وزارت راهوشهرسازیتان از افزایش وام مسکن میگوید اما از بازپرداخت سه برابری و اقساط قریب به ۱۹ میلیونتومانی آن چیزی نمیگوید باورتان نکنیم.
آقای رئیسی؛ من بهعنوان یک شهروند در منتهیالیه کهگیلویهوبویراحمد، نه از آمدن شما خرسندم و نه به استقبالتان میآیم و خوب میدانم که درد بیعدالتی با این سفرها درمان نمیشود، فقط این چند جمله را گفتم که فکر نکنید ما نمیفهمیم. همین..
در این راستا باید گفت؛ "لازم" بسیار متفاوت از "کافی" است. "لازم" یعنی سفرهای استانی رؤسای جمهور، حرکتهای خوب ولی حداقلیست، اما "کافی" یعنی در نظامی با این سطح از بروکراسی نمیتوان با چند سفر استانی، دلخوش به حلِ مسائل بود. دقیقتر اینکه؛ برای اصلاح این ساختار خسته، فشل و ضدتحول باید نسخهای دیگر نوشت.
امروز دیگر مردم آنقدر میفهمند که خود، توانایی آن را دارند که دقیقترین تحلیلها را از مسائل ارائه دهند. مثلاً مردم میفهمند که با تشکیل "ستاد استقبال مردمی" و تلاش مسئولین استانی برای یک استقبال پُرشور از رئیسجمهور، دولت فیالواقع مردمی نمیشود، ولو اینکه مقام عالی همین دولت در استان زرنگی به خرج دهد و بار این استقبال را به دوش یک مادر شهید بیندازد. مردم خیلی خوب میدانند که "مردمی بودن" یعنی چه، زیرا رئیسجمهوری در قدوقوارهی شهید رجایی را دیدهاند که دقیقاً در سطح خودشان زندگی میکرد، پس نمیتوانند سیدابراهیم رئیسی که در یکسال گذشته همزمان با تحمیل فیلترینگ به مردم، برای خودش تیکِ آبی در اینستاگرام دستوپا کرد را به عنوان یک رئیسجمهور مردمی بپذیرند. مردم نمیتوانند این تناقض را بپذیرند که با جیب خالی و سفرهی خالیتر، مجبور باشند هرماه کلی هزینه بابت فیلترشکنها بپردازند اما رئیسجمهور مملکت در همان ساعات اولیهای که پلتفرم جدید تردز را بر مردماش فیلتر کرده با اکانت رسمی وارد آن پلتفرم شود. مردم معنی این "استانداردهای دوگانه" را خیلی خوب میفهمند و میدانند که راز محرومیت و عقبماندگی استانشان از پیشرفت و توسعهی پایدار به کجا برمیگردد و به همین خاطر است که "مردمی بودن" را بسیار فراتر از نشستوبرخاستهایی که توانایی حل مسائل اساسی را ندارد، میدانند.
طبیعتاً اگر همهچیز سر جای خودش بود، من بهعنوان یک شهروند، هماکنون باید به مناسبت سفر رئیسجمهور به استانم از دردهای دروناستانی مینوشتم؛ از نیازمندیهای تأمیننشدهی بانوان استان و مدیرکل فرمایشی و نمایشیِ بانوان استانداری که در دولتهای دارای گفتمانهای متفاوت، یک دستفرمان دارد و قرار نیست باری را بردارد، از بیتوجهی بانکها به صنایع تولیدی، از تبعیض، از پارتیبازی، از مبلمان نداشتهی شهری، از سوءتغذیهی موجود در روستاها و حاشیهی شهرها، از وضعیت مهاجرت در استان، از جادههای مرگ و نقاط حادثهخیز استان، از کارگری و گوجهچینی زنان و دختران استانم در مزارع استان مجاور، از بیکاری و فقر در بام نفتی کشور که از قضای روزگار در استان من قرار دارد، از محیطزیستی که درحال تبدیل شدن به محیطنیست است، از استخدامهای بیضابطه و از خیلی چیزهای دیگری که گفتنشان تکرار مکررات است.
آری، اگر همه چیز سر جای خودش بود من باید از اینها مینوشتم ولی هماکنون ناگزیرم که نوک قلمم را از استان به سوی مرکز بچرخانم و مقصری برای محرومیت و عقبماندگی استانم، کمتر از تصمیمسازان و تصمیمگیران در قوای مختلف، ساختارهای فسادزا، قوانین علیل، دخالت قوا در کار یکدیگر و... نیابم. دقیقتر اینکه؛ مضحک است که من و امثال من از فلان مدیر نالایق و ناتوان استانی بگوییم اما ابر و باد و مه و خورشید و فلک در مرکز دستبهدست هم داده باشند که این قبیل مدیران را به کار گیرند، از آنان حمایت کنند، امکان و امکانات در اختیارشان بگذارند تا گردنشان روزبهروز کلفتتر شود.
آقای رئیسی؛ من و ما وقتی میبینم که وزارت نیروی شما، کمر به غارت منابع آبی این استان در قالب سدهای تنگسرخ و خرسان۳ بسته، تا چرخ صنایع آببر کویری بچرخد و ترهای برای خشک شدن سرشاخههای کارون و اثرات فاجعهبار زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی آن خُرد نمیکند دیگر نمیتوانیم بغض گلوی شما و نشستن بر زیلوی نخنما شده فلان روستایی و یا اشکهای استاندارتان را باور کنیم. ما وقتی میبینیم ۲۵ سال است که سد کوچک و محلی آبریز که میتوانست یک شهرستان را از محرومیت و فلاکت نجات دهد اما شما و دوستانتان در دولتها و مجالس مختلف، همانند لقمه دور سر این مردم بیچاره میچرخانیدش، دیگر نمیتوانیم باورتان کنیم. به ما حق بدهید که وقتی میبینیم وزارت راهوشهرسازیتان از افزایش وام مسکن میگوید اما از بازپرداخت سه برابری و اقساط قریب به ۱۹ میلیونتومانی آن چیزی نمیگوید باورتان نکنیم.
آقای رئیسی؛ من بهعنوان یک شهروند در منتهیالیه کهگیلویهوبویراحمد، نه از آمدن شما خرسندم و نه به استقبالتان میآیم و خوب میدانم که درد بیعدالتی با این سفرها درمان نمیشود، فقط این چند جمله را گفتم که فکر نکنید ما نمیفهمیم. همین..
چرایش رو هم همه ی عاقلان به طور قطع می دونن .