در قرن نوزدهم توماس کارلایل تاریخ دان اعلام داشت که بسیاری از چهره های برجسته سیاسی افراد نابغه ای بودند که زمانی را که در آن می زیستند شکل دادند. طبق این نظریه رهبر کبیر تاریخ که کارلایل آن را نظریه انسان بزرگ می نامید، برخی افراد از ویژگی هایی برخوردار هستند که آنان را به سوی عظمت سوق می دهند. از این رو او نتیجه گیری کرد که با بررسی خدمات معدودی از زنان و مردان بزرگ می توان تاریخ را به بهترین وجه مطالعه کرد. لئو تولستوی رمان نویس معروف روسی بر عکس توماس کارلایل با تاکید بر نقشی که عوامل موقعیتی در تعیین تاریخ ایفا می کنند دیدگاه مخالفی را ارایه داشت. از نظر تولستوی رهبرانی مانند الکساندر و ناپلئون به خاطر اینکه روح زمان برای پیروزی آنها مساعد بود، با وجود اینکه ویژگی های لازم برای رهبری را نداشتند، توانستند به صورت چهره های برجسته ای ظاهر شوند. بنابراین تولستوی نتیجه می گیرد که پیروزی و شکست رهبرانی چون ناپلئون به سبب تصمیمات و مهارتهای آنان نبوده است بلکه به خاطر جنبه های غیر قابل کنترل وضعیت تاریخی بوده است.
در قرن نوزدهم توماس کارلایل تاریخ دان اعلام داشت که بسیاری از چهره های برجسته سیاسی افراد نابغه ای بودند که زمانی را که در آن می زیستند شکل دادند. طبق این نظریه رهبر کبیر تاریخ که کارلایل آن را نظریه انسان بزرگ می نامید، برخی افراد از ویژگی هایی برخوردار هستند که آنان را به سوی عظمت سوق می دهند. از این رو او نتیجه گیری کرد که با بررسی خدمات معدودی از زنان و مردان بزرگ می توان تاریخ را به بهترین وجه مطالعه کرد. لئو تولستوی رمان نویس معروف روسی بر عکس توماس کارلایل با تاکید بر نقشی که عوامل موقعیتی در تعیین تاریخ ایفا می کنند دیدگاه مخالفی را ارایه داشت. از نظر تولستوی رهبرانی مانند الکساندر و ناپلئون به خاطر اینکه روح زمان برای پیروزی آنها مساعد بود، با وجود اینکه ویژگی های لازم برای رهبری را نداشتند، توانستند به صورت چهره های برجسته ای ظاهر شوند. بنابراین تولستوی نتیجه می گیرد که پیروزی و شکست رهبرانی چون ناپلئون به سبب تصمیمات و مهارتهای آنان نبوده است بلکه به خاطر جنبه های غیر قابل کنترل وضعیت تاریخی بوده است.
فرد فیدلر با ابداع نظریه مدل یا الگوی وابستگی، کارایی رهبری را هم به ویژگی های شخصی کارلایل و هم به وضعیت موقعیت های زمینه ای تولستوی نسبت می دهد.
هم سبک انگیزشی رهبر و مدیر و هم کنترل رهبر می تواند بر موفقیت تأثیرگذار باشد. در نظریه فیدلر هم متغیرهای شخصی و هم عامل موقعیتی جنبه کلیدی دارد. اگر مدیران یا رهبران بتوانند موقعیت را کنترل کنند، می توانند مطمئن باشند که تصمیم ها، اقدام ها و توصیه های شان را اعضای گروه اجرا خواهند کرد.
فیدلر برای کنترل موقعیتی به سه عامل تاکید دارد: رابطه رهبر/عضو، ساختار تکالیف و قدرت جایگاه.
اگر گروه بسیار به هم پیوسته و نسبتاً عاری از تعارض باشد، رهبر به نظارت بین فردی کمتری نیاز دارد. همچنین زمانی که اعضا به توانایی مدیر یا رهبر اعتقاد دارند، پیشنهادهای رهبری مورد اجابت قرار گرفته و موفقیت حاصل می گردد.
ساختار تکلیف اگر روشن و سرراست و بدون ابهام باشد، موفقیت لیدر و مدیر فراهم می شود. قدرت جایگاه هم به قدرت رهبری روی اعضای گروه دلالت دارد. هر سه متغیر، کنترل موقعیتی را تعیین می کنند. با تنزل روابط رهبر/عضو از خوب به بد، تغییر ساختار از بالا به پایین و با ضعیف شدن قدرت جایگاهی رهبر کنترل مدیر یا لیدر افت می کند. حال با شرحی که گذشت قصد دارم نوع مدیریت و رهبری غلامرضا تاجگردون را با توجه به نظریه فیدلر مورد بررسی و مداقه دقیق علمی قرار داده و روشن نمایم که چرا ایشان در مدت تصدی گری در مدیریت اجرایی و مجلس شورای اسلامی، این قدر درخشان و قوی ظاهر شدند. تحقیقات دامنه دار و فراتحلیل های انجام شده، نشان داده اند که از منظر ویژگی های شخصی عواملی چون ویژگی های جسمانی چون قد، جنسیت و سن، هوش و خصیصه های شخصیتی در رهبری تاثیرگذار هستند.
نظر به اینکه جناب تاجگردون قد مناسب، جنسیت مرد بودن و هوش بسیار سرشاری دارند، تمام مولفه های جسمانی مورد توجه پویایی شناسان گروه را دارا می باشند. به ظاهر اعضای گروه های بزرگ رهبرانی را ترجیح می دهند که باهوش تر از متوسط اعضای گروه باشند. از منظر هوش هم ایشان نشان داده اند که در تصمیمات مهم، همیشه، عامل هوش و IQ بالای ایشان یار و مددکارشان بوده است. مطالعات استاگدیل نشان داده است که رهبران کارآمد، نسبت به پیروان، از جهت پیشرفت گرایی، سازش پذیری، گرایش به ارتقا، سطح انرژی، قبول مسئولیت، اعتماد به خود و اجتماعی بودن عالی هستند. به دور از هر گونه اغراق جناب آقای غلامرضا تاجگردون در تمامی این خصیصه های شخصیتی بالا و کارآمد نشان داده اند. طبق تحقیقات دقیق انجام شده توسط استاگدیل، ۸۲ درصد واریانس بروز رهبری را می توان به این ویژگی های شخصیتی نسبت داد. نظر به اینکه جناب تاجگردون در خصیصه پیشرفت گرایی، سازش پذیری، گرایش به ارتقا ، اعتماد به خود بسیار بالا بوده و سطح انرژی بسیار زیادی را برای توانایی های تکلیفی خود به کار می گمارند و همچنین در خصوص وظایف و تکالیف خود میزان مشارکت بالایی را مصروف می دارند، این ویژگی ها باعث شده است که ایشان نمونه بارز یک رهبر و لیدر موفقی باشند که هم وظایف تکلیف گرایی و هم رابطه گرایی خویش را به خوبی ایفا کرده اند تا جایی که ایشان را می توان به درستی نمونه یک رهبر بزرگ تاریخی برای استان کهگیلویه و بویراحمد قلمداد کرد. متاسفانه شاهد هستیم که نخبه کشان وطنی و شعبان بی مخ های رقیب از این مسأله توانمندی های عدیده ایشان سخت دلگیر و خشمگین هستند و همیشه با حواشی های بی جهت، قصد دارند چون تجارب تاریخی گذشته نخبه های جامعه خود را به مسلخ سرخ دروغها و تهمتها و نیرنگ ها برده و اراده این نخبگان آزاده ای را که می توانند گره های کور عدم توسعه یافتگی استان را باز کنند، به محاق ببرند.
افرادی چون غلامرضا تاجگردون که در وقت سعد و مناسب توانسته اند، محل نزاع عدم توسعه یافتگی استان را به درستی تشخیص داده و با هوش سرشار استان کهگیلویه و بویراحمد را از این وضعیت بد تاریخی با توجه به وقت کم، تا حدودی نجات دهند، باید ارج نهاد و در برابر شعبان بی مخ های هم استانی که جز عربده، لاف و ریا ارمغانی برای استان ما نداشته اند، سینه سپر کرد و برای پاسداشت آزادی و کرامت مردم نگون بخت استان در برابر این انسان های زشت نهاد با قدرت ایستاد تا شاید از قبل این ایستادگی، زخم کاری محرومیت را مرهم نهاده و از این وضعیت ناصواب به سلامت عبور کرد.
ما مردم استان کهگیلویه و بویراحمد، چنانچه از این همه ظلم و بی عدالتی، درد و رنج خسته شده و به دنبال ارمغان توسعه هستیم باید یکبار برای همیشه در برابر این افراد کوته فکر و کوته بین جامعه مان همدلانه و برادرانه بایستیم و افرادی چون غلامرضا تاجگردون که از گنجینه ها و سرمایه های کشور و استان مان هستند را ارج نهاده و مورد حمایت حداکثری خویش قرار دهیم و درفش کاویانی مبارزه تاریخی مان برای توسعه را به دستان مبارک آریوبرزن های معاصری چون استاد غلامرضا تاجگردون بدهیم تا ما مردم و استان مان را از این پیچ تاریخی به سلامت عبور دهند.
-------------------------------
صادق حیدریان