تاریخ انتشار
جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۴:۴۷
کد مطلب : ۴۶۳۶۵۱
یادداشت ارسالی؛
آقای بزرگواری؛ با اون همه ادعا، خادمی امام حسین(ع) بهانه بود!!!!
نورعلی کاظمی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛ نورعلی کاظمی: بیش از ۳۲ سال به عنوان خادم و مددکار سازمان بهزیستی در شهرستان کهگیلوه بزرگ و سپس شهرستان لنده، همراه و همگان جامعه معلولان و نیازمندان بودم. در این سالها، به واسطه رسالت مددکاری که آموخته بودم، هیچگاه خدماترسانی را سیاسی نکردم و علیرغم دوران پرتکرار حضور اقای موحد در مجلس شورای اسلامی و نقش نظرسالارانهای که با مدیران داشتند، اجازه استفاده از خدمات بهزیستی را به جریان سیاسیایشان ندادم.
در فراز و نشیبهای مختلفی که در این سالها، برخی از مدیران استانی ایجاد کردند، از مسیر مطالبهگری برای جامعه هدف خارج نشدم و همواره توکلم به خدا و دلگرم به صداقت و صلابت جامعه هدف بودم. به لحاظ وابستگیِ نقش مددکاری با آموزههای دینی، خوشبختانه در همین مسیر ماندم و اگر توفیقی هم نصیبم شد، از دعای خیرِ مخلصترین بندگان خدا بود.
پس از ظهور پدیدهای برای خدمت بیشتر و توسعه و آبادانی منطقه به نام سردار عدل هاشمی پور، نگرش به مردم محوری عوض شد. در ابتداییترین تعامل رفتاری و صداقت در همراهی و رفع نیاز مردم، کار به جایی رسید که از بچههای خردسال تا مردان کهنسال، او را به نام کوچکشان (حاج عدل) صدا میزدند. دیگر اقشار مختلف جامعه بویژه نیازمندان و مستمندان منطقه ابایی از روبرو شدن با نماینده خود را نداشتند.
به لحاظ محدودیتهایی که دولت و مدیران ارشد مجلس وقت برای نمایندگان خارج از دایره سیاسیشان بوجود آورده بودند، خیلی از افراد مخالف فکریایشان بر این باور بودند که دیگر مهندس هاشمی پور نمیتواند توفیقی داشته باشد. اما روح بزرگ و نگاه بلندِ یگانه مردِ توسعه طلب استان، در جای جای کهگیلویه بزرگ، نقش آفرینی نمود و متعهدانه خدمت ماندگار داشتند.
ایشان که معتقد به اصل تفکیک قوا بودند و نظارت بر امورات اجرایی را مقدم بر دخالت در عزل و نصبها میدانستند، هیچگاه زندگی مردم و شایسته سالاری را سیاسی نکردند. بنابراین در تمام دوران نمایندگیِ سردار مهندس هاشمی پور، به عنوان خادم مددجویان و معلولان فعالیت داشتم. همین که چرخش نمایندگان صورت گرفت، در اولین روزهای شروع بکار آقای موحد، عزل شدم و بر سیاق گذشتۀ انتخابِ مدیران توسط تیم حاج آقای موحد، جایگزین اینجانب با هزاران مشکل معرفی شد که بیش از چند ماه بیشتر حضوری سالم داشته باشد و برکنار شد.
در این سالهای پس از مدیریتم در بهزیستی لنده، رفیق دیرینمان، حاج آقای بزرگواری پیشنهاد تأسیس موکب مدافعان حرم را دادند. به اتفاق جمعی از متدینین و مصلحین منطقه، موکب را فعال کردیم و ایلاغ آقای بزرگواری را نیز تقبل نمودم. در اربعین سال گذشته هر آنچه لیاقتم بود را در مسیر خدمترسانی به زوار مولی الموحدین حضرت علی(ع) و حضرت سیدالشهدا(ع) انجام دادم.
تا اینکه در این یکی دوماه گذشته، فعالیتهای سیاسی در ابعاد کوچک و بیشتر اجتماعات فاتحه خوانی و عیادت از بیماران آغاز شد. با اینکه مطلع بودم حاج آقای بزرگواری پس از دوران ۸ ساله، رسما با مردم سخن گفتند و از ادامه مسیرِ نمایندگی انصراف دادهاند، باورم شده بود که این صداقت و شفافیت تنها در ضمیرایشان نهفته است. فارغ از جریانهای سیاسی و البته گاهی هم با حمایتهایی که داشتند، بر دوام و بقاء صدق در گفتار و تعهد در رفتار حاج آقای بزرگواری را سرمشق موکبداری میدانستم.
به لحاظ فرا رسیدن به اربعین سیدالشهدا (ع)، ملزم به برنامه ریزی و تدارک خدمات لازم برای ایام اربعین بودم که آقای بزرگواری تماس گرفتند و خواهان همراهیایشان در چند جلسه فاتحه خوانی شدند. وقتی بهایشان گفتم که اگر به قصد حضور در انتخابات آمادهای، شما را همراهی نمیکنم، اما اگر نیتی غیر از این است، در خدمت شما هستم. ایشان تماس تلفنی را قطع نمودند و سریعاً ابلاغ مدیریت موکب مدافعان حرم شهرستان لنده را از بنده سلب و به عدهای همراهانم در اداره موکب اعلام داشتند که چون در مسیر انتخابات همراه من نیست، هیچ عضویتی در این موکب ندارم.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم....
از آقای بزرگواری میپرسم؛
این بود میثاقی که با مردم بسته بودید؟ این بود اطلاعیه و بیانههای رسمی که به عنوان مرادِ صادقین و وفارداران داده بودید؟ اینگونه به ندای «هل من ناصرا ینصرنی» سالار شهیدان پاسخ میدهید؟ این همه مردم مردم میکردید و دولت و مجلس و استاندار و مدیران را به رگبار توئیت و واتساب و اینستاگرام بسته بودید، برای «لحاف ملا» بودید؟
وقتی موکب امام حسین(ع) را سیاسی میکنید، آیا انتظار خلف وعده از شما بعید است؟ شما که قرار بود در عمل هم صادق به گفتار باشید، آیا طمعِ قدرت را شیرین یافتید؟ این همه دولت و مجلس را به دروغگویی متهم کردید، خود با مردم راستگو بودید؟ وقتی تغییرات ناگهانی مدیریتهای استان را به چالش کشیدید، آیا حلاوت تغییر مدیریت موکب امام حسین(ع) لنده را چشیدید؟ چه خوش گفت حافظ شیرین سخن که:
واعظان که این جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند...
خدایا شکرت که خیلی زود پرده از چهرهها میگشایی تا ذاتِ پنهانِ انسانها آشکار شود و مردم بینوا، فریب سواران بر مرکب دین را نخورند.
در فراز و نشیبهای مختلفی که در این سالها، برخی از مدیران استانی ایجاد کردند، از مسیر مطالبهگری برای جامعه هدف خارج نشدم و همواره توکلم به خدا و دلگرم به صداقت و صلابت جامعه هدف بودم. به لحاظ وابستگیِ نقش مددکاری با آموزههای دینی، خوشبختانه در همین مسیر ماندم و اگر توفیقی هم نصیبم شد، از دعای خیرِ مخلصترین بندگان خدا بود.
پس از ظهور پدیدهای برای خدمت بیشتر و توسعه و آبادانی منطقه به نام سردار عدل هاشمی پور، نگرش به مردم محوری عوض شد. در ابتداییترین تعامل رفتاری و صداقت در همراهی و رفع نیاز مردم، کار به جایی رسید که از بچههای خردسال تا مردان کهنسال، او را به نام کوچکشان (حاج عدل) صدا میزدند. دیگر اقشار مختلف جامعه بویژه نیازمندان و مستمندان منطقه ابایی از روبرو شدن با نماینده خود را نداشتند.
به لحاظ محدودیتهایی که دولت و مدیران ارشد مجلس وقت برای نمایندگان خارج از دایره سیاسیشان بوجود آورده بودند، خیلی از افراد مخالف فکریایشان بر این باور بودند که دیگر مهندس هاشمی پور نمیتواند توفیقی داشته باشد. اما روح بزرگ و نگاه بلندِ یگانه مردِ توسعه طلب استان، در جای جای کهگیلویه بزرگ، نقش آفرینی نمود و متعهدانه خدمت ماندگار داشتند.
ایشان که معتقد به اصل تفکیک قوا بودند و نظارت بر امورات اجرایی را مقدم بر دخالت در عزل و نصبها میدانستند، هیچگاه زندگی مردم و شایسته سالاری را سیاسی نکردند. بنابراین در تمام دوران نمایندگیِ سردار مهندس هاشمی پور، به عنوان خادم مددجویان و معلولان فعالیت داشتم. همین که چرخش نمایندگان صورت گرفت، در اولین روزهای شروع بکار آقای موحد، عزل شدم و بر سیاق گذشتۀ انتخابِ مدیران توسط تیم حاج آقای موحد، جایگزین اینجانب با هزاران مشکل معرفی شد که بیش از چند ماه بیشتر حضوری سالم داشته باشد و برکنار شد.
در این سالهای پس از مدیریتم در بهزیستی لنده، رفیق دیرینمان، حاج آقای بزرگواری پیشنهاد تأسیس موکب مدافعان حرم را دادند. به اتفاق جمعی از متدینین و مصلحین منطقه، موکب را فعال کردیم و ایلاغ آقای بزرگواری را نیز تقبل نمودم. در اربعین سال گذشته هر آنچه لیاقتم بود را در مسیر خدمترسانی به زوار مولی الموحدین حضرت علی(ع) و حضرت سیدالشهدا(ع) انجام دادم.
تا اینکه در این یکی دوماه گذشته، فعالیتهای سیاسی در ابعاد کوچک و بیشتر اجتماعات فاتحه خوانی و عیادت از بیماران آغاز شد. با اینکه مطلع بودم حاج آقای بزرگواری پس از دوران ۸ ساله، رسما با مردم سخن گفتند و از ادامه مسیرِ نمایندگی انصراف دادهاند، باورم شده بود که این صداقت و شفافیت تنها در ضمیرایشان نهفته است. فارغ از جریانهای سیاسی و البته گاهی هم با حمایتهایی که داشتند، بر دوام و بقاء صدق در گفتار و تعهد در رفتار حاج آقای بزرگواری را سرمشق موکبداری میدانستم.
به لحاظ فرا رسیدن به اربعین سیدالشهدا (ع)، ملزم به برنامه ریزی و تدارک خدمات لازم برای ایام اربعین بودم که آقای بزرگواری تماس گرفتند و خواهان همراهیایشان در چند جلسه فاتحه خوانی شدند. وقتی بهایشان گفتم که اگر به قصد حضور در انتخابات آمادهای، شما را همراهی نمیکنم، اما اگر نیتی غیر از این است، در خدمت شما هستم. ایشان تماس تلفنی را قطع نمودند و سریعاً ابلاغ مدیریت موکب مدافعان حرم شهرستان لنده را از بنده سلب و به عدهای همراهانم در اداره موکب اعلام داشتند که چون در مسیر انتخابات همراه من نیست، هیچ عضویتی در این موکب ندارم.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم....
از آقای بزرگواری میپرسم؛
این بود میثاقی که با مردم بسته بودید؟ این بود اطلاعیه و بیانههای رسمی که به عنوان مرادِ صادقین و وفارداران داده بودید؟ اینگونه به ندای «هل من ناصرا ینصرنی» سالار شهیدان پاسخ میدهید؟ این همه مردم مردم میکردید و دولت و مجلس و استاندار و مدیران را به رگبار توئیت و واتساب و اینستاگرام بسته بودید، برای «لحاف ملا» بودید؟
وقتی موکب امام حسین(ع) را سیاسی میکنید، آیا انتظار خلف وعده از شما بعید است؟ شما که قرار بود در عمل هم صادق به گفتار باشید، آیا طمعِ قدرت را شیرین یافتید؟ این همه دولت و مجلس را به دروغگویی متهم کردید، خود با مردم راستگو بودید؟ وقتی تغییرات ناگهانی مدیریتهای استان را به چالش کشیدید، آیا حلاوت تغییر مدیریت موکب امام حسین(ع) لنده را چشیدید؟ چه خوش گفت حافظ شیرین سخن که:
واعظان که این جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند...
خدایا شکرت که خیلی زود پرده از چهرهها میگشایی تا ذاتِ پنهانِ انسانها آشکار شود و مردم بینوا، فریب سواران بر مرکب دین را نخورند.
خداوکیل چرا همچین مطالبی که آشکارا برای بزرگ کردن خود فرد و از طرفی تخریب های متعصبانه و جانبدارانه و در نهاااایت بی اخلاقی ست را منتشر میکنید